eitaa logo
مدافعان ظهور
389 دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
74 فایل
ارتباط با خادم کانال @alishh.. با به اشتراک گذاشتن لینک کانال مدافعان ظهور،در ثواب راه اندازی آن و نشر مطالب شریک باشید ★ به بهانه یه لبخند مهدی فاطمه★ لینک کانال در پیام رسان ایتا👇 @modafeanzuhur ویا https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟 قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) 🌟 ♦️ جلسه هشتم - عصرِ روزِ چهارمِ ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۱ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت دوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۱۵ تا دقیقه ۳۰ 🔸 عزیزان! سعی کنید سِیر تاریخی و تَطوُّرات سرگذشت اهل بیت را مطالعه و دنبال کنید. 🔹 در حال حاضر در مقطعی قرار داریم که دشمنان اهل بیت و شیعیان به خصوص شیعیان ایران، از طریق سایت‌ها و شبکه‌های مجازی، شبانه‌روز علیه عقاید شیعه و اهل بیت علیهم السّلام تبلیغات سوء می‌کنند. 🔸 دشمن با بررسی دقیق کتب تاریخی ما و تَقطیع بخش‌هایی از آن، اقدام به شبهه‌پراکنی و سست کردن اعتقادات مردم به خصوص جوانان کرده است. 🔹 یکی از شبهاتی که مطرح می‌کنند، آن است که حسین بن علی را شیعیانِ پدرش علی کشتند و این ماجرا هیچ ربطی به بنی امیّه ندارد. 🔸 دلیل آنان هم این است که می‌گویند عمر سعد که حسین بن علی (ع) را کشت، پسر سعد ابی وقّاص است که با علی (ع) در رکاب پیغمبر همرزم بود یا عبیدالله بن زیاد که نقش بسیاری در وقوع حادثه کربلا داشت، پدرش زیاد بن ابیه است که چندین سال از والیان حکومت علی (ع) بود. 🔹 یا شمر بن ذی الجوشن را مثال می‌زنند که جزء رزمندگان پای رکاب امیرالمؤمنین در جنگ صفّین و همرزم امام حسین (ع) بود و در لیلة الهریر که سخت‌ترین شب‌ در جنگ صفّین بود، مجروح شد و حضرت علی (ع) با این‌که فرموده بودند هیچ مجروحی را در این شب به عقب منتقل نکنید، دستور دادند تا او را به عقب برگردانند. همین فرد در کربلا فجیع‌ترین جنایات را مرتکب شد. 🔸 از طرفی جوانان و دانشجویان ما هم، چون تاریخ سرگذشت اهل بیت علیهم السّلام را با دقّت مطالعه نکردند، نه تنها نمی‌توانند در مقابل این شبهات و اشکالات بایستند بلکه تحت تأثير آن‌ها قرار می‌گیرند و اَذهان آنها نسبت به اهل بیت، امام حسین (ع) و مراسم عزاداری دچار تردید می‌شود. 🔹 متأسفانه جوانان و دانشجویان ما آن‌طور که باید، اهل مطالعه‌‌ی مسائل اعتقادی و تاریخ اهل بیت نیستند. حتّی طلبه‌های ما نیز محقّقانه تاریخ نمی‌خوانند. 🔸 در قضیه‌ی کربلا اگر دقّت کنیم، می‌بینیم که امام حسین (ع) هیچ‌گاه خواستار جنگ و خونریزی نبودند. ایشان در برخورد با جناب حُر چندین بار فرمودند که شما نامه‌ها نوشتید، پیک‌ها فرستادید و ما را دعوت کردید تا به کوفه بیاییم. ما هم آمدیم. 🔹 در طول مدّتی که امام در مکّه بودند، از کوفه برایشان نامه‌ها می‌آمد که در رأس آن‌ها، نامه‌‌ی سلیمان بن صُرَد خُزاعی قرار داشت که در آن زمان، تقریباً مجتهد مطلق شیعیان کوفه بود امّا متأسفانه در قضیّه‌ی حضرت مسلم عقب‌نشینی کرد و عامل قتل ایشان شد و همین امر موجب در هم شکستن قیام امام حسین (ع) گردید. 🔸 🔹
🌟 قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) 🌟 ♦️ جلسه هشتم - عصرِ روزِ چهارمِ ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۱ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت چهارم ⬇️⬇️ از دقیقه ۴۵ تا آخر 🔸 امام حسین (ع) به محض این که خبرِ شهادتِ حضرت مسلم را در نزدیکی‌های کوفه دریافت کردند، متوقّف شدند و دیگر به مسیر خود ادامه ندادند. 🔹 البته قبل از این که خبرِ قطعیِ شهادتِ حضرت مسلم به امام برسد، عدّه‌ای از مردم کوفه که در بین راه با امام برخورد می‌کردند، اخبار کوفه را به ایشان می‌رساندند و می‌گفتند که به کوفه نروید زیرا جوّ آن‌جا علیه شماست اما حضرت، به‌‌طور کامل به آن‌ها اعتماد نمی‌کردند چرا که عبیدالله بن زیاد در تمام مسیر حرکت آقا، جاسوس‌هایی را گماشته بود تا امام را زیر نظر داشته باشند و لذا ممکن بود همین افراد، به قصد متوقّف کردن حضرت، اخبار دروغی را از کوفه به ایشان برسانند. 🔸 چند تن از فرزندان حضرت مسلم، به همراه امام حسین (ع) به کربلا آمدند که یکی از دختران ایشان، در عصر عاشورا و در حمله‌‌ی لشکریان عمر سعد به خیمه‌ها به شهادت رسید و با شمشیر دشمن، دو نیم شد و تمام این فجایع هم به دست مسلمانانی انجام شد که به قصد رفتن به بهشت، به کربلا آمدند. 🔹 زمانی که جناب حرّ، جلوی کاروان امام حسین (ع) را گرفت، مقصود اصلی او این بود که حضرت را به کوفه ببرد تا به نحوی این قضیه حل و فصل شود و اصلاً گمان نمی‌کرد که غائله کربلا بر پا شود. 🔸 اوّلین باری که جناب حرّ با کاروان امام برخورد کرد، هنگامِ نماز ظهر بود. زمانی که حضرت می‌خواستند نماز را اقامه کنند، جناب حرّ به ایشان عرض کرد که ما هم نماز را در محضر شما می‌خوانیم. این جمله نشان می‌دهد که حرّ، رو به سوی سعادت دارد در حالی که پسرِ ملعونِ عمر سعد، باعث شد که دشمن، نماز ظهر عاشورای امام را به تیر ببندد. 🔹 صبح عاشورا، امام حسین (ع) در خطبه‌ای که رو به سوی دشمن خواندند، فرمودند من براساس نامه‌هایی که نوشتید، به سوی کوفه آمدم اگر از رأيتان برگشتید و مرا خوش ندارید، برمی‌گردم. 🔸 جناب حرّ با شنیدن این فرمایشِ حضرت، به عمر سعد فرمود پیشنهادِ ایشان را بپذیرید که پیشنهادِ خوبی است اما عمر سعد گفت بر اساس دستور یزید و عبیدالله، حسین یا باید با ما بیعت کند و به کوفه بیاید و یا این که گردن او را می‌زنیم. 🔹 جناب حرّ از این جمله‌‌ی عمر سعد، بسیار مضطرب شد و فهمید که جنگِ با حضرت، قطعی است و لذا با شرمندگی فراوان، به سوی لشکر امام حسین (ع) حرکت کرد. والحمدلله رب العالمین 🔸 🔹
🌟 قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) 🌟 ♦️ جلسه نهم - صبحِ روزِ پنجمِ ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۲ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت اوّل ⬇️⬇️ از ابتدا تا دقیقه ۱۳ 🔸 مرحوم محدّث قمی (ره)، در کتاب نَفَسُ المَهموم، چهل حدیث را ذکر می‌کنند که برخی از آن‌‌ها در باب ثوابِ گریه بر امام حسین (ع) و لعنِ بر قاتلان حضرت می‌باشد و برخی هم اخباری است که از قبل، راجع به شهادت امام حسین (ع) داده شده بود. 🔹 البته راجع به شهادت سایر ائمه (ع) هم تا حدّی اطلاع رسانی شده بود مثلاً جناب رسول الله (ص) به امیرالمومنین (ع) اطلاع داده بودند که ایشان، در شبِ قدرِ ماه رمضانی، در محرابِ مسجد ضربت می‌خورند و به شهادت می‌رسند اما اخبارِ شهادتِ امام حسین (ع) بسیار جزئی‌تر بود. 🔸 حالا بحث‌هایی بین آقایان وجود دارد در رابطه با اینکه آیا این‌گونه آگاهی‌ها منافاتی با بحث اختیار دارد یا نه؟ و اینکه بحث قضا و قدر چگونه با بحث اختیار جمع می‌شود؟ زیرا بنای الهی بر این است که انسان، اعمالی را که برای او مقرّر شده، با اختیار خود انجام دهد. 🔹 درست است که انجامِ برخی از امور همانند نماز و روزه، وجوبِ شرعی دارد امّا خداوند هرگز کسی را به اجبار و اکراه، وادار به انجامِ واجبات و ترکِ محرّمات نمی‌کند چرا که این امر، خلاف اختیار است و تنها زمانی به انسان، عِقاب یا پاداش داده می‌شود که اعمالِ او، بر اساس اختیار باشد. 🔸 ترجمه‌‌‌ی علّامه شعرانی (ره)، از بهترین ترجمه‌های کتاب "نَفَسُ المَهمومِ" جناب محدّث قمی است زیرا ایشان، به دلیل تخصّص بسیار بالایی که در این زمینه داشتند، توانستند عباراتِ عربی را به نحو بلیغ، به فارسی ترجمه کنند. 🔹 از آن‌جایی که انتقالِ مفاهیمِ زبانی به زبانِ دیگر، بسیار دشوار است، لذا کارِ ترجمه، بر خلاف شرح، زحمتِ بسیاری دارد زیرا ترجمه، معنای تحت اللّفظی عبارات است در حالی که در شرح، دست شارح باز است و می‌تواند به کمک عبارات گوناگون و جمله‌های طولانی، مقاصد یک سطر را بیان کند. 🔸 در حدیث اوّل کتاب "نَفَسُ المَهموم" آمده است که امام رضا (ع) فرمودند: یابن شبیب! اگر برای چیزی گریه خواهی کرد، برای حسین ابن علی ابن ابیطالب (ع) گریه کن برای آن که او را مانند گوسفند ذبح کردند و هجده مرد از خاندانِ او، با او کشته شدند که روی زمین مانندِ آن‌ها نبود و هفت آسمان و زمین‌ها برای کشته شدنِ او گریستند و چهار هزار فرشته، برای یاری او فرود آمدند و او را کشته شده یافتند و نزدِ قبرِ او، آشفته موی و گَردآلود هستند تا وقتی که قائم (عج) برخیزد و از یارانِ او باشند و شعارِ آنان "یا لِثارات الحسین" است. 🔹 اینکه امام رضا (ع) می‌فرمایند حسین ابن علی (ع) را همانند گوسفند ذبح کردند، نشان از این دارد که کشتنِ امام حسین (ع)، به تحقیرآمیزترین شکلِ ممکن بود چه اینکه عباراتِ خودِ حضرت هم مؤیّد این حقیقت است. 🔸 لذا امام حسین (ع) در عباراتی فرمودند: "إنَّ قَومی دَعُونی" قومِ من، مرا دعوت کردند، "ثُمَّ خَذَلُونی" سپس مرا خوار و ذلیل کردند، "ثُمَّ ظَلَمُونی" و نسبت به من ظلم و ستم روا داشتند، "ثُمَّ رَفَعُونی" مرا دور انداختند. که این عبارت، زمانی به کار می‌رود که انسان، متاعِ بی ارزشی را در گوشه‌ای بیندازد. بعد هم فرمودند: "ثُمَّ قَتَلُونی" سپس مرا کشتند! 🔸 🔹
🌟 قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) 🌟 ♦️ جلسه نهم - صبحِ روزِ پنجمِ ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۲ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت دوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۱۳ تا دقیقه ۳۴ 🔸 تمام افرادی که می‌خواهند حجّ تمتّع، قِران و یا اِفراد را انجام دهند، معمولاً روزِ هشتمِ ذی الحجّه، در مکّه احرام می‌بندند زیرا مستحب است که انسان، شبِ نهم را در مِنا باشد و صبحِ روزِ نهم، به طرف عرفات راه بیفتد و تا غروب در آن‌جا بیتوته کند و بعد از آن در شبِ دهم، از عرفات به مَشعَر برود و صبحِ روزِ بعد، به سمت منا حرکت کند تا قربانی، حَلق، رَمی جمره‌‌ی عقبه و سایر اعمال را به جا آورد. 🔹 همچنین تمام کسانی که می‌خواهند اعمال حجّ را انجام دهند، بعد از این که به مکّه رسیدند، ابتدا باید عمره‌‌ی مفرده‌ی مربوط به حجّ را به جا بیاورند و بعد از آن، تا روزِ هشتمِ ذی الحجّه که احرام می‌بندند، در مکّه بمانند و از محدوده‌‌ی حرم خارج نشوند. 🔸 از آن‌جایی که امام حسین (ع)، حدود چهار ماه و نیم در مکّه تشریف داشتند، حجّ تمتّع بر ایشان واجب نبود و تنها باید بعد از ورود به مکّه، یک عمره‌ی مفرده انجام می‌دادند زیرا بر هر کسی که از خارج مکّه، واردِ آن می‌شود، واجب است که یک عمره‌ی مفرده به جا بیاورد. 🔹 لذا انجامِ حجّ تمتّع، برای امام حسین (ع) وجوبِ شرعی نداشت امّا می‌توانستند اعمالِ حجّ را به جا بیاورند و بعد از آن، به طرف کوفه حرکت کنند که حضرت، چنین کاری نکردند. 🔸 امام حسین (ع) در روز هشتم ذی الحجّه که تمام حجّاج، احرام می‌بستند و به طرف منا حرکت می‌کردند، در بالای کوه صفا، خطبه‌ای خواندند و فرمودند: ای مردم! من به سوی جایی حرکت می‌کنم که گُرگان و سگانِ درنده در آن‌جا منتظرند تا مرا بِدرّند و شکم‌های گرسنه‌شان را سیر کنند. هر کسی که می‌خواهد نزد خدا وطن کند، "فَلْیَرحَل مَعَنا" پس با ما کوچ کند. 🔹 حال باید دید از بین آن جمعیّتِ زیادِ حجّاج، بعد از خطبه‌‌ی امام در کوه صفا، چه تعدادی به حضرت پیوستند؟ و چه تعدادی بعد از انجام اعمال حجّ، در مسیر راه به آقا ملحق شدند؟ 🔸 در تاریخ تقریباً چیزی نیامده است. حال یا واقعاً کسی به امام ملحق نشد و یا اگر هم آمدند، تعدادشان بسیار محدود بود. 🔹 یکی از سؤالاتی که راجع به این مقطع از تاریخ برای انسان پیش می‌آید، این است که آیا حجّاجی که مُحرم بودند، جواز داشتند که از احرام خارج شوند و به امام بپیوندند؟ 🔸 اگر بگوییم جواز نداشتند، کأنّه این اشکال بر حضرت وارد می‌شود که چرا ایشان در چنین شرایطی آن‌ها را دعوت کردند؟ که در این صورت، چنین دعوتی نعوذ بالله گزاف و غیر واقع بود در حالی که امام، مبرّا از هر گونه عیب و نقص است. 🔹 متأسفانه دشمن از همین مسائلِ حسّاسِ تاریخی، علیه شیعه و اعتقاداتِ شیعی استفاده می‌کند. 🔸 مثلاً همین مسأله را بهانه قرار می‌دهد تا بگوید امام حسین (ع) از دین خارج شده است زیرا در احکام مربوط به حج تمتّع آمده است که حج‌گزار وقتی عمره‌‌ی تمتّع را انجام داد، باید در مکّه بماند و حقّ خروج از آن را ندارد تا اینکه در روز هشتم یا شب نهم ذی‌الحجّه مُحرِم شود و اعمال حج را به جا آورد امّا امام حسین نه تنها خودش حجّ تمتّع یا قِران و یا اِفراد را انجام ندادند بلکه کسانی را هم که آمده بودند تا وظیفه‌ی شرعی‌شان را انجام دهند، دعوت کردند که با او بروند. 🔸 🔹
🌟 قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) 🌟 ♦️ جلسه نهم - صبحِ روزِ پنجمِ ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۲ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت سوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۳۴ تا آخر 🔸 ما نمی‌توانیم اَسرارِ امامت را ادراک کنیم. به همین دلیل معتقدیم امامت، جزء اصول دین است؛ در حالی که حجّ، یکی از فروعات دینی است که مُتَفرّع بر اصل است و هیچ‌گاه احکام حجّ نمی‌تواند احکام امامت را تحت الشّعاع قرار دهد. 🔹 مرحوم شیخ مفید در ابتدای کتاب ارشاد که کتابِ بسیار مهمّ تاریخی است، می‌فرمایند مدّت امامت امام امیرالمؤمنین حدود سی سال بود با اینکه ایشان از این سی سال، تنها حدود چهار سال و شش ماه بر مسند حکومت بودند. 🔸 درست است که حضرت حدود بیست و پنج سال خانه‌نشین بودند و حکومت از ایشان غصب شده بود امّا در طول این مدّت، فقط احکام حکومتی از حضرت ساقط شده بود نه احکام امامت و امام باید احکام امامت را در اجتماع پیاده می‌کردند چون امامت را مردم انتخاب نمی‌کنند بلکه حق متعال انتخاب می‌کند. 🔹 لذا می‌بینیم که حضرت با همه ظلمی که غاصبانِ حکومت در حقّشان کردند، باز هم به تمامی سؤالات و اشکالاتِ شرعی آن‌ها جواب می‌دادند و موجب حفظ آبرویشان می‌شدند. 🔸 چون ایشان امام و حجّة‌الله بودند و حجّةالله وظیفه دارد که احکام امامت را در اجتماع پیاده کند. 🔹 یکی از احکام امامت آن است که امام باید پاسخگوی تمامی سؤالات شرعی مردم باشد آن هم نه به صورت اجتهادیِ مُصطَلَح بلکه به صورت اِجتهادیِ شهودی زیرا امام، مُعَلَّم به اَسماءالله است و هر چه را بخواهد بداند، به صرف اراده می‌داند. 🔸 لذا در کتب ما شیعیان آمده است که مدّت امامت امام امیرالمؤمنین (ع) سی سال بود با اینکه ایشان تنها چهار سال و شش ماه حکومت کردند. همچنین مدّت امامت امام حسن (ع) را ده سال می‌دانند در حالی که معاویه از همان ابتدا با مکر و دسیسه از جنبه‌‌ی ظاهری، حضرت را شکست داد و امام در مدینه ملازم منزل شدند. 🔹 در مورد سایر ائمه نیز به همین صورت بود. با اینکه بر مسند حکومت نبودند امّا امامتِ آن‌ها برقرار بود و موظّف بودند که احکام امامت را پیاده کنند و فقط احکام حکومتی از ایشان ساقط شده بود. این است که ما امامت را از اصول دین می‌دانیم و این اصل به گونه‌ای نیست که بتوان به مُسامِحه از کنار آن عبور کرد. 🔸 مثلاً نمی‌توان گفت که اختلافات بین امام علی (ع) و عُمر متعلّق به ۱۴۰۰ سال قبل بود و دیگر تمام شد و نیازی نیست که مدام این زخم باز شود و یا حوادثی که برای امام حسین (ع) رخ داد، متعلّق به زمان‌های گذشته است و نیازی نیست که هر محرّم و صفر یادآوری شوند، مصیبت‌خوانی شود و امثال این حرف‌ها. 🔹 در جواب باید گفت بحث، بحث اعتقاد است. اعتقادِ صحیح، مُطَهِّر است و اعتقاد غیرصحیح، مُنَجِّس و مُرَجِّس (رِجس‌آور) 🔸 ما بر اساس برهان و عرفان و قرآن وظیفه داریم که دائماً به اصل امامت توجه کنیم و اینکه خلیفه و جانشینِ بلافصل پیغمبر اکرم، حضرت علی (ع) است و بعد از ایشان، امام حسن (ع)، امام حسین (ع) تا حضرت بقیة‌الله، جانشینان پیامبر (ص) هستند. 🔹 ما با این اعتقادات، خود را می‌سازیم و به هر صورتی که ساخته شویم، به عوالم و نشئات بعدی سفر می‌کنیم لذا قائلیم به اینکه امامت، اصل دین است. 🔸 حضرت علّامه حسن‌زاده آملی (ره) حتّی عالی‌ترین مقام توحید را که همان توحید صمدی قرآنی است، ملازم ولایت و امامت قرار می‌دهند آن هم نه ولایت به معنای مفهوم کلّی ذهنی بلکه ولایتی که اتّحاد وجودی با امیرالمؤمنین، فاطمه زهرا، امام حسن، امام حسین تا حضرت بقیّة‌الله ( علیهم السلام ) دارد. 🔹 ایشان معتقدند بهترین توحید، توحیدی است که با امامت و ولایت آمیخته باشد و هیچ‌گاه از آن‌ها جدا نشود. 🔸 لذا امام حسین (ع) به حُجّاجی که با نیّت قربةً الی الله اِحرام پوشیده بودند و می‌خواستند به سمت مِنا و عرفات بروند و سایر اعمال حجّ را به جا آورند، فرمودند اگر می‌خواهید مستقیماً نزد خودِ خدا بروید و در جوارِ الله، وطن کنید با من بیایید و اگر می‌خواهید به تعبیری، حاجی شوید، بروید و اعمال حجّتان را به جا آورید. 🔹 این است که اگر انسان می‌خواهد راجع به تاریخ اهل بیت، امام حسین (ع) و کربلا تحقیق کند و مطالب را درست بفهمد، ابتدا باید اصول دین را مُنَقَّح و خالص گرداند. 🔸 🔹
🌟 قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) 🌟 ♦️ جلسه دهم - عصرِ روزِ پنجم ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۲ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت اوّل ⬇️⬇️ از ابتدا تا دقیقه ۱۵ 🔸 در ذیل حدیث شریف امام رضا (ع) به ابن شبیب آمده، ای پسر شبیب! اگر می‌خواهی در درجات عالیه بهشت، همراه ما باشى، در اندوه ما اندوهگین باش و در خوشحالى ما خوشحال و بر تو باد به ولایت و دوستی ما زیرا اگر کسى، سنگى را دوست داشته باشد، خدای متعال در روز قیامت او را با همان سنگ محشور خواهد کرد. 🔹 اگر آن حقیقت حُبّ در انسان پیاده شود، انسان با محبوبش محشور می‌شود. به همین دلیل تأکید بسیاری بر مودّت و دوستی پیغمبر اکرم (ص) و اهل بیت ایشان شده است. 🔸 اگر انسان توفیق یابد که ارتباط قلبی و روحی با جناب رسول الله و اهل بیت علیهم السّلام پیدا کند، این ارتباط و محبّت، در تمام صحنه‌های زندگی او اثرگذار خواهد بود. 🔹 مثلاً اگر شخص می‌خواهد دچار خطا و انحراف شود، همین حُبّ و دوستی اهل بیت علیهم السّلام، به وقتش او را از خطا و گناه باز می‌دارد و از انحراف نجات می‌دهد. 🔸 شدّت محبّت انسان به هر چیزی موجب می‌گردد که در لحظه احتضار، همان چیز برای انسان مُجَسّم شود. خواه این شیء، تکّه سنگی یا انگشتر طلایی یا هر چیز دیگری باشد. این امر، بسته به این است که حُبّ و دوستی انسان به چه چیزی تعلّق بگیرد. 🔹 مثلاً اگر انسان حبّ قلبی نسبت به امیرالمؤمنین (ع) داشته باشد، در لحظه احتضار و خروج از نشئه طبیعت، امام علی (ع) برای او مُجسّم می‌شود و فرد، با حضرت محشور می‌گردد. 🔸 لذا گریه بر امام حسین (ع) که تأکید بسیاری بر آن شده، موجب می‌گردد که حبّ حضرت در دل انسان تحکیم شود. 🔹 امام علی (ع) در حدیث شریفی به حارِث هَمْدانی فرمودند "یا حارث هَمْدان! مَن یَمُت یَرَنِی" هرکس بمیرد، مرا می‌بیند. 🔸 منتها اگر حبّ حضرت در دل شخص وجود داشته باشد، حضرت را با مقادیم بدن مشاهده می‌کند امّا اگر نسبت به ایشان حبّ قلبی نداشته باشد، به صورت پشت کرده و به حالت اِستِدبار، آقا را ملاقات می‌کند. 🔹 مَثَل این فرد، مَثَل کاسه‌ی معکوس یا مَدکوسی است که پشتش رو به آسمان و درونش رو به زمین قرار دارد و هرچه باران می‌بارد، قطره‌ای هم درون کاسه نمی‌ریزد. 🔸 بسیاری از افراد در لحظه‌ی ارتحال، به صورت پشت کرده وارد عالم برزخ می‌شوند. 🔹 کسانی هم که در این نشئه، در مسیر نادرست و انحرافی، همدست یکدیگرند و باهم انس و الفت دارند و در این مسیر به یکدیگر کمک می‌کنند، وقتی از نشئه‌ی طبیعت به نشئه‌ی بعد منتقل می‌شوند و طور وجودی‌شان عوض می‌شود، رابطه‌شان با یکدیگر معکوس می‌گردد. 🔸 یعنی همان‌ افرادی که در نشئه‌ی طبیعت دوست یکدیگر بودند و اُنس و الفت باهم داشتند، وقتی وارد عالم برزخ می‌شوند، به جان یکدیگر می‌افتند و همدیگر را به شدّت کتک می‌زنند و چون در آن نشئه، خستگی، خواب و دیگر آثار عالم طبیعت وجود ندارد، لذا دعوا و جدال آن‌ها نیز تمامی ندارد. 🔹 مگر اینکه به واسطه‌ی خیراتی که ورثه‌ی آن‌ها برایشان می‌فرستند، یک مقطعی از همدیگر دست بردارند امّا باز باهم گلاویز می‌شوند.
🌟 قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) 🌟 ♦️ جلسه دهم - عصرِ روزِ پنجم ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۲ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت دوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۱۵ تا دقیقه ۳۲ 🔸 در تعابیر روایی ما آمده است که اگر آتش جهنّم را صد بار بشویند و حرارتش را کم کنند، تازه می‌شود آتش دنیا. 🔹 به کار رفتن چنین تعابیر و الفاظی در آیات و روایات به این جهت است که عموم مردم بتوانند به اندازه‌‌ی فهم خود، از آیات و روایات بهره ببرند. در غیر این صورت، اگر معقولات در کِسوت همان حقایق عقلی ارائه شوند، هیچ کس در نشئه‌ی طبیعت قادر به فهم آن‌ها نخواهد بود. 🔸 اگر قرآن مَکْنون یا قرآنی را که در لوح محفوظ است، در نشئه‌ی طبیعت بیاورند، نشئه‌ی طبیعت مطلقاً طاقت حمل آن را ندارد. فقط مرتبه‌ی مَکنون عالَم می‌تواند قرآن مَکنون را حمل کند نه مرتبه‌‌ی مادّه. قرآنِ در لوح محفوظ را نیز تنها لوح محفوظ قادر است حمل کند مگر اینکه آن‌ حقایق را تنزّل دهند و تَرقیق کنند تا در نشئه‌ی طبیعت قابل فهم گردند. 🔹 جناب شیخ الرّئیس در این رابطه فرمودند مأموریت قرآن و اهل بیت علیهم السّلام این است که معقولات را در کِسوت و لباس محسوس درآورند تا در دسترس عموم قرار گیرند. 🔸 حتّی مفسّرینی مثل ابن‌عبّاس‌ها که شاگرد قرآنی جناب پیغمبر اکرم و امیرالمؤمنین بودند، نمی‌توانند قرآن مکنون را ادراک کنند مگر اینکه آن حقیقت قرآن، تنزّل کند و ترقیق شود. 🔸 حتّی آیه "اللهُ نُورُ السَّمَواتِ وَ الأرض مَثَلُ نُورِهِ کَمِشکوةٍ فيها مِصباحٌ المِصباحُ فى زُجاجة..." با این همه وزانت و سنگینی، سراسر تمثیل است زیرا اگر بخواهند آن نوریّتِ الله را آن‌ طور که هست، جلوه دهند، هیچ کس، حتّی عقل اوّل و ملائکة الله نیز قادر به فهم آن نخواهند بود و لذا مجبورند آن را تنزّل دهند و در قالب مثال برای ما پیاده کنند. 🔹 امّا مثال هیچ‌گاه نمی‌تواند حقیقت مُمَثَّل را آن‌طور که هست، تبیین کند.
🌟 قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) 🌟 ♦️ جلسه دهم - عصرِ روزِ پنجم ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۲ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت سوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۳۲ تا آخر 🔸 اینکه در روایات فرمودند اگر آتش جهنّم را صد بار با آب بشویید، تازه می‌شود آتش دنیا، در واقع تمثیلی است برای اینکه ما را مقداری به حقیقتِ آن‌چه که هست، نزدیک کنند. 🔹 لذا صاحبانِ سخن، همچون اهل بیت (ع) که به منطق وحی آشنا هستند، برای تفهیم حقایق به ما، آن‌ها را در قالب الفاظ در می‌آورند و گرنه کسانی که به زبان وحی آشنایی ندارند و به لطایفِ حکمتِ نظام هستی نرسیده‌اند و به شهودِ عینیِ موجودات عالم ننشسته‌اند، قدرت بیان حقایق را هم ندارند. 🔸 یکی از دلایلی که باعث به وجود آمدن سوالات و اشکالات فراوانی در ذهن ما می‌شود، این است که همیشه در تمثیل‌ها غرق می‌شویم در حالی که تمثیل، تنها تا حدّی می‌تواند ما را به فهم حقیقت نزدیک کند امّا آن‌چه که برای رسیدن به حقیقت ضرورت دارد، معرفت نفس و خودشناسی است. 🔹 مشابه تمثیلی که در روایات، درباره آتش جهنّم و آتش دنیا آمده است، به نحوی در نشئه‌ی طبیعت هم وجود دارد. 🔸 به عنوان مثال در حدود چهل سال قبل، پدر و مادری، برای درمان فرزندشان، نزد مرتاضی در پاکستان رفتند که ظاهراً بر اثر بی‌احتیاطی‌های مادر در دوران حمل، روحیه خاصی بر فرزند حاکم شده بود. 🔹 مرتاض برای درمان فرزند، دستور داد که دیگ بزرگی را بیاورند و درون آن، چندین قالب یخ بریزند. بعد از آن تختی را بر روی دیگ گذاشتند و فرزند را بر آن خواباندند و مرتاض هم در حضور پدر و مادر، شروع کرد به انجام اعمالی که چندین ساعت به طول انجامید. 🔸 نهایتاً آن‌چه درون دیگ مشاهده می‌شد، آبِ جوش در حال غلیان بود و دیگر اثری از قالب‌های یخ وجود نداشت که در واقع گرمای بدن فرزند، کأنّه بارها و بارها با قالب‌های یخ شسته شده بود و در نهایت به صورت آب جوش در حال غلیان در آمده بود. به عبارت دیگر آن روحیّه‌ی خاص فرزند، از جمله حالات نفسانی او بود که وقتی در عالم ماده و طبیعت اثر گذاشت، آن دیگِ پر از یخ، تبدیل شد به دیگ آبِ جوش در حال غلیان. 🔹 در پایان، مرتاض پاکستانی رو به آن‌ها کرد و گفت در ایرانِ شما، آقایی هست که همین کاری را که من در طی چندین ساعت، با این همه آلات و ادوات انجام دادم، به صرف یک توجّه انجام می‌دهند. ایشان، آقای حسن‌زاده آملی هستند که من و امثال من در سراسر دنیا آرزو داریم که بتوانیم تنها یک نماز پشت سر ایشان بخوانیم منتها اجازه نمی‌دهند. 🔸 از جمله شهدای کربلا، جناب جون ابن ابی مالک، عبد جناب ابوذر بود که بنا بر نقلی بعد از کشته شدن جناب ابوذر در ربذه، به محضر امیرالمومنین (ع) آمد و بنا بر نقل دیگری، جناب ابوذر، ایشان را به امیرالمومنین فروخته بود. به هر حال ایشان تا شهادت امیرالمومنین در محضر آقا بود و بعد از آن به محضر امام حسن (ع) مشرّف شد و بعد از شهادت حضرت هم، به امام حسین (ع) خدمت کرد و به همراه آقا به کربلا مشرّف شد. 🔹 از آن‌جایی که جناب جون، حرفه شمشیرسازی را می‌دانست، امام حسین (ع) در کربلا چادری را برای او بر پا کردند تا در آن، به اصلاح شمشیرها و ادوات جنگی بپردازد. 🔸 در روز عاشورا هنگامی که تمام اصحاب به شهادت رسیدند و نوبت به بنی هاشم رسید، امام حسین (ع) به جناب جون فرمودند: شما تا به الان خدمت بسیاری به ما کردی، تو را مرخص می‌کنم تا مبادا در این راه آسیبی به تو برسد. 🔹 جناب جون به محضر آقا عرض کرد: یابن رسول الله! آیا در فراخی، کاسه لیس شما باشم و در سختی، شما را تنها گذارم؟ به خدا سوگند که از شما جدا نگردم تا خون سیاه من با خون شما آمیخته شود. 🔸 هنگامی که جناب جون به شهادت رسید، امام حسین (ع) بر سر او حاضر شدند و فرمودند بارالها! روی او را سفید گردان، بوی او را خوش کن و حشر او را با نیکان قرار ده. والحمدلله رب العالمین
🌟 قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) 🌟 ♦️ جلسه یازدهم - صبحِ روزِ ششمِ ماه محرّم ۱۴۴۱ (ه.ق) ♦️ ۱۳ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت اوّل ⬇️⬇️ از ابتدا تا دقیقه ۱۴ 🔸 از آن‌جایی که نفس انسانی مجرّد است و به هر چه رو بیاورد، با آن خو می‌کند، پس بهتر است که انسان، به بهترین و شریف‌ترین موجودات روی آوَرَد و به آن‌ها خو کند. 🔹 بر این اساس، اگر انسان، به شیطان روی آورد، به او خو می‌کند و اگر رو به سوی حق متعال داشته باشد، با او حشر می‌یابد که این حشر، در استقبال و اِستدِبار، به راحتی خود را نشان می‌دهد که در استقبال، حشر است و در استدبار، فراق. 🔸 یکی از اسامی روز قیامت، "یَومُ الحَشر" است یعنی در آن روز، همه افراد، با هر چیزی که در نشئه‌‌ی طبیعت انس و الفت داشتند و برای آن‌ها به صورت ملکه در آمد، حشر پیدا می‌کنند. 🔹 انسان، هر عملی را که انجام می‌دهد، به نحوی با آن حشر می‌یابد و چنانچه آن عمل، تکرار شود، حشر با آن موجب می‌شود که صورتِ جوهریِ عمل، برای انسان به صورت ملکه در آید و مُستَکِنِّ در ذات او شود یعنی آن‌چنان در ذات سکونت یابد که هرگز از او جدا نگردد زیرا بر اساس اتّحاد عاقل و معقول، جوهرِ عمل، خودِ ذات می‌شود. 🔸 بر این اساس، انسان با هر چه که در نشئه‌‌ی طبیعت حشر پیدا کند، با همان محشور می‌شود که مهم‌ترین امر در نشئه‌‌ی طبیعت، اعتقاداتِ انسان است و در بین اعتقادات نیز، توحید و به خصوص توحیدِ ولایی، از اهمیّت بیشتری برخوردار است. 🔹 درست است که فرمودند "اَلطُّرُقُ اِلَی اللهِ بِعَدَدِ اَنفاسِ الخَلائِق" یعنی راه‌های به سوی حق متعال، به تعداد نَفْس‌های خلایق است امّا بهترین طریق توحیدی آن است که انسان، به واسطه‌ی انسانِ کامل، در محضر حق متعال حاضر شود و اهل حضور و مراقبت گردد. به تعبیری، انسانِ کامل، واسطه‌ی بین او و ذاتِ الهی باشد. 🔸 انسان‌های کامل نیز بر اساس تَفاضُلی که بین‌ آن‌ها برقرار است، از کانال وجودیِ انسان کاملی که مقام بالاتری دارد، قرب به حق متعال پیدا می‌کنند و به سوی او بالا می‌روند. 🔹 به عنوان مثال تمام اوصیای حضرت آدم (ع)، از جدول وجودی ایشان بالا می‌روند چه اینکه بعد از ظهور حضرت نوح (ع) هم، اوصیای خاصّه ایشان، از کانال وجودی حضرت نوح (ع) صعود می‌کنند اگرچه خودِ حضرت نوح (ع)، از جدول وجودی حضرت آدم بالا می‌روند. 🔸 لذا بالاترین توحید، توحیدِ ولایت است و در عصر جناب خاتم انبیا (ص)، بهترین توحیدی که می‌توانیم به آن رو بیاوریم، توحید محمّدی (ص) است که در واقع، همان توحیدِ "الصَّمَدِ" قرآنی در جدول وجودی جناب رسول الله (ص) و اوصیای حقّه ایشان است. 🔹 ادراکِ عصر غیبت، از بزرگترین توفیقاتی است که حق متعال، نصیب ما کرده است چرا که تا این عصر، تمام اولیای خاصّه‌ی الهی و اوصیای آن‌ها، از غیب به شهود آمدند و به عالم ماده تنزّل کردند. 🔸 لذا عالم طبیعت، به وجود مبارک تمام انبیاء و اوصیای آن‌ها به خصوص حضرت بقیّةالله (عج)، متبرّک شد چه اینکه از زمان حضرت آدم تا امام حسن عسکری (ع)، تمام خوبان عالم، منتظر بودند که حضرت بقیّةالله (عج)، از عالم عقل و عالم مثالِ منفصلِ نزولی، به نشئه‌‌ی طبیعت اِجلال نزول بفرمایند. 🔹 حضرت بقیّةالله (عج) در تمام شئون، در غیبت به سر می‌برند تا جایی که حتّی ایّام قبل از ولادتشان هم در پنهانی بود و تنها عدّه قلیلی از این موضوع خبر داشتند. 🔸 اگرچه حضرت، بعد از ولادت، گهگاهی ظهوراتی داشتند امّا همچنان در خفا بودند تا اینکه غیبت، تامّه شد و به طور کلی در پنهانی قرار گرفتند البته این پنهانی، عینِ آشکاری است و وجود مبارک حضرت بقیّةالله (عج) همچون آفتابی است که در پشت ابر قرار گرفته امّا همه جا را روشن می‌کند. 🔹 ما در عصری زندگی می‌کنیم که تمام اولیاء الهی، به نشئه‌ی طبیعت آمدند و دیگر منتظر انسان کامل و ولیّ دیگری نیستیم و لذا حشر ما در این دوره، با حضرت بقیّةالله و تمام خوبانی است که به نشئه طبیعت آمدند و از این‌جا هم عوالم وجودی مافوق را طیّ کردند تا جایی که برخی از این بزرگواران، به اتّحاد با صادر اوّل رسیدند.
🌟 قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) 🌟 ♦️ جلسه یازدهم - صبحِ روزِ ششمِ ماه محرّم ۱۴۴۱ (ه.ق) ♦️ ۱۳ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت دوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۱۴ تا دقیقه ۲۸ 🔸 عصر غیبت، عصر بسیار سنگینی است زیرا تا این زمان، تمام انبیاء و اولیای الهی، از عالم اِله به عالم طبیعت تنزّل فرمودند و از عالم طبیعت هم اَطوارِ مثالی، عقلی و حتّی فوق عقلی را طیّ کردند به طوری که همه انبیاء، تا به عقل اوّل ارتقای وجودی پیدا کردند امّا جناب رسول الله (ص) و به تَبَعِ ایشان، اهل بیت (ع) به صادر اوّل ارتقاء یافتند. 🔹 لذا هیچ انسان کامل و ولیِّ دیگری نیست که مقام او بالاتر از مقام و جایگاه چهارده معصوم علیهم السّلام باشد. 🔸 یکی از یاران امام هادی (ع) به نام صَقر بن اَبی دُلَف، به محضر آقا رسید و از ایشان درباره حدیثی از جناب رسول الله (ص) که فرمودند "لاتُعادُوا الاَیّامَ فَتُعادیکُم" با روزها دشمنی نکنید که روزها با شما دشمنی می‌کنند، سوال پرسید. حضرت در پاسخ فرمودند: مراد از ایّام، ما هستیم. 🔹 یعنی هر روز از ایّام هفته، متعلّق به یک یا چند معصوم علیهم السّلام است و ما هر روز، به مهمانیِ این بزرگواران می‌رویم و از ضیافت‌خانه‌ی ایشان، رزق مادّی، معنوی و توحیدیِ هر روزمان را طلب می‌کنیم چرا که این بزرگواران، از طرف حق متعال مأمورند که مهمان را تکریم کنند و از او پذیرایی کنند. 🔸 بر اساس روایت پیامبر اکرم، اگر بناست با اهل بیت علیهم السّلام دشمنی نکنیم، لازم است که با آن‌ها حشر پیدا کنیم و هر روز، از جدول وجودیِ امام یا امامانی که آن روز متعلّق به آن‌هاست، بالا رویم. 🔹 مثلاً روز پنجشنبه اختصاص به امام حسن عسکری (ع) دارد و ما مهمان این بزرگوار هستیم. در این روز از جدول وجودیِ ایشان بالا برویم و بهره‌مند شویم. 🔸 یکی از لطایفی که در زیارات هفتگی پیامبر اکرم (ص) و ائمه علیهم السّلام وجود دارد، آن است که این بزرگواران، اهلِ بیتِ یکدیگرند و مثلاً در روز شنبه که متعلّق به پیغمبر اکرم است، حضرت فاطمه (س) و سایر معصومین، در بیتِ پیغمبرند و اهلِ این بیت محسوب می‌شوند. 🔹 همچنین در روز یکشنبه، پیامبر اکرم (ص) و سایر ائمه (ع)، اهلِ بیت امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه (س) هستند و در بیتِ ایشان جمع می‌شوند. 🔸 در ذیل تمامی زیارات هفتگی، به پیامبر اکرم و ائمه (ع) خطاب می‌کنیم که "وَ هُوَ یَومُکَ وَ أنا فِیهِ ضَیفُکَ وَ جَارُک" امروز متعلّق به شماست و من به بیت شما آمدم و مهمان و اجیر شما هستم "فَأضِفنِی وَ أجِرنِی" از من پذیرایی کنید و اجیرم کنید. 🔹 چرا که "فإنَّکَ کَریمٌ" شما کریم هستید و مهمان‌داری را دوست دارید. اصلاً شاکله‌‌ی شما بر کرامت است به گونه‌ای که دوست دارید مهمان‌داری کنید و مأمورید که اجیر بگیرید "تُحِبُّ الضِّیافَةَ وَ مَأمُورٌ بِالإجَارَةِ" 🔸 در ادامه می‌گوییم "فَأضِفنِی وَ أحسِن ضِیافَتی وَ أجِرنَا وَ أحسِن إجارَتَنا بِمنزِلَةِ اللهِ عِندَکَ وَ عِندَ آلِ بَیتِک" از من پذیرایی کنید و نیکو هم پذیرایی کنید به برکت جایگاهی که خدا نزد شما و آل بیت شما دارد که در هر روز همه این بزرگواران، در بیت امام یا امامانی که آن روز متعلّق به آن‌هاست، جمع می‌شوند.
🌟 قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) 🌟 ♦️ جلسه یازدهم - صبحِ روزِ ششمِ ماه محرّم ۱۴۴۱ (ه.ق) ♦️ ۱۳ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت سوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۲۸ تا آخر 🔸 معنای عبارت "وَ أحسِن ضِیافَتِی" به یک تعبیری یعنی شخص هر چه که دارد، نزد مهمان بیاورد. 🔹 در بین عرب‌ها چنین رسمی وجود دارد. آن‌ها در ایّام اربعین هر آنچه که دارند، برای مهمانان و زوّار امام حسین (ع) حاضر می‌کنند و دیگر کاری به این ندارند که مهمانان، غذاها را می‌خورند و یا به تعبیری دور می‌ریزند. 🔸 عرب‌ها معتقدند بهترین مهمان، کسی است که بیشترین غذا را بخورد لذا هر چه که دارند برای مهمان می‌آورند و از او به بهترین شکل پذیرایی می‌کنند. "وَ أحسِن ضِیافَتی" یعنی از من به نیکوترین شکل پذیرایی کن. 🔹 نکته‌ای که لازم است به آن توجه شود، آن است که وقتی به مهمانی می‌روید، کاری نداشته باشید که مهمان‌دار چگونه می‌خواهد مهمان‌داری کند و از شما پذیرایی بفرماید. اصلاً دخالت نکنید. بگذارید مهمان‌دار هرچه را که دوست دارد، یا کم یا زیاد برایتان بیاورد. این رسم مهمانی و مهمان‌داری است. 🔸 در هر یک از روزهای هفته، یک یا چندین معصوم، صاحب بیت اند و مابقی، اهل و آلِ بیت آن‌ها محسوب می‌شوند. 🔹 این بزرگواران از بس مهمان‌نوازند و مهمان‌داری را دوست دارند که اگر انسان به مهمانی آن‌ها نرود، در واقع با آن‌ها دشمنی کرده است و نتیجه مهمانی نرفتن، بی‌بهره شدن از سفره پر برکت آنان است زیرا در بیت آن‌ها هر چه را که انسان بخواهد، موجود است. 🔸 اصلاً شاکله‌‌ی آن‌ها بر مهمان‌داری است و دوست دارند از مهمان پذیرایی کنند. فقط انسان باید در بیت آن‌ها وارد شود و اهلِ بیت‌ آن‌ها گردد. 🔹 اگر توفیق پیدا کنیم که در هر یک از روزهای هفته به مهمانی این بزرگواران برویم، در واقع جزو اهلِ بیت آن‌ها می‌شویم و هرچه که از علم، کمال، حقیقت، اسماء الله و... در بیت ایشان هست، ما هم از آن‌ها بهره‌مند می‌گردیم. 🔸 آن‌ها هر چه که از علم، کمال، معارف، حقیقت، توحید، امامت و... دارند، کریمانه بر سر سفره می‌گذارند تا از ما پذیرایی کنند. حال اگر ما به مهمانی این بزرگواران نرویم، در واقع با آن‌ها دشمنی کردیم که در روایت آمده است "لا تُعادُوا الأیّام فَتُعادِیکُم" با ایّام دشمنی نکنید که آن‌ها با شما دشمنی می‌کنند. 🔹 بهترین ضیافت آن‌ها نیز ضیافت توحیدی است. چون آن‌ها در حضور تامّ قرار دارند و "عِندَ رَبِّهم یُرزَقُون" اند. آن‌ها "قُتِلوا فِی الله" و "قُتِلوا بالله" هستند و مقامشان بسیار بالاتر از کسانی است که "قُتِلوا فِی سبیل الله" اند. 🔸 لذا این بزرگواران بر اساس رزق عِندیّت، هرچه دارند بر سر سفره می‌آورند تا از ما پذیرایی کنند. والحمدلله رب العالمین
🌟 قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) 🌟 ♦️ جلسه دوازدهم - عصرِ روزِ ششم ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۳ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت اوّل ⬇️⬇️ از ابتدا تا دقیقه ۱۶ 🔸 بکاء و گریه بر امام حسین (ع) بسیار ارزشمند و دارای فضیلت است. بعضی از افراد در تاریخ، به بَکّاء معروف شدند. بَکّاء بر وزن فعّال به معنی کسی است که بسیار گریه می‌کند و اصلاً آرام نمی‌گیرد. 🔹 به طور کلّی بُکاء، یکی از مقوله‌های بسیار مهمی است که در شریعت محمّدی (ص) و همچنین سایر شرایع، از ارزش بالایی برخوردار است. مراد از این بُکاء و گریه نیز گریه‌ی خوف از خدای متعال و دهشَت از مقام الهی است. 🔸 به طور کلّی ترس از امور مادّی را تعبیر به وحشت می‌کنند و ترس از مقام و هیبت و هیمنه را به دهشت تعبیر می‌‌کنند. در واقع وحشت، مربوط به امور مادّی و دهشت، مربوط به معنویات است که این ترس، بسیار قیمتی و ارزشمند است. 🔹 حضرت علّامه حسن‌زاده (ره) در دو بیتی‌ای فرمودند: 🍃 مرَه گِنَنِه تی آه و ناله چیه؟ 🍃 اونی که تو خوانی کِجِه دَرِه و کیه؟ 🔸 به من می‌گویند چرا اینقدر گریه می‌کنی؟ آه می‌کشی؟ ناله داری؟ آن کسی را که مدام می‌خوانی و صدا می‌زنی، کیست و کجاست تا او را بیاوریم و تو دیگر آرام بگیری. 🔹 ایشان در چندین جای الهی‌نامه نیز عباراتی دارند که نشان‌دهنده‌‌ی آن آه و سوز و گدازی است که داشتند. ایشان فرمودند: 🍃 "الهی عمری آه در بساط نداشتم و اینک جز آه در بساط ندارم!!" 🍃 یا "الهی! از من آهی و از تو نگاهی" 🔸 ایشان در ادامه‌ی آن بیت فرمودند: 🍃 بوْتَمِه خوشحالی بَر موئه اونی که من خوامِه 🍃 ومِه پَلی دَرِه و من وِنِه پَلِیه 🔹 در جواب گفتم گریه و آه من از خوشحالی است زیرا آن کسی را که می‌خواهم، جای دوری نیست، نزد من است و من هم نزد اویم. هر دو در محضر یکدیگریم. 🔸 حضرت امام زین العابدین (ع) در مناجات ابوحمزه ثمالی فرمودند "أنَّ الرّاحِلَ إلَيك قَريبُ المَسَافَة" راحِل و کوچ کننده به سوی تو، مسافت و راهش بسیار نزدیک است‌. 🔹 البته آن بیت حضرت علّامه که فرمودند: 🍃 رهِ دور است و باریک است و تاریک، 🍃 به دوشم می‌کشم بار گران را ... منافاتی با این مطلب ندارد و در جای خود دارای معنای خاصی است. 🔸 بعضی از بزرگان در معنای عبارت "قَريبُ المَسَافَة" فرمودند سیر و سلوکِ اِلیَ الله فقط یک گام است و آن یک گام، خود را ندیدن و مَنیّت را کنار گذاشتن است. آن وقت انسان نزد خدا خواهد بود. 🔹 این عبارت حضرت علّامه که فرمودند گریه و آه من از خوشحالی است چون آن کسی را که می‌خواهم نزد من است و من هم نزد اویم، لطیف‌ترین معنای قُربةً اِلیَ الله است که حتّی یک گام هم نمی‌خواهد برای رسیدن به حق.
🌟 قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) 🌟 ♦️ جلسه دوازدهم - عصرِ روزِ ششم ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۳ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت دوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۱۶ تا دقیقه ۳۱ 🔸 حضرت علّامه حسن‌زاده (ره) بارها می‌فرمودند : وقتی به اساتیدم نگاه می‌کردم، با خود می‌گفتم : خدایا منِ بچه دهاتی کجا و این اساتید و بزرگوارانی که مرا به محضرشان رساندی کجا! 🔹 ایشان می‌فرمودند: زمانی که در محضر علّامه شعرانی بودم، سنّ ایشان حدود ۷۰ سال بود و من تقریباً ۲۵ یا ۲۷ ساله بودم. با این حال ایشان از بین الطّلوعین تا اذان ظهر درس می‌گفتند و در طول سال فقط دو روز درس ما تعطیل می‌شد. یکی روز عاشورا و دیگری ۲۸ صفر. 🔸 ایشان می‌فرمودند: با خود می‌گفتم :بارالها! این بزرگوار چه انگیزه‌ای دارند که در این سن از بین الطّلوعین تا اذان ظهر درس می‌گویند و از کسی هم چیزی نمی‌گیرند. 🔹 علّامه شعرانی (ره) علاوه بر تدریس، تألیفات بسیار سنگینی هم داشتند که تعداد قابل توجهی از آن‌ها در زمان حیاتشان چاپ شد امّا با این حال نه از چاپ و فروش کتاب‌های خود چیزی دریافت می‌کردند و نه از شاگردانِ خود هزینه‌ای می‌گرفتند. 🔸 این در حالی بود که فقر مالی شدیدی داشتند. علّامه حسن‌زاده (ره) می‌فرمودند: گاهی آنقدر دلم برای این بزرگوار می‌سوخت که مجبور می‌شدم درس را رها کنم و ماه محرّم یا ماه رمضان در آمل به منبر بروم و هزینه‌ای دریافت کنم و به ایشان بدهم تا زندگی‌شان را اداره کنند. 🔹 ایشان نیز آنقدر تنگدست شده بودند که آن هزینه را دریافت می‌کردند در حالی که معمولاً این‌گونه از اساتید و بزرگواران مبلغی به شاگردان خود می‌دهند تا وقت آن‌‌ها برای منبر رفتن و امثال آن گرفته نشود و فقط به دنبال درس و بحث و مطالعه باشند. 🔸 آن هم شاگردی همچون علّامه حسن‌زاده (ره) که علّامه شعرانی درباره ایشان می‌فرمودند: آقای حسن‌زاده به گونه‌ای در درس‌ها شرکت می‌کردند که مجتهد در آن‌ها شوند و همین‌طور هم بود. 🔹 هم علّامه حسن‌زاده (ره) عاشق درس و بحث و علم و کمال بودند و هم اساتید او احساس می‌کردند هر آنچه را که دارند، باید به ایشان بدهند چون معمولاً اهل معرفت و شهود به راحتی حقایق و اَسرار را به افراد نمی‌دهند و انسان آنقدر باید لیاقت نشان دهد تا چیزی از آن‌ها بگیرد. 🔸 آن بزرگواران اهل کتمان‌اند و حق ندارند اَسرار را آشکار کنند. اگر آن‌ها مطالبی را به شاگردی بگویند که او در نگه‌داری و حفظ آن‌ها مُسامِحه و اِهمال کند، باید کفّاره دهند چون اَسرار نباید ضایع و حرام گردند. 🔹 حال برای اینکه انسان بتواند لیاقت پیدا کند تا آخِذ، حامل، حافظ و ناشرِ اَسرار نظام وجود گردد، راه گریه را به او نشان دادند که حضرت علّامه حسن‌زاده (ره) در الهی‌نامه فرمودند الهی! گریه، زبان کودک بی‌زبان است. آنچه خواهد از گریه تحصیل می‌کند. از کودکی راه کسب را به ما یاد داده‌ای...
🌟 قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) 🌟 ♦️ جلسه دوازدهم - عصرِ روزِ ششم ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۳ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت سوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۳۱ تا دقیقه ۴۳ 🔸 انسان هر چه را که می‌خواهد، باید از راه گریه تحصیل کند چرا که گریه، آسمان را به زمین وصل می‌کند و عرش الهی را می‌لرزاند چه اینکه گریه‌ی اهل معرفت در دل شب‌ها، تمام ملائکةالله را به عجز در می‌آورد. 🔹 هنگامی که امیرالمومنین (ع) به شهادت رسیدند، از جناب حُجر سوال شد که علی (ع) را چگونه شناختی؟ فرمود: علی (ع) در میدان جنگ، همچون شیرِ غرّنده‌ بود امّا در دل شب، "یَتَمَلمَلُ کَتَمَلمُلِ السَّلیم" همانند مارگَزیده‌ای به خود می‌پیچید و می‌فرمود "آه مِن قِلَّةِ الزّادِ وَ طُولِ السَّفَر وَ عَظیمِ المَورِد" آه از کمی توشه و طولانی بودن سفر و عظمت مقصد. 🔸 در لغت عرب، به شیری که با سرعت به سوی طعمه حمله‌ور شود و دم به دم در حال پیش‌روی باشد و هرگز عقب‌نشینی نکند، حیدر کَرّار گویند. 🔹 از جمله اَلقاب امیرالمومنین (ع) هم حیدر کرّار است چرا که همیشه در جنگ‌ها، همانند شیر غُرّانی، به قلب دشمن حمله‌ور می‌شدند و هرگز عقب‌نشینی نمی‌کردند چه اینکه در جنگ صفّین هم، بعد از اینکه حضرت، ماه‌ها با دشمن مذاکره کردند امّا نتیجه‌ای حاصل نشد، در حمله‌ای که به قلب لشکر دشمن داشتند، سیصد و سی و سه نفر از دشمنان را یا از عمود مُنشَقّ کردند و یا از افق. 🔸 امّا همین امیرالمومنین در دل شب‌ها، همانند مارگَزیده‌ای به خود می‌پیچیدند و پیوسته ذکر شریف آه را بر لب داشتند که به تعبیر امام صادق (ع)، خودِ آه، اسمی از اَسماءالله است. 🔹 حضرت علّامه حسن‌زاده آملی (ره) هم به تأسّی از مولا امیرالمومنین (ع)، در یکی از غزل‌های دیوانشان فرمودند: که من فقط آه دارم. 🔸 گریه و آهِ اهل معرفت در دل شب، مُلک و ملکوت را به ضَجّه در می‌آورد و زمین و زمان را به هم می‌ریزد به‌‌طوری که تمام اولیای الهی که گوش شنوا دارند، این آه را می‌شنوند چه اینکه عالم مِثال، ملائکةالله و هر کسی که با او ارتباط وجودی داشته باشد، این آه را می‌شنوند. 🔹 لذا گریه و آه، انسان را به جَزَع در می‌آورد و هر گاه انسان به جزع در آید، با اهل بیت (ع) محشور می‌شود.
🌟 قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) 🌟 ♦️ جلسه دوازدهم - عصرِ روزِ ششم ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۳ مرداد ۱۴۰۱ (ه‌.ش) ✳️ قسمت چهارم ⬇️⬇️ از دقیقه ۴۳ تا آخر 🔸 در چهارمین حدیث از چهل حدیثِ کتاب نَفَسُ المَهموم، شخصی به نام مَسمع کُردین نقل می‌کند که امام صادق (ع) به من فرمود: "ای مَسمع! تو از مردم عراق هستی به زیارت قبر حسین (ع) نمی‌روی؟ گفتم نه، من مردی مشهورم از بصره و نزد ما کسانی‌اند از هواداران این خلیفه و دشمنان ما در قبایل، بسیارند از ناصبیان و غیر آنان و من ایمن نیستم" 🔹 به من فرمود: "آیا یاد می‌کنی آن‌چه با او کردند؟ گفتم: بلی. فرمود: آیا جزَع می‌کنی؟ گفتم: ای واللهِ چنان گریه گلوی مرا می‌گیرد که کسانِ من، آثار آن را در من مشاهده می‌کنند و از طعام باز می‌ایستم و این اندوه در روی من ظاهر می‌شود" 🔸 امام فرمود: "خدا رحمت کند اشک چشم تو را البتّه تو از آن‌ها هستی که از اهل جزع بر ما شمرده می‌شوند و آن‌ها که برای شادی ما شادان و در غم و اندوه ما اندوهگین هستند و هنگام ترس، می‌ترسند و در ایمنی ما ایمن‌اند البته تو وقت مردن، پدران مرا نزد خود حاضر بینی که ملک الموت را وصیّت می‌کنند درباره تو و تو را مژده می‌دهند به چیزی که چشم تو به آن روشن شود پیش از مرگ و ملک الموت بر تو دلسوزتر و مهربان‌تر باشد از مادر مهربان نسبت به فرزند". 🔹 بر اساس فرمایش امام صادق (ع) یکی از راه‌هایی که باعث می‌شود انسان، در هنگام مرگ، اهل بیت (ع) را زیارت کند، این است که اهل جزع بر امام حسین (ع) شود. 🔸 اهل جزع کسانی هستند که وقتی به یاد امام حسین (ع) می‌افتند، اشکِ چشمانشان سرازیر می‌شود و بدون اینکه کسی، آن‌ها را بگریاند، برای حضرت زاری می‌کنند. 🔹 همانند حضرت زکریّا (ع) که وقتی ذکر شریف "کهیعص" را به زبان آوردند، آن‌چنان گریه گلوی ایشان را گرفت که چند شبانه‌روز، خود را از دیدِ مردم پنهان کردند و در اتاق، پیوسته مشغول گریه بودند که بعد از آن، حق متعال، حضرت یحیی (ع) را به ایشان عطا فرمود. 🔸 لذا یکی از بهترین دستورالعمل‌هایی که موجب حَشر با اهل بیت (ع) می‌شود، گریه و جزع بر امام حسین (ع)، است چرا که نَفْس، مجرّد است و به هر چه رو کند، با آن خو می‌کند لذا روی آوردن به امام حسین (ع) و گریه بر ایشان هم، موجب اتّحادِ وجودی شخص با حضرت می‌شود زیرا بر اساس اتّحاد عاقل و معقول و عامِل و معمول، گریه کننده و گریه شونده نیز با یکدیگر اتّحاد وجودی پیدا می‌کنند. 🔹 تمام رزمنده‌های روز عاشورا نیز با گریه به محضر امام حسین (ع) می‌آمدند و آن‌چه را که می‌خواستند، از راه گریه تحصیل می‌کردند چه اینکه حضرت قاسم (ع) هم با گریه، اجازه میدان رفتن را از آقا گرفت ‌و آن‌چنان عمو و عموزاده در بغل یکدیگر گریه کردند که از هوش رفتند. 🔸 امام حسین (ع) در شب عاشورا، خطبه‌ای خواندند و به یاران خود فرمودند، بیعت‌‌ام را از شما برداشتم هر کسی که می‌خواهد برود، برود و اگر می‌توانید دست اهل بیت مرا هم بگیرید و با خود ببرید چرا که مقصود این قوم، من هستم و اگر مرا بدست آورند، با هیچ کدام از شما کاری ندارند. 🔹 لذا امام حسین (ع) هرگز کسی را مجبور به بیعت با خود نکردند بلکه فرمودند هر کس که می‌خواهد نزد خدا وطن کند، با من کوچ کند. 🔸 بعد از این که امام، بیعت خود را از یارانشان برداشتند، اصحاب و بنی هاشم برخاستند و به آقا عرض کردند : ما در خدمت شما هستیم و جایی نمی‌رویم و ای کاش به جای یک بار، صد بار در راه شما کشته می‌شدیم. والحمدلله رب العالمین
🌟 قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) 🌟 ♦️ جلسه سیزدهم - شبِ هفتم ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۳ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت اوّل ⬇️⬇️ از ابتدا تا دقیقه ۱۰ 🔸 حق متعال را بر این توفیق عظیم شاکریم که فیض بُکاء، عزاداری، اشک ریختن، حشر با حقیقت انسان کامل و اُنس با جان سیّدالشّهداء و اصحاب و فرزندان پاک ایشان را به ما عطا فرمود. 🔹 بهترین نعمت الهی، اشک ریختن بر مصیبت امام حسین (ع) است آن هم اشکی که از چشم‌ها روان شود و بر گونه‌ها بریزد و بر زمین فرود آید. 🔸 در چهارمین حدیث از چهل حدیثِ کتاب نَفَسُ المَهموم جناب محدّث قمی، شخصی به نام مَسمَع کُردین که از افراد مشهور بصره بود، نقل می‌کند که امام صادق (ع) به من فرمود: "ای مَسمع! تو از مردم عراق هستی به زیارت قبر حسین (ع) نمی‌روی؟ گفتم نه، من مردی مشهورم از بصره و نزد ما کسانی‌اند از هواداران این خلیفه و دشمنان ما در قبایل، بسیارند از ناصبیان و غیر آنان و من ایمن نیستم 🔹 به من فرمود: آیا یاد می‌کنی آن‌چه با او (امام حسین) کردند؟ گفتم: بلی. فرمود: آیا جزع می‌کنی؟ گفتم: ای واللهِ چنان گریه گلوی مرا می‌گیرد که کسانِ من، آثار آن را در من مشاهده می‌کنند و از طعام باز می‌ایستم و این اندوه در روی من ظاهر می‌شود 🔸 امام فرمود: خدا رحمت کند اشک چشم تو را البتّه تو از آن‌ها هستی که از اهل جَزع بر ما شمرده می‌شوند و آن‌ها که برای شادی ما شادمان و در غم و اندوه ما اندوهگین‌اند و هنگام ترس، می‌ترسند و در ایمنی ما ایمن‌اند 🔹 البته تو، وقت مردن، پدران مرا نزد خود حاضر بینی که ملکَ الموت را وصیّت می‌کنند درباره تو و تو را مژده می‌دهند به چیزی که چشم تو به آن روشن شود پیش از مرگ، و ملک الموت بر تو دلسوزتر و مهربان‌تر باشد از مادرِ مهربان نسبت به فرزند. 🔸 آن گاه بگریست (امام صادق) من هم با او بگریستم و فرمود سپاس خدای را که ما را بر دیگر آفریدگان به رحمت خود برتری داد و ما اهل بیت را به رحمت خود مخصوص داشت. 🔹 ای مَسمَع! به درستی که آسمان و زمین گریه می‌کنند از زمانی که امیرالمومنین (ع) کشته شد برای دلسوزی بر ما، و فرشتگانی که بر ما گریستند، بیشترند، و از زمان کشته شدن ما، اشک فرشتگان نایستاده است 🔸 و هیچ کس بر ما و آن‌چه بر سر ما آمده نگرید از روی دلسوزی، مگر خداوند بر او رحمت کند پیش از آنکه اشک از چشم او بیرون آید و هر گاه اشک‌های او بر گونه‌هایش روان شود، اگر قطره‌ای در جهنّم افتد، حرارت آن را بنشاند چنان که گرمی، در دوزخ نمانَد 🔹 و کسی که دلش برای ما به درد آید، شادمان گردد روزی که ما را ببیند هنگام مرگ چنان شادمانی که پیوسته در دل او بماند تا کنار حوض بر ما وارد شود و حوض، شادمان می‌شود هر گاه دوست ما کنار آن آید حتّی آنکه از انواع خوراک به قدری او را بچشاند که دیگر نخواهد از کنار حوض دور شود".
🌟 قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) 🌟 ♦️ جلسه سیزدهم - شبِ هفتم ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۳ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت دوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۱۰ تا دقیقه ۲۰ 🔸 گریه بر مصیبت امام حسین (ع)، برکات فراوانی را در عالم دنیا، برزخ و قیامت نصیب انسان می‌کند. 🔹 مسأله‌‌ی بُکاء، از جمله اصولی است که در قاموس قرآن کریم و مکتب اهل بیت (ع) بر آن تأکید شده است به خصوص بکائی که بر اثر دِهشَت از مقام حق متعال، از انسان صادر شود. 🔸 یکی از بزرگواران اهل معرفت فرمودند که راه‌های گشودن چشم برزخی، بسیار است امّا از مهم‌ترین آن‌ها، اشک ریختن بر امام حسین (ع) با همین چشم ظاهری مادّی است. 🔹 گریه بر امام حسین (ع)، چشم برزخی انسان را باز می‌کند و ملکوت عالم در منظر او پدیدار می‌شود چه اینکه در برخی روایات هم آمده است که سجده بر تربت ابی عبدالله (ع)، هفت حجاب ظلمانی و نورانی را خَرق می‌کند. 🔸 اشک ریختن بر امام حسین (ع)، در حقیقت، صعود برزخی برای انسان می‌آورد که در نتیجه‌‌ی آن، چشم برزخی شخص باز می‌شود زیرا تا انسان به مرتبه‌‌ی صعود برزخی نرسد، صور برزخیّه برای او مکشوف نمی‌شود. 🔹 صور برزخیّه، مربوط به نتایج اعمال انسان است و اگر شخص، صعود برزخی یابد، می‌تواند صور برزخی و جوهری اعمال اشخاص را که در کمون ذات آن‌ها مُستکنّ است، مشاهده کند. 🔸 صورت ظاهری اعمال را همگان در نشئه‌‌ی طبیعت مشاهده می‌کنند امّا جوهر اعمال را نمی‌توان با قوای حسّیّه ادراک کرد زیرا قوای حسّیه انسان، قدرت اِدراک جوهر را ندارند بلکه تنها اَعراض را ادراک می‌کنند. 🔹 مثلاً چشم ظاهری، هیچ‌گاه نمی‌تواند جوهر اجسام را مشاهده کند بلکه فقط اَعراض آن‌ها را همچون رنگ، نور و... ادراک می‌کند و اگر شی‌ای، بی‌رنگ و بی‌نور باشد و یا همانند خورشید از شدّت نور برخوردار باشد، چشم قدرت دیدن آن را ندارد. 🔸 در مورد اعمال انسان نیز به همین صورت است. حواس پنج‌گانه ظاهری، نمی‌توانند جوهر عمل را که فوق مقوله‌ی عَرَض است، ادراک کنند و فقط صورت ظاهری عمل، مورد ادراک حواس پنج‌گانه قرار می‌گیرد امّا در صعود برزخی، جواهر اعمال مکشوف می‌شوند. 🔹 جوهر عمل، آن چیزی است که ذات و نفس شخص را می‌سازد که اگر عملِ فرد، خوب باشد، او را بهشتی می‌سازد و اگر عملش بد باشد، او را جهنّمی خواهد ساخت و صورت بهشتی یا جهنّمی اشخاص، مورد ادراک و شهود کسانی قرار می‌گیرد که به صعود برزخی رسیده‌اند.
🌟 قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) 🌟 ♦️ جلسه سیزدهم - شبِ هفتم ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۳ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت سوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۲۰ تا دقیقه ۳۵ 🔸 گریه بر مصائب امام حسین (ع) و حضرت زینب (س)، جنبه‌ی معراجی دارد و برای نفس، عروج شهودی می‌آوَرَد و باعث می‌شود چشم انسان، بینا و گوش او شنوا گردد. 🔹 مثل زمانی که انسان در مقابل نامحرم قرار گرفته و برای اینکه به چهره نامحرم نگاه نکند، چشم به آسمان می‌دوزد که نگاه به آسمان در این حالت، موجب می‌گردد درهای ملکوت عالم به روی شخص باز شود. 🔸 این، یکی از دستورات رسیدن به صعود برزخی است که از امام صادق (ع) نقل شده است. 🔹 گریه بر امام حسین (ع) نیز چشم برزخی انسان را باز می‌کند و این گریه، اختصاص به ماه محرّم و صفر ندارد بلکه در هر شب و روز از ماه‌های سال می‌تواند باشد. 🔸 در روایتی هم که مَسمع بن عبدالملک کُردین از امام صادق (ع) نقل کرد، آمده است که امام به جناب کُردین فرمودند حال که نمی‌توانی به زیارت قبر امام حسین (ع) بروی، آیا ایشان را یاد می‌کنی؟ دیگر آقا نفرمود در ماه محرّم یا صفر بلکه به صورت اِطلاقی فرمودند. 🔹 که آن فرد عرض کرد بله، نه تنها امام حسین (ع) را یاد می‌کنم بلکه از این یادآوری، به جزع نیز می‌افتم. 🔸 آن گریه‌ای چشم برزخی انسان را باز می‌کند که وقتی نام امام حسین (ع) برده می‌شود یا خودِ شخص آن را بر زبان می‌آورد و یا به یاد حضرت می‌افتد، به طور طبیعی اشک او سرازیر گردد بدون اینکه کسی او را بگریاند که از آن به "دَمعُ السَّجُوم" تعبیر می‌شود. 🔹 "دَمْع" به معنای اشک و "سَجُوم" یا "سُجُوم" به معنای ریزش و ریزان است. لذا به اشکی که از چشم سرازیر شود، "دَمعُ السَّجُوم" می‌گویند. 🔸 این حالت برای امام حسین (ع) هنگام بدرقه فرزند عزیزش حضرت علی اکبر پیش آمد. البته این بدرقه، بدرقه با چشم بود نه اینکه آقا به دنبال او بروند که در آن هنگام چشمان آقا به صورت نیمه باز بود. 🔹 این نحوه نگاه که چشم انسان به صورت نیمه باز باشد، یک نحوه نگاه عجیبی است که موجب می‌گردد ملکوت عالم به روی فرد گشوده شود و اثراتی که این نوع نگاه دارد معمولاً با تیز نگریستن حاصل نمی‌گردد. 🔸 امام حسین (ع) نیز به همین نحو، حضرت علی اکبر را مشاهده می‌کردند که در آن لحظه، اشک از چشمان مبارکشان سرازیر شد و در بعضی از تواریخ آمده است که آقا در آن لحظه، یک دست را زیر محاسن و دست دیگر را رو به آسمان گرفتند و قاتلان فرزندش را نفرین کردند به خصوص عمر سعد را و فرمودند خدا رَحِم تو را قطع کند که رَحِم مرا قطع کردی چون هدف دشمن در کربلا ذرّیّه‌کُشی و نسل‌کُشی بود. والحمدلله رب العالمین
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ جلسه چهاردهم - صبحِ روزِ هفتم ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت اوّل ⬇️⬇️ از ابتدا تا دقیقه ۱۰ 🔸 در بحث پیرامون حدیث شریف امام رضا (ع) به مسأله‌ی بُکاء و گریه و رموز آن تا حدّی اشاره شد. 🔹 مهم‌ترین رمز گریه کردن، آن است که گریه، چشم برزخی انسان را باز می‌کند. چه اینکه بُکاء و گریه در پیشگاه الهی از باب خوف از حق متعال، خصیصه‌‌ی تمامی اولیاء الله، انبیاء، مُرسَلین و اوصیای آن‌هاست. 🔸 در طول تاریخ، نمونه‌های بارزی از بزرگانی که اهل بُکاء و گریه بودند، وجود دارد. یکی از آن‌ها حضرت آدم (ع) است که بعد از کشته شدن فرزندش هابیل، جزء بَکّائین قرار گرفتند و یا حضرت نوح (ع) که بسیار گریه می‌کردند. راجع به حضرت داوود (ع) نیز آمده که اهل بُکاء و گریه بودند تا جایی که از ایشان تعبیر به "أوّاه مُنِیب" می‌شد. 🔹 آنچه که راه ملکوت و ماوراء طبیعت را برای این بزرگواران باز کرد، گریه بود. چه بسا هنگامی که حضرت آدم (ع) برای فرزندش هابیل که توسط قابیل کشته شده بود، گریه می‌کرد، همین گریه باعث شد که ایشان به عالم ذرّ راه یابند. 🔸 عالم ذرّ، عالم برزخ نفوس انسانی است که شخص از طریق آن می‌تواند نسل و ذرّیّه‌‌ی خود را مشاهده کند و از احوال و اوضاع آن‌ها باخبر گردد. 🔹 از دیگر مواردی که گریه باعث شد چشم برزخی حضرت آدم (ع) باز شود، هنگامی بود که خداوند دستور خارج شدن از بهشت را به حضرت آدم و حوا صادر فرمود که حضرت آدم بعد از خروج از بهشت، به نعمت بُکاء و گریه در پیشگاه الهی متلبّس شد. 🔸 درست است که انسان کامل، مُعَلَّم به تمامی اَسماء الله است امّا مادامی که در عالم طبیعت با بدن عنصری تشریف دارند، احکام عالم طبیعت بر ایشان حکم‌فرماست. 🔹 از جمله‌‌ی این احکام، احکام اسم شریف "ظاهر" است و در صورتی باطن برای ایشان مکشوف خواهد شد که توجه به باطن کنند. 🔸 نکته‌ای که باید به آن توجه شود آن است که انسان کامل حتّی اگر به باطن توجه کنند و از غیب نیز باخبر گردند، باز در نشئه‌‌ی طبیعت، بر اساس اسم "ظاهر" عمل خواهند کرد زیرا دولتِ نشئه‌‌ی طبیعت، دولتِ اسم ظاهر است. 🔹 لذا حضرت آدم (ع) بعد از خروج از بهشت، به وِفق عالَم طبیعت، بسیار اندوهناک شدند و گریه‌ کردند که این گریه، برکات فراوانی برایشان داشت. از جمله این برکات، فرزنددار شدن و تکثیر نسل حضرت آدم و حضرت حوّا بود. 🔸 چه اینکه همین گریه موجب تلقّی کلمات الهی از سوی ایشان شد. "فَتَلَقّی آدَمُ مِن رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتَابَ عَلَیهِ" (بقره ــ ۳۷) 🔹 حضرت آدم (ع) با گریه توانستند کلمات سَبعه‌‌ی طیّبه را تلقّی کنند که این کلمات سَبعه‌ی طیّبه عبارت‌اند از اسامی شریف محمّد(ص)، علی(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع)، حسین(ع)، جعفر(ع) و موسی(ع) که جعفر، نام مبارک امام صادق(ع) و موسی، نام مبارک حضرت کاظم(ع) است.
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ جلسه چهاردهم - صبحِ روزِ هفتم ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت دوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۱۰ تا دقیقه ۱۹ 🔸 در الهی‌نامه‌ی حضرت علّامه حسن‌زاده (ره) آمده است که: "الهی! گریه، زبان کودک بی‌زبان است، آنچه خواهد از گریه تحصیل می‌کند، از کودکی راه کسب را به ما یاد داده‌ای" انسان هرچه می‌خواهد، باید از گریه بگیرد مثل کودکی که هر آن‌چه می‌خواهد، از راه گریه تحصیل می‌کند. 🔹 حال از آن جایی که گریه در بین خانم‌ها بیشتر است، لذا آن‌ها در این جنبه موفق‌تر هستند. 🔸 در این باره مطلبی از حضرت امام زین العابدین (ع) نقل شده که ایشان فرمودند در شب عاشورا وقتی امام حسین (ع) ابیات زیر را می‌خواندند که "یا دَهْر! اُفٍّ لَکَ مِن خَلِیلِی کَم لَکَ بِالإشراقِ وَ الأصیِلِی" عمه جانم حضرت زینب (س) گریه‌شان را بیرون ریختند و آن را اظهار کردند امّا من گریه‌ام را فرو خوردم. 🔹 با اینکه حضرت کأنّه می‌خواستند بفرمایند که انسان باید سعی کند فقط در پیشگاه خداوند گریه خود را اظهار کند نه در پیشگاه مردم، امّا در عین حال فرمودند که گریه کردن، شأن زنان است. 🔸 بیان شد که برکات زیادی از طریق گریه، برای حضرت آدم (ع) حاصل شد. زمانی که فرزندشان هابیل، توسط قابیل کشته شد، ایشان به شدّت گریه کردند زیرا هابیل، وصیّ و جانشین حضرت آدم بود و با کشتن او نبوّت و امامت مُنقطع می‌شد. به همین دلیل حضرت آدم آنقدر گریه کردند تا خدای متعال به ایشان "شیث" را عطا فرمود. 🔹 از دیگر مواردی که حضرت آدم بسیار گریه کردند، زمانی بود که نسل و ذرّیّه خود را در عالم ذرّ مشاهده نمودند و دیدند که اکثر آن‌ها فقط سیر افقی دارند و صرفاً در تلاش برای کسب امور دنیایی‌اند. لذا بسیار ناراحت شدند و آنقدر گریه کردند که خدای متعال ذوات خمسه‌ی طیّبه را به ایشان نشان داد. 🔸 نکته‌ای که حائز اهمیّت است آن است که حضرت آدم "اَسماء عینیِ" خمسه‌ی طیّبه را مشاهده کردند نه اَسماء لفظی و مفهومی آن‌ها را. لذا امیدوار شدند و بذر امید در دل ایشان کاشته و نهادینه شد. 🔹 بکاء از خَشیّت الهی، برکات زیادی برای انسان می‌آوَرَد. حضرت آدم اوّلین بَکّاء نظام هستی بودند. چه اینکه حضرت نوح نیز جزء بَکّائین قرار داشتند.
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ جلسه چهاردهم - صبحِ روزِ هفتم ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت سوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۱۹ تا دقیقه ۲۸ 🔸 حضرت نوح (ع)، در حدود دو هزار و سیصد سال زندگی کردند که نُهصد و پنجاه سال از عمر مبارکشان را پیغمبر بودند و دوران پیغمبری ایشان همواره با خون دل خوردن، گریه کردن و همّ و غم همراه بود علاوه از اینکه از ناحیه همسر و فرزندشان هم بسیار اذیت شدند تا جایی که وقتی جناب خاتم انبیاء، برخی از همسرانشان را به دلیل اعمال نامناسبشان بر خود تحریم می‌کنند، حق متعال، با یادآوری گرفتاری‌ها و سختی‌های حضرت نوح (ع)، پیغمبر اکرم (ص) را دلداری می‌دهد. 🔹 پسر حضرت نوح (ع) هم تا آخرین لحظه در برابر نصیحت‌های پدر مقاومت کرد و همراه ایشان سوار بر کشتی نشد و برای اینکه در امان بماند، به بالای کوهی پناه برد امّا آب، نوک قلّه را هم فرا گرفت و او را در خود غرق کرد که حضرت نوح (ع) در این ماجرا بسیار گریستند. 🔸 به زیر آب رفتن نوک قلّه‌‌ی کوه، نشان می‌دهد که وسعت و مقدار آب، بسیار زیاد بود چرا که توانست کوهی را در خود غرق کند. 🔹 دوران زندگی و پیغمبری حضرت نوح (ع) آن‌چنان با همّ و غمّ و گریه همراه بود که ایشان نیز همانند حضرت زکریّا و حضرت آدم (ع) جزء بَکّائین قرار گرفتند. 🔸 حضرت آدم (ع) که اوّلین بَکّاء بودند، بعد از تلقّی کلمات سَبعه‌‌ی طیّبه، هنگامی که می‌خواستند نام مبارک امام حسین (ع) را به زبان بیاورند، بغض گلوی ایشان را می‌گرفت در حالی که در نام بردن سایر اسامی، چنین حالی برایشان پیش نمی‌آمد. 🔹 تمام انبیاء (ع) هنگامی که امام حسین (ع) را یاد می‌کردند، بغض راه گلویشان را می‌بست و به گریه می‌افتادند که به تعبیری اصلاً امام حسین (ع) گلوگیر شده است. 🔸 اگر گریه، آن‌چنان راه گلو را ببندد که شخص، نتواند به راحتی آن را اظهار کند به نحوی که دچار سکسکه شود و احساس خفگی به او دست دهد، در این صورت گریه گلوگیر شده است که ظاهراً امام زین العابدین (ع) در شب عاشورا دچار چنین حادثه‌ای شدند. 🔹 گریه بر امام حسین (ع) هنگامی که گلوگیر شود و شخص را به جزع و فزع بیندازد، از جمله راه‌هایی است که ملکوت را به روی انسان باز می‌کند و برای او صعود برزخی می‌آورد. 🔸 لذا در حدیث چهارم از چهل حدیث کتاب نَفَس المهموم آمده است که امام صادق (ع) به مَسمع کُردین فرمودند: حالا که نمی‌توانی به زیارت قبر حسین (ع) بروی، آیا یاد می‌کنی آن‌چه با او کردند؟ او در پاسخ گفت: بله. امام فرمودند: آیا جزع می‌کنی؟ فرمود: ای واللهِ چنان گریه گلوی مرا می‌گیرد که کسانِ من، آثار آن را در من مشاهده می‌کنند و از طعام باز می‌ایستم و این اندوه در روی من ظاهر می‌شود.
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ جلسه چهاردهم - صبحِ روزِ هفتم ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت چهارم ⬇️⬇️ از دقیقه ۲۸ تا آخر 🔸 تمام انبیاء و ائمه (ع) از ناحیه گریه و بکاء از خشیت الهی، به بسیاری از حقایق و اَسرار دست یافتند که به تعبیری هر چه گرفتند، از راه گریه گرفتند. 🔹 بسیاری از حوادث کربلا هم در حال گریه، بر خاتم انبیاء (ص) مکشوف شد. به عنوان مثال روزی امّ سلمه دیدند که جناب رسول الله (ص) بسیار گریه می‌کنند. زمانی که علّت را از ایشان جویا شدند، حضرت فرمودند: نوه‌ی من حسین را در کربلا می‌کُشند. بعد هم مقداری خاک را در شیشه‌ای ریختند و به امّ سلمه دادند و فرمودند: هر گاه این خاک قرمز شد و به صورت خون درآمد، بدان که حسین کشته شد. 🔸 از دیگر مصیبت‌های سنگین جناب رسول الله (ص) تهمتی بود که از سوی مخالفین به یکی از همسران ایشان زده شد. زمانی که ماریه قِبطیّه، فرزندی را به نام ابراهیم، برای جناب رسول الله (ص) به دنیا آوردند عدّه‌ای از مخالفین در مدینه شایعه کردند که همسر پیغمبر، این فرزند را از ناحیه مرد دیگری باردار شده است. 🔹 این ماجرا آن‌چنان برای پیغمبر سنگین بود که وقتی فرزند عزیز ایشان در سنین خردسالی از دنیا رفت، جناب رسول الله (ص) بسیار گریستند تا جایی که دیگران، حضرت را دلداری می‌دادند و می‌گفتند چرا این قدر گریه می‌کنید؟ 🔸 حضرت هم می‌فرمودند گریه‌ی من از سر دلسوزی و عاطفه پدری است وگرنه در برابر اراده‌ی حق متعال و تصمیم تکوینی الهی، تسلیم هستم و هرگز در مقابل عالم، چون و چرا نمی‌کنم. 🔹 لذا گریه‌ی پدر و مادر در فراق فرزند و یا به طور کلی گریه‌ برای از دست دادن عزیزی، امری کاملاً طبیعی و ضروری است که نباید جلوی آن را گرفت چرا که این گریه، راه ارتباطی شخص را با عزیز از دست رفته‌اش باز می‌کند. 🔸 حالا اگر مواردی هم پیش آمده است که مثلاً شخص میّت، از گریه‌ی عزیزانش ناراحت شده، معلوم است که گریه‌ی آن‌ها مبنای توحیدی ندارد و به نحوی از حق متعال و نظام تکوین گله‌مندند که موجب زجر میّت شده است و گرنه گریه، راه ارتباط است. 🔹 امام زین العابدین (ع) هنگامی که به تکّه‌ پاره‌‌های استخوان‌ پدر بزرگوارشان رسیدند و آن صحنه‌های فجیع و دردناک را مشاهده کردند، آن‌چنان غم و اندوه و گریه، وجود مبارکشان را فراگرفت که حضرت زینب (س) احساس خطر کردند و دیدند که اگر آقا جان به گریه خود ادامه دهند، قطعاً قالب تهی می‌کنند و از این نشئه منصرف می‌شوند. لذا خود را به سرعت به برادرزاده رساندند تا ایشان را به این سو انصراف دهند و به محضر آقا عرض کردند که داری با این نحوه گریه، از دست ما می‌روی و حال اینکه تو، بقیّه‌ی بزرگواران ما هستی و تنها چشم امید مایی. 🔸 راجع به جناب ابن عبّاس و امّ سلمه هم نقل شده است که در عصر عاشورا، جناب خاتم انبیاء را زیارت کردند در حالی که حضرت، سراپا غبارآلود و آشفته موی بودند و در شهادت فرزند عزیزشان امام حسین (ع) به شدّت گریه می‌کردند که از ناحیه همین گریه‌ها، برکات فراوانی نصیب حضرت شده است. 🔹 چه اینکه سایر انبیاء نیز از راه گریه و به خصوص گریه بر امام حسین (ع)، هر آن‌چه را که می‌خواستند، تحصیل می‌کردند. 🔸 درست است که امام حسین (ع) در زمان انبیای گذشته هنوز به نشئه‌‌ی طبیعت اِجلال نزول نفرمودند امّا به این معنا نیست که در نظام هستی موجود نیستند بلکه ایشان در عالم مِثال مُنفَصِلِ نزولی، عالمِ عقل و بالاتر، در ذات مقدّس الهی به صورت علمِ ذاتی، علم اَسمائی و علم شهودی حق متعال موجودند. والحمد لله ربّ العالمین
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ جلسه پانزدهم - عصرِ روزِ هفتمِ ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت اوّل ⬇️⬇️ از ابتدا تا دقیقه ۱۵ 🔸 غم و اندوه، آه و ناله و اشک و گریه، کلیدهایی هستند که درهای ملکوت عالم را به روی انسان می‌گشایند منتها اشکی که از خَشیّت الهی باشد و یا در مصائب صاحبان عصمت ریخته شود چه اینکه خودِ این بزرگواران هم از همین راه توانستند به مقامات بلند انسانی دست یابند. 🔹 لذا هنگامی که مَسمع کُردین به امام صادق (ع) عرض کرد که در ذکر مصائب امام حسین (ع) و جزع بر ایشان، چنان گریه گلوی مرا می‌گیرد که کسانِ من آثار آن را در من مشاهده می‌کنند و از طعام باز می‌ایستم و اندوه در روی من ظاهر می‌شود، امام صادق (ع) به او فرمودند که تو، وقتِ مردن، پدران مرا نزد خود حاضر بینی که ملک الموت را درباره تو سفارش می‌کنند و او بر تو دلسوزتر و مهربان‌تر از مادرِ مهربان نسبت به فرزند باشد. 🔸 بر این اساس، تمامی برکات، در قبض است اگر چه که در فرهنگ و قاموس عامّه‌‌ی مردم، کسی که اهل قبض باشد، انسان افسرده‌ای است امّا باید دانست که قبض و ناراحتی برای صاحبان عصمت به خصوص امام حسین (ع)، رمز بازگشایی ملکوت عالم به روی انسان است. 🔹 حضرت آدم (ع) هم بعد از گریه‌ای طولانی، اَسامی سَبعه‌ی طیّبه را برای اوّلین بار تعلیم گرفتند که در واقع این اسامی، جزء تلقّیات آدمی است و حضرت آدم (ع) با این اَسماء مبارک، توبه نمودند و به حق متعال رجوع کردند و خداوند هم به سوی ایشان بازگشت که "فَتَلَقَّی آدَمُ مِن رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیه اِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحیمُ"(بقره/۳۸) 🔸 اسامی سَبعه‌ی طیّبه عبارتند از اَسماء شریف محمّد، علی، فاطمه، حسن، حسین، جعفر و موسی علیهم السّلام که جعفر، اسم شریف امام صادق (ع) و موسی هم اسم مبارک امام کاظم (ع) است. 🔹 اسامی مابقیِ اهل بیت (ع) هم به همین اَسماء شریف برمی‌گردد منتها اسم شریف حضرت بقیّةالله (عج) که همان اسم جناب خاتم انبیاست، تا زمان ظهور و قیامشان، به صورت حروف مقطّعه‌ی تلفّظ یافته‌ی (میم حا میم دال) است امّا بعد از ظهور، به صورت جمعی به لفظ شریف "محمّد" تعبیر می‌شود. 🔸 در روایتی از کتابُ الحجّة اصول کافی آمده است که وقتی حضرت بقیّةالله (عج) به دنیا آمدند، امام حسن عسکری (ع)، این فرزند عزیز را به صورت حروف تهجّی تلفظ یافته‌ی (میم حا میم دال) نام‌گذاری کردند که در بین تمام انبیاء و اوصیاء، تنها، اسم حضرت بقیّةالله (عج) از لحظه ولادت، به صورت حروف مقطّعه نام‌گذاری شد.
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ جلسه پانزدهم - عصرِ روزِ هفتمِ ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت دوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۱۵ تا ۳۱ 🔸 حضرت آدم (ع) با گریه و بُکاء توانستند کلمات سَبعه‌ی طیّبه را تلقّی کنند و این الفاظ، برای اوّلین بار بر جان مبارک حضرت آدم (ع) نقش بست و بر زبان ایشان جاری شد البته انبیای دیگر نیز این اسامی مبارک را تلقّی فرمودند. 🔹 در حدیث بیست و سوم از چهل حدیث کتاب نفَس المَهموم آمده است که حضرت مهدی سلام الله علیه در پاسخ شخصی که از تأويلِ "کهیعص" سوال کرد، فرمودند: این حروف از اخبار غیب است که خداوند، بنده‌‌ی خود زکریّا را بر آن آگاه گردانید و حکایت آن را برای محمّد (ص) بیان فرمود. 🔸 این عبارت نشان می‌دهد که جناب رسول الله (ص) در هنگام نزول وحی قرآنی، ظاهر و باطن و تفسیر و تأویل آیات را هم تلقّی می‌کردند چه اینکه ائمه (ع) هم در تلقّی سُوَر و آیات قرآنیّه، این چنین بودند. 🔹 حضرت در ادامه‌‌ی حدیث فرمودند که جبرئیل بر زکریّا فرود آمد و نام پنج تن را به او تعلیم فرمود و هرگاه زکریّا، نام محمّد و علی و فاطمه و حسن علیهم السّلام را می‌برد، اندوه او برطرف می‌شد و غم او زائل می‌گشت و هر گاه نام حسین علیه السّلام را می‌برد، گریه گلوی او را می‌گرفت و نَفَسش به شماره می‌افتاد. 🔸 اگر حزن و اندوه شدّت یابد و گریه، آن‌چنان راه گلو را ببندد که شخص، نتواند به راحتی آن را اظهار کند و در نفس کشیدن، به زحمت افتد به نحوی که دچار سکسکه شود و احساس خفگی به او دست دهد، در این صورت، گریه گلوگیر شده است که ظاهراً امام زین العابدین (ع) در شب عاشورا دچار چنین حادثه‌ای شدند. 🔹 امام سجّاد (ع) فرمودند در شب عاشورا هنگامی که پدرم برای اصلاح شمشیر خود به خیمه جُوْن آمدند، اشعاری را قرائت فرمودند که با شنیدن آن‌ها، به گریه افتادم امّا گریه را در گلویم فرو بردم در حالی که عمّه‌‌ی ما زینب (س)، گریه‌اش را آشکار کرد. 🔸 لذا هنگامی که گریه‌‌ی حضرت زینب (س) بلند شد، امام حسین (ع) سریع خود را به خیمه امام زین العابدین (ع) رساندند و دیدند که خواهرشان از شدّت گریه از هوش رفتند. در این‌جا بود که امام، مقداری آب طلب کردند و به سر و صورت حضرت زینب (س) ریختند و ایشان را به هوش آوردند. 🔹 گریه بر امام حسین (ع) هنگامی که گلوگیر شود و نَفَس را به شماره اندازد، درهای ملکوت را به روی انسان می‌گشاید.
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ جلسه پانزدهم - عصرِ روزِ هفتمِ ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت سوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۳۱ تا دقیقه ۴۶ 🔸 عصر روز یازدهم محرّم، دشمن، اهل‌بیت امام حسین (ع) را به سوی کوفه حرکت داد. بین خیمه‌گاه و قتلگاه و همچنین محلّ شهادت اصحاب امام حسین (ع) فاصله بود و اهل‌بیت به آن صورت از این سمت خبر نداشتند. 🔹 فقط حضرت زینب (س) گاهی بالای تپه‌ای که بین خیمه‌گاه و قتلگاه بود، می‌رفتند و از آنجا میدان رزم را مشاهده می‌کردند. 🔸 وقتی اهل‌بیت را به سمت قتلگاه آوردند و آن صحنه‌های بسیار دردناک را مشاهده کردند، نزدیک بود همگی جان دهند البته در اینجا بچّه‌ها را از مرکب‌ها پیاده نکردند و تنها چند نفر از جمله امام زین العابدین (ع)، حضرت زینب (س)، حضرت سکینه و حضرت اُمّ کلثوم پیاده شدند چون صحنه، بسیار فَجیع و غیر قابل تحمل بود. 🔹 از بدن مبارک امام حسین (ع)، چیزی باقی نگذاشته بودند و فقط تکّه پاره‌هایی از استخوان‌های مبارکشان به جا مانده بود. 🔸 یکی از اصحاب امام صادق (ع) در حدیثی فرمود یک سال با حضرت صادق (ع) به حج رفتیم. در راه برگشت، از ایشان پرسیدم آیا بدنی از جدّ شما حسین (ع) باقی مانده است؟ 🔹 اشک حضرت سرازیر شد و فرمودند سؤال‌های سنگینی می‌پرسی که جواب دادن به آن‌ها بسیار مشکل است بعد هم بحث را عوض کردند. 🔸 امام زین العابدین (ع) هنگامی که گودی قتلگاه و محلّ شهادت پدر بزرگوارشان را مشاهده کردند، گریه‌شان گلوگیر شد و حضرت زینب (س) دیدند که امام زین العابدین دارند جان می‌دهند. 🔹 لذا فوراً متوجه ایشان شدند و حضرت را از آن نشئه به این سو منصرف کردند وگرنه امام زین العابدین (ع) از این نشئه رخت برمی‌بستند و رشته‌‌ی امامت منقطع می‌شد. 🔸 به همین دلیل است که وقتی حضرت زکریّا، اسم مبارک حسین (ع) را می‌بردند، گریه‌شان گلوگیر می‌شد و نَفَس ایشان به شماره می‌افتاد. 🔹 در روایت آمده است که حضرت زکریّا روزی به محضر پروردگار عرض کرد "پروردگار من! چون است که وقتی نام چهار کَس از آن‌ها را می‌برم از اندوه، تسلیّت می‌یابم و هرگاه یاد حسین (ع) می‌کنم اشکم ریزان می‌شود و ناله‌ام بیرون می‌آید؟" 🔸 این نشان می‌دهد که از همان زمان‌ها سرازیر شدن اشک در سوگ امام حسین (ع) وجود داشت. حضرت آدم نیز بعد از تلقّی اَسماء سَبعه‌ی طیّبه، با گریه بر امام حسین (ع) به حقایق فراوانی دست یافت و به تعبیری مُعَلَّم به اَسماء الله شد. 🔹 در ادامه‌‌ی روایت بعد از اینکه حضرت زکریّا به محضر پروردگار عرض حال کرد، آمده است که "خداوند تبارک و تعالی او را خبر داد و فرمود: "کهیعص" پس کاف، نام کربلاست. هاء، هلاکت عترت است. یاء، یزید است که بر حسین (ع) ستم کرد. عین، عطش است و صاد، صبر و شکیبایی آن حضرت. 🔸 در واقع حضرت زکریّا به برکت گریه بر امام حسین (ع) توانستند کلمه "کهیعص" را تلقّی کنند. 🔹 ممکن است اِشکال شود که از زمان حضرت آدم، نوح، زکریّا و سایر انبیاء تا به زمان امام حسین (ع) چندین هزار سال فاصله است و امام حسین از جنبه‌‌ی زمانی، متأخّر از آن انبیا هستند. پس چگونه حضرت زکریّا و دیگر انبیاء، ایشان را می‌شناختند و بر او گریه می‌کردند؟ 🔸 در جواب باید گفت این تقدّم و تأخّری که در اِشکال مطرح می‌شود، تقدّم و تأخّر زمانی است که مربوط به بستر زمان است امّا بین حقایق کلمات نظام هستی، تقدّم و تأخّر ذاتی مطرح است نه زمانی. 🔹 جوانان عزیز! اگر سؤال و اشکالی برایتان مطرح می‌شود، نزد اهلش بروید و حرف بشنوید. متأسفانه یک سری مطالب عوامی در اذهان ماست که موجب طرح چنین اشکالاتی می‌شوند. 🔸 دروسی هم که می‌خوانیم ما را صرفاً با مطالبی در مرتبه‌‌ی مادّی آشنا می‌کنند نه در رتبه‌ی مثالی و عقلی. به همین دلیل است که اهل‌بیت فرمودند اَسرار ما را کتمان کنید که این، جهاد در راه ماست.
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ جلسه پانزدهم - عصرِ روزِ هفتمِ ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت چهارم ⬇️⬇️ از دقیقه ۴۶ تا آخر 🔸 زمانی که حضرت زکریّا اَسرار و حقایق کلمه‌‌ی "کهیعص" را تلقّی کردند، در روایت دارد که ایشان "سه روز از مسجد خود جدا نگشت" مسجد در اینجا به معنی محلّ عبادت است. "و مردم را از داخل شدن بر خود منع فرمود و به گریه و ناله پرداخت و او را رَثا می‌گفت" یعنی برای ایشان مداحی می‌کرد و می‌فرمود 🔹 "خداوندا! آیا بهترین خلق خود را به مصیبت فرزند وی مبتلا می‌کنی؟ آیا چنین بلایی بر خانه او فرود می‌آوری؟ آیا علی و فاطمه را جامه‌‌ی سوگواری می‌پوشانی و اندوه آن را در منزل آن‌ها می‌آوری؟" 🔸 این نشان می‌دهد که خانه پیغمبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) و فاطمه زهرا (س) و امام حسن (ع)، خانه‌ عزاداری بر امام حسین (ع) است که هر کس در هر نقطه‌ای از عالم به یاد امام حسین (ع) بیفتد و برای ایشان گریه کند، همان‌جا خانه‌‌ی پیغمبر اکرم است، خانه‌‌ی امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و امام حسن است و این بزرگواران در آنجا حاضرند چون در روایات آمده هر کس برای حسینِ ما گریه کند، نزد او می‌رویم. 🔹 انسان سعی کند گریه‌اش بر امام حسین (ع) فقط و فقط برای خودِ حضرت باشد نه اینکه گریه کند تا عقده‌ی دل خالی شود و یا گریه‌اش به خاطر مشکلاتی باشد که با آن‌ها مواجه‌ است و یا به خاطر از دست دادن عزیزی باشد و... 🔸 اگر انسان در سخت‌ترین شرایط زندگی، به یاد امام حسین (ع) بیفتد و فقط برای خودِ حضرت ناراحت شود و اشک بریزد، برکات زیادی برایش حاصل می‌شود و درها به روی او باز می‌گردد. 🔹 نیاز هم نیست که انسان حتماً به مسجد، تکیه و یا حسینیّه برود و اشک بریزد بلکه در هر کجا که هست، اگر به یاد امام حسین (ع) بیفتد و اشک بریزد، همان‌جا خانه پیغمبر و آل پیغمبر می‌شود و ملائکة الله نیز به آنجا می‌آیند. 🔸 حضرت زکریّا وقتی متوجه شدند که مصیبت امام حسین (ع) برای پیغمبر اکرم (ص) و اهل‌بیت علیهم السّلام تا چه اندازه مهم و با ارزش است، به محضر خداوند عرض کرد: "بارالها! مرا فرزندی روزی کن که در پیری، چشم من به وی روشن شود" این عبارت نشان می‌دهد که فرزند، یکی از مصادیق رزق است. 🔹 در ادامه حضرت زکریّا فرمود: "و چون روزی کردی، مفتون کن مرا به دوستی او" یعنی علاقه‌ام به آن فرزند را آن‌چنان شدید کن که مجنون و مفتون او شوم. 🔸 "آنگاه به مرگ او مرا اندوهناک ساز چنانکه محمّد (ص)، حبیب تو را به فرزندش اندوهناک ساختی" یعنی همان‌گونه که حبیب تو محمّد (ص) را به داغ فرزندش حسین (ع) مبتلا می‌کنی، مرا نیز به واسطه‌‌ی مرگ فرزندم اندوهناک کن. 🔹 در ادامه‌‌ی روایت آمده است "پس خداوند یحیی را به وی بخشید و به مصیبت او مبتلا گردانید و حمل یحیی، شش ماه بود چنانکه حمل حسین (ع) چنین بود" 🔸 حضرت یحیی نیز همچون امام حسین (ع) به شهادت رسید و سَر ایشان را هم مانند سَر مبارک امام حسین (ع) بریدند و در تشت طلا قرار دادند. دوران حمل حضرت یحیی نیز همچون امام حسین (ع) شش ماه بود. لذا امام حسین (ع) در مسیر کربلا بارها به یاد حضرت یحیی می‌افتادند. والحمد لله ربّ العالمین
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ جلسه شانزدهم - شبِ هشتمِ ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت اوّل ⬇️⬇️ از ابتدا تا دقیقه ۱۵ 🔸 بکاء و گریه، چه از باب خشیّت الهی و چه بر مصیبت اباعبدالله و مصائب أم‌ّالمَصائب زینب کبری (س) و اهل‌بیت امام حسین (ع)، مفاتیحِ اَبواب غیبی نظام هستی است. 🔹 اشک و آه و سوز و گداز، مفاتیح قلوبِ قفل شده است که به واسطه‌‌ی آن‌ها، دل‌ها مفتوح می‌گردند و حقایق ملکوت عالم در منظر قلوبِ صاحبان بُکاء، مشهود واقع می‌شود. 🔸 هر آنچه که انبیا و اوصیای الهی به دست آوردند، از گریه و بُکاست. چه اینکه حضرت زکریا نیز از همین طریق، به سِرّ کریمه‌‌ی "کهیعص" و تأویل آن رسیدند. 🔹 نکته‌ای که حائز اهمیّت است آن است که بخش‌هایی از آیات قرآن کریم، بر انبیاء گذشته نیز نازل شده بود. البته آیه‌‌ی "بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم" را تمامی انبیاء در اوّلین تلقّیِ وَحیانی و تنزّلِ حقایق غیبی‌شان زیارت کرده بودند. 🔸 گرچه تعقّلات و تلقّیات شهودیِ هر نفس صاحب عصمت و غیر صاحب عصمتی، به مقدار سِعه‌ی وجودی خود مُتعقِّل و تلقّی کننده است که این، یک قاعده‌ی عقلی و شهودی است. 🔹 به تعبیری بر اساس اتّحاد عاقل و معقول و شاهد و مشهود، معقولِ هر عاقلی، به مقدار خود آن عاقل است چه اینکه مشهود هر شاهدی نیز در مکاشفات شهودیّه و وجودیّه، به اندازه‌ی خود مُکاشِف است که "إنَّ الأعطَيَات عَلى قَدرِ القَابِليّات" هر بخشش و اعطایی، به وفق قابلیّت و جدول وجودی شیء است. 🔸 "بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم ِ" هر یک از انبیاء نیز به وفق ظرفیّت وجودی خودشان است. البته "بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم" محمّدی (ص)، جامع تمامی بسمله‌های انبیاء گذشته است. به خصوص "بسم الله الرّحمن الرّحیم" سوره‌‌ی فاتحة‌الکتاب که علاوه بر اینکه جامع تمامی بسمله‌ها و کتب انبیاست، تمامی کلمات وجودی و حقایق قرآن نیز از ابتدا تا انتها در آن جمع است. 🔹 لذا بهتر است انسان ابتدای هر کاری که "بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم" می‌گوید، آن را به نیّت "بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم" سوره‌‌ی حمد بخواند. 🔸 غرض آن که تمامی آنچه که از انبیاء صادر شد، به مقدار ظرفیّت و سعه‌ی وجودی هر یک از آن بزرگواران بود.
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ جلسه شانزدهم - شبِ هشتمِ ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت دوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۱۵ تا دقیقه ۲۷ 🔸 از آن جایی که حضرت زکریّا بچه‌دار نمی‌شدند و طالب فرزند بودند، لذا از خدای متعال استدعا کردند که تأویل کلمه‌‌ی "کهیعص" را به ایشان تعلیم دهند. 🔹 این که حضرت زکریّا برای فرزنددار شدن، تأویل کلمه‌‌ی "کهیعص" را از خداوند طلب می‌کند، نشان می‌دهد که این امر، از القائات سُبّوحی الهی بود که به جان ایشان اِلقاء شد. 🔸 حضرت زکریّا سِرّ کریمه‌ی "کهیعص" را به این صورت از حق متعال دریافت کرد که کاف، کربلاست. هاء، هلاکت عترت پیغمبر. یاء، یزید. عین، عطش و صاد، صبر و شکیبایی و تحمّل و فرسایش نیافتن است. 🔹 نکته‌ای که حائز اهمیّت است آن است که سوره‌هایی که با حروف مقطعه‌ شروع می‌شوند، "بسم الله الرّحمن الرّحیم" آن‌ها، یک آیه به حساب می‌آید و حروف مقطعه‌ی بعد از بسم الله صدر سوره نیز خود، یک آیه‌‌ی مستقل است. 🔸 لذا کلمه‌‌ی "کهیعص"، بر اساس همین اصل شیعی، یک آیه‌ی مستقل محسوب می‌شود. 🔹 امّا اهل سنّت فقط "بسم الله الرّحمن الرّحیم" سوره‌‌ی فاتحه را یک آیه‌ی مستقل به حساب می‌آورند و درباره سُوَری که حروف مقطعه دارند معتقدند "بسم الله الرّحمن الرّحیم" آن‌ها به تنهایی یک آیه محسوب نمی‌شود بلکه به همراه حروف مقطعه‌ی بعدش، یک آیه به حساب می‌آید. 🔸 امّا شیعه، "بسم الله الرّحمن الرّحیم" را یک آیه‌ی مستقل و حروف مقطعه‌ی بعد از آن را نیز به عنوان آیه‌ای جداگانه در نظر می‌گیرد. با این حال متأسفانه قرآن‌هایی که در سراسر کشور چاپ می‌شود، حروف مقطعه را یک آیه‌ی مستقل به حساب نمی‌آورند. 🔹 نکته دیگری که باید به آن توجّه کرد آن است که تأویل، تفسیرِ باطنی است نه تفسیرِ لفظی وگرنه در تفسیر لفظی کریمه‌‌ی "کهیعص"، هرگز نمی‌توان به این حقیقت رسید که کاف یعنی کربلا یا هاء یعنی هلاکت عترت پیغمبر و... چرا که این‌ها تأویل این آیه‌‌ی شریفه هستند که به تفسیر لفظ برنمی‌گردند. 🔸 لذا کسانی که به این‌گونه از روایات که دربردارنده تأویل آیات‌اند، می‌تازند، در واقع به زبان روایات و لِسان علوم اَرَثماطیقی و غریبه‌ی آیات قرآن آشنا نیستند. 🔹 مثلاً در هیچ یک از قَوامیس لغت و در هیچ جای ادبیات عرب نیامده که "فاطمة" از مادّه "فَطَرَ" مشتق شده است زیرا "فاطمة"، اسم فاعل از مادّه "فَطَمَ" است امّا وقتی به حدیثِ اِشتقاق نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که در این حدیث آمده "فاطمة" از "فاطِر" حق متعال مشتق شده است. 🔸 پس معلوم می‌شود که این اشتقاق، اشتقاق لفظی، مفهومی، حتّی لفظ‌‌ اللّفظ و بالاتر، اسم‌ الاِسم نیز نیست بلکه اشتقاق از متن تکوین و عالم است وگرنه معنا ندارد که خاتم انبیاء و ائمه اطهار که فصیح‌ترین و بلیغ‌ترین لغت عرب را بر زبان می‌راندند، ندانند که اسم "فاطمة" از مادّه "فَطَمَ" است و هیچ‌گاه از "فَطَرَ" مشتق نمی‌شود.
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ جلسه شانزدهم - شبِ هشتمِ ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت سوم ⬇️⬇️ از دقیقه ۲۷ تا دقیقه ۴۱ 🔸 بعد از اینکه حضرت زکریّا مُتلمّذ به ذوات غیبیّه‌ی پنج تن گردید و مُعلَّم به خمسه‌ی طیّبه شد، هر گاه اسامی مبارک محمّد، علی، فاطمه و حسن علیهم السّلام را بر سِرّ و جان و زبانش می‌راند، اندوه او برطرف می‌شد و آرام می‌گرفت امّا هر گاه نام حسین (ع) را می‌برد، گریه گلوی او را می‌گرفت و نَفَسش به شماره می‌افتاد با اینکه از زمان حضرت زکریّا تا زمان خاتم انبیاء و اهل بیت (ع)، هزاران سال فاصله است. 🔹 هنگامی که حضرت زکریّا (ع)، علّت غم و اندوهش را در ذکر نام حسین (ع) از حق متعال جویا شد، به تأويل کریمه‌ی "کهیعص" متلبّس گردید که در حقیقت، تأويل، مطالعه‌‌‌ی متن وجود تکوینی اشیاست. 🔸 هر موجودی که در بستر زمان در نشئه‌‌ی طبیعت تنزّل می‌یابد، رقیقت است و اندازه و قَدَر معلومی دارد که "وَ اِن مِن شَیءٍ اِلّا عِندَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلّا بِقَدَرٍ مَعلومٍ" (حجر/۲۲) و هر چیزی که اندازه و قَدَر معلومی داشته باشد، محدود است و به شماره در می‌آید. 🔹 حقیقت تمام موجودات، اِنزالی است و همه، بر اساس کریمه‌ی "اِنّا لله"، از عالم غیب تنزّل می‌کنند و در نشئه طبیعت پیاده می‌شوند که به تعبیری، همه‌ی موجودات، از حقیقت به رقیقت تنزّل می‌یابند. 🔸 تأويل، مطالعه‌ی متن وجودی اشیاء و حقایق آن‌هاست یعنی در تأويل، رو به سوی حقایق اشیاء می‌آوریم نه رقائق آن‌ها در حالی که در تفسیر، به رقائق اشیاء رو می‌کنیم. 🔹 البته در تفسیر حروف مقطعه، معمولاً همان فرمایشات مربوط به تأويل را می‌آورند. مثلاً آن‌چه که در تفسیر کریمه‌ی "الم" بیان می‌شود که الف، الله است، لام، جبرئیل است و میم، محمّد (ص)، بر مبنای تأويل است نه تفسیر. 🔸 بسیاری از اشکالاتی که در زمینه‌های گوناگون مطرح می‌شود، زیر سر آن است که افراد، در رقائق اشیاء مانده‌اند و به فهم حقایق آن‌ها نرسیده‌اند و بدترین جهنّم هم، نادانی و عجز از معرفت حقایق و تأويل اشیاست. 🔹 حضرت زکریّا (ع) بعد از ادراک شهودی ذوات خمسه‌ی طیّبه، به محضر حق متعال عرض کرد: "بارالها! چون است که وقتی نام چهار کَس از آن‌ها را می‌برم، از اندوه تسلیت می‌یابم و هر گاه یاد حسین (ع) می‌کنم، اشکم ریزان می‌شود و ناله‌ام بیرون می‌آید؟" 🔸 حق متعال در پاسخ به جناب زکریّا (ع)، ایشان را از تأويل کریمه‌ی "کهیعص" آگاه گردانید که در حقیقت، حضرت زکریّا (ع) بعد از اِدراک خَمسه‌ی طیّبه و گریه‌ی بر امام حسین (ع)، تأويل این کریمه را تلقّی کردند.
⭐️ قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی (حفظه الله) ⭐️ ♦️ جلسه شانزدهم - شبِ هشتمِ ماه محرّم ۱۴۴۴ (ه.ق) ♦️ ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ (ه.ش) ✳️ قسمت چهارم ⬇️⬇️ از دقیقه ۴۱ تا آخر 🔸 اجر شهادت امام حسین (ع) در کربلا، استمرار امامت در نسل ایشان از ناحیه‌‌ی امام زین العابدین (ع) تا وجود مقدّس حضرت بقیّةالله (عج) بود که اگر امامت مُنقطع می‌شد، ختمیّت جناب خاتم انبیاء (ص) نیز بی‌‌فایده بود. 🔹 درست است که جناب رسول الله (ص) در روز غدیر بر اساس آیه‌‌ی "یا أیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ اِن لَّم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ"(مائده/۶۸) علی (ع) را به عنوان وصیّ خود معرفی کردند امّا اگر امامت استمرار پیدا نمی‌کرد، اَسرار رسالت، امامت و ولایت جناب خاتم انبیاء (ص) به طور کلّی منقطع می‌شد. 🔸 حضرت زکریّا (ع) بعد از اینکه تأويل کریمه‌ی "کهیعص" را تلقّی کرد، به او تفهیم شد که جناب خاتم انبیاء که اولّین حقیقت از ذَوات خَمسه‌ی طیّبه هستند، به مصیبت سنگین فرزندشان حسین (ع) مبتلا می‌شوند. 🔹 یکی از سنگین‌ترین علوم، علمُ البَلایا و علمُ المَنایاست که بَلایا جمع بَلیّة و مَنایا جمع مُنیة است. 🔸 حضرت زهرا (س) در هنگام نزول صحیفه‌ی فاطمی، علمُ البلایا و علمُ المَنایای نسل فاطمی را به علم تکوینی و شهودی تلقّی کردند. این چه جان مبارکی بود که توانست علم به تمام بلایا و منایا داشته باشد و در عین حال تحمّل کند؟ چه اینکه تمام مراتب قرآن نیز در جان مبارک او لایح می‌شود. 🔹 لذا حضرت علّامه حسن‌زاده آملی (ره) می‌فرمودند برای کسی که بتواند تمام اَسرار قرآن را تلقّی کند و علم به تمام بَلایا و مَنایا داشته باشد، هجده سال زندگی کردن هم بسیار است چرا که تحمّل چنین حقایقی، بسیار سنگین است. 🔸 حضرت زکریّا (ع) بعد از اینکه به تأويل کریمه‌ی "کهیعص" متلبّس شدند، سه شبانه‌روز در مسجد و محلّ عبادت خود مَستکِنّ شدند و مردم را از داخل شدن بر خود منع فرمودند و به گریه و ناله پرداختند. 🔹 آنگاه به محضر حق متعال عرض کردند بارالها! به من فرزندی عطا کن که در پیری، چشم من به او روشن شود و چون روزی‌ام کردی، آن‌چنان محبّت او را در دلم زیاد کن که مَفتون و مجنون او شوم آنگاه به مرگ او مرا اندوهناک ساز چنانکه حبیبت محمّد (ص) را به فرزندش اندوهناک ساختی. 🔸 حق متعال نیز یحیی (ع) را در دوران پیری به او بخشید و او را به مصیبت فرزندش مبتلا کرد به گونه‌ای که حضرت یحیی (ع) را نیز همانند امام حسین (ع) سَر بریدند و سر مبارکش را در تشت طلا گذاشتند. 🔹 اقامه‌ی عزا در دهه‌ی اوّل محرّم اهمیّت بسیاری دارد تا آن‌جا که امام صادق (ع)، عزاداری این دهه‌ را احیا کردند و در منزل خود، مجالس روضه‌خوانی بر پا می‌کردند و شُعَرایی همچون ابی هارون مکفوف در محضر آقا، در رثای جدّ بزرگوارشان اشعاری را می‌خواندند و مداحی می‌کردند. 🔸 درست است که در چنین شب‌هایی در تکایا و مساجد، مجالس عزاداری برپاست امّا در هر زمان می‌توانید همه‌جا را عزاخانه‌ی حسین (ع) کنید و به یاد حضرت باشید که "کُلُّ یَومٍ عاشورا وَ کُلُّ اَرضٍ کَربلا". 🔹 هر که هستید و در هر شغلی که قرار دارید، هنگامی که به یاد امام حسین (ع) افتادید، عبارت "یا لَیتَنی کُنتُ مَعَکَ فَأفوزَ فَوزاً عَظیماً" را به زبان بیاورید و اگر هم این جمله‌ی عربی را نمی‌دانید، از عمق وجود، یک یا حسین بگویید که همان‌جا، بیت الله می‌شود، همان‌جا، بیت الرّسول و بیت تمام اهل بیت (ع) می‌شود. والحمد لله رب العالمین