🔹️خاطره ای از شهید مصطفی صدرزاده
بارها پیش می آمد که خمپاره ای کنار حاج حسین بادپا به زمین ميخورد و جمعی از رزمندگان را شهید می کرد، اما حاج حسین در کمال ناباوری فقط لباس هایش خاکی می شد.
یادم می آید زمان شهادت علیرضا توسلی (ابوحامد) حاج حسین زانو به زانوی ابوحامد نشسته بود و خمپاره دقیق کنار ابوحامد به زمین خورد، به طور معمول ترکش خمپاره باید با حاج حسین همان کاری می کرد که با ابوحامد کرد.
آن خمپاره دست و سر ابوحامد را قطع کرد و نفرات پشت سر او هم شهید شدند اما عجیب بود که برای حاج حسین هیچ اتفاقی نیفتاد و فقط لباس هایش خاکی شد.
در يکی از عملیات ها تیر به زیر قلب حاج حسین اصابت کرد، آن روز خون بدن حاج حسین را گرفته بود؛ بچه ها تصور کرده اند حاج حسین در حال شهادت است و شهادتین او را می گفتند، ناگهان حاج حسین چشمانش را باز کرد و گفت من هنوز زنده ام. همه این اتفاقات موجب شده بود اعتقاد خاصی به حاج حسین بادپا پیدا کنم.
"نقل از شهید مصطفی صدر زاده"
#سردار_شهید_جاویدالاثر_حاج_حسین_بادپا
یادش با صلوات❤️