eitaa logo
♡مدافعان حرم♡
137 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
30 فایل
سلام به کانال ♡مدافعان حرم♡ خوش آمدید. کپی تمامی مطالب به شرط صلوات برای تعجیل در ظهور امام زمان آزاد🌿 آیدی بنده جهت تبادلات و...... @Manan_313 متحدین👇 @moghavemat_news313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 | 🔻 سعی کنید سکوت شما بیشتر از حرف زدن باشد. هر حرفی که میخواهید بزنید، فکر کنید که آیا ضرورت دارد یا نه؟؟ بی دلیل حرف نزنید که خیلی از صحبت های ما به گناه و دروغ و...ختم می شود. 🌷
🦋 🍃روز خواستگاری صحبت های ما خیلی کوتاه بود،اما در همان فرصت کوتاه روی یک چیز خیلی تاکید می‌کرد! او بارها گفت که یک همسنگر میخواهد شاید کسی که به خواستگاری می‌رود بگوید یک همسر و همدم می‌خواهد اما مصطفی گفت که همسنگر می‌خواهد بعد از چند سال به او گفتم: ما که الان در زمان جنگ نیستیم، علت اینکه همسنگر خواسته،چه بوده است؟ او گفت: جنگ‌ ما،جنگ نظامی نیست جنگ الان ما جنگ فرهنگی است اگر همسنگر خواستم به خاطر کارهای فرهنگی است تا وقتی من کار فرهنگی انجام می دهم همسرم هم در کنار من کار فرهنگی کند... ✍راوی: همسر شهید
⭐️ 🌹🕊شهید عباس آسیمه 🌄 عباس نصفی از حقوق ماهانه اش را صرف امور خيريه می كرد در واقع او بخشی از حقوقش را به دو خانواده ای می داد كه يكی شان بيمار سرطانی و ديگری بچه يتيم داشتند 😔، باقی حقوقش را هم بخشی صرف امور روزمره اش و بخشی را خرج هيئات و مراسم مذهبی می كرد. 🍃🌹 در طول ماه شايد ۲۰ روزش را می گرفت 😌 و غذایی كه محل كارش به او می دادند، به خانواده های مستمند می داد 👏🏻 يكبار كه می خواست به مأموريت ✈️ برود ۲-۳ غذا در خانه گذاشت و به پدرمان گفت شما برای فلان خانواده ببر 🦋 بابا گفت: من خجالت می كشم دو غذا دستم بگيرم و ببرم 😟 اما عباس اصرار داشت كه اگر كم هم باشد بايد به مردم كمک كرد 🎁 و باری از دوش كسی برداشت.
🔰 | 🔻 شهید به غیبت حساس بود یک روزبا دوستان مشغول صحبت از هر دری بودیم که یکی از دوستان از سیدرضا اجازه خواست تا مطلبی را بگوید. آن دوست ما قبل از صحبتش نگاهی به اطراف انداخت و تا رفت صحبتش را شروع کند، سید رضا مانعش شد و گفت: نمیخواهد بگویی... 🔆همه تعجب کرده بودیم. لحظاتی بعد دوستمان از سید رضا پرسید: چرانگویم؟ سیدرضا لبخندی زد و گفت: قبل از صحبتت به اطراف نگاه کردی، حدس زدم بخواهی غیبت کسی را بکنی! برای همین گفتم جلوی غیبتت را بگیرم.همیشه به غیبت حساس بود و به هر طریقی که می توانست مانع غیبت میشد. 📚منبع:کتاب طاهر خانطومان 🌷شهید سید رضا طاهر🌷
☔️ 🌨⚡️ 🌹🕊 گلدسته محمدیان زمان جنگ، بمباران هوایی ☄ امانِ مردمو بریده بود. 😣 شب 🌚، وقتِ خواب، دیدم دخترم گلدسته رفت و حجابِ کامل پوشید. 👀 ازش پرسیدم: دخترم کاری پیش اومده؟جایی می خوای بری؟ 🤔 گفت: "نه پدر جان! اینجا هر لحظه بمباران هوایی 💥 میشه و ممکنه صبح زنده نباشیم🎋؛ باید طوری باشم که اگه خواستن منو از زیر آوار بیرون بیارن، حجابم کامل باشه..." ✋🏻 📚کتاب چهار فصل عشق / صفحه ۶۸
☑️ ⭐️ 🥀🕊 ابراهیم هادی غروب 🌅 بود. ابراهيم اومد دمِ درِ خونهٔ ما و بعد از سلام و احوالپرسی یه قابلمه از من گرفت و بعد داخل کله پزی رفت. 🐑 دنبالش اومدم و گفتم: ابرام جون، کله پاچه برای افطاری عجب حالی ميده 😋 گفت: راست میگی، ولی برای من نيست.🙌🏻 یه دست کامل کله پاچه و چند نان سنگک گرفت. وقتی بيرون اومد، ايرج با موتور 🛵 رسيد. ابراهيم هم سوار شد و خداحافظی 👋🏻 کرد. ‌ 😢 با خودم گفتم: لابد چند تا رفيق جمع شدن و با هم افطاری ميخورن. از اينکه به من تعارف هم نکرد ناراحت شدم. فردای اون روز ايرج رو ديدم و پرسيدم: ديروز کجا رفتيد!؟ 😒 🌾 گفت: پشت پارک چهل تن، انتهای کوچه، منزل کوچیکی بود؛ در زديم و کله پاچه رو به اونا داديم. چند تا بچه و پيرمردی که دم در اومدن خیلی تشکر کردن. ☺️ ابراهيم رو هم کامل ميشناختن. اونا خانواده ای بسيار مستحق بودن. بعدشم ابراهيم رو رسوندم خونه شون. ‌ 📚 سلام بر ابراهیم ۱ / ص۱۸۶
•| 🕊☁️|• ••شهادتِ‌شهیددست‌هیچڪس‌نیست؛ فقط‌دست‌خودش‌است، شهیدتانخواهدشهیدشود، شهیدنمۍشود...!