eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
31.7هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
14.9هزار ویدیو
319 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان پسرک فلافل فروش🌹 خواهرش ميگفت: گاهي از نجف زنگ ميزد ميگفت به چيزي نياز پيدا کرده، ما سريعاً برايش تهيه ميکردم و ميفرستاديم. ماه رمضان که آمده بود آلوچه و چيزهاي ترش خريده بودم! رفت آنها را آورد سر سفره تا با آنها افطار کند! ميگفت: آنقدر در نجف چيزهاي شيرين خورده‌ام كه الان دوست دارم چيزهاي ترش بخورم. به خاطر همين خوردني‌هاي ترش برايش به نجف ميفرستادم😋. آخرين باري که به تهران آمد، ايام عرفه و تقريباً آبان‌ماه سال 1393 بود. رفتار و اخلاق هادي خيلي تغيير كرده بود. احساس ميكرديم خيلي بزرگتر شده. آن دفعه با مقدار زيادي پول نقد آمده بود! هر روز صبح از خانه بيرون ميرفت و شبها بر ميگشت. بعد هم به دنبال خريد لوازم مورد نياز نيروهاي مردمي عراق بود. طراحي پرچم، تهيه‌ي چفيه و سربند و ... از كارهاي او بود. مقدار زيادي پارچه‌ي زرد با خودش آورده بود. ما کمکش کرديم و آنها را بريديم. پارچه‌ها باريك باريك شد. هادي اسامي حضرت زهرا را رويشان چاپ کرد و از آنها سربندهاي قشنگي درآورد😍. همه‌ي آن سربندها را با خودش به نجف برد. در آخرين حضورش در تهران، حدود هشتاد نفر از بچه‌هاي کانون مسجد به مشهد رفتند. در آن سفر هادي هم حضور داشت، زحمات زيادي کشيد. او يکي از بهترين نيروهاي اجرايي بود. اين مشهد آخرين خاطره‌ي رفقاي مسجدي با هادي رقم زده شد. ٭٭٭ هادي وقتي در نجف مشغول درس و کار بود، مانند ديگر جوانان اين توانايي را در خودش ديد که تشکيل خانواده دهد و مسئوليت خانواده‌ي جديدي را به دوش بگيرد.☝️ به اطرافيان گفته بود اگر مورد خوبي سراغ دارند به او معرفي کنند. هادي هم مثل همه ملاک‌هايي براي انتخاب همسر در ذهنش داشت.😌 ملاک‌هاي او بر خلاف برخي جوانان نسل جديد، ملاک‌هاي خاص و خدايي بود. ديدگاهش دنيوي نبود. او به فراتر از اين چيزها مي‌انديشيد.🍃 هادي دلش ميخواست همسرش حجاب کامل داشته باشد👌. ميگفت دوست ندارم همسرم به شبکه‌هاي اجتماعي و تلويزيون و... وابستگي غلط داشته باشد.👌 هادي اخبار را پيگيري ميكرد، اما به راديو و تلويزيون وابستگي و علاقه نداشت. وقتش را پاي سريالها و فيلمها تلف نميكرد. ميگفت خيلي از اين برنامه‌ها وقت انسان را هدر ميدهد.👌👌 از نظر او زندگي بدون اينها زيباتر بود. چند جايي هم در نجف براي خواستگاري رفته بود اما... بار آخر با پدرش صحبت كرد و گفت: بايد عيد نوروز با من به نجف بياييد. من رفته‌ام خواستگاري و از من خواسته‌اند با خانواده‌ات به خواستگاري بيا. روزهاي آخر كارهاي خودش را هماهنگ كرد. حدود هزاران چفيه براي حشدالشعبي خريد. چندين هزار پرچم و پيشاني‌بند هم طراحي و چاپ کرد و با خودش برد. خواهرش ميگفت: آخرين بار وقتي هادي به نجف رفت، يک وصيتنامه با دست خط کاملا معمولي که پاکنويس هم نشده بود داخل كمد پيدا كرديم. در آنجا نوشته بود: حجاب‌هاي امروزي بوي حضرت زهرا نميدهد😔 حجابتان را زهرايي کنيد.😔 پيرو خط واليت فقيه باشيد👌. اگر دنبال اين مسير باشيد، به آن چيزي که ميخواهيد ميرسيد همانطور که من رسيدم. راهپيمايي نُه دي يادتان نرود.☝️ داستان شهید هادی ذولفقاری🌹