🔻میروم تا حداقل چند گلوله به سمت اسرائیل شلیک کنم!
🔹خواهر شهید فاتح در شب قبل شهادت برادرش خواب دید. خوابی که به حقیقت پیوست. او در این باره میگوید: شهادتش براى ما خیلی سخت بود به قدری که سه بار بعد خبر شهادتش حالم بد شد و درمانگاه رفتم. شب قبل شهادتش خوابش را دیدم؛ خواب دیدم جایى بودیم که خیلى مرتفع و سرسبز بود. با هم رفتیم بالا از آنجا یک دیوار بسیار طولانى را دیدم. آن طرف دیوار آدمهاى زیادى دور یک میز به صورت رسمى کنار هم نشسته بودند.
🔹از او پرسیدم: «داداش آنجا کجاست؟» در پاسخ این کلمه را گفت: #اسرائیل گفتم: «پس چرا شما اینقدر نزدیک هستید؟ تو را به خدا مواظب خودت باش...!» گفت: «من مواظبم؛ کافیست دیگر. برویم پایین.» وقتى خبر شهادتش را آورده بودند، گفته بودند که روی تپه شهید شده است. به یاد خوابم افتادم که بىدلیل خوابش را ندیده بودم...
یکی از دوستان #شهید_فاتح میگوید، قبل از رفتنش گفتم: «رضا، نمیشود نروی؟» گفت: «الان بچهها رو در روی اسرائیل دارند میجنگند، ما دو سال جنگیدیم که به اینجا برسیم که بتوانیم با اسرائیل رو در رو باشیم. میروم تا حداقل چند گلوله به سمت اسرائیل شلیک کنم...»
@Modafeaneharaam