🔻شهادت مامور مرزبانی ناجا در حین ماموریت
🔹صبح دیروز به وقوع پیوست، سرباز هدایتی در راستای تامین امنیت مرزهای غربی کشور به شهادت رسید
🔹به گزارش پایگاه خبری شهدای ناجا، صبح دیروز مرزبانان هنگ مرزی سردشت واقع در استان آذربایجان غربی که برای تامین امنیت مناطق مرزی راهی نقاط محل تردد تروریست ها شده بودند، در حین پوشش امنیتی منطقه یکی از سربازان بر اثر اصابت گلوله مجروح میگردد
🔹سرباز مجروح به هویت رضا هدایتی پایه خدمتی بهمن ماه ۹۹ بلافاصله به مراکز درمانی منتقل ولی متاسفانه به علت شدت جراحات وارده به درجه رفیع شهادت نائل گردید.گفتنی ست این درگیری در منطقه مرزی بلفت به وقوع پیوسته است؛ شهید هدایتی مجرد، اهل و ساکن بندر انزلی می باشد.
@Modafeaneharaam
♨️نیاز فوری
⭕قابل توجه خیرین عزیز وگرانقدر
به اطلاع می رساند :
تعدادی از خانواده های نیازمندبرای تهیه بسته ارزاق و بسته لوازم التحریر دچار مضیقه هستند و چشم یاری بر راه شمامردم عزیز دوخته اند لذا از همه خیرین عزیز خواهشمندیم جهت برطرف نمودن و رفع مشکلات این خانواده ها و کمک های خود را دریغ ننمائید
باما همراه باشید از طریق شماره کارت به مرکز نیکو کاری الغدیر
6037997950045303
شماره تماس
09134431862 آقای هاشمی
♻️هیئت حراس الحرم شهرک طالقانی ماهشهر
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد ازغدی : پیامبر (ص) می فرمایند اگر کسی از تو قرض بخواهد و تو داشته باشی و ندهی من بهشت نرفتن تو را تضمین میکنم
@Modafeaneharaam
#سیره_شهدا
🌹شهید مدافعحرم وحید فرهنگی والا
🍂همسر شهید نقل میکنند: از خصوصیات و اعمال آقا وحید کاملا برایم روشن بود که همان کسی است که دنبالش بودم و هم من او را دوست داشتم هم خدا! آن اهمیت دادنشان به نماز و نماز اول وقت، آن تاکیدشان بر صداقت، آن همه جدیت و تلاش و کوششی که برای اسلام و هدایت افراد داشتند، همگی گویای این حقیقت بود.
🍂همیشه میگفتند: من اگر بتوانم حتی یک نفر را به صف نماز جماعت بکشانم، برای دنیا و آخرتم کافی است. همیشه برایم گل رز قرمز میخریدند و میگفتند این گل فقط مخصوص شماست و در دستهگلهایشان برای دیگران این گل را نمیخریدند.
#بهمناسبت_سالروز_شهادت
🌷هدیه به روح مطهر شهید صلوات
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یاد #اربعین
📽سئوال از آقاوحید در مورد شهادت در اربعین ۹۵
و در اربعین ۹۶ شهادت نصیب این شهید متواضع شده بود.
@Modafeaneharaam
🍁محمد حسابی خـوش صحبت بود و معمولاً وقتی به جمعی وارد میشد، جمع را دست میگرفت.☺️
🍁اگر بنا بود از کاری نهی کند، طوری این کار را انجام میداد که شخص مقابل او حس نمیکرد مجبور به پذیرش حرفهای اوست، مزایا و معایب کار را میگفت و دستآخر او را برای انجام دادن یا ندادن آن آزاد میگذاشت.👌
🍁خیرخواه همه بود همه میتوانستند روی کمک او حساب باز کنند از خانوادههای هر دومان تا دوست و آشنا، از طرفی مقید بود حتماً ماهیانه هزینهای را برای کمک به محرومان اختصاص دهد.🌸
🌷شهید محمد طحان🌷
#سالروز_شهادت
@Modafeaneharaam
CQACAgQAAx0CUyYOlAACJBlhhqbkO8dnZw-Sbkj9Wb8i1QXSkAACUwoAAiUaCVD8C2wiytUEzyIE.mp3
12.75M
#خانواده_آسمانی
💥 در روز قیامت بسیاری از بانمازان، بی نماز محشور میشوند،
و بسیاری از باحجابها، بیحجاب!
اگر تمامِ حقیقت دین به خواندن نماز، رعایت حجاب و... است
پس دلیل این تناقض در روز قیامت چیست؟
#استاد_شجاعی 🎤
#سردار_سلیمانی
#استاد_پناهیان
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حجتالاسلام رفیعی: به رهبری گفتم ما حریف مردم نمیشویم/ آمار طلاق وحشتناک است
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
💠( قسمت هفتم : زندگی مشترک ) . . وسایلم رو جمع کردم و رفتم خونه مندلی ... دوست صمیمیم بود ... . به پ
✅ادامه داستان 🌺امیر حسین🌺
💠( قسمت هشتم: معادله غیر قابل حل )
.
.
رفتم تو ... اولش هنوز گیج بودم ... مغزم از پس حل معادلات رفتارش برنمی اومد ... .
چند دقیقه بعد کلا بیخیال درک کردنش شدم ... جلوی چشم های گیج و متحیر مندلی، از خوشحالی بالا و پایین می پریدم و جیغ می کشیدم ... تمام روز از فکر زندگی با اون داشتم دیوونه می شدم اما حالا آزاد آزاد بودم ...
.
.
فردا طبق قولم لباس پوشیدم و اومدم دانشگاه ... با بچه ها روی چمن ها نشسته بودیم که یهو دیدم بالای سرم ایستاده ... بدون اینکه به بقیه نگاه کنه؛ آرام و محترمانه بهشون روز بخیر گفت ... .
بعد رو کرد به منو با محبت و لبخند گفت: سلام، روز فوق العاده ای داشته باشی ... .
.
بدون مکث، یه شاخ گل رز گذاشت روی کیفم و رفت ... جا خورده بودم و تفاوت رفتار صد و هشتاد درجه ایش رو اصلا درک نمی کردم ... .
.
با رفتنش بچه ها بهم ریختن ... هر کدوم یه طوری ابراز احساسات می کرد و یه چیزی می گفت ولی من کلا گیج بودم ... یه لحظه به خودم می گفتم می خواد مخت رو بزنه ... بعد می گفتم چه دلیلی داره؟ من که زنشم. خودش نخواست من رو ببره ... یه لحظه بعد یه فکر دیگه و ... .
کلا درکش نمی کردم ...
.
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
✅ادامه داستان 🌺امیر حسین🌺 💠( قسمت هشتم: معادله غیر قابل حل ) . . رفتم تو ... اولش هنوز گیج بودم ...
✅ادامه داستان: 🌺امیر حسین🌺
( قسمت نهم : حلقه )
.
نزدیک زمان نهار بود ... کلاس نداشتم و مهمتر از همه کل روز رو داشتم به این فکر می کردم که کجاست؟ ...
.
به صورت کاملا اتفاقی، شروع کردم به دنبالش گشتن ... زیر درخت نماز می خوند ... بعد وسایلش رو جمع کرد و ظرف غذاش رو در آورد ... .
.
یهو چشمش افتاد به من ... مثل فنر از جاش پرید اومد سمتم ... خواستم در برم اما خیلی مسخره می شد ...
.
.
داشتم رد می شدم اتفاقی دیدم اینجا نشستی ... تا اینو گفتم با خوشحالی گفت: چه اتفاق خوبی. می خواستم نهار بخورم. می خوای با هم غذا بخوریم؟ ... .
ناخودآگاه و بی معطلی گفتم: نه، قراره با بچه ها، نهار بریم رستوران ... دروغ بود ... .
خندید و گفت: بهتون خوش بگذره ... .
.
اومدم فرار کنم که صدام کرد ... رفت از توی کیفش یه جبعه کوچیک درآورد ... گرفت سمتم و گفت: امیدوارم خوشت بیاد. می خواستم با هم بریم ولی ... اگر دوست داشتی دستت کن ... .
.
جعبه رو گرفتم و سریع ازش دور شدم ... از دور یه بار دیگه ایستادم نگاهش کردم ... تنها زیر درخت ... .
.
شاید از دید خانوادگی و ثروت ما، اون حلقه بی ارزش بود اما با یه نگاه می تونستم بگم ... امیرحسین کلی پول پاش داده بود ... شاید کل پس اندازش رو ...
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
✅ادامه داستان: 🌺امیر حسین🌺 ( قسمت نهم : حلقه ) . نزدیک زمان نهار بود ... کلاس نداشتم و مهمتر از همه
✅ادامه داستان: 🌺امیر حسین🌺
( قسمت دهم : معنای تعهد )
گل خریدن تقریبا کار هر روزش بود ... گاهی شکلات هم کنارش می گرفت ... بدون بهانه و مناسبت، هر چند کوچیک، برام چیزی می خرید ... زیاد دور و ورم نمیومد ... اما کم کم چشم هام توی محوطه دانشگاه دنبالش می دوید ... .
.
رفتارها و توجه کردن هاش به من، توجه همه رو به ما جلب کرده بود ... من تنها کسی بودم که بهم نگاه می کرد ... پسری که به خنثی بودن مشهور شده بود حالا همه به شوخی رومئو صداش می کردن ... .
.
اون روز کلاس نداشتیم ... بچه ها پیشنهاد دادن بریم استخر، سالن زیبایی و ... .
همه رفتن توی رختکن اما پاهای من خشک شده بود .. برای اولین بار حس می کردم در برابر یه نفر تعهد دارم ... کیفم رو برداشتم و اومدم بیرون ... هر چقدر هم بچه ها صدام کردن، انگار کر شده بودم ... .
.
چند ساعت توی خیابون ها بی هدف پرسه زدم ... رفتم برای خودم چند دست بلوز و شلوار نو خریدم ... عین همیشه، فقط مارکدار ... یکیش رو همون جا پوشیدم و رفتم دانشگاه ... .
.
همون جای همیشگی نشسته بود ... تنها ... بی هوا رفتم سمتش و بلند گفتم: هنوز که نهار نخوردی؟ ...
.
.
امتحانات تموم شده بود ... قرار بود بعد از تموم شدن امتحاناتم برگردم ... حلقه توی جعبه جلوی چشمم بود ... .
دو ماه پیش قصد داشتم توی چنین روزی رهاش کنم و زیر قولم بزنم ... اما الان، داشتم به امیرحسین فکر می کردم ... اصلا شبیه معیارهای من نبود ... .
.
وسایلم رو جمع کردم ... بی خبر رفتم در خونه اش و زنگ زدم ... در رو که باز کرد حسابی جا خورد ... بدون سلام و معطلی، چمدونم رو هل دادم تو و گفتم: من میگم ماه عسل کجا میریم ... .
.
آغاز زندگی ما، با آغاز حسادت ها همراه شد ... اونهایی که حسرت رومئوی من رو داشتند ... و اونهایی که واقعا چشم شون دنبالش افتاده بود ... .
مسخره کردن ها ... تیکه انداختن ها ... کم کم بین من و دوست هام فاصله می افتاد ... هر چقدر به امیرحسین نزدیک تر می شدم فاصله ام از بقیه بیشتر می شد ... .
.
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
@Modafeaneharaam
ختم #صلوات به نیت🔰
#شهید_وحید_فرهنگیوالا
#شهید_محمد_طحان
#سالروز_شهادت💔
هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مولا امیرالمومنین علیه السلام و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺
مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱
تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇
@Ahmad_mashlab1115
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 کلیپ | حاج قاسم سلیمانی: اون چیزی که این این حجم از عرفان و معرفت و دین داری را به وجود آورد و امام در کِشت اون و پاشیدن بذر اون اثر جدی داشت. امام اثر اول را داشت و امروز مقام معظم رهبری بر اون پیوسته تاکید میکند. اون ها در وجودشون خدا را باور داشتند، اطمینان داشتند، اعتماد داشتند.
@Modafeaneharaam
🔅 امام صادق عليه السلام:
🍁 اِجعَل مالَكَ عارِيَةً تَرُدُّها
🍂 مال خود را امانتى بدان كه بايد بازگردانى
📚 الكافی جلد2 صفحه455
#حدیث_روز
@Modafeaneharaam
🌹#با_شهدا|شهید داوود عابدی
✍️ من شرمنده تو هستم
▫️وقتی از منطقه جنگی آمد، مثل همیشه سرش را پایین انداخت و گفت من شرمنده تو هستم. من نمیتوانم همسر خوبی برای تو باشم. میگفت: جنگ ما با همه خصوصیات و مشکلاتش در جبهه است و زندگی با همه ویژگیهایش در خانه. وقتی داوود به خانه میآمد، ما نمیفهمیدیم که در صحنه جنگ بوده و با شکست یا پیروزی آمده است.
📚 راوی: همسر سردار شهید
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطرهای از شجاعت حاج قاسم در محاصره جنگندههای آمریکایی ...
@Modafeaneharaam
🍃برای رسیدن به محبوب باید قدم های عاشقت را درست در مسیر او قرار دهی.
باید بتوانی دام های میانه ی مسیر را تمیز دهی و خود را از سیم خاردارش برهانی.
🍃 علی تمام زاده، عاشقی که سیر و#سلوک این مسیر را به درستی شناخت و توانست خود را به بهترین شکل ممکن به جانانش برساند درست در عصری که برای حفظ دین باید کلاهت را سفت و سخت بچسبی.
🍃پروانه ی دمشقی که هم با #قلم و هم با قدم های کثیر البصیره اش، مکتب #عشق راستین را به اهل دلان عالم می آموزد، می گویند قلم علما از خون شهدا والاتر است، اما تو چه زیرکانه خود را از بحر این دو خیر بهره مند ساختی.
#شهادتت_مبارک_ای_دُرّ_جامعه_ی_علوی
✍نویسنده: #زهرا_حسینی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_علی_تمام_زاده
📅تاریخ تولد : ٢۴ فروردین ۱٣۵۵
📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱٣٩۴
📅تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : کرج_امام زاده محمد
#استوری_شهدایی #گرافیست_الشهدا
@Modafeaneharaam