#عاشقانه_شهدا♥️
همسرم از همان اول ازدواج پیشنهاد داد، که هر وقت #دلخوری از من داری و نمیتوانی ابراز کنی، برایم بنویس📝خودش هم همین کار را میکرد.
عادت داشت قبل از خواب همهی مسائل روز را #حل کند. خیلی وقتها شبها برایم مینوشت که امروز بخاطر فلان مسئله از من #دلخور شدی، منو ببخش🙏 من منظوری نداشتم😔
آخرش هم یه جمله #عاشقانه مینوشت
گاهی من کاغذ را که میخواندم، میگفتم: کدام مسئله را میگی⁉️ من اصلا یادم نمیاد یعنی آن مسئله اصلا من را درگیر نکرده بود، ولی #پویا مراقب بود که نکند من دلخور شده باشم❤️
به نقل از: همسر شهید
#شهید_پویا_ایزدی
@Modafeaneharaam
🌹انتشار به مناسبت سالروز شهادت
🌷آخرین نماز مسافر تاسوعا...
🍃سه نفر بودیم....
در روز جمعه94/8/1 مصادف با تاسوعای حسینی در کشور سوریه در شهر حلب روستای سابقیه موقع نماز ظهرشد پویا گفت موقع نماز شده باید نماز را اول وقت بخوانیم
🍃ما در شرایطی بودیم که هرلحظه امکان اصابت گلوله و خمپاره و شلیک تک تیراندازها زیاد بود من و دیگر همرزمم به پویا گفتیم لاقل نماز را نشسته در پشت تانک بخوانیم خطرش کمتر است...
🍃پویا گفت نه لذتش به این است که ظهرتاسوعا وسط میدان نبرد #نماز را ایستاده بخوانیم، شاید این آخرین نمازمان باشد.
امام حسین(ع) هم آخرین نمازش را وسط میدان جنگ اول وقت و ایستاده خواند
🍃پویا با آن قامت رشید و عباس گونه اش در کنار تانک ایستاد و مشغول نماز خواندن شد چنان حالت عارفانه ای داشت گویی جز خدا کسی او را نمیدید...
بعد از اتمام نماز عصر و عرض سلام به سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله(ع) رو به من گفت #عجب نماز باحالی بود...
🍃من و دیگر همرزمم نماز را با حالت نشسته در پشت تانک خواندیم.
بعد از آن به داخل تانک خود رفتیم پویا درحالی که تسبیحی در دست داشت و مشغول ذکر بود به آرامی اشک میریخت و منتظر دستور فرمانده برای ادامه عملیات بودیم زیر لب ذکر شریف صلوات و شاید اذکاری که فقط خودش و خدا میدانست میگفت و بالاخره در ساعت 5عصر تاسوعا نزدیک به غروب بر اثر اصابت موشک کفار به درجه ی رفیع شهادت نائل گردید...
همانند عباس...
✍راوی همرزم #شهید_پویا_ایزدی
@Modafeaneharaam
🌷انتشار به مناسبت سالروز شهادت #شهید_پویا_ایزدی
🌱دوران آموزشی با شهید پویا ایزدی شیراز بودیم پادگان امام علی (ع)
من با شهید تو یک آسایشگاه و یک تخت بودیم
نزدیک عید غدیرخم بود و تازه از مرخصی برگشته بودیم پادگان، اکثر بچه ها سرمای شدید خورده بودن و آنفولانزا شایع شده بود به صورتی که اکثرا مبتلا شده بودند و مجبور شدند دوباره به همه مرخصی بدهند...
🌱پویا جز نفراتی بود که مریض نشده بود و در آن مدت مانند یک پرستار دلسوز از بچه ها و مخصوصا من پرستاری میکرد به صورتی که رفت یک دیگ بزرگ شلغم تهیه کرد و برا بچه ها آورد داخل آسایشگاه...
کاش یادت نرود ما را رفیق...
@Modafeaneharaam
انتشار به مناسبت سالروز شهادت به تاریخ قمری
#سلام برسقای دشت کربلا
#سلام برمسافرتاسوعا
#سلام برمردانگی وغیرت عباس گونه ات
🍂منطقه ای که بودیم، لوله کشی آب وجود نداشت. آب مصرفیمون رو با یه بشکه 200لیتری میرفتیم ازچاه می آوردیم...
اکثر اوقات که خستگی کار بهانه میشد برا فراموش کردن آب . پویا بدون اینکه حرفی بزنه باتمام خستگی که داشت میرفت آب می آورد...
هیکل رشید و قشنگی داشت... مثل عباس...
قرارشد تاسوعا بریم عملیات...
جنگید...
تاجواب سقایی کردن هاشو گرفت...
موشک که خورد، از روی تانک پرت شد پایین. درست مثل عباس...
از روی مرکب...
عصر تاسوعابود...😔
🌷 #شهید_پویا_ایزدی...
🎙 راوی:شهید محسن حججی
@Modafeaneharaam
🌹شهید تاسوعا
شب ها یه بالشت سفت میگذاشت زیرسرش #میگفتم روےزمین کمرت دردمیگیر، بلندشو روی تخت بخواب #میگفت؛ نه ممکنه برای نمازصبح خواب بمونم نبایدجای خوابم راحت باشه
#شهید_پویا_ایزدی
@Modafeaneharaam
💛ریحانه ۳ سالهاش را به دردانه امام حسین (ع) سپرد🍃
چهار سالی بود که عشق رفتن به سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سرش افتاده بود،
اما تقدیر برایش بهگونهای دیگر رقم خورد.
او باید اول به عراق میرفت و
در نزدیکیهای بارگاه امام حسین (ع) خودش را برای پاسداری از حضرت زینب آماده میکرد. 🥀در همان سفر از ناحیه کمر مشکل برایش پیش آمد تا رفتنش به شام با مانع روبهرو شود.
پویا اما دستبردار نبود، نامه نوشت تا با اعزامش موافقت شود.
⭐️ریحانه ۳ سالهاش را هم به دردانه اباعبدالله سپرد و راهی سوریه شد.
او بهگونهای زندگی کرده بود که لباس شهادت برازندهاش شود،
در راه دفاع از حرم بانو حضرت زینب (س) به آرزویی که همیشه در سر میپروراند، برسد و کلمه شهید کنار پویا ایزدی روی سنگ مزارش ثبت شود.
#شهید_مدافع_حرم 💫🍃
#شهید_پویا_ایزدی🌷🕊
@Modafeaneharaam
💛ریحانه ۳ سالهاش را به دردانه امام حسین (ع) سپرد🍃
چهار سالی بود که عشق رفتن به سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سرش افتاده بود،
اما تقدیر برایش بهگونهای دیگر رقم خورد.
او باید اول به عراق میرفت و
در نزدیکیهای بارگاه امام حسین (ع) خودش را برای پاسداری از حضرت زینب آماده میکرد. 🥀در همان سفر از ناحیه کمر مشکل برایش پیش آمد تا رفتنش به شام با مانع روبهرو شود.
پویا اما دستبردار نبود، نامه نوشت تا با اعزامش موافقت شود.
⭐️ریحانه ۳ سالهاش را هم به دردانه اباعبدالله سپرد و راهی سوریه شد.
او بهگونهای زندگی کرده بود که لباس شهادت برازندهاش شود،
در راه دفاع از حرم بانو حضرت زینب (س) به آرزویی که همیشه در سر میپروراند، برسد و کلمه شهید کنار پویا ایزدی روی سنگ مزارش ثبت شود.
#شهید_مدافع_حرم 💫🍃
#شهید_پویا_ایزدی🌷🕊
@Modafeaneharaam