🌟 قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) 🌟
♦️ جلسه دهم - عصرِ روزِ پنجم ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق)
♦️ ۱۲ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش)
✳️ قسمت اوّل ⬇️⬇️ از ابتدا تا دقیقه ۱۵
🔸 در ذیل حدیث شریف امام رضا (ع) به ابن شبیب آمده، ای پسر شبیب! اگر میخواهی در درجات عالیه بهشت، همراه ما باشى، در اندوه ما اندوهگین باش و در خوشحالى ما خوشحال و بر تو باد به ولایت و دوستی ما زیرا اگر کسى، سنگى را دوست داشته باشد، خدای متعال در روز قیامت او را با همان سنگ محشور خواهد کرد.
🔹 اگر آن حقیقت حُبّ در انسان پیاده شود، انسان با محبوبش محشور میشود. به همین دلیل تأکید بسیاری بر مودّت و دوستی پیغمبر اکرم (ص) و اهل بیت ایشان شده است.
🔸 اگر انسان توفیق یابد که ارتباط قلبی و روحی با جناب رسول الله و اهل بیت علیهم السّلام پیدا کند، این ارتباط و محبّت، در تمام صحنههای زندگی او اثرگذار خواهد بود.
🔹 مثلاً اگر شخص میخواهد دچار خطا و انحراف شود، همین حُبّ و دوستی اهل بیت علیهم السّلام، به وقتش او را از خطا و گناه باز میدارد و از انحراف نجات میدهد.
🔸 شدّت محبّت انسان به هر چیزی موجب میگردد که در لحظه احتضار، همان چیز برای انسان مُجَسّم شود. خواه این شیء، تکّه سنگی یا انگشتر طلایی یا هر چیز دیگری باشد. این امر، بسته به این است که حُبّ و دوستی انسان به چه چیزی تعلّق بگیرد.
🔹 مثلاً اگر انسان حبّ قلبی نسبت به امیرالمؤمنین (ع) داشته باشد، در لحظه احتضار و خروج از نشئه طبیعت، امام علی (ع) برای او مُجسّم میشود و فرد، با حضرت محشور میگردد.
🔸 لذا گریه بر امام حسین (ع) که تأکید بسیاری بر آن شده، موجب میگردد که حبّ حضرت در دل انسان تحکیم شود.
🔹 امام علی (ع) در حدیث شریفی به حارِث هَمْدانی فرمودند "یا حارث هَمْدان! مَن یَمُت یَرَنِی" هرکس بمیرد، مرا میبیند.
🔸 منتها اگر حبّ حضرت در دل شخص وجود داشته باشد، حضرت را با مقادیم بدن مشاهده میکند امّا اگر نسبت به ایشان حبّ قلبی نداشته باشد، به صورت پشت کرده و به حالت اِستِدبار، آقا را ملاقات میکند.
🔹 مَثَل این فرد، مَثَل کاسهی معکوس یا مَدکوسی است که پشتش رو به آسمان و درونش رو به زمین قرار دارد و هرچه باران میبارد، قطرهای هم درون کاسه نمیریزد.
🔸 بسیاری از افراد در لحظهی ارتحال، به صورت پشت کرده وارد عالم برزخ میشوند.
🔹 کسانی هم که در این نشئه، در مسیر نادرست و انحرافی، همدست یکدیگرند و باهم انس و الفت دارند و در این مسیر به یکدیگر کمک میکنند، وقتی از نشئهی طبیعت به نشئهی بعد منتقل میشوند و طور وجودیشان عوض میشود، رابطهشان با یکدیگر معکوس میگردد.
🔸 یعنی همان افرادی که در نشئهی طبیعت دوست یکدیگر بودند و اُنس و الفت باهم داشتند، وقتی وارد عالم برزخ میشوند، به جان یکدیگر میافتند و همدیگر را به شدّت کتک میزنند و چون در آن نشئه، خستگی، خواب و دیگر آثار عالم طبیعت وجود ندارد، لذا دعوا و جدال آنها نیز تمامی ندارد.
🔹 مگر اینکه به واسطهی خیراتی که ورثهی آنها برایشان میفرستند، یک مقطعی از همدیگر دست بردارند امّا باز باهم گلاویز میشوند.
#محرم_1444
#جلسه_10_12_5_1401
🌟 قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) 🌟
♦️ جلسه دهم - عصرِ روزِ پنجم ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق)
♦️ ۱۲ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش)
✳️ قسمت دوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۱۵ تا دقیقه ۳۲
🔸 در تعابیر روایی ما آمده است که اگر آتش جهنّم را صد بار بشویند و حرارتش را کم کنند، تازه میشود آتش دنیا.
🔹 به کار رفتن چنین تعابیر و الفاظی در آیات و روایات به این جهت است که عموم مردم بتوانند به اندازهی فهم خود، از آیات و روایات بهره ببرند. در غیر این صورت، اگر معقولات در کِسوت همان حقایق عقلی ارائه شوند، هیچ کس در نشئهی طبیعت قادر به فهم آنها نخواهد بود.
🔸 اگر قرآن مَکْنون یا قرآنی را که در لوح محفوظ است، در نشئهی طبیعت بیاورند، نشئهی طبیعت مطلقاً طاقت حمل آن را ندارد. فقط مرتبهی مَکنون عالَم میتواند قرآن مَکنون را حمل کند نه مرتبهی مادّه. قرآنِ در لوح محفوظ را نیز تنها لوح محفوظ قادر است حمل کند مگر اینکه آن حقایق را تنزّل دهند و تَرقیق کنند تا در نشئهی طبیعت قابل فهم گردند.
🔹 جناب شیخ الرّئیس در این رابطه فرمودند مأموریت قرآن و اهل بیت علیهم السّلام این است که معقولات را در کِسوت و لباس محسوس درآورند تا در دسترس عموم قرار گیرند.
🔸 حتّی مفسّرینی مثل ابنعبّاسها که شاگرد قرآنی جناب پیغمبر اکرم و امیرالمؤمنین بودند، نمیتوانند قرآن مکنون را ادراک کنند مگر اینکه آن حقیقت قرآن، تنزّل کند و ترقیق شود.
🔸 حتّی آیه "اللهُ نُورُ السَّمَواتِ وَ الأرض مَثَلُ نُورِهِ کَمِشکوةٍ فيها مِصباحٌ المِصباحُ فى زُجاجة..." با این همه وزانت و سنگینی، سراسر تمثیل است زیرا اگر بخواهند آن نوریّتِ الله را آن طور که هست، جلوه دهند، هیچ کس، حتّی عقل اوّل و ملائکة الله نیز قادر به فهم آن نخواهند بود و لذا مجبورند آن را تنزّل دهند و در قالب مثال برای ما پیاده کنند.
🔹 امّا مثال هیچگاه نمیتواند حقیقت مُمَثَّل را آنطور که هست، تبیین کند.
#محرم_1444
#جلسه_10_12_5_1401
🌟 قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) 🌟
♦️ جلسه دهم - عصرِ روزِ پنجم ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق)
♦️ ۱۲ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش)
✳️ قسمت سوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۳۲ تا آخر
🔸 اینکه در روایات فرمودند اگر آتش جهنّم را صد بار با آب بشویید، تازه میشود آتش دنیا، در واقع تمثیلی است برای اینکه ما را مقداری به حقیقتِ آنچه که هست، نزدیک کنند.
🔹 لذا صاحبانِ سخن، همچون اهل بیت (ع) که به منطق وحی آشنا هستند، برای تفهیم حقایق به ما، آنها را در قالب الفاظ در میآورند و گرنه کسانی که به زبان وحی آشنایی ندارند و به لطایفِ حکمتِ نظام هستی نرسیدهاند و به شهودِ عینیِ موجودات عالم ننشستهاند، قدرت بیان حقایق را هم ندارند.
🔸 یکی از دلایلی که باعث به وجود آمدن سوالات و اشکالات فراوانی در ذهن ما میشود، این است که همیشه در تمثیلها غرق میشویم در حالی که تمثیل، تنها تا حدّی میتواند ما را به فهم حقیقت نزدیک کند امّا آنچه که برای رسیدن به حقیقت ضرورت دارد، معرفت نفس و خودشناسی است.
🔹 مشابه تمثیلی که در روایات، درباره آتش جهنّم و آتش دنیا آمده است، به نحوی در نشئهی طبیعت هم وجود دارد.
🔸 به عنوان مثال در حدود چهل سال قبل، پدر و مادری، برای درمان فرزندشان، نزد مرتاضی در پاکستان رفتند که ظاهراً بر اثر بیاحتیاطیهای مادر در دوران حمل، روحیه خاصی بر فرزند حاکم شده بود.
🔹 مرتاض برای درمان فرزند، دستور داد که دیگ بزرگی را بیاورند و درون آن، چندین قالب یخ بریزند. بعد از آن تختی را بر روی دیگ گذاشتند و فرزند را بر آن خواباندند و مرتاض هم در حضور پدر و مادر، شروع کرد به انجام اعمالی که چندین ساعت به طول انجامید.
🔸 نهایتاً آنچه درون دیگ مشاهده میشد، آبِ جوش در حال غلیان بود و دیگر اثری از قالبهای یخ وجود نداشت که در واقع گرمای بدن فرزند، کأنّه بارها و بارها با قالبهای یخ شسته شده بود و در نهایت به صورت آب جوش در حال غلیان در آمده بود. به عبارت دیگر آن روحیّهی خاص فرزند، از جمله حالات نفسانی او بود که وقتی در عالم ماده و طبیعت اثر گذاشت، آن دیگِ پر از یخ، تبدیل شد به دیگ آبِ جوش در حال غلیان.
🔹 در پایان، مرتاض پاکستانی رو به آنها کرد و گفت در ایرانِ شما، آقایی هست که همین کاری را که من در طی چندین ساعت، با این همه آلات و ادوات انجام دادم، به صرف یک توجّه انجام میدهند. ایشان، آقای حسنزاده آملی هستند که من و امثال من در سراسر دنیا آرزو داریم که بتوانیم تنها یک نماز پشت سر ایشان بخوانیم منتها اجازه نمیدهند.
🔸 از جمله شهدای کربلا، جناب جون ابن ابی مالک، عبد جناب ابوذر بود که بنا بر نقلی بعد از کشته شدن جناب ابوذر در ربذه، به محضر امیرالمومنین (ع) آمد و بنا بر نقل دیگری، جناب ابوذر، ایشان را به امیرالمومنین فروخته بود. به هر حال ایشان تا شهادت امیرالمومنین در محضر آقا بود و بعد از آن به محضر امام حسن (ع) مشرّف شد و بعد از شهادت حضرت هم، به امام حسین (ع) خدمت کرد و به همراه آقا به کربلا مشرّف شد.
🔹 از آنجایی که جناب جون، حرفه شمشیرسازی را میدانست، امام حسین (ع) در کربلا چادری را برای او بر پا کردند تا در آن، به اصلاح شمشیرها و ادوات جنگی بپردازد.
🔸 در روز عاشورا هنگامی که تمام اصحاب به شهادت رسیدند و نوبت به بنی هاشم رسید، امام حسین (ع) به جناب جون فرمودند: شما تا به الان خدمت بسیاری به ما کردی، تو را مرخص میکنم تا مبادا در این راه آسیبی به تو برسد.
🔹 جناب جون به محضر آقا عرض کرد: یابن رسول الله! آیا در فراخی، کاسه لیس شما باشم و در سختی، شما را تنها گذارم؟ به خدا سوگند که از شما جدا نگردم تا خون سیاه من با خون شما آمیخته شود.
🔸 هنگامی که جناب جون به شهادت رسید، امام حسین (ع) بر سر او حاضر شدند و فرمودند بارالها! روی او را سفید گردان، بوی او را خوش کن و حشر او را با نیکان قرار ده.
والحمدلله رب العالمین
#محرم_1444
#جلسه_10_12_5_1401