🌺 متولد غدیر ؛ دامادِ غدیر ؛ شهیدِ غدیر
ظهر عید غدیر عروسیمون بود. گفتم: ناهار بخور گفت: روزهام... گفتم: روز عروسیمون روزه گرفتی؟ گفت: نذر داشتم اگه روز عید غدیر عروسیام بود، روزه بگیرم ... بعد هم گفت: خانوم! تو الان دعایت مستجابه ، من دعا میکنم ، تو آمین بگو ... دستام رو آوردم بالا و علیآقا اینجوری دعا کرد: خدایا! همونطور که روز عید غدیر متولد شدم، و عیدغدیر هم عروسی کردم ، شهادتم رو هم در روز عید غدیر قراربده... من هم آمین گفتم ... بالاخره دعای علی آقا مستجاب شد و در عید غدیر سال 1366 به شهادت رسید...
.
🌹خاطرهای از زندگی شهید حاج علی کسایی
📚راوی: مجیدایزدی(نویسنده دفاعمقدس) به نقل از همسرشهید
#شهیدکسایی #عیدغدیر #شهیدغدیر #روزه #ازدواج_شهدا #امام_علی #توسل #شهدای_شیراز
@Modafeaneharaam
#آدرسےقبل_شهــادت
توےسنگــر با او و چند تای دیگه از بچه ها نشسته بودیم .😊
یکی از بچـه های #بسیجـی وارد شد.
پانزده – شانزده ساله به نظر میرسید.
مثل بقیه جوانترها شیــفته فرهاد شده بود و نشــانی منزل او را میخواست.☺️
فرهاد مکــثی کـرد و سرش را بالا آورد و گفت :
- شما لطــف دارین ! ما در خدمتــتون هستیــم . خیابــونای #شیرازو بلدی؟
- بلـــــــــه...
- سوار ماشـــین که شدی میگی #دارالرحمة ، قبرستون جدید . . . صدای خنده بچه ها جوان را گــیج کرده بود.😂
فرهــاد #پیـشانــی جوان را بوسید و گفــت:
بنــویس ڪاکو ... برای مزاح بود ... بنویــس :✍
دارالرحمة ، قطعـــه #شهدا ، ردیف ... ، پلاک ... بسیجی جوان رفت.
روزها گذشت . بچه ها یکی یکی شهید شدند . اکبر رفت ، حسین رفت ، فرهاد هم رفت ... جنازه او را از سردشت آوردند و شوق و شورش را به آرامگاه ابدی اش در دارالرحمة سپــردند.
وقتــے به شـــوق #زیارت مزار او به راه افــتادم ، یڪ نفر زودتر از من به آنجا رسیده بود ، هــمان بسیجی جوان #نشانے را درست آمده بود.😭
#شهید فرهاد شــاهچراغی
#شهدای_شیراز
#ﺳﺎﻟﺮﻭﺯﺷﻬﺎﺩﺕ 🌷
@Modafeaneharaam