eitaa logo
مدافعان ظهور
389 دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
74 فایل
ارتباط با خادم کانال @alishh.. با به اشتراک گذاشتن لینک کانال مدافعان ظهور،در ثواب راه اندازی آن و نشر مطالب شریک باشید ★ به بهانه یه لبخند مهدی فاطمه★ لینک کانال در پیام رسان ایتا👇 @modafeanzuhur ویا https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مشاهده در ایتا
دانلود
اگه دوست داری توام دستان خدا بشی برای مستضعفین بسم الله
اگه دوست داری توی همه این کارهای بزرگ شریک باشی بسم الله
اگه دوست داری تو آخرین قرار عاشقی سال شریک باشی و دل امام زمان عج رو شاد کنی بسم الله
رفیق جا نمونی از آخرین قرار عاشقی سال بسم الله 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 💠 بزن رو لینک https://ppng.ir/d/3VxA 💠 شماره کارت 6277607000317003 💠 یا شماره کارت 5041721077145895 🦋 به نام قرارگاه جهادی شهید ابراهیم هادی
: ✨✨🌷🌷 ✍️ مفتاح سعادت ابدی مراقبه است: مفتاح سعادت ابدی مراقبت است که باید حرم دل را کشیک کشید . 🔸جناب شیخ صدوق در آخر جامع الاخبار از صادق آل محمد (ص) روایت کرده است که آن حضرت فرمود : « القلب حرم الله فلا تسکن فی حرم الله غیرالله » حافظ گوید : پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم ✨✨✨✨✨🌷🌷🌷 ۳۱ پایان فصل اول کتاب ولایت تکوینی @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0 💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید🙏💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وظایف منتظران 3(1).mp3
4.56M
🔴 قسمت سوم وظایف منتظران 🔗 برگرفته از کتاب مکیال المکارم 🔵 دعوت مردم به سوی امام عصر عج 🎙️ @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💠قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی حفظه الله 🔸️ ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵ ه.ق 🔸️جلسه اول - سه‌شنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۲ # @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💠قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی حفظه الله 🔸️ ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵ ه.ق 🔸️جلسه دوم - چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۲ @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
بریم قسمت ۵٣ داستان کاردینال رو با هم بخونیم
5⃣3⃣
📚 📖 *امیر یه مرد قُلچماق و برادر مباشر شهریار رو به سختی از مباشر جدا کردن و به گوشه ی خونه هدایت کردن. رو به مباشر گفتم : - میشه یکی اینجا به ما بگه چه خبره؟ از کی تا حالا دختر مردم رو بی اجازه و اجباری میفرستن که محرم کسی دیگه بشه و ...؟ مباشر خیلی ریز و جدی به من نگاه کرد و جواب داد : - آقا مقدم خودشون در جریان هستن. این خانم هم‌ خودشون میدونستن برای چی به همراه شما اومدن. آقا مقدم ایشون رو برای همراهی مُلّا فرستادن ... به شما دو نفر هم این مسئله ارتباطی نداره. پیشنهاد میکنم‌ دخالت نکنید. قبل از اینکه من جوابی بدم شهریار که به زور‌ نگه ش داشته بودن بازم باهاشون درگیر شد و شروع کرد به فریاد زدن : - مرتیکه ی احمق! اصلاً میفهمی چی میگی؟!‌ این دختر نامزد منه که همراهمون اومده! آقای مقدم هم‌ غلط کرده که بذل و بخشش میکنه! اگه جرات داره چرا دختر خودش رو نمیفرسته که به مُلّا جونش خدمت کنه ...؟! مباشر خیلی جدی جواب داد : - هر کدوم از ما آرزو میکردیم که دختری داشتیم که به مُلّا تقدیم میکردیم، منتها قبل از اینکه ایشون جا به جا بشه و قصد تجدید فراش بکنه دختر آقای مقدم ازدواج کرده ...! با عصبانیت جواب دادم :‌ - معلوم هست دارین چی میگین؟ مُلّا جای پدربزرگ این دخترهاست. به چه دلیل و برهانی آرزو داشتین دخترتون در خدمت یه پیرمرد باشه ...؟! مباشر که همچنان خونسرد بود و عصبانیت ما هیچ تاثیری روش نداشت جواب داد : - شما چطور مسلمانی هستید که نمیدونید در صدر اسلام ، مسلمان ها فوج‌فوج‌دختران شون رو به پیامبر تقدیم‌میکردن تا به نوعی با پیامبر خدا وصلت کنن و نَسَب خونی داشته باشن؟ خون داشت خونم رو میخورد و جواب دادم : - اولاً اگر شما به قرآن و احکام و احادیث مسلط بودین خیلی خوب میدونستید ‌که پیامبر نمیخواستن با دختران اون افراد ازدواج کنن! بلکه اونا زوری این درخواست رو داشتن. تا جایی که آیه قرآن نازل شد که پیامبر دیگه حق ازدواج نداره و دست از سرش بردارن و انقدر عذابش ندین. دوماً تمام زنانی که پیامبر باهاشون بعد از مرگ حضرت خدیجه ازدواج کرده بودن بیوه بودن که همسرانشون فوت شده بودن! تنها کسی که دوشیزه با پیامبر ازدواج کردن جناب عایشه بودن که ایشون هم‌ یه دختر سن کرده و کاملاً بالغ بودن و به اصرار پدرشون ابوبکر به عقد پیامبر در اومدن. پس پیامبر هیچوقت برای خدایی نکرده هوس بازی زن اختیار نکردن! سوماً من هنوز ربط این ماجرا رو به مُلاّ نمیدونم؟ ایشون نه پیامبره نه ما اصراری کردیم دختران مون رو عقد کنه! غیر از اینه که مُلّا از سر هوس خودشون چنین درخواستی دارن ...؟! مباشر که با حرف های من به شدت صورتش متورم‌ و قرمز شده بود فریاد زد : - این مرتیکه ی مُرّتد رو بگیرین! آقای مقدم باید بیاد و جواب پس بده که این افراد کافر رو از کجا گیر آورده و به محلِ امن ما فرستاده ...؟! من و شهریار هر دو با تعجب گفتیم : - کافررررر؟! ما کافریم یا شما ...؟ مباشر چشم هاش رو بست و مثل انسانی که مسخ شده باشه دست هاش رو بالا آورد و گفت : - مُلّا گفت که این ۳ نفره هاله هایی دارن که دوستان ما رو داره اذیت میکنه ... گفت که از خودمون دورشون کنیم. اما من گفتم که به آقای مقدم اعتماد کنیم. مباشر سرش رو پایین آورد و در حالی که چشم هاش به خون نشسته بود گفت : - امشب شب بسیار مهمی برای مُلّاست ... امشب درهای کیهانی در جایگاه متناسبی برای رَصَد بین ابعادی هستن. زود باشین یه تیغ بُرنده بیارین ...! چند دقیقه بعد مرد با چاقوی تیزی به سمت مباشر اومد. من و شهریار با تعجب به رفتارهای مباشر نگاه میکردیم و باورمون نمیشد که اینا واقعیه ...! مباشر با چاقو به سمت من اومد. مرد قُلچُماق عین یه جوجه من رو گرفت و در یک حرکت مباشر چاقو رو رگ مچ دستم زد. شروع کردم به فریاد کشیدن و تقلا کردن. زن آشپز با عجله اومد و فنجون شیشه ای به دست مباشر داد. مباشر همچنان با تقلای من رگم رو فشار داد و خون توی فنجون جهید. برادر مباشر هم با شهریار در تقلا بود و با هم درگیر بودن. مباشر با مرد قُلچُماق به جون من افتادن و شروع کردن به کتک کاری. شهریار که آزاد شده بود با عجله برای کمک به من اومد. مباشر فریاد زد : - خونه ریخته شده باید نوشیده بشه ... برادر مباشر تلاش میکرد فنجون خونی رو به خورد من بده. شهریار مشت محکمی نثار برادر مباشر کرد و فنجون روی زمین افتاد. هر دو با مردک قُلچماق درگیر شدیم. زنِ آشپز از اون ور هال میخواست به زور دست صدف عابدینی رو بکشه و با خودش همراه کنه. صدف در یک حرکت سیلی محکمی به زن زد و روسری زن به عقب رفت و صدف موهاش رو گرفت و با هم درگیر شدن. من و شهریار همچنان در حال زد و خورد با اون ۳ مرد بودیم. در ورودی باز شد. یهو صدایی فریاد زد :
- اینجا چه خبره ...؟! 👇
آقای مقدم با کت شلوار خوش دوخت قهوه ای رنگش ظاهر شد. شهریار فریاد زد : - ای که بر ما لعنت که خام‌ تو شدیم ...! آقای مقدم که در چهره ش ذره ای از حالت تعجب یا سوالی نبود ، اومد و دست مباشر رو گرفت و از وسط درگیری جدا کرد و گفت : - مُلّا کجاست؟ مباشر قطره ی‌خونِ کنار لبش رو پاک کرد و گفت : - توی بالکن نشسته و مشغولِ اکتشافاتِ کیهانیه! اول باید جواب بدین این افراد معتمدتون بودن؟ یک مشت کافر به احکام شریفه ی ما. که حتی حاضر نشدن دوشیزه ای که مُلّا امر کرده بود رو به خدمتشون بفرستیم‌ ...! انگشتم رو محکم‌ به رگ دستم گرفته بودم تا جریان خونریزی بند بیاد.‌ حتم داشتم که قضیه همون چیزی بود که فکر میکردم. یکی از راه هایی که هاله های معنوی رو کم‌ میکرد و باعث تسلط شیطان میشد ، حروم خوری بود! ظاهراً در تلاش بودن که خون به خورد ما بدن تا هاله ی ما مزاحم مراسم شیطانی شون نشه ... اینا از چه فرقه ای بودن ...؟ هر چقدر فکر میکردم مغزم بیشتر قفل میشد! آقای مقدم اینبار با تعجب به صدف عابدینی نگاه کرد. شهریار پیش دستی کرد و گفت : - این کدوم احکامه که میگه من نامزدم رو باید تقدیمِ مُلای گور به گور شده ی شما بکنم ...؟ آقای مقدم به سمت شهریار اومد و خیلی جدی رو به مباشر گفت : - این پسرا تقصیری ندارن. بانویی که قرار بود در خدمت مُلّا باشن همراه من اومدن ...! این خانم نامزد آقا شهریار ماست.‌ آقای مقدم‌ در رو باز کرد و دختر جوانی که ماسک به چهره داشت وارد شد. نیازی به معرفی نداشت. من و شهریار خوب میدونستیم که اون همون ظاهراً پرستویی بود که چند وقت یکبار به دفتر آقای مقدم اومده بود و من و شهریار فیلم های دوربین مداربسته رو از روی سرور نگاه کرده بودیم! مباشر در حالی که چاقوی خونی رو از زمین برمیداشت به دختر نگاهی انداخت و قطره ی خونِ روی چاقو رو با زبونش پاک کرد ...! ادامه دارد ...
إلهی، خردمندان خطاب «اُدخُلی فی عبادی» آرزو کنند و این بی خرد گوید: «یا لَیتَ بَینی و بَینَهُم أمَداً بَعیداً»، که نعمت عظیم الشأن انسانی را کفران کرده ام و از رویشان شرمسارم. فراز ۳۱۵ @modafeanzuhu
🌹دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان🌹 🍀بسم الله الرحمن الرحیم🍀 اللهمّ قوّنی فیهِ على إقامَةِ أمْرِكَ واذِقْنی فیهِ حَلاوَةَ ذِكْرِكَ وأوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُكْرَكَ بِكَرَمِكَ واحْفَظنی فیهِ بِحِفظْكَ وسِتْرِكَ یـا أبْصَرَ النّاظرین. خدایا نیرومندم نما در آن روز به پا داشتن دستور فرمانت و بچشان در آن شیرینى یادت را و مهیا كن مرا در آنروز راى انجام سپاس‌گذاریت به كـرم خودت نگهدار مرا در این روز به نگاه‌داریت و پرده‌پوشى خودت اى بیناترین بینایان. التماس دعا @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
4_6019304980677133117.mp3
8.06M
شرح دعاي ابوحمزه ثمالي جلسه چهارم @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
؛﷽؛ ؛┄┄┅┅┅┅┄┄ ✳️ ✳️ ؛┄┄┅┅❅❁❅┅┅┄┄ 👈 (ادامه ی مطلب قبلی): جبرئیل، از چنان جمال طاهری برخوردار بود که اگر کسی هفتاد هزار گیسوی پریشان زیبا، معطر به بهترین عطر و بوها بنماید، به حُسن و جمال او نرسد. از چنان سرعتی برخوردار بود که گویی سیصد هزار بال و پر داشت و می پرید. وقتی جبرئیل به من رسید، مرا در آغوش گرفت و میان دو چشم مرا بوسه زد. وقتی این قوّت قدسی و روحانی به من رسید، مرا مورد ملاطفت قرار داد و به کشف خود راه داد و با عزّت و احترام به من لطف کرد و ازینرو چنان شوقی در دلم ایجاد شد که قابل وصف نیست. جبرئیل به من گفت: از عالم حسّ خارج شو، که عالمهای مافوق در انتظار توأند. از عوالم مادون جدا شو، بیدار و هشیار و آگاه، تا به علم مجرّدات و مفارقات دست یابی. من هم مشفقانه تو را راهبری خواهم کرد. برخیز. آرام باش و در سکون. که من برادر و همراه توأم: جبرئیل. یعنی به لطف کشف، جبرئیل و آن نیروی قدسی در من ساکن گشت. با وی آشنا شدم؛ و این آشنایی مرا آرام و مطمئن ساخت. گفت: دل قوی دار و دنبال من بیا و تابع من باش و از من تبعیت کن تا رفع موانع کنم. و من از عالم محسوسات إعراض کردم و به مدد و یاری عقل غریزی بر اثر فیض قدسی، به دنبال جبرئیل راهی شدم. سرعت جبرئیل، بسان بُراق بود؛ و این یعنی همان عقل فعّال که قاهر و غالب بر قوّتهای قدسی دیگر است. که بیشتر، عقول را یاری می کند تا حواسّ را. اوست که مدد دهند و مؤیّد ارواح و مجرّدات است. بُراق یعنی روشن و تند و سریع و یاری کننده. ازینرو به نام مَرکَب نامیده شده. چون راکب خویش را به پیش می برد. ◀️ ادامه دارد... ؛┄┄┅┅❅❁❅┅┅┄┄ @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0 💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
🔴 زیارت امام زمان علیه السلام در روز جمعه 🔵 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ في خَلْقِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النّاصِحُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَيوةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الاَْمْرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامَوْلايَ، اَنـَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُوليكَ وَاُخْريكَ، اَتَقَرَّبُ اِلَي اللهِ تَعالي بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَاَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ، وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلي يَدَيْكَ، وَاَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ يَجْعَلَني مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَالتّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلي اَعْدآئِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيآئِكَ، يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ، هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ، الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ، َالْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلي يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ، وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ، وَاَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالاِْجارَةِ، فَاَضِفْني وَ اَجِرْني، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ. @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 خواسته امام زمان ( ارواحنافداه) از مسلمانان در ماه رمضان @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0