eitaa logo
مدافعان ظهور
389 دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
3.9هزار ویدیو
74 فایل
ارتباط با خادم کانال @alishh.. با به اشتراک گذاشتن لینک کانال مدافعان ظهور،در ثواب راه اندازی آن و نشر مطالب شریک باشید ★ به بهانه یه لبخند مهدی فاطمه★ لینک کانال در پیام رسان ایتا👇 @modafeanzuhur ویا https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مشاهده در ایتا
دانلود
بیانیه پر از بشارت تاریخ ۱۴۰۳/۰۴/۱۷ قاتلان حاج قاسم تنبیه خواهند شد احتمال درگیری خیابانی و تجزیه آمریکا جنگ انرژی به رودی شروع میشه بسم‌الله الرحمن الرحیم چند تا نکته و بشارت مهم میخوام بهتون بگم طی این چند روز داریم به مبشراتی میرسیم که دلهامون رو مستحکمتر از قبل و امیدوارتر از گذشته به آینده میکنه قاتلان حاج قاسم به زودی مجازات خواهند شد ان شاءالله خیلی ها نگران اومدن ترامپ هستند رفقا نگران نباشید ترامپ تنبیه خواهد شد پیشبینی میشه به (احتمال زیاد ) ترامپ پایان امسال رو نبینه با تنبیه شدن ترامپ اوضاع آمریکا بهم خواهد ریخت آمریکا دچار قحط الرجال شده درگیری های فراوان خیابانی آمریکا را فرا خواهد گرفت و همونطور که قبلا عرض کردم باید به پایان آمریکا سلام کرد و اما ایران .... خیلی از عزیزان نگران آینده ایران هستند یواشکی بگم که قرار شده اولویت اصلی این دولت حمایت از محور مقاومت باشه با بهم ریختن اوضاع داخلی آمریکا ،اسرائیل حامی اصلی خودش رو از دست میده و حزب الله لبنان و مجاهدان فلسطینی ان شاءالله و قطعا پیروز جنگ خواهند شد حضرت آقا دقیقا فرمودن که دهه هشتادی ها ان شاءالله این انقلاب رو به اوج خودش میرسونند آقای پزشکیان اگر به حرف حضرت آقا گوش کنه و گول حرف اطرافیانش رو‌ نخوره ان شاءالله سرعت ما در رسیدن به قله بیشتر خواهد شد یه نکته بگم ما ترکها یه عادت داریم کار رو که برداریم کنترات میرسونیم به آخر 🤣 ان شاءالله این فرمول در مورد آقای پزشکیان هم جواب میده ناامید نباشید که ان شاءالله دل هممون قراره روشن بشه به زودی اهرم انرژی جایگاه ما در معادلات جهانی رو تغییر خواهد داد اهرم قدرت به دست ایرانی ها خواهد افتاد جنگ انرژی دنیا را فرا میگیرد کسی که کنترل تنگه هرمز و باب المندب رو به دست بگیره آقای جهان خواهد شد یمن روز به روز قوی تر و قدرتمندتر خواهد شد ان شاءالله از این به بعد شطرنج بازی خدا رو به چشم ببینید بازی دادن مهره هایی که سرنوشت بازی رو عوض خواهند کرد والسلام          ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
قبل از انتخابات یه داستان بسیار مهیج رو منتشر کردیم داستان زنی شیعه که در میان داعش گیر میفته و .... توصیه میکنم حتما بخونید
📚 📖 8⃣ کلام عمو تمام نشده، مثل اینکه آسمان به زمین کوبیده شده باشد، همه جا سیاه شد و شیشه های در و پنجره در هم شکست. من همانجا در پاشنه در آشپزخانه زمین خوردم و عمو به سمت دخترها دوید که خرده های شیشه روی سر و صورتشان پاشیده بود. زن عمو سر جایش خشکش زده بود و حلیه را دیدم که روی یوسف خیمه زده تا آسیبی نبیند. زینب و زهرا از ترس به فرش چسبیده و عمو هر چه میکرد نمیتوانست از پنجره دورشان کند. حلیه از ترس میلرزید، یوسف یک نفس جیغ میکشید و تا خواستم به کمکشان بروم غرش انفجار بعدی، پرده گوشم را پاره کرد. خمپاره سوم درست در حیاط فرود آمد و از پنجره های بدون شیشه، طوفانی از خاک خانه را پُر کرد. در تاریکی لحظات نزدیک اذان مغرب، چشمانم جز خاک و خاکستر چیزی نمیدید و تنها گریه های وحشت زده یوسف را میشنیدم. هر دو دستم را کف زمین عصا کردم و به سختی از جا بلند شدم، به چشمانم دست میکشیدم اما حتی با نشستن گرد و خاک در تاریکی اتاقی که چراغی روشن نبود، چیزی نمیدیدم که نجوای نگران عمو را شنیدم: »حالتون خوبه؟« به گمانم چشمان او هم چیزی نمیدید و با دلواپسی دنبال ما میگشت. روی کابینت دست کشیدم تا گوشی را پیدا کردم و همین که نور انداختم، دیدم زینب و زهرا همانجا پای پنجره در آغوش هم پنهان شده و هنوز از ترس میلرزند. پیش از آنکه نور را سمت زن عمو بگیرم، با لحنی لرزان زمزمه کرد: »من خوبم، ببین حلیه چطوره!« ضجه های یوسف و سکوت محض حلیه در این تاریکی همه را جان به لب کرده بود؛ میترسیدم امانت عباس از دستمان رفته باشد که حتی جرأت نمیکردم نور را سمتش بگیرم. عمو پشت سر هم صدایش میکرد و من در شعاع نور دنبالش میگشتم که خمپاره بعدی در کوچه منفجر شد. وحشت بی خبری از حال حلیه با این انفجار، در و دیوار دلم را در هم کوبید و شیشه جیغم در گلو شکست. در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که باصورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود. دیگر گریه های یوسف هم بی رمق شده و به نظرم نفسش بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشت زده به سمتشان دویدم. زن عمو توان نداشت از جا بلند شود و چهار دست و پا به سمت حلیه میرفت. من زودتر رسیدم و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زن عمو یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید. چشمان حلیه بسته و نفس های یوسف به شماره افتاده بود و من نمیدانستم چه کنم. زن عمو میان گریه حضرت زهرا (س) را صدا میزد و با بیقراری یوسف را تکان میداد تا بلاخره نفسش برگشت، اما حلیه همچنان بیهوش بود که نفس من برنمیگشت. زهرا نور گوشی را رو به حلیه نگه داشته بود و زینب میترسید جلو بیاید. با هر دو دست شانه های حلیه را گرفته بودم و با گریه التماسش میکردم تا چشمانش را باز کند. صدای عمو میلرزید و با همان لحن لرزانش به من دلداری میداد: »نترس! یه مشت آب بزن به صورتش به حال میاد.« ولی آبی در خانه نبود که همین حرف عمو روضه شد و ناله زن عمو را به »یاحسین« بلند کرد. در میان سرسام مسلسل ها و طوفان توپ خانه ای که بی امان شهر را میکوبید، آوای اذان مغرب در آسمان پیچید و اولین روزه مان را با خاک و خمپاره افطار کردیم. نمیدانم چقدر طول کشید و ما چقدر بال بال زدیم تا بلاخره حلیه به حال آمد و پیش از هر حرفی سراغ یوسف را گرفت. هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بیتاب طفلش بود و همین که یوسف را در آغوش کشید، دیدم از گوشه چشمانش باران میبارد و زیر لب به فدای یوسف میرود. عمو همه را گوشه آشپزخانه جمع کرد تا از شیشه و پنجره و موج انفجار دور باشیم، اما آتشبازی تازه شروع شده بود که رگبار گلوله هم به صدای خمپاره ها اضافه شد و تنمان را بیشتر میلرزاند. در این دو هفته محاصره هرازگاهی صدای انفجاری را میشنیدیم، اما امشب قیامت شده بود که بی وقفه تمام شهر را میکوبیدند. بعد از یک روز روزه داری آن هم با سحری مختصری که حلیه خورده بود، شیرش خشک شده و با همان اندک آبی که مانده بود برای یوسف شیرخشک درست کردم. همین امروز زن عمو با آخرین ذخیره های آرد، نان پخته و افطار و سحریمان نان و شیره توت بود که عمو مدام با یک لقمه نان بازی میکرد تا سهم ما دخترها بیشتر شود. زن عمو هم ناخوشی ناشی از وحشت را بهانه کرد تا چیزی نخورَد و سهم نانش را برای حلیه گذاشت. اما گلوی من پیش عباس بود که نمیدانستم آبی برای افطار دارد یا امشب هم با لب خشک سپری میکند. اصلا با این باران آتشی که از سمت داعشی ها بر سر شهر میپاشید، در خاکریزها چه خبر بود و میترسیدم امشب با خون گلویش روزه را افطار کند! از شارژ موبایلم چیزی نمانده و به خدا التماس میکردم تا خاموش نشده حیدر تماس بگیرد تا این همه وحشت را با عشقم قسمت کنم و قسمت نبود که پس از چند لحظه گوشی خاموش شد. آخرین گوشی خانه، گوشی من بود که این چند روز در مصرف باتری قناعت کرده بودم بلکه فرصت هم صحبتیام با حیدر بیشتر شود 👇
که آن هم تمام شد و خانه در تاریکی محض فرو رفت. حالا دیگر نه از عباس خبری داشتیم و نه از حیدر که ما زنها هر یک گوشه ای کِز کرده و بیصدا گریه میکردیم. در تاریکی خانه ای که از خاک پر شده بود، تعداد راکتها و خمپاره هایی که شهر را میلرزاند از دستمان رفته و نمیدانستیم انفجار بعدی در کوچه است یا روی سر ما! عمو با صدای بلند سوره های کوتاه قرآن را میخواند، زن عمو با هر انفجار صاحب الزمان (عج) را صدا میزد و به جای نغمه مناجات سحر، با همین موج انفجار و کولاک گلوله نیت روزه ماه مبارک رمضان کردیم. آفتاب که بالا آمد تازه دیدیم خانه و حیاط زیر و رو شده است؛ پرده های زیبای خانه پاره شده و همه فرش از خرده های شیشه پوشیده شده بود. چند شاخه از درختان توت شکسته، کف حیاط از تکه های آجر و شیشه و شاخه پُر شده و همچنان ستون های دود از شهر بالا میرفت. تا ظهر هر لحظه هوا گرمتر میشد و تنور جنگ داغتر و ما نه وسیله ای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش. آتش داعشی ها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! میدانستم سد مدافعان شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمی دانستم داغ شهادت عباس و ندیدن حیدر سختتر است یا مصیبت اسارت! ما زنها همچنان گوشه آشپزخانه پنهان شده و دیگر کارمان از ترس گذشته بود که از وحشت اسارت به دست داعشی ها همه تن و بدنمان میلرزید. اما غیرت عمو اجازه تسلیم شدن نمیداد که به سمت کمد دیواری اتاق رفت، تمام رختخوابها را بیرون ریخت و با آخرین رمقی که به گلویش مانده بود، صدایمان کرد: »بیاید برید تو کمد!« چهارچوب فلزی پنجره های خانه مدام از موج انفجار میلرزید و ما مسیر آشپزخانه تا اتاق را دویدیم و پشت سر هم در کمد پنهان شدیم. آخرین نفر زن عمو داخل کمد شد و عمو با آرامشی ساختگی بهانه آورد: »اینجا ترکش های انفجار بهتون نمیخوره!« اما من میدانستم این کمد آخرین سنگر عمو برای پنهان کردن ما دخترها از چشم داعش است که نگاه نگران حیدر مقابل چشمانم جان گرفت و تپش های قلب عاشقش را در قفسه سینه ام احساس کردم. من به حیدر قول داده بودم حتی اگر داعش شهر را اشغال کرد مقاوم باشم و حرف از مرگ نزنم، اما مگر میشد؟ عمو همانجا مقابل در کمد نشست و دیدم چوب بلندی را کنار دستش روی زمین گذاشت تا اگر پای داعش به خانه رسید از ما دفاع کند. دلواپسی زن عمو هم از دریای دلشوره عمو آب میخورد که دست ما دخترها را گرفت و مؤمنانه زمزمه کرد: »بیاید دعای توسل بخونیم!« در فشار وحشت و حملات بی امان داعشی ها، کلمات دعا یادمان نمی آمد و با هرآنچه به خاطرمان میرسید از اهل بیت (ع) تمنا می کردیم به فریادمان برسند که احساس کردم همه خانه میلرزد. صدای وحشتناکی در آسمان پیچید و انفجارهایی پی در پی نفسمان را در سینه حبس کرد. نمیفهمیدیم چه خبر شده که عمو بلند شد و با عجله به سمت پنجره های اتاق رفت. حلیه صورت ظریف یوسف را به گونه اش چسبانده و زیر گوشش آهسته نجوا میکرد که عمو به سمت ما چرخید و ناباورانه خبر داد: »جنگنده ها شمال شهر رو بمبارون میکنن!« داعش که هواپیما نداشت و نمیدانستیم چه کسی به کمک مردم در محاصره آمرلی آمده است. هر چه بود پس از 16 ساعت بساط آتشبازی داعش جمع شد و نتوانست وارد شهر شود که نفس ما بالا آمد و از کمد بیرون آمدیم. تحمل این همه ترس و وحشت، جانمان را گرفته و باز از همه سخت تر گریه های یوسف بود. حلیه دیگر با شیره جانش سیرش میکرد و من می دیدم برادرزاده ام چطور دست و پا میزند که دوباره دلشوره عباس به جانم افتاد. با ناامیدی به موبایلم نگاه کردم و دیگر نمیدانستم از چه راهی خبری از عباس بگیرم. حلیه هم مثل من نگران عباس بود که یوسف را تکان میداد و مظلومانه گریه میکرد و خدا به اشک عاشقانه او رحم کرد که عباس از در وارد شد. مثل رؤیا بود؛ حلیه حیرت زده نگاهش میکرد و من با زبان روزه جام شادی را سر کشیدم که جان گرفتم و از جا پریدم. ما مثل پروانه دور عباس میچرخیدیم که از معرکه آتش و خون، خسته و خاکی برگشته و چشم او از داغ حال و روز ما مثل شمع میسوخت. یوسف را به سینه اش چسباند و میدید رنگ حلیه چطور پریده که با صدایی گرفته خبر داد: »قراره دولت با هلیکوپتر غذا بفرسته!« و عمو با تعجب پرسید: »حمله هوایی هم کار دولت بود؟« عباس همانطور که یوسف را میبویید، با لحنی مردد پاسخ داد: »نمیدونم، از دیشب که حمله رو شروع کردن ما تا صبح مقاومت کردیم، دیگه تانکهاشون پیدا بود که نزدیک شهر می شدن.«از تصور حمله ای که عباس به چشم دیده بود، دلم لرزید و او با خستگی از این نبرد طولانی ادامه داد: »نزدیک ظهر دیدیم هواپیماها اومدن و تانکها و نفربرهاشون رو بمبارون کردن! فکر کنم خیلی تلفات دادن! بعضی بچه ها میگفتن ایرانیها بودن، بعضی هام میگفتن کار دولته.« ادامه دارد... ✍          ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
🔸نکاتی که والدین باید در مجالس عزاداری رعایت کنند.... 1- کودک را نباید به مدت طولانی در عزاداری نگه داشت به ویژه در تاریکی. 2- عزاداری نباید مانع بازی او شود حتی بهتر است در یک فضای مناسب بازی کند و صدای روضه غیر مستقیم به او برسد. 3- کودکانی که در سنین پایین هستند و فرق گریه بر امام حسین (ع) با انواع دیگر گریه را نمی دانند از گریه کردن مادران خود ناراحت می شوند و دچار اضطراب و ناامنی می گردند و چه بسا خاطره بد از این مجالس در یادشان باقی بماند. حتی المقدور در مجالسی که روضه ی باز خوانده می شود و یا برخی افراد با فریاد غیر متعارف به خودشان لطمه می زنند حضور نیابید و در مقابل کودک خردسال خود گریه و شیون نکنید و در این ساعات در فضای دیگر با فرزند خود بازی کنید و یا حواس او را پرت کرده و بیشتر در زمان سخنرانی و یا سینه زنی درمجلس حضور یابید. 4- وسایلی مانند پرچم، طبل کوچک، شال و کتابهای عکس دار امامان را در حد توان برای او تهیه کنید. 5- مجالسی را انتخاب کنیم که همخوانی بیشتری با کودکمان دارد و نظر او را دراین مورد ترجیح دهیم و خاطرات خوب، محفل اجتماعی و دوستی های ارزشمندی را برای او فراهم کنیم. 6- کودک باید در مراسم عزاداری هم کودکی کند؛ نباید طوری شود که از این مجالس دلزده شود. نباید انتظار داشت کودکان دراین مجالس مانند بزرگسالان بنشینند و عزاداری کنند. 7- برای کودکان حتما مقداری غذا،کاغذ و مداد یا وسایل اسباب بازی کوچک همراه داشته باشید تا حوصله کودک سر نرود. @modafeanzuhur 🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
إلهی، وقتی حسن چشم باز کرد که دست و پا بسته است. فراز ۴۰۰ @modafeanzuhur
🌹🌹✨✨ الهی : عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه باید کرد ؟ 🔸(شرح : مسئله فرجام کار انسان مهمترین دغدغهٔ انسان مومن الهی است که هر کس را به تامل و تفکر وامی دارد. ما سفر ابدی در پیش داریم ، زندگی دو روزه دنیا می گذرد! باید دید با ابدیت چه باید کرد؟ کارنامه ما در محضر حق تعالی چیست؟ زاد و ره توشه ای که فراخور یک سفر ابدی باشد ، چه چیزهایی است؟ چگونه باید این زاد و توشه را بدست آورد و تا آنجا با خود همراه داشت و تا آنجا حفظش کرد؟ ) @modafeanzuhur 🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0 💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
4_5771629665714178609.mp3
8.28M
نهضت عاشورا ، محرم سال ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳ آملی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ @modafeanzuhur 🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
◾️عاشورا، روز تجلّی خدا (بخش اوّل)◾️ ▪️حاج محمّداسماعیل دولابی میفرمایند: عاشورا تجلّی خداست. روز عاشورا، روز ظهور لا الـٰه الّا الله است. تا ظهر عاشورا کار عبد است و از ظهر به بعد، کار خدا. ▪️چگونه عاشورا تجلّی خدا و روز عاشورا روز ظهور حقیقت لا الـٰه الّا الله است؟ با یک تعبیر و تمثیل این‌گونه می‌شود گفت: وقتی سیم فاز و نول، یعنی مثبت و منفی برق را به هم نزدیک می‌کنیم، جرقّه می‌زند و نور و روشنایی ایجاد می‌شود. در صحنه‌ی کربلا همین اتّفاق افتاد. یک جریان مثبت که جریان توحید و حقیقت الوهیّت است به پیشوایی و رهبری ولیّ اعظم خدا و یک جریان شیطانی به ولایت شیطانی حکومت یزید، در صحنه‌ی کربلا با هم برخورد می‌کنند؛ مثل همان سیم مثبت و منفی برق که جرقّه‌ای از آن تولید می‌شود و در اثر این برخورد حقیقت الوهیّت و توحید ظهور می‌کند. حقیقت لا الـٰه الّا الله خودش را نشان می‌دهد. این به یک معناست. ▪️به معنای دیگر اگر «اِلـٰه» را از ریشه‌ی «وَلَهَ» بدانیم، و اِلـٰه را به‌معنی یک حقیقت واله‌کننده در نظر بگیریم، آن حقیقتی که انسان را شیدا و مفتون و عاشق خودش می‌کند، واله خودش می‌کند، و لا الـٰه الّا الله به این معنا باشد که هیچ معشوقی و هیچ حقیقتی که انسان را شیدا و مفتون و واله خود کند، جز الله وجود ندارد، به این معنا هم روز عاشورا روز ظهور لا الـٰه الّا الله است. ▪️ناب‌ترین، کامل‌ترین، بی‌پرده‌ترین و عریان‌ترین ظهور عشق به حضرت حقّ، روز عاشوراست. آنجا می‌شود عشق را با همه‌ی وجود دید؛ می‌شود حضرت عشق را با تمامیّت قامت رعنای خودش ملاحظه کرد. لذا به این تعبیر هم روز عاشورا روز ظهور لا الـٰه الّا الله است. ▪️به تعبیر دیگر، وقتی انسان‌ها هر چه را دارند، می‌دهند و فدا می‌کنند، هر چه دارند! همه را فدا می‌کنند، آن‌وقت در آن صحنه، چه کسی جز خدا می‌ماند؟! تا وقتی ما از خودمان تشخیصی داریم، فهمی داریم، مالکیّتی احساس می‌کنیم، نظریّه‌ای داریم، انتخابی داریم، بالاخره «ما» در میدان هستیم، امّا وقتی همه‌ی اینها رفت و آن مقام تسلیم در کامل‌ترین مرتبه‌ی خود محقّق شد، خدا ظهور می‌کند. ▪️در کتاب شراب طهور توضیح داد‌ه‌ایم که مقام تسلیم، انسان را در آستانه‌ی مقام فنا قرار می‌دهد. وقتی تسلیم به کمال خودش می‌رسد، سالک به فنا رسیده است و آنجاست که دیگر حقیقت حقّ است که باقی است. سالک به فناء فی الله نائل شده و از آن به بعد بقاء او بقاء بالله است. دیگر سالکی در میان نیست؛ خود حضرت حقّ است و بس! لذا به این لحاظ هم می‌شود گفت روز عاشورا روز تجلّی خداست؛ روز ظهور لا الـٰه الّا الله است.  ادامه دارد…. @modafeanzuhur 🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️السَّلام عَلیکَ اَیُّهَاالقائِمُ سلام بر تو ای مولایی که تمام حق های بر زمین مانده، قیام تو را انتظار می‌کشند و دل‌های غمدیده به امید قیام تو می‌تپند. @modafeanzuhur 🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺صاحب مکیال المکارم می نویسد: 🔷 یکی از دوستان صالح من در عالم خواب مولا صاحب الزمان سلام الله علیه را دید که فرمود: 🔹 من دعاگوی هر مومنی هستم كه پس از ذكر مصائب حضرت سيدالشهدا سلام الله علیه برای تعجیل فرج و تایید من دعا كند! 📚 مکیال المکارم بخش۶ ذیل قسمت۲۹ 🔻 اولین دعای ما هنگام جاری شدن اشکها در مجالس عزا، دعای فرج منتقم است ... @modafeanzuhur 🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هنر مرد این است که بمیرد قبل از آنکه بمیرانندش شهید آوینی
بسم‌الله الرحمن الرحیم
سلام به همگی
نکته روز: خانمها یه نکته مهم بهتون بگم به مردتون اجازه بدید مردانگی کنه یعنی اگر قدرتتون از مردتون بیشتره اونو تحت الشعاع قرار ندید مردها به دور از ظاهر ضمختی که دارند بسیار شکننده اند و تظاهر میکنند که قوی هستند اگر مرد حس کنه قدرت نداره در زندگی زورش رو نمیزنه چیزی رو درست کنه برای همینه که سر یه موضوعی تو فشار که میگذاریدش حس میکنه قدرت رو ازش گرفتید برای همین برای انجامش شل میشه زن زرنگ اونیه که حرف خودش رو بتونه بگذاره تو دهن مرد و از مرد تحویل بگیره و اجرا کنه مثلا اگه میخواد کاری بکنه به مردش بگه نظرت چیه فلان کار رو بکنیم و هر چی تو بگی انجامش بدیم ، اینجور موقع قطعا مردها به گزینه خانمشون فکر میکنند و برای اینکه همسرشون راضی باشه بهش عمل میکنند این یه راز بود که گفتم براتون
فضائل علوی: روزی یکی از سرداران سپاه حضرت مولا امام علی (ع) به ایشان گفت که اگر اسب‌ها آشفتند و ما از همدیگر دور شدیم، شما را کجا بیابیم؟ حضرت در پاسخ فرمودند: در همان جایی که از من دور شده اید. یعنی در همین جایی که هستم، خواهم بود. یعنی من مثل شما اهل فرار نیستم برای همینه زره ام پشت نداره یا حیدر مدد به به به این مولا
نکته مهدوی: این روزها پیش از پیش باید یاد ظهور باشیم که اگر از ظهور ناامید بشیم طوفان بلاها ما رو با خودش خواهد برد و‌بهترین سلاح در چنین مواقعی نذر و دعاست تا که در این مسیر بمونیم 💐 برای همینه که باشگاه امام زمانی ها رو تشکیل دادیم هر روز برای اومدنش نذر و دعا میکنیم و با همین نذورات کارهای بزرگی مثل مدرسه سازی و درمانگاه سازی و تهیه جهیزیه و تهیه بسته معیشتی و کمک به آزادی زندانی و ... انجام میدیم و ثوابش رو‌ تقدیم به امام زمان عج و نذر ظهور میکنیم اگر دوست داری توام به باشگاه امام زمانی ها بپیوندی بزن روی لینک و توام امام زمانی شو https://ppng.ir/d/3VxA
رهنمودهایی به عزاداران سالار شهیدان سلام الله علیه آیت الله العظمی جوادی آملی: «هیچ کس به ویژه نسل نو، بی وضو وارد هیئت ها و دسته های عزاداری نشود، پس هنگام وضو چنین نیت کنید:خدايا وضو میگیرم تا طیب و طاهر شده و با طهارت وارد عزای امام حسین سلام الله علیه شوم.» «دو عنصر مبارزه با طاغوت هر عصر و امر به معروف و نهی از منکر و نبرد با و ننگ دودمان ننگین اموی باید در سخنرانیها و شعارها نمود و بروز یابند؛ به صورت نظم باشد یا نثر.رسالت خطبا و گویندگان مجالس حسینی این است که معارفی را بازگو کنند که هدف سالار شهیدان سلام الله علیه را تشریح میکنند.» ص۳۰۴،۳۰۵ @modafeanzuhur 🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ پست ویژه 🎬 این ویدیو خیلی عجیبه! 👤 مردی که اعتراضات ۱۴۰۱ و در گذشت زودهنگام آقای رئیسی‌ رو در خرداد ۱۴۰۰ پیش‌بینی کرد کیست؟ ✍ ماجرا از این قراره که ۲۹ خرداد ۱۴۰۰ ویدئویی در یکی از کانال‌های تلگرام منتشر میشه که در اون از آینده سیاست ایران حرف زده میشه و ۳ پیش‌بینی انجام میشه که هر ۳ به وقوع می‌پیوندن! از جمله اینکه آقای رئیسی نمی‌تونه ریاست جمهوریش رو تموم کنه! ✍ بخش‌ عجیب‌ترش اینه که طی چند روز گذشته همون کانال ویدئو جدیدی منتشر کرده و پیشگویی کرده که رئیس‌ جمهور بعدی عزل میشه! ✍ اگه قراره عزل بشه باید طی یک روند قانونی عزل بشه و آنهم بدست مجلس خواهد بود ✍ در هر حال همان طور که در کلیپ گفته میشه برخی پیش‌بینی های او اتفاق نیافتاده شاید این هم اتفاق نیافتد @modafeanzuhur 🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ پست ویژه 👈 آخرالزمان و منتظران ظهور... 👈 اوج فشار و سختی و ... 👈 امــا منتــظران و نور درون 👌 پیشنهاد ویژه از ما انتشار با شما 🤲 خدایا به احترام و ماه فرج آقاجان مان را نزدیک کن @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
1403-04-16شب جلسه 1 محرم خوشواش.mp3
20.84M
🔷 موضوع شرح دعای روز دوشنبه 🌑 ماه محرم 1403شب جلسه 1 🌑 مکان حسینیه شهدای گمنام خوشواش آمل تاریخ 1403/4/16 💠 فایل صوتی افاضات استاد صمدی آملی ................................ @modafeanzuhur 🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
1403-04-17عصر جلسه 2محرم خوشواش.mp3
23M
🌑 شرح حدیث ابن شبیب از چهل حدیث کتاب نفس المهموم ، پیرامون ذریه طیبه 🌑 ماه محرم 1403عصر جلسه 2 🌑 مکان حسینیه شهدای گمنام خوشواش آمل تاریخ 1403/4/17 💠 فایل صوتی افاضات استاد صمدی آملی ................................ @modafeanzuhur 🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
1403-04-17شب جلسه 3 محرم خوشواش.mp3
18.96M
🌑 شرح حدیث ابن شبیب از چهل حدیث کتاب نفس المهموم ، پیرامون ذریه طیبه 🌑 ماه محرم 1403شب جلسه 3 🌑 مکان حسینیه شهدای گمنام خوشواش آمل تاریخ 1403/4/17 💠 فایل صوتی افاضات استاد صمدی آملی ................................ @modafeanzuhur 🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
✨ ﷽ ✨ روضه بماند اما ؛ سر بسته میگویم این عکس خار مغیلان است اللهم عجل وفاتی فی روضة الرقیة بقیه ش بماند شب سوم... آی خانوم سه ساله💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@modafeanzuhur 🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0