بنده قرار نیست چیزی بگم که کسی خوشش بیاد
بنده مواضع نظامی کشورم برام مهمتر از لایک و دیسلایکه
قطعا هر گونه جواب احساسی به این حمله کار رو خراب میکنه
قبلا هم به صورت تلویحی بهتون گفته بودم که به زودی اتفاقات مهمی در منطقه میفته
چون میدونم که محور مقاومت در حال برنامه ریزی برای زدن یک ضربه مهلک به اسرائیله
اسرائیل هم از این موضوع خبردار شده و به خیال خودش میخواد این امر رو به عقب بیندازه
رک بگم
ما در نابودی اسرائیل به نقطه بدون بازگشت رسیدیم
یعنی اسرائیل قطعا نابود خواهد شد
اسرائیل با این حماقت ، گور خودش رو کند
حمله رسمی به خاک ایران یعنی جلو افتادن نابودی اسرائیل
از این به بعد تمام سفارتخانه های رژیم صهیونیستی در هر جای جهان هدف ما خواهند بود
هیچ مقام ارشد نظامی اسرائیلی ، دیگر امنیت نخواهد داشت
بگذارید چند تا خبر بدم
عراق و یمن مجهز به نسل جدیدی از پهپاد شدن که به راحتی به قلب اسرائیل نفوذ کرده و ضرباتشون رو هم زدن
ورود مستقیم ایران به جنگ با اسرائیل ، ورق را به سمت اسرائیل در مجامع جهانی برخواهد گردوند
اسرائیل میدونه که به شدت زیر بار حماس و حزب الله لبنان و انصار الله یمن و حزب الله عراق زاییده و وارد شدن مستقیم با ایران یعنی نابودی قطعی اسرائیل و همون ماجرای همیشگی مظلوم نمایی و کمک خواستن از مجامع جهانی و ....
و این نباید اتفاق بیفته
ما میزنیم
قطعا هم میزنیم
در سطح بالاتر هم میزنیم
اما در وقت مناسبش
حالا هر کس میخواد خوشش بیاد میخواد خوشش نیاد
اسرائیل داره برای بقا میجنگه
در آخرین فاز بقا به جنون میرسه
قطعا این حماقت نابودی اسرائیل رو جلو انداخت و تیشه به ریشه اسرائیل زد
بنشینید و ببینید
عاقبت این اسرائیل است که نابود میشود
باز هم حرف حضرت آقا رو تکرار میکنم
اسرائیل به دست همین نسل فلسطینی ها نابود خواهد شد
وظیفه ما آماده کردن سپاه یمانی برای درگیری آخرالزمانی با سفیانی است
کاری که سید خراسانی ما به خوبی بلد است و در حال پیاده سازی است
ای سفیانی ملعون آماده باش که لشگر یمانی در راه است
إلهی
بسیار کسانی دعوی بندگی کردهاند و دم از ترک دنیا زدهاند، تا دنیا بدیشان روی آوَرْد، جز وی همه را پشت پا زدهاند.
این بندۀ در معرض امتحان در نیامده شرمسار است،به حق خودت «ثَبِّتْ قلبی علی دینک!»
فراز ۱۵
#علامه_حسن_زاده_آملی
#الهی_نامه
#مدافعان_ظهور
@modafeanzuhur
💠دعای روز بیست و دوم ماه رمضان
🔹اللّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ فَضْلِک وَ أَنْزِلْ عَلَی فِیهِ بَرَکاتِک وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِک وَ أَسْکنِّی فِیهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِک یا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ
🔸خدایا در این ماه درهاى فضلت را به رویم بگشا
🔸و برایم در این ماه بركاتت را فرود آر
🔸و براى موجبات خوشنودیت توفیقم ده
🔸 و مرا در وسط بهشت مسكنم ده
🔸اى اجابت كننده خواستهها و دعاهاى بیچارگان
التماس دعا
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
21-403-1-13.mp3
30.59M
🔷 ماه مبارک رمضان 1445
🔶 افاضات استاد صمدی آملی
🔰موضوع: سیری در معارف قرآنی و روایی
🔶 جلسه 21(شب بیست دوم) 1403/1/13
🟢 آمل - حسینیه کوثر
🔹 هر شب ساعت ۲۱:۳۰
🔸 پخش زنده از سایت تجلی اعظم
................................
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💠 استاد صمدی آملی حفظه الله
🔸 بر اساس آیات پایانی سورهی مبارکهی قدر، در شب قدر، تمام ملائکه به صورت جمعی و همچنین "الرّوح مطلق" تنزّل میکنند و به محضر انسان کامل مشرّف میشوند و تا مطلع فجر یعنی اذان صبح، در محضر حضرت بقیّة الله(عج) هستند.
🔹 در شب قدر، تا مطلع فجر، تمامی امور به محضر انسان کامل عرضه میشود. جان انسان کامل، لوح محفوظ نظام هستی است. لوح محفوظ، علم اوّلین و آخرین و به تعبیری، علم ما کان و ما یکون است.
🔸 بالاتر از اینها، جان انسان کامل، لوح محفوظ اَعیان ثابِته نیز میباشد. او جامع بین اَعیان ثابته با اَعیان خارج است. حتّی برخی راجع به مقام برزخیّت کبرای پیغمبر اکرم(ص) فرمودند که ایشان، جامع برزخی بین اَعیان ثابته با اَسماء الله هستند و برزخیّت کبری بین مقام واحدیّت با اَحدیّت دارند. به تعبیری رقّ مَنشور نظام هستیاند.
🔸 حضرت بقية الله(عج) نیز رقّ مَنشور نظام هستی است. جامع تمامی کمالات انبیاء الهی است که از ایشان تعبیر به جامِعُ الکَونَین میفرمایند. هم کَون دنیا و هم کَون آخرت.
🔹 بالاتر از این؛ ایشان، هر دو کَون دنیا و آخرت را خَلع کردند که حتّی ملائکه مقرّبین و بالاتر، ملائکه مُهَیّمین نیز در مقامشان نمیگنجند. ایشان کسی است که ملائکه عالین نیز در ذات او مُستَغرقاند که سَلامٌ هِىَ حَتّى مَطلَعِ الفَجر.
📚 جلسه هفدهم/ شبِ بیستم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۴ (ه.ق)
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
4_6019304980677133135.mp3
10.71M
شرح دعاي ابوحمزه ثمالي جلسه بیست و دوم
#دعای_ابوحمزه_ثمالی
#استاد_صمدي_آملي
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تخم سعادت ، مراقبت است. مراقبت، یعنی کشیک نفس کشیدن؛ یعنی حریم دل را پاسبانی کردن
#علامه_حسن_زاده_آملی
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
#پست_شماره ۲ : ✨✨🌷🌷
✍️در تاثیر مراقبت:
🔸و بدان که هر چه مزاج معتدل تر و مراقبت قوی تر باشد و صداقت و خلوص نیت و صفای قلب بیشتر باشد ، تمثلاتِ صُوَر ، روشنتر و حکایت آنها از واقع بهتر است.
🔸نیت خلاف و قول کذب ، نفس و خیال و فکر را کج و معوج میکند ، لذا در روایات ما از کذب نهی شده است هر چند به مطایبه باشد . ✨🌷
#کتاب_هزار_ویک_نکته_نکته ۹
#علامه_حسن_زاده_آملی
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
نکته روز:
داریم به مهمترین شب سال وارد میشیم
شبی که بیشترین احتمال شب قدر بودن رو به دوش میکشه
همونطور که ماه مبارک رمضان ، ماه رحمت خداست و درهای رحمت الهی بازه و قطعا دست هیچ بنده ای خالی برنمیگرده ، ولیکن امشب درهای رحمت الهی هزاران برابر بازتره
هر کس نتونه امشب رضایت خدا رو کسب کنه به فرموده امام صادق علیه السلام ، بیچاره است
امشب خدا دنبال بهانه میگرده بنده هاش رو ببخشه ، امشب به خدا این بهانه رو بدید
امشب قراره تقدیر سال آینده شما توسط امام زمان عج نوشته بشه ، عاقبت بخیری و شهادت در رکاب امام زمان عج بهترین مزد این شبهاست
نمیدونم گفتن این حرف الان درسته یا نه
ولی دست به دعا بلند کنید و از خدا بخواهید در این اتفاقات یکی دو سال آینده دستتون رو بگیره تا سقوط نکنید (کاش میشد بیشتر گفت )
امشب منه حقیر رو هم از دعاتون فراموش نکنید
فضائل علوی:
شجاعت امیرالمومنین علی ع به قدری زیاد بود که وقتی وارد میدان میشد سپهسالاران سپاه دشمن وصیت نامه مینوشتند چون هیچ احدالناسی یارای مقاومت در برابر حیدر کرار رو نداشت
زره اش پشت نداشت
و در هیچ جنگی فرار نکرد
در مبارزه ای وارد نمیشد مگر اینکه پیروز از میدان خارج میشد
یک چنین شخصیتی وقتی به یتیمان میرسید خم میشد تا یتیمان روی کمرش سوار شن
همین شخصیت شانه هاش زخم بود از بس کیسه به شانه میکشید تا برای یتیمان غذا ببره
امیرالمومنین علی ع میفرمایند:
🟢فَوَالَّذِي وَسِعَ سَمْعُهُ الْأَصْوَاتَ، مَا مِنْ أَحَدٍ أَوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً إِلَّا وَ خَلَقَ اللَّهُ لَهُ مِنْ ذَلِكَ السُّرُورِ لُطْفاً
✨سوگند به خدایی که تمام صداها را میشنود، هر کس دلی را شاد کند، خداوند از آن شادی لطفی برایش میآفریند.
📚" نهج البلاغه حکمت ۲۵۷ "
هر بار که فضیلتی از فضائل امیرالمومنین علی ع رو مینویسم این جمله به ذهنم متبادر میشه :
جانم به این آقا
دم خدا گرم که چنین آقایی رو مقتدای ما قرار داده
نکته مهدوی :
امروز روزیه که اگر به چشم امام زمانمون نیاییم ضرر کردیم
اینو هر بار میگم
برید کاری کنید به چشم امام زمان عج بیایید
امروز دست به دامن امام زمان عج بشید
باهاشون عهد ببنیدید که از امروز تمام زندگیم رو در اختیار شما قرار میدم
حضرت بقیة الله الاعظم روحی فدا پدر ما و متولی
زندگی ماست
شک نکنید بهترین چیزها رو برای ما خواهند نوشت
بهترین کاری که میشه کرد اینه که امشب هم رنگ خدا بشیم
ببخشیم تا خدا ما رو ببخشه
رحم کنیم تا خدا بما رحم کنه
بیایید برای اومدن مولامون نذر و دعا کنیم و همزمان دست مستضعفین رو بگیریم و دلشون رو شاد کنیم
امشب دست بگیرید تا خدا دستتون رو بگیره
شاید خدا خواسته شما دست او باشید برای زندگی بخشیدن به مستضعفین
بسم الله
سهم شما چقدره ؟
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
💠 بزن رو لینک
https://ppng.ir/d/3VxA
💠 شماره کارت
6277607000317003
💠 یا شماره کارت
5041721077145895
🦋 به نام قرارگاه جهادی شهید ابراهیم هادی
میدونم خیلی ها منتظر قسمت ۶۴ داستان جنجالی کاردینال هستید
بیشتر از این منتظرتون نمیگذارم
بریم با هم مطالعه کنیم
اوج داستان
📚 #کاردینال
📖 #قسمت_شصت_و_چهارم
✍ #م_علیپور
*امیر
پیام هُدی مقدم رو که خوندم با عجله از جام پاشدم و گفتم :
- شهریار پاشو که بدبخت شدیم , آقای مقدم و پیکارجو اومدن ...
هنوز جمله م تموم نشده بود که شهریار با عجله از روی کارتن بلند شد ، و یهو خودش و گلدون دستش با هم نقش زمین شدن !!
نگاه دوتامون روی دسته ی گلدون که شکسته بود موند ...!
با وحشت به سر تا پای شهریار که دستاش می لرزید زل زدم و با عصبانیت گفتم :
- دیوونه این چه کاریبود کردی؟!
غیر از اینکه جنس عتیقه رو شکوندی , الان اون دو تا هم میفهمن ما اینجا بودیم ...
شهریار با عجله خودش رو جمع و جور کرد و گلدون و دسته ی شکسته ش رو مرتب توی کارتن جا داد و درش رو بست.
رو به من گفت :
- الان وقت غرزدن نیست ، زودتر باید فلنگ رو ببندیم.
با عجله درها رو بستیم و داشتیم به سمت در خروجی میرفتیم که یهو در خونه باز شد ...
شهریار دست منو کشید و به سمت چپ خونه که باغچه ی کوچیکی داشت و سرویس اونجا بود برد.
دوتایی به حالت نیم نشسته توی دستشویی خودمون رو قایم کردیم!
ماشین وارد حیاط شد.
چند دقیقه بعد صدای ۲ نفر بلند شد ...
پیکارجو رو به آقای مقدم با صدای آرومی که به زحمت شنیده میشد گفت :
- مطمئنی که ننه نبات خونه نیست؟
آقای مقدم که صدای بلندتر و مفهوم تری داشت گفت :
- همین چند دقیقه پیش پیامک خریدش برام اومد.
این یعنی ننه نبات هنوز مشغول خریده.
پیکارجو با تعجب گفت :
- خب شاید سر کوچه خرید کرده باشه و الان برسه؟
آقای مقدم که ظاهراً مشغول باز کردن قفل در بود با نیشخند گفت :
- هنوز داخل بازاره ، توی گوشیش GPS گذاشتم و هر جایی که بره مشخصه.
پیرزن بیچاره جایی رو نداره که بره.
پیکارجو با شیطنت گفت :
- نکنه تو گوشی های ما هم ردیاب گذاشتی؟!
آقای مقدم بالاخره در رو باز کرد و گفت :
- برای اونایی که لازمه حتماً میزارم، اما تو اگه زیرآبی بری خودت خوب میدونی حسابت با کرام الکاتبینه ...
یهو شهریار گوشی منو از دستم قاپید و خاموشش کرد و به سرعت باطری گوشی خودش رو هم درآورد
آقای مقدمو پیکارجو ظاهراً وارد زیر زمین شدن ، چون صدای بسته شدن در اومد.
با عجله از جام پاشدم و در حالی که نفس هام به شماره افتاده بود در رو نیمه باز کردم.
شهریار به علامت تایید کنارم وایساد و آروم آروم از در بیرون اومدیم.
به اطراف نگاه کردم و یه تیکه از آجرهای دیوار رو دیدم که افتاده بود ...
آروم به سمتش رفتم و یواش پام رو روی آجر گذاشتم و از دیوار بالا رفتم.
شهریار هم پاش رو روی آجر اول نذاشته بود که یهو ... صدای افتادن آجر به کف حیاط اومد.
دستم رو با سرم گرفتم و با عجله روی دیوار دراز کشیدم.
شهریار با عجله روی دیوار پرید.
به سمت خودمکشیدمش و مجبورش کردم دراز بکشه.
یهو در زیر زمین باز شد .
پیکارجو سرکی توی حیاط کشید و رو به زیر زمین سرش رو خم کرد و با صدای بلندی گفت :
- گربه بود بابا ... پرنده پر نمیزنه!
زود باش بیارشون دیگه انقدر چک نکنن!
اون شازده دیر برسیم قهر میکنه.
چند دقیقه بعد آقای مقدم با دو تا کارتن که روی هم گذاشته بود و من و شهریار دقیقاً میدونستیم که چی بود وارد حیاط شد.
پیکارجو کارتن بالایی رو که شهریار دسته ش رو شکونده بود به دست گرفت.
هر دو با هم به سمت ماشین حرکت کردن.
من و شهریار نفس مون رو توی سینه حبس کردیم.
اگه فقط چند متر به سمت چپ شون نگاه میکردن حتماً سایه ای از ما که روی دیوار دستشویی و کنار باغچه دراز کشیده بودیم رو می دیدن!
آقای مقدم در جعبه رو باز کرد و کارتن خودش رو به آرومی توی جعبه گذاشت.
پیکارجو خم شد که کارتن خودش رو بزاره ...
یهو صدای چیزی که تکون خورد طنین انداز شد!
دسته گلدون که رها شده بود با گلدون دسته شکسته برخورد کرد و صدای ناهنجاری تولید کرد.
صدای یک خرابکاری ...
از همون فاصله هم به راحتی میتونستیم قیافه ی متعجب شون رو ببینیم!
آقای مقدم به سرعت گفت :
- این صدا چی بود دیگه؟!
نکنه گلدون رو شکستی ...؟
پیکارجو در صدد انکار در اومد و گفت :
- برو بابا من که همین الان از تو گرفتمش ...
اگه بلایی همسرش اومده باشه کار خودته که این پله ها رو بالا اومدی!
بیخودی گردن من ننداز!
آقای مقدم با عصبانیت گفت :
- دعا کنچیزیش نشده باشه ...!
پیکارجو که مشخص بود حسابی ترسیده جواب داد :
- خودت که دیدی من فقط همین چند دقیقه از دم در تا ماشین گرفتمش!
فردا گردن من نندازی؟ میخوای الان بازش کن ببینماین صدا از کجا در اومد؟
مقدم با تردید جواب داد :
- بهتره زودتر برگردیم ، اینجا چک کردن هم دردی رو دوا نمیکنه.
پیکارجو که ول کن نبود گفت :
- مگه نمیگی ردیاب توی گوشی پیرزن بیچاره گذاشتی؟
خب چک کن ببین کجاست؟ شاید دور باشه و گندی زده باشیم.
بهتر نیست همین جا بفهمیم؟
👇