eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.7هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می‌کشم روی زمین پای پر از آبله را تا میان من و تو کم کنم این فاصله را سرِ نیزه، وسط تشت طلا، کنج تنور فرصتی نیست بگیرم سر پر مشغله را کاش دست تو کمی موی مرا شانه کند بلکه آرام کنی دختر بی حوصله را علت لکنت من را که خودت می بینی ورم صورت و زخم لب و خون لثه را جان من فکر نکن قافیه را باخته ام خواستم پیش تو راحت بنویسم گله را بین بازار به اشکم همه می‌خندیدند دوست دارند چرا گریه ی در هلهله را کاش بودی و مرا باز بغل می کردی کاش بودی که بگیری يقه ی حرمله را عمه در هلهله ها گفت کجایی عباس؟ غیرت الله بیا ختم کن این غائله را عمه کوهیست که ما تکیه به او میکردیم مادری کرد، که آرام کند قافله را خطبه ای خواند که بند دلشان را لرزاند شام حس کرد دم صحبت او زلزله را راستی واژه‌ی "یابن طلقا" یعنی چه؟ عمه آتش زده این سلسله ی باطله را او عقیله ست، صبور است، خدا حفظ کند دختر فاطمه ی عالمه ی فاضله را حسم این است که من دردسر قافله ام کاش با خود ببری دردسر قافله را می کشم منت اگر ناز مرا هم بکشی می کشم روی زمین پای پر از آبله را : 🖤 ای که از قافله ی شامِ بلا جا ماندی کمکم کن که من ازقافله‌ی کرببلاجاماندم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، شهادت خانُم سه ساله حضرت سلام الله علیها تسلیت🏴 @Modafeaneharaam
امام صادق عليه السلام 💠 إنَّ خَيرَ ما وَرَّثَ الآباءُ لأِبنائِهِم الأدَبُ لاَ المالُ 🔺 بهترين ارثى كه پدران براى فرزندان باقى مى گذارند ، ادب است نه ثروت (الكافى جلد۸ صفحه ۱۵۰) @Modafeaneharaam
CQACAgQAAx0CUyYOlAACH59hPaVfuVmAnaL5o5tOLWuTMhdsPwACKgoAAhNe6VH4Dzup1T-3zSAE.mp3
11.34M
🔊 | سبک 📝 بابا جان پس کِی سر روی پاهام می‌ذاری؟😔 👤 حاج محمود ▪️ویژه شهادت @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برای حسین و زائرانش❤️ 🔺این مرد عراقی چند روز قبل هنگام برپایی موکب بین راهی‌اش که بین بصره و کربلا در مسیر مشایه است، چهار فرزندش را که فرش‌های موکب را شسته بودند و در حال پهن کردن بالای پشت‌بام بودند به دلیل اتصال برق از دست می‌دهد و یک فرزندش هم که همسرش آن را باردار بوده به دلیل ترس همسرش از دست می‌دهد. 😭 🔹یعنی پنج فرزندش در راه موکب شهید می‌شوند و اینجا از او می‌پرسند چه حالی داری؟ می‌گوید نگران خوب برپا شدن موکب هستم و بچه‌هایم هدیه‌ای برای امام حسین، هدیه‌ای برای زهرا علیهما سلام الله.🌹 🔰اعتقادمون رو با همین فرد محک بزنیم... کجای کاریم؟...😔 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپی از لحظه خداحافظی شهید مدافع حرم تکاور علی جوکار و فرزندانش شادی و شایان😔 یا رقیه بنت الحسین ع😭 @Modafeaneharaam
بابایی - محمدحسین پویانفر.mp3
5.57M
💔بابایی 🎙باصدای پویانفر @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید عماد مغنیه عاشق حضرت رقیه س بود❤️ چند روز اخر اقامتش در دمشق مکرر به زیارت حضرت رقیه س میرفت. شب اخر، چند ساعت قبل از ان انفجار هم به زیارت حضرت رقیه س رفته بود😭. شاید هم حاجت بیست و چند ساله اش را از دختر سه ساله امام حسین(ع) گرفت در همان روزهای شهادت حضرت رقیه(س)، شهید شد. شهید عماد مغنیه🌹 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عزاداری شهید سلیمانی در حرم حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها 🏴 به مناسبت سالروز شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5902352222343137874.mp3
22.42M
🔊 | سبک 📝 من الذی ایتمنی یا ابتا... 👤 کربلایی‌سیدرضا ▪️ویژه شهادت @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃دل تنگی هایم کار دست دلم داده است. به هر سو که می روم من هستم و اشک و . 🍃امروز هم حکایتِ افتخاری اش. به گمانم مرتضی عطایی کنار پنجره فولاد روضه ی خرابه‌ی شام را خواند و با نوحه ی سالار زینب، دمِ ِعشق را گرفت که با پروازِ به مقصدِ حاجت روا شد🌷 🍃آنقدر عکس و فیلم از مدافعان حرم برای خانواده ی شهدا سوغات آورد که شد. 🍃هربار با رفتنش، همسرش به رسم عشق چله ای برای سلامتی اش در امام رئوف می گرفت. اشک های همسرش سبب شد که مدتی با نام مدافع دلتنگ شود برای دوستانش که بار سفر را بستند و رفتند. سخت است حال جامانده ای که دلش تنگ و چشمانش بارانی است. 🍃شاید سفارش رفیق شهیدش سید ابراهیم، پیش بود یا رضایت همسر دل شکسته اش برای شهادت یا مناجات خودش در روزِ عرفه با که با تیری که به گلویش اصابت کرد به آرزویش رسید. 🍃ابوعلی دیگر نگران نباش. در روز قیامت شرمنده ارباب نمی شوی. چون گلوی تو هم خونی است. فقط تو را به اشک های بعد از شهادتت دعایمان کن😓 🍃باید گذشت از این دنیا به آسانی باید مهیا شد از بهر قربانی سوی رفتن با چهره خونی زین سان بود زیبا معراج انسانی 🌺به مناسبت سالروز ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد : ۴ اسفند ۱۳۵۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۱ شهریور ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ۲۱ شهریور ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت رضا.مشهد طراح: @Modafeaneharaam
خاتون و قوماندان (روایت زندگی ام‌البنین حسینی همسر شهید علیرضا توسلی) 📍بی‌تابی دختر و معجزه حضرت رقیه! علیرضا کارت پرواز نداشت، اما تا آخرین مرحلۀ ورود به محوطۀ فرودگاه با ما آمد. طوبی رهایش نمی‏کرد. گوشۀ کت پدرش را چسبیده بود و نمی‏گذاشت از ما جدا شود. علیرضا نگران طوبی بود. پیوسته به من و پدرم اشاره می‏کرد که جدایش کنیم، اما طوبی ماجرا را فهمیده بود. حاضر نبود چند میلیمتر هم از پدرش فاصله بگیرد. خوراکی و شیرینی هم فایده نکرد. رزمنده‌‏ها منتظر علیرضا بودند. مستأصل شده بودیم. تأخیر چندساعته برای پروازهای منطقۀ جنگی طبیعی بود و ما می‌‏دانستیم که باید چند ساعتی منتظر باشیم. اما علیرضا بیش از این نمی‌‏توانست بماند. متوسل شدم به حضرت رقیه. علیرضا ناچار بهانه کرد که باید برود سرویس. طوبی گفت: «نه! تو می‏خوای فرار کنی!» - نه! برو بغل آقاجونی. من زود بروم و برگردم. راضی شد و پدرم او را بغل گرفت. به محض اینکه پدرم طوبی را بغل گرفت، گردنش کج شد روی شانۀ پدرم و خوابش برد. هنوز پاهای طوبی در آغوش علیرضا بود که خوابش برد! معجزۀ حضرت رقیه را اینجا دیدم. سه سالۀ امام حسین طاقت بی‌‏تابی یک دختر سه ساله برای پدرش را نداشت. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپی از دلجویی سردار سلیمانی از دختر شهید مدافع حرم 🏴 به مناسبت سالروز شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها @Modafeaneharaam
«بارگاه سه ساله» و دلى سوخته ... مگر رهايت مى‌كند کابوس‌های شبانه‌ی شعله، عطش و گهواره؟! ... «اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنا رُقَیَّهَ» 📸 عکس‌نوشت: شهيدان مرتضى عطايى (ابوعلى) و سجاد عفتى، حرم مطهر حضرت رقيه (عليهاالسلام) @Modafeaneharaam
﴾﷽﴿ . رفته بودند جنوب. توی فکه یکی از رفقایش مدح و روضه حضرت زهرا(س) می‌خواند. یکدفعه روح‌الله بلند شد و گفت: سید رسیدی به گوشواره...از رقیه بخون... از بیابون‌های داغ... پای برهنه... دست‌های سنگین دشمن...😭 می‌گفت و بلند بلند گریه می‌کرد. از خود بی خود شده بود. همه با دیدن حال روح‌الله به گریه افتادند. عاشق حضرت رقیه(س) بود. . همین که شنیده بود تکفیری‌ها تا حرم حضرت رقیه(س) رسیده بودند داشت دیوانه می‌شد. بی قراری‌هایش بیشتر شده بود. ‌حتی نمی‌توانست به راحتی غذا بخورد می‌گفت: من نباید الان اینجا باشم و اون حرومی‌ها برسند نزدیک حرم حضرت رقیه، من باید برم... . انقدر بی‌قرار کرد تا او را پذیرفتند، آن هم به حضور و با بهترین مرگ‌ها... @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+ حسین آقا! میگی ما رو آوردن اینجا، کی خریدَتت؟ - من یکی رو که حضرت رقیه خریده، بقیه رو نمی‌دونم... #شهید_حسین_امیدواری @Modafeaneharaam
زائرانت به کرامات تو عادت دارند همه یک جور به این خانه ارادت دارند السلام علیک یا ضامن آهو @Modafeaneharaam
BQACAgQAAx0CUyYOlAACH69hPhXtIG8sw-3_YCyTu1njKKS5EwACTwoAAhNe6VHPI1IwRcRRiSAE.pdf
2.67M
سلام الله علیها مظلومه انکار ناپذیر 📥 اسناد و اسکن کتب + نظر برخی مراجع عظام تقلید @Modafeaneharaam
💌 | پیش‌نیازهای زندگی در آخرت @Modafeaneharaam
❤️(هوالعشق)❤️ 🌹🌺 قدم از خانه بیرون گذاشتم و دیدم دشت از ارتش و نیروهای مردمی پُر شده و خودروهای نظامی به صف ایستاده‌اند که یکی سرم فریاد زد😡:«با داعش بودی؟» و من می‌دانستم حیدر روزی همرزم‌شان بوده که به سمتشان چرخیدم و مظلومانه شهادت دادم :«من زن حیدرم، همون‌که داعشی‌ها شهیدش کردن!» ناباورانه نگاهم می‌کردند و یکی پرسید :«کدوم حیدر؟ ما خیلی حیدر داریم!»و دیگری دوباره بازخواستم کرد :«اینجا چی کار می‌کردی؟» با کف هر دستم اشکم را از صورتم پاک کردم😢 و آتش مصیبت حیدر خاکسترم کرده بود که غریبانه نجوا کردم :«همون که اول اسیر شد و بعد...» و از یادآوری ناله حیدر و پیکر دست و پا بسته‌اش نفسم بند آمد، قامتم از زانو شکست و به خاک افتادم. کف هر دو دستم را روی زمین گذاشته و با گریه 😭 گواهی می‌دادم در این مدت چه بر سر ما آمده است که یکی آهسته گفت :«ببرش سمت ماشین.» و شاید فهمیدند منظورم کدام حیدر است که دیگر با اسلحه تهدیدم نکردند، رزمنده‌ای خم شد و با مهربانی خواهش کرد :«بلند شو خواهرم!» با اشاره دستش پیکرم را از روی زمین جمع کردم و دنبالش جنازه‌ام را می‌کشیدم. چند خودروی تویوتای سفید کنار هم ایستاده و نمی‌دانستم برایم چه حکمی کرده‌اند که درِ خودروی جلویی را باز کرد تا سوار شوم. در میان اینهمه مرد نظامی که جمع شده و جشن شکست محاصره آمرلی را هلهله می‌کردند، از شرم در خودم فرو رفته 😓 و می‌دیدم همه با تعجب 😳 به این زن تنها نگاه می‌کنند که حتی جرأت نمی‌کردم سرم را بالا بیاورم.😟 ...🌸