فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظـات آخر شهـادت شهیـد مدافـع حـرم #علـے_تمامزاده و گـریهی شهیـد مدافـع حـرم #مرتضـے_عطـایـے بالاے سر شهیـد😔😭😭💔
@modafeaneharaam
#اشـڪ_شهیـد_مدافـع_حـرم
پس از شهـادت
هر سه نفر بالای سر آقا مرتضی بودیم. شروع به حرف زدن کردم. گفتم سلام آقا مرتضی دل مان خیلی برایت تنگ شده؟😔💔 نفیسه هم گفت بابا جان💔 می گویند شهدا زنده اند، اگر هستی به ما یک نشانه بده...
نفیسه سر به زیر دارد و مادر تصویر همسرش را در گوشی تلفن اش نشان مان می دهد و میگوید: حرف نفیسه که تمام شد دیدیم از گوشه چشم چپ آقا مرتضی یک قطره اشک سرازیر شد😳😭 و بخشی از پارچه کفن خیس شد.😭
به درد دل هایمان ادامه دادیم که دیدم از گوشه چشم دیگرش هم قطره اشک دیگری سرازیر شد.😭
همسر شهیـد مدافـع حـرم
#مرتضـے_عطـایـے🌹🍃
@modafeaneharaam
اهل هيئت و حسينيه بود. هر شب دوشنبه* و ايام شهادت ائمه عليهمالسلام در حسينيه حاج آقاى قمى پاى ثابت ديگ بود🙂. گاهى در مجلس زيارت_عاشوراء مىخواند🍃. هميشه مىگفت: «هر چه گرفتم از پاى ديگ حاج آقاى قمى بوده است».☺️👌
پینوشت:
متولی اين حسینیه هر شب دوشنبه فقرای اطراف حرم امام رضا (علیهالسلام) را اطعام میکرد.🌱
راوی:همسرشهید مدافعحرم
#مرتضی_عطایی ❤️
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درد دل شهید #مرتضی_عطایی با مولایمون
آقا جان تو که از آخر گره رو وا میکنی
پس چرا امروز فردا میکنی
بالاخره روز #عرفه گره #ابوعلی باز شد😭
ان شاءالله گره ما هم باز بشه😭
شهید مرتضی عطایی از فرماندهان لشکر فاطمیون بود که در روز 21 شهریورماه سال 95 مصادف با روز عرفه در منطقه لاذقیه به دوستان شهیدش پیوست.
شهید عطایی متولد سال 1355 و اهل مشهد بود که با عنوان نیروی افغانستانی وارد لشکر فاطمیون شد.
همسر شهید عطایی گفت: خبر دادند مرتضی شهید شده
پرسیدم تیر به کجایش خورده؟
گفتند به گلو😔
سرم را رو به آسمان بلند کردم و گفتم خدایا شکرت
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من و دل بریدن از تو
چه محالِ خنــده داری...😔
🎥لحظاتی از شهادت مدافع حرم شیخ #علی_تمام_زاده و شهید #مرتضی_عطایی در کنار او...
@Modafeaneharaam
💢فرازى از وصيتنامه شهيد مدافع حرم #مرتضى_عطايى (ابوعلى)
براى فرج امام زمان(عج) بسيار دعا كنيد كه فرجمان در فرج آقا و مولايمان صاحب الزمان(عج) است.
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبتهای دلنشین شهید سنجرانی در فراق حسن قاسمی دانا
بیاد شهدای مدافع حرم
#رضا_سنجرانی
#مرتضی_عطایی
#حسن_قاسمی_دانا
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبتهای دلنشین شهید سنجرانی در فراق حسن قاسمی دانا
بیاد شهدای مدافع حرم
#رضا_سنجرانی
#مرتضی_عطایی
#حسن_قاسمی_دانا
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبتهای دلنشین شهید سنجرانی در فراق حسن قاسمی دانا
بیاد شهدای مدافع حرم
#رضا_سنجرانی
#مرتضی_عطایی
#حسن_قاسمی_دانا
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبتهای دلنشین شهید سنجرانی در فراق حسن قاسمی دانا
بیاد شهدای مدافع حرم
#رضا_سنجرانی
#مرتضی_عطایی
#حسن_قاسمی_دانا
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبتهای دلنشین شهید سنجرانی در فراق حسن قاسمی دانا
بیاد شهدای مدافع حرم
#رضا_سنجرانی
#مرتضی_عطایی
#حسن_قاسمی_دانا
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸خاطره شنیدنی شهید #مرتضی_عطایی 🕊 از شهید #مصطفی_صدرزاده🕊
#شهادت رو به #اهلش میدن نه به #حرفش
@Modafeaneharaam
شهيد مدافع حرم #مصطفى_صدرزاده 🌷سيدابراهيم🌷
به روايت شهيد مدافع حرم #مرتضى_عطايى 🌷ابوعلى🌷
🌸بعد از شهادت شهيد قاسمى دانا شور و ولوله خاصى توى مشهد به پا شد. خيلى دلم مى خواست بروم سوريه و مدافع حرم شوم. به هر درى زدم تا از طريق سپاه وارد شوم اما اجازه ندادند. مجبور شدم از پاسپورت افغانستانى استفاده كنم و در قالب نيروهاى لشكر فاطميون سال ٩٣ راهى سوريه شوم و جزئى از گردان عمار باشم. براى اولين بار سيدابراهيم را آنجا ديدم. محل اقامت ما در يك مدرسه بود. هر كلاس براى ده، دوازده نفر گنجايش داشت. بعد از چهار، پنج روز آن قدر شيفته صميميت و نورانيت سيد شدم كه دلم طاقت نياورد، يك گوشه اى گيرش آوردم و گفتم "سيد جان مى خوام يه چيزى بگم". نگذاشت ادامه بدهم، بلافاصله گفت "مى دونم ايرانى هستى!" خيلى از زمان آشنايى مان نگذشته بود كه رفتارهاى سيدابراهيم من را مجذوب خود كرد. يك ماهى كه گذشت براى مرخصى به تهران برگشت. قبل از رفتن، من را به عنوان معاون خودش به نيروها معرفى كرد.
🌸مصطفى براى خودش اصطلاح خاصى داشت. اين كه "ويژه خوارى" نكنيم.
🌸غذا يا هر چيزى كه براى مان مى فرستادند، بايد اول به نيروها مى دادند، بعد به مسئول لجستيك و در نهايت به فرمانده. يكبار هم همراه غذا برايش نوشابه بردند، از مسئول پخش غذا پرسيد "به نيروها هم نوشابه دادى؟" وقتى ديد جوابش منفى است گفت "لباس، غذا يا هر چيزى كه مياد اول بايد بهترينش رو به نيروها داد نه به فرمانده". وقتى ديد گاهى از اين ويژه خوارى ها اتفاق مى افتد يك روز همه مسئولين را جمع كرد و گفت "اگه لباس خوب، غذا و خوراك خوب اومد حق نداريد تا نيروى شما از اون استفاده نكرده، شما استفاده كنيد. شايد اين چيزها رو توى دوره هاى آموزشى به شما نگفته باشن اما اين چيزها اول براى نيروهاست. دو نفر آخر از همه بايد از اين امكانات استفاده كنن، يكى تداركات و اون يكى فرمانده. تا نيروى تحت امر شما سلاح خوب نداره، حق نداريد سلاح خوب داشته باشيد. هميشه بدترين بايد براى شما باشه، بدترين لباس، بدترين سلاح. بهترين براى بچه هاى ماست. شما بايد آخر از همه باشيد، نمى تونيد بهترينا رو داشته باشيد". ناخودآگاه به لباس بچه ها و سيد نگاه كردم، لباس خيلى از بچه ها از لباس او بهتر بود. سيد ادامه داد "نمى تونيد توى اتاق تون تلويزيون ببينيد و به بقيه بچه ها بگيد شما تلويزيون نداشته باشيد. ما نمى تونيم امتيازى براى خودمون نسبت به بقيه قائل شيم".
ادامه دارد ...
صفحه ١
✍️ برگرفته از كتاب:
"قرار بى قرار"؛ شهيد مصطفى صدرزاده
انتشارات روايت فتح
@Modafeaneharaam
🌹بسم رب الشهدا🌹
شهيد مدافع حرم #مصطفى_صدرزاده 🌷سيدابراهيم🌷 به روايت شهيد مدافع حرم #مرتضى_عطايى 🌷ابوعلى🌷
🌸بعضى وقت ها با بچه ها دور هم مى نشستيم، صحبت مى كرديم و مى خنديديم. سيدابراهيم هم به خاطر شوخ طبعى و شيطنتى كه داشت پا به پاى بچه ها مى آمد. يك بار كنار سفره غذا با بچه ها نشسته بوديم كه سيد با خنده گفت "من از اون آدمايى هستم كه هر كى رو بيشتر دوست داشته باشم مى فرستمش جلوى گلوله تا شهيد شه؛ مثلاً همين ابوعلى چون دوستش دارم مى فرستمش جلوى گلوله."
🌸اين را كه گفت يكى از بچه ها گفت "ابوعلى خواب ديدم با هم از كربلا برگشتيم؛ توى فرودگاه هستيم و تو كت و شلوار پوشيدى كه برى مشهد و منم برم قم."
سيد يك دفعه زد زير خنده و گفت "من خواب ديدم دارم با ابوعلى مى رم كربلا. احتمالاً من رو توى كربلا جا گذاشته." بچه ها همه گفتند به به و تعبير به شهادت كردند.
🌸بعد سيد با افسوس گفت "خيالتون راحت! من اون قدر آنتى شهادت زدم كه حالا حالاها هستم." بعد با خنده اضافه كرد "ولى ابوعلى تو حتماً پيكرت مى ره مشهد." دستى به ريش هايش كشيد و گفت "اصلاً نگران مراسم ها نباش. براى مداحى محمود كريمى رو مياريم؛ سخنران آقاى پناهيان خوبه؟ بنرها رو هم مى دم داداشم محمدحسين بزنه. تو شهيد شو ما حسابى برات سنگ تموم مى ذاريم." من هم با خنده گفتم "شهادت همه رو كه ديدم بعداً مى رم." غذا كه تمام شد با شوخى گفتم "آقايون اگه سير نشديد به ما چه! غذا همين بود." همه خنديدند و سفره را جمع كرديم.
✍️ برگرفته از كتاب:
"#قرار_بى_قرار"؛ شهيد مصطفى صدرزاده
انتشارات روايت فتح
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_تاسوعا
"نماهنگ زیبای شیربیشه فاطمیون"
سالگرد شهادت شهید مصطفی صدرزاده
#مصطفی_صدرزاده
#مرتضی_عطایی
🏴ڪانال مدافعان حـــــرم🏴
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️سوالی از شهید مدافع حرم #مرتضی_عطایی در سال ١٣٩۵؛ مدافعان حرم ماهیانه چقدر حقوق میگیرند؟
🔹اگر عشق نبود هیچ نیازی نمی توانست مجبورشان کند که با همه ی وجود جان خود را فدای اسلام و حرم کنند...
@Modafeaneharaam