#امــامــ_زمــانــے🍃🌷
☑️دل #آقا از دست محبینش خونه
‼خواهش میکنم نخونده رد نشید‼️
👈حتما حتما بخونید👉
💠دوران #ظهور دوران خوشی وسرور شیعیان من است
زمین در عصر ظهور گنج های خود را بیرون می ریزد به گونه ای که مردم از نظر مالی بی نیاز می شوند،
#بیمارانتان شفا می یابند و روابط خانوادگی تان اصلاح خواهد شد .....
#کینه ها و دشمنی ها از دل ها بیرون می رود آنچنان دررفاه خواهید بود که تا به حال چنین نبوده اید .......
فقط آنقدر بگویم که در دوران #ظهور حتی پرندگان در هوا نیز خوشحال هستند.
حال شما را چه شده است که مرا از یاد برده اید❓❓.......
💔علاقه ی من به تو چنان است که با ناراحتی ات #ناراحت می شوم و با بیماری ات من نیز #بیمار می شوم......
💔محبت و علاقه ی من به شما از محبت و علاقه ی مادر به طفل شیر خوار بیشتر است ، مثل #پدری که فرزند خود را گم کرده است ، بی تاب شما هستم حال آنکه شما سال هاست که مرا از یاد برده اید......😔💔
💔آیا خداوند مرا آفریده است تا سال ها در پس پرده ی #غیبت باشم؟
💔آنچنان به کارو زندگی خود مشغولید گویی مثل کسی که اصلا وجود نداشته است از ذهن های شما دور هستم........😔😭💔
💔شما را می بینم که صدای #اذان را می شنوید، ولی مشغول #کار خود هستید....😔
💔شما را میبینم که به #غیبت نشسته اید و صدایتان را می شنوم که می گویید اینها که #غیبت نیست......😔😔😔
💔#خمس مالتان را به خیال اینکه به شما تعلق نمی گیرد نمی دهید.....😔
💔بیشتر وقت و زندگی تان را به بطالت می گذرانید.
💔از بعضی دوستانت به من خبرهای ناگوارتری رسیده است، آنچنان از من دور شده اند که به دشمن دست بیعت داده اندو تابلوی 🚫“#ورود_مهدی_ممنوع🚫” را پشت بام خود نصب کرده اند و با ورود #ماهواره به خانه هایشان با دشمن هم غذا شده اند ، حال آنکه مرا از خودشان دور می کنند.😭😭😭
💔برای نیامدنم کارهای بد زیادی انجام می دهند.
شما را می بینم که سخت ترین کار ها برایتان #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر شده است.
💔💔گاهی که ازشهر شما عبور می کنم ناچار برای ندیدن #زنان بد حجابتان عبا به روی صورت خویش می کشم.....😔😭💔
💔#دوستی های قبل از #ازدواج را آنقدر رواج داده اید که نوجوانانتان که تازه به سن #بلوغ می رسند گمان می کنند که این کار ها فعل #حرامی نیست.😔💔
💔چطور شما #شیعیان در جامعه ی اسلامی زندگی می کنید و نمی دانید که پولی که #خمسش را نداده اید استفاده کردن از آن #حرام است؟........
💔در روز #عاشورا جدم حسین علیه السلام کوفیان را بسیار نصیحت نمود اما در آنها اثر نکرد........
#امام_حسین(ع) به آنها فرمودند علت اینکه سخنان من در شما اثر نمی کند #لقمه_های_حرامی است که خورده اید، پس شکمهایتان را با لقمه های حرامی که کوفیان خوردند پر نکنید............
چطور نمی دانید که به اندازه ی بال پشه ای #کم_فروشی کنید لقمه ی حرام خورده اید؟😔
چرا قبل از آنکه احکام داد و ستد را یاد بگیرید #معامله می کنید؟
آیا این چیز زیادی است که از شما می خواهم❓❓
⛔بدانید اگر #بی_وفایی در جامعه زیاد شود #دشمن بر شما غالب خواهد شد.
⛔️اگر #گناه نمی کردی خیلی زودتر از اینها آمده بودم......😔💔
هنوز آرزوی #توبه کردنت را دارم.‼️
آیا وقت آن نشده به سوی من باز گردی❓
💕به امید روزی که در کنار #کعبه آن هنگام که ندای #یا_اهل_العالم می زنم جزء اولین کسانی باشی که با من #بیعت کنی.....🙏
آن روز که رو به روی هم بنشینیم و لحظات #فراغ پایان پذیرد......🌷💔😔
🍃💕#اَلَّلهُمـّ_عجِّل_لِوَلیِڪ_َالفَرَج🍃💕
مدافعان حرم 🇮🇷
همسرشهید: بعد #شهادت همسرم(مـــیـــثم نــجــفی) با خودم گفتم: حــتــمــا بـایـد #رهـبـر در گــوش #حـ
#خاطره
همسرشهیدمرافع حرم#مـیــثم نـجـفـے
من از همان موقعی که فهمیدم آقا #میثم شهید شده ،با خودم گفتم:
کاش بشود که #رهبر توی گوش دخترم #اذان بگوید. خیلی هم منتظر بودم که این دیدار با رهبری برایمان اتفاق بیفتد. اما قسمت نشد تا همان ماه رمضان که #حلما شش ماهه شده بود و من با خودم فکر میکردم که دیگر بزرگ شد و برای اذان گفتن توی گوشش دیر شده. اما وقتی خبر دادند که برای مراسم #افطار دعوت شده ایم از خوشحالی نمیدانستم که باید چکار کنم. همان موقع به خودم گفتم که هر طور شده من باید #حلما را به آغوش #رهبر برسانم. وقتی به بیت رسیدیم من به هرکسی که میگفتم میخواهم حضرت آقا توی گوش دخترم اذان بگوید، میگفت نمیشود ، اصرار نکن. آنقدر این جمله برایم تکرار شد که ته دلم رو کردم به همسر شهیدم و گفتم: آقا میثم چند روز دیگر #تولد من است، کادوی تولد تو به من همین است که رهبر توی گوش دخترمان اذان بگوید. من این را از تو میخواهم.
➖چطور این اتفاق افتاد؟
چند دقیقه ای از شروع سخنرانی گذشته بود که حلما شروع کرد به گریه کردن و من مجبور شدم از آن قسمت بیرون بیایم. حلما را بردم و بسختی خواباندم .موقع افطار که شد روی زمین سفره انداخته بودند، من دقیقا نزدیک سفره کناری رهبر ایستاده بودم. مراقبها به من گفتند که اینجا سفره آقایان است خانمها بالاترهستد، من گفتم نه من همینجا می ایستم تا دخترم را به آغوش رهبر برسانم.اتفاقا ایستادن من باعث شد که خانم های دیگر هم بیایند و کل آن سفره را خانم هابنشیند. مراسم افطار شروع شد اما من آنقدر بیقرار بودم و گریه میکردم اصلا نمیتوانستم افطار کنم و همه متوجه حالم شدند. بالاخره چندتا از مراقبها آمدند گفت دخترت را بده به آغوش رهبر بدهیم در گوشش اذان بگوید. گفتم نه ...من باید خودم حلما را به آغوش ایشان برسانم. که این اتفاق افتاد ، حلما با اینکه در خواب سنگینی بود اما وقتی به آغوش رهبر رفت، بیدار شد، چشم هایش را باز کرد اما اصلا گریه نکرد، خیلی آرام داشت به ایشان نگاه میکرد. من رو به ایشان گفتم، خیلی دوست داشتم شما توی گوش دخترم اذان بگویید اما الان شش ماهه شده است و دیر شده...🌺 حضرت آقا هم فرمودند 🌺
که: نه...چرا دیر شده باشد... اصلا هم دیر نیست.
بعد همانجا رهبر توی گوش حلما اذان گفت و من این صحنه را که دیدم آرام شدم.
7.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌺🍃
وقت #نمـــازه
#اذان شهیــد مدافــع حــرم
حامد بافنده در سـوریه😍👌☺️
التمـاس دعـا🌹🌹🌹
@modafeaneharaam