مدافعان حرم 🇮🇷
شهيدی که مدافع حرم بودن را به داشتنِ پست در فرمانداری ترجيح داد...‼️
پدر شهید:
#حميدرضا_باب_الخانی 🌹
حميد در سن ۲۵ سالگی موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته عمران شدند👨🎓
و روزی تصمیم گرفتند در فرمانداری استخدام بشوند،
مدتی طول کشيد که مدارک مورد نياز را فراهم کردند و رزومه کاری ارائه دادند و بخاطر اينکه دانشجوی ممتاز و محقق و پژوهشگر بودند👌 شرايط استخدام ايشان فراهم شده بود،
ايشان بخاطر دوستی با پسر آقای دکتر شريعتی در اين زمينه مشورت ميکنند👥
آقای دکتر با اشاره به شرایط موجود استانداری و وجود باند و باند بازی و برخی موارد ديگر و با شناخت از روحيات شهيد به او ميگويند اگر میخواهی #نون_حلال سر سفره خانوادهات ببری برو در سپاه استخدام بشو☝️
که اين اتفاق هم میافته،
و پس از اين کار ايشون بصورت داوطلب عضو سپاه قدس و #مدافع_حرم ميشوند❤️
پدرش فرمودند ايشان تا لحظه شهادت بيش از دو سال در سوريه فعالیت داشت و از ما خواسته بود اين موضوع را از فاميل مخفی کنيم که مبادا نگران شوند،
تقريباً هر شش ماه دو هفته به مرخصی می آمد🚶♂
برج ۵ امسال يک واحد سازمانی در شهر حلب در اختيار ايشان قرار ميدهند و همسر ايشان هم به سوريه منتقل میشود.
اخيراً هر چه خانواده از آنها میخواهند يه مدتی به ايران بيايند شهيد عزيز به پدر میگويد شرائط سختی پيش آمده و حجم کارش خيلی زياده😓 و مقدمات سفر پدر و مادر خودش و خانمش را جهت سفر به سوريه فراهم ميکنه،
در تاريخ ۱۰/۱۰ امسال آنها به سوريه سفر ميکنند که مدتی کنار فرزندانشان باشند، پدرش با حسرت ميگفت چه ديداری حميد صبح زود از منزل خارج میشد و شبها با جسمی بیجان و خاک آلود و لباسهائی غرق در گل و لای به خانه بر میگشت😢
چون فقط سهشنبه ها پرواز به ايران وجود داشت بعد يک هفته تصميم به باز گشت گرفتيم اما حميد مانع شد و گفت خواهش میکنم يک هفته دیگر اينجا بمانيد، ما هم قبول کرديم✔️
هرگز در اين سالها به من از مسئوليتش نگفت فقط میگفت من روزها ميرم قرارگاه،
در سوريه از يکی از رزمندگان تيپ فاطميون خواهش کردم بگه پسر من اينجا چکار ميکنه⁉️
او گفت پسر شما #فرمانده_اطلاعات_عملیات يکی از مناطق و مسئول آموزش رزمنده های سوری در زمينه های مختلف از جمله کار با دوربينهای جی آی اس و غيره هست👌، تازه اينجا بود که فهميدم بايد چشم انتظار شهادتش باشم.
وقتی از حميد پرسيدم که چند سال تو اينجا هستی بهتر نيست برگردی ايران و اونجا خدمت کنی،
به من گفت پدرجان من سالها درس خواندم، در سپاه آموزشهای مختلفی ديدم، به زبان عربی مسلط شدهام که حالا ازش اينجا استفاده کنم☝️
من اگر به ايران بيايم خيلی از توانائیهای من اونجا کارائی نداره مضاف بر اينکه توی ايران خيلیها هستند که جای من رو پر کنند ولی اينجا هر کسی نمياد و نميتونه کار کنه...
من نميتونم بيام ايران و صبح برم سر کار و ساعت ۲ بيام خونه،
من نميتونم فرياد و ضجه و کشتار اين مردم مظلوم را ببينم😔 و بشنوم و بيام ايران راحت بخوابم.
پدرش گفت وقتی اين صحبتها را شنيدم فهميدم تصميمش را گرفته و با وجود نگرانی شديدی که وجودم را فرا گرفت او را به خدا سپردم،
ايشان در آخر از خداوند طلب کردند که لياقت خانواده شهيد بودن را به ایشان عطا کند🕊
@Modafeaneharaam