قبل از این که اینو بخونی
امام زمان(عج) تو مناجاتت با خدا هست؟
از بهجت می پرسن:
حاج آقا...میشه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) قبل از این که دنیا
پر از زشتی بشه ظهـــور کنه؟؟
درجواب میگن:
معلومه...
به یه شرط!
مؤمنـــان برای فرج ایشون مضطرّانه دعا کنن!
خدا تو قرآن میگه:
أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ
مضطرّ شدی صدا بزنی من جواب ندم؟؟
آهای مومنین!!
چقدر تو نمازامون غیر از حاجت های دنیوی مون ظهور امام زمان
(عج) رو خواستیم؟
مدافعان حرم 🇮🇷
شهید مدافع حرم عباس دانشگر
عباس دانشگر در1372/2/18چشم به جهان گشود عباس پسری مومن وانقلابی بود
عباس در دانشگاه افسری وتربیت پاسداری امام حسین در حال دانش اموختگی بود
وتازه دوماه از نامزدی اش میگذشت که هوایی شد واز دانشگاه افسریه به سوریه
اعزام شد وبالاخره در1395/3/20درماه مبارک رمضان در جنوب حلب شربت شهادت
نوشید و به دست مردم سمنان در امامزاده اشرف محلات به خاک سپرده شد.
وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
آخر من کجا و شهدا کجا خجالت میکشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم من ریزه
خوار سفرهی آنان هم نیستم، شهید شهادت را به چنگ میآورد راه درازی را طی
میکند تا به آن مقام میرسد اما من چه!
سیاهی گناه چهرهام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده، حرکت جوهره اصلی
انسان است و گناه زنجیر، من سکون را دوست ندارم. عادت به سکون بلای بزرگ
پیروان حق است، سکونم مرا بیچاره کرده. در این حرکت عالم به سمت معبود
حقیقی دست و پایم را اسیر خود کرده، انسان کر میشود، کور میشود، نفهم
میشود، گنگ میشود و باز هم زندگی میکند.
بعد از مدتی مست میشود و عادت میکند به مستی و وای به حالمان اگر در
مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم. درد را، انسان بی هوش نمیکشد،
انسان خواب نمیفهمد، درد را، انسان با هوش و بیدار میفهمد.
راستی! دردهایم کو؟ چرا من بیخیال شدهام؟ نکند بی هوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب
خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم. قلب چند نفرمان
به درد آمد؟ چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟ آیا مست زندگی نیستیم؟
خدایا تو هوشیارمان کن، تو مرا بیدار کن، صدای العطش میشنوم صدای حرم
میآید گوش عالم کر است. خیام میسوزد اما دلمان آتش نمیگیرد.
مرضی بالاتر از این چرا درمانی برایش جستجو نمیکنیم، روحمان از بین رفته سرگرم
بازیچه دنیاییم. الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ ما هستیم، مردهام تو مرا دوباره حیات
ببخش، خوابم تو بیدارم کن. خدایا! به حرمت پای خسته رقیه (س) به حرمت نگاه
خسته زینب (س) به حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر (عج) به ما حرکت بده.
ــ عباس دانشگر 1395/2/2 ــ
من یک دختر چادریم ...
شاد و پرنشاط ، سرزنده و پرکار...
قرآن و نهج البلاغه اگر میخوانم
رمان و حافظ هم میخوانم
عاشق پهلوانی های حضرت حیدر اگر هستم
یک عالمه شعر حماسی از شاهنامه هم حفظم
پای سجاده ام گریه اگر میکنم
خنده هایم بین دوستانم هم تماشایی است !
من یک عالمه دوست و رفیق دارم.
تابستان ها اگر اردوی جهادی میرویم اردوهای تفریحی ام نیز هر هفته پا
برجاست ...
ما اگر سخنرانی میرویم
پارک رفتنمان هم سرجایش است ...
مسجد اگر پاتوق ماست
باغ و بوستان پاتوق بعدی ماست ...
برای نماز صبح قرار مسجد اگر میگذاریم ، هنوز خورشید نزده از مسجد تا
خانه پیاده قدم میزنیم.
دعای عهدمان را اگر میخوانیم
همانجا سفره باز میکنیم و با خنده و شادی صبحانه مان میشود غذا با طعم
دعا !
ما اگر چادر سر میکنیم
نقاش هم هستیم خطمان هم خوب است
حرفهای دخترانه مان سرجایش
شوخی های دوستانه مان را هم میکنیم
نمایشگاه و تئاتر هم میرویم
سینما هم اگر فیلمخوب داشت ...
کوه هم میرویم
عکس های یادگاری
فیلم های پر از خنده و شادی
کی گفته ما چادری ها ...
من قشنگ تر از دنیای خودمان سراغ ندارم !
دنیای من و این رفیقان با خدایم
همین هایی که دنبال زندگیشان در کوچه و خیابان نمیگردند
همین هایی که وقتی دلت را میشکنند تا حلالیت ازت نگیرند ول کن نیستند ،
همین هایی که حیاشان را نفروختند ...
خوشبخت ندیده ، هرکس ما را ندیده ...
صدای حاج ابراهیم #همت درون گوشم میپیچد!
آ مهدی #باکری دارد از آخرین دیدار با برادرش میگذرد و میگوید همه شهدا برادرهای من هستند اگر همه را میتوانید بیاورید حمید را هم بیاورید!
.
هنوز ابراهیم همت تاکید میکند که ما همچون #حسین وارد شدیم و همچون حسین هم باید به شهادت برسیم...
به شهادت برسیم ...
به #شهادت برسیم...
.
حسین خرازی وسط #عملیات دستش قطع میشود و با یک #دست تا آخر عملیات میجنگد...
حس میکنم خنکای خاک طلائیه را زیر پاهایم!
باید #خاک معطرش را در مشت هایم پنهان کنم و به سر و صورت بریزم!!
.
نه اصلا باید #سجده ای طولانی بروم روی خاک پاکش تا عجین بشود با #روح و پوست و استخوانم..!
.
.
صدای #خمپاره و #ترکش!
گویی که عملیات آغاز شده است!
شوق #وصال معبود در وجودم طنین انداز میشود...
ناگهان؛
رشته افکارم را در هم می ریزند بوق ماشین ها!!
صدا!
صدای خمپاره و گلوله نبود...
.
صدای #آهنگ لس آنجلسی ماشین مدل بالایی بود ک دلش میخواست تمام من را به انضمام افکارم زیر بگیرد!!
هندزفری و مداحی بعدی...
چه به موقع پلی میشود!
.
مداح میخواند:
یه شهید، یه پرچم #عشق، توی شهر ما غریبه
نه فقط نام و نشونش، خودشم خیلی غریبه!
.
و اینجا بود ک فهمیدم وسط دورترین نقطه به طلائیه هستم!
وسط هوای دود آلود شهر که آدمهایش از هوایش دود آلوده تر اند!!
اینجا عده زیادی رنگ بوی #خدایی ندارند...
اینجا برای خیلی ها افتخار است که #راه_شهدا را برعکس بروند!!
اینجا عده ای همه #قرار هایمان را با شهدا فراموش کرده اند!
عده ای دیگر که دم از خدا و امام و شهدا میزنند!
فقط شده اند #ظاهر و در باطن...
.
.
اینجا بی منت ببخشید و از هیچکس هیچ نخواهید!
اینجا دیگر منش و رفتار شهدایی نیست...
اینجا فقط نام #شهدا را یدک میکشیم!!
باز هم بگویم!
ریا
تظاهر
حسادت
تهمت
بی اخلاقی!!
دلم پر است آی آدم ها...
.
خوش به حال آنهایی ک در این حال و هوای #آلوده حال هوای دلشان آفتابی و بدون ابر است...
.
دل من انقدر بهانه نگیر!
اینجا که #طلائیه نیست...
اینجا آسمان #شهر است،شهر!!
مدافعان حرم 🇮🇷
شهید مدافع حرم علا حسن نجمه
شهید سوپر استار علاءحسین نجمة
به خاطر سیمای زیبایش بارها برای بازیگری در تلویزیون دعوت شده بود اما او راه و رسم دیگری در پیش گرفته بود؛ باید میرفت تا به گونه ای دیگر بدرخشد و ستاره باشد.
پایگاه تخصصی حریم حرم نوشت: «علاء حسن نجمه» ملقب به نام جهادی (تراب الحسین)، رزمنده جوان و خوش سیمایی از سرزمین مقاومت یعنی لبنان بود. او عشق به جهاد و شهادت را در زادگاهش شهرک «عدلون» آموخت اما شراب دلنشین شهادت را در کربلای حلب سوریه چشید.
«علا»ی ۲۵ ساله (متولد ۸/۱/۱۹۹۳ – ۱۸/۱۰/۱۳۷۰) یتیمی بود که خود برای خواهر و برادران یتیمش پدری میکرد. علاوه بر آنکه در کنار مادرش سرپرستی خواهر و سه برادرش را بر عهده داشت و در ترییبت آنها تلاش میکرد، برای فرزندان دوستان شهیدش به ویژه شهید «علی ناصر» نقش پدری دلسوز داشت که همواره پیگیر احوالات آنها بود و با رفتنش بار دیگر دو فرزند شهید «علی ناصر» خود را یتیم دیدند.
سوپر استاری که جور دیگر درخشید!
«علا»ی شاد و بشاش به هنرهای عکاسی، فوتوشاب، بازیگری و کارگردانی علاقه داشت و عکس بسیاری از شهدا را به مناسبتهای مختلف، طراحی و در صفحههای مجازی قرار میداد .
به خاطر سیمای زیبایش بارها برای بازیگری در تلویزیون دعوت شده بود اما او راه و رسم دیگری در پیش گرفته بود؛ باید میرفت تا به گونه ای دیگر بدرخشد و ستاره باشد؛ همچون نام خانوادگی اش: «نجمة».
شهید «علاء» با وجود به پایان رسیدن دوران خدمتش، بعد از آنکه اطلاع یافت حملهای جدید علیه تروریستها در پیش است، از بازگشت به خانه خودداری کرد و بودن در صف رزمندگان در عملیاتی دیگر را به استراحت و مرخصی ترجیح داد .
تنها آرزویش زیارت بارگاه و ضریح امام حسین (ع) بود اما هرگز به دیدار دوست نائل نشد تا اینکه که به قافله شهدای مدافع حریم حرم حضرت زینب (س)عقیله بنی هاشم پیوست و میهمان امام و مقتدایش حسین (ع) شد؛ و چه شیرین است چنین دیدار و زیارتی.
«علاء» در جنگهای قلمون و قصیر شرکت داشت. او از مجاهدان و شخصیتهای رسانه ای مستقر در خط مقدم و از افسران جنگ نرم بر علیه دشمن تکفیری - صهیونیستی به شمار میرفت. او همچنین ار فعالان فیس بوکی محسوب میشد که تصاویر شهدا را منتشر و احوالات آنها را مینوشت.
اشکهای جاری خود را آماده کنید
آخرین نماز صبح «علاء نجمه» نماز وداع او بود، گویی دیگر دنیا برایش تنگ شده بود و فرصتی برای برآورده شدن آرزوی مادرش و دیدن او در لباس دامادی باقی نمانده بود.
کسی فکر نمی کرد متنی را که در صفحه شخصیاش در فیسبوک نوشته است وداع آخر قبل از شهادتش باشد و بعد از آن نوبت دیگران است که درباره «علاء» بنویسند. او چند روز قبل از شهادتش نوشت: «اشکهای جاری خود را آماده کنید». این جمله را درباره استقبال از عاشورای حسینی نگاشت.
هدایت شده از Amir ashkani
اگه دنبال یک کانال میگردی که
مطالب و اشعارهایی درمورد رهبری
داشته باشه! ما این کانال را
به شما معرفی میکنیم👇👇👇👇
@khamenei_97
@khamenei_97
خانوووووووم… شــماره بدم؟
خانوم خوشــــــگله! برسونمت؟
خوشــــگله! چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟
...
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه میشنید!
بیچــاره اصلاً اهل این حرفها نبود… این قضیه به شدت آزارش میداد.
تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیاش بازگردد.
روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت…
شـاید میخواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی…!
دخترک وارد حیاط امامزاده شد… خسته… انگار فقط آمده بود گریه کند…
دردش گفتنی نبود…!
رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد…وارد حرم شد و کنار ضریح نشست. زیر لب چیزی میگفت انگار! خدایا کمکم کن…
چند ساعت بعد، دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد…
خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنند!
دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند… به سرعت از آنجا خارج شد… وارد شــــهر شد…
امــــا…اما انگار چیزی شده بود… دیگر کسی او را بد نگاه نمیکرد…!
انگار محترم شده بود… نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمیکرد!
احساس امنیت کرد… با خود گفت: مگه می شه انقد زود دعام مستجاب شده باشه! فکر کرد شاید اشتباه میکند! اما اینطور نبود!
یک لحظه به خود آمد…
دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته…
کانال خدا بزرگه
کانالی در راستای انقلاب ورهبر
عاشقان رهبری عضو شن لطفا ممنونیم
@khodabozorge
مدافعان حرم 🇮🇷
شهید مدافع حرم احمد مشلب
شهیداحمد محمد مشلب
اسم جهادی:غریب طوس
اسم مادر:سلام بدرالدین
شهرستان:نبطیه محله ی السرای سکونت میگزید
سن او ۲۱سال وتاریخ تولدش:۱۹۹۵/۸/۳۱میلادی
تاریخ شهادتش:۲۰۱۶/۲/۲۹
که باتوجه به تاریخ هجری قمری ۱۹ جمادی الاول۱۴۳۷
محل شهادتش:تل حمام روستایی در جنوب حلب
درجه علمی اش :فارغ التحصیل هنرستان امجاد است
نفرهفتم درلبنان ورشته اش تکنولوژی اطلاعات (انفورماتیک)است
آرامگاهش:محل شهدای شهر نبطیه است
شهید احمد محمد مشلب از دوران کودکی با عشق به اهل بیت در خانواده اش که منشأ این عشق به اهل بیت از آن هاست وبابخشندگی ومحبت تربیت شد وخوگرفت
در راه اسلام ناب محمدی گام برداشت واز نو نهالان تابزرگان را با حضرت مهدی (عج)آشنا کرد.
وصیت ایشان به تمام زنان این است که:عبا (چادر)است او می گوید عبا مدل است و اولین زنی که صاحب عبای زنانه است حضرت زینب(س)بود
او اینگونه بود وهمیشه عبا روی سرش قرار داشت ولی حجابی که الان میکنیم وچیزهایی غیرمعلوم است
مهم ترین مسئله این است که دختران وزنان حجاب خود را حفظ کنند.
ودختری که بیرون می آید وبه صورت عادی وبدون زینت در برابر دیدگان مردم برود و نگاه هایش
را به زمین بدوزد واحترام حجاب وعبایش را نگه دارد.
از وصیت هایش این است که :خدا توراکمک کند ای امام زمان! ماانتظار او را نمیکشیم او انتظار مارا میکشد ووقتی خودمان را درست کنیم واصلاح کنیم بعد ساعاتی ظهور می کند.
میگویند مردم به خاطر 500دلار به احزاب و به خاطر بیکاری وجهالت می گرایند درحالیکه شهیداحمد مَشلب نفرهفتم لبنان در رشته ی تکنولوژی است وچیزی از نیازهای دنیا را احتیاج نداشت وهمه چیز در اختیار داشت وهرچیزی که میخواست در اختیار داشت و چیزی که او را به سوریه کشاند کرامت وغیرتش بود که در بسیاری از دنیا آن را نمیبینیم.
مدافعان حرم 🇮🇷
شهید جهاد مغنیه
شهید جهاد مغنیه در سال 1991 در لبنان در خانواده ایی مبارز متولد شد.
جهاد چهارمین شهید از خانواده مغنیه می باشد وی یک خواهر و یک برادر به نام
های فاطمه ومصطفی داشت.
وی تحصیلات عالیه را در رشته مدیریت در دانشگاه آمریکایی بیروت یکی از بهترین
دانشگاه های خاور میانه شروع کرد و تنها یک درس باقی مانده بود تا مدرکش را
بگیرد که به مقام والای شهادت نائل شد.
در طول سال های جنگ داخلی سوریه ، حزب الله توانست به کمک ایران و سوریه زیر
ساختهای جولان را بدست گیرد و پایگاه مهمی در آن جا دایر کند که مسئول اول این
پایگاه شهید جهاد مغنیه پسر شهید عماد مغنیه بود که در سال 2008 در توافق تبادل
اسراء میان اسرائیل و حزب الله آزاد شد.
اولین بار وقتی مردم با چهره جهاد آشنا شدند که او در مراسم ختم والده سردار
سلیمانی شرکتکرده بود درست پشت سر سردار ایستاده بود و به مهمانان خوش
آمد میگفت.
گاهی شانه های سردار را می بوسید و سردار گاه بر میگشت و با او نجوا می کرد،
رابطه صمیمانه حاج قاسم و این جوان او را در کانون توجهات قرار داد . سردار گاه او را
به بعضی ازمهمان ها معرفی میکرد و آنها با لبخند او را به آغوش می کشیدند.
بر اساس اعلام حزب الله لبنان در 18 ژانویه 2015 سالروز پایان جنگ 22 روزه غزه
وشکست اسرائیل در این جنگ گروهی از رزمندگان حرب الله در حین بازدید از شهرک
های سوریه مورد حمله موشکی اسرائیل قرار گرفتند و به مقام والای شهادت نائل شدند .
این شهید بزرگوار نیز در بین آنها بود.
.
.
.
شادی روح فرمانده دلیر حزب الله ، شهید جهاد مغنیه صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مدافعان حرم 🇮🇷
بهتره خیلیها اینو بدونن...
تصاویر خانه سید علی خامنهای...
در بهترین مکان متولد شد(کعبه)
در بهترین روز متولد شد(جمعه)
جانشین بهترین پیامبر بود(محمد)
همسر بهترین زن دنیا بود(فاطمه)
پدر بهترین بچه های دنیا بود(حسن حسین)
در بهترین ماه به شهادت رسید (رمضان)
در بهترین شب ضربت خورد(اول قدر)
در بهترین شب شهید شد(دوم قدر)
در بهترین حالت بود که ضربت خورد(نماز)
در بهترین حالت نماز بود (سجده)
ای بهترین بهترین ها دستم را بگیر
(صدبار اگر دوباره دنیا آییم
از دشمن مرتضی علی بیزاریم)
یا علی مدد...
تولد امام علی(ع) مولود کعبه و روز پدر بر تمامی شیعیان آن حضرت مبارک باد 🌺🌺🌺🌺
سلام دوستان.
از همهی کسانی که توفیق پیدا کردند به اعتکاف بروند خواهش میکنم که برای همه دعا کنند. مخصوصا امام زمان (عج).
خوشبحالتان. قدر بدانید.
التماس دعای مخصوص🙏🙏🙏
در تقــویـمِ من
روزِ مَـرد
روزے بود
که پـدر
از جنـگ [برگشت]
اما ....
جورے که
در جیـب جا مےشد
و بر گـردن
آویـزان ...
تقدیم به تمامی فرزندان شهدا 🌷🌷🌷