eitaa logo
مهندس شهید محمدحسین حمزه
240 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
42 فایل
﷽ پیامرسان تلگرام،اینستاگرام،ایتاو روبیکا: @modafeHamze این کانال توسط خانواده شهید اداره میشود. 🌷🌷🌷🌷🌷 لطفا جهت انتقادات وپیشنهادات وارسال خاطرات ازشهید به ادمین زیر مراجعه فرمایید: @modafeharam65 @Mahmed
مشاهده در ایتا
دانلود
: « اینکه شهدا ترجیع‌بند و شعار مشترک‌شان این جمله بود؛ «می‌روم مادر که اینک کربلا می‌خواندم» جای تامل دارد! کربلا همیشه فرا می‌خواند و تنها گوش‌هایی صدای کربلا را می‌شنوند که غرق هیاهوی دنیای یزید نباشند!» (س) https://eitaa.com/modafeHamze
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
: « از وقتی فهمیدم حضرت زهرا(س) به خواب شه.ید ابراهیم هادی اومده بودن و به شه.ید گفته بودن: « ما تو رو دوست داریم..» با خودم میگم ای کاش همه ما یک شه.ید ابراهیم هادی بودیم.. تا می‌رفتیم تو لیستِ مورد علاقه های (س)» https://eitaa.com/modafeHamze
« تواضع در بین بسیجیان تهران معروف بود . بارها دیده بودیم که مانند یک بسیجی ساده عمل می کرد. به احترام بسیجیان از جا بلند می شد و ... از دیگر ویژگی های او علاقه شدید به مادر سادات ، حضرت زهرا ( ص ) بود . اصلا" شنیدن نام زهرا برای او آرامش بخش بود . به همسرش بعد ازدواج گفته بود : وقتی برای خواستگاری آمدم بار سنگینی بر سینه ام احساس می کردم ! اما وقتی شنیدم نامت زهراست آرام شدم . حاج عباس فرزندش در بیمارستان حضرت زهرا ( ص ) به دنیا می آید . به همسرش می گوید : رمز زندگی ما نام (ص) است . در فتح المبین با رمز مجروح شدم . همسرم زهراست و ... 🌹حاجی در عملیات بدر هم که رمزش یا فاطمة الزهرا ( ص ) بود در حالی که وصیت کرده بود در بهشت زهرا ( ص ) دفن شود جلو رفت . پاتک عراق ترکش بزرگی به سرش اصابت کرد و او به قافله نور ملحق شد .» https://eitaa.com/modafeHamze
« ارادت زیادی به حضرت زهرا سلام الله علیها داشت ودرکارهایش به ایشان متوسل میشد. یکروز محمدحسین همراه با دوستانش به میدان تیر سمنان رفته بودند؛ وقتی نوبت به محمدحسین رسید تیر را مستقیماً به هدف زد یکی از دوستانش ازاوپرسید: چگونه تیر رابه هدف زدی؟ گفت: سیبل رایک داعشی تصورکردم وتیرم را هدیه کردم به خانم وآن را به طرف سیبل شلیک کردم.» 🌹https://eitaa.com/modafeHamze🌹
« ارادت زیادی به حضرت زهرا سلام الله علیها داشت ودرکارهایش به ایشان متوسل میشد. یکروز محمدحسین همراه با دوستانش به میدان تیر سمنان رفته بودند؛ وقتی نوبت به محمدحسین رسید تیر را مستقیماً به هدف زد یکی از دوستانش ازاوپرسید: چگونه تیر رابه هدف زدی؟ گفت: سیبل رایک داعشی تصورکردم وتیرم را هدیه کردم به خانم وآن را به طرف سیبل شلیک کردم.» 🌹https://eitaa.com/modafeHamze🌹
کاظم به من گفت: «تو بیستم بهمن ۶۴ شهید می‌شی!» این را یکی دو سال قبل‌ترش گفت. من(سال ۱۳۶۴) در عملیات والفجر ۸ نیروی اطلاعات‌عملیات گردان بودم. شب، وسط یک درگیری گیر کردیم و من هر لحظه در انتظار چیزی بودم که همه آرزویش را داشتند. موقع پیش‌روی، یک تیربار عراقی قفل کرد روی کانال ما و شروع کرد به شلیک کردن. درگیر شدیم و زخمی شدم... رسیدیم به اولین اورژانس. خیلی درد داشتم. بعد از مداوای سطحی، رفتیم فرودگاه اهواز و از آنجا با هواپیمای۳۳۰ به ساری اعزام شدیم. مراحل درمان که به پایان رسید برگشتم سمنان. اما سوالی ذهنم را درگیر کرده بود. با خودم می‌گفتم پس چرا نشدم؟! تا اینکه یک روز کاظم را دیدم. قبل از سلام و احوالپرسیِ درست و درمان با توپ پُر ازش پرسیدم: «پس چرا شهید نشدم!؟ مگه نگفتی... .» حرف‌هایم تمام نشده بود که کاظم با خونسردی تمام جواب داد: «برو از مادرت بپرس چرا!» منظورش را نفهمیدم. توی همین درگیری ذهنی در اولین فرصت رفتم پیش مادرم تا ته‌توی قضیه را دربیاورم. نشستم و ماجرا رابرایش تعریف کردم.مادرم تا شنیدبغض کردوگفت: «همون شب خیلی دلم گرفت.»شب عملیات رامی‌گفت.یک حسی بهش گفته بودکه قراراست مرا ازدست بدهد؛یک حس مادرانه.همان شب به (س)متوسل شده بودواز خانم خواسته بودکه دست من وبرادرم را بگذارددردستش.نگرانی مادرم به جابود. آنوقت‌هابرادرم درعراق اسیربودومدت‌ها بودکه ازش خبری نداشت.من هم که جبهه بودم. مادرم می‌گفت همان شب خواب حضرت را دیدم.خانم(س) بهم گفتند: «دوتایشان سالم برمی‌گردند @shahid_ketabi https://eitaa.com/modafeHamze
« ارادت زیادی به حضرت زهرا سلام الله علیها داشت ودرکارهایش به ایشان متوسل میشد. یکروز محمدحسین همراه با دوستانش به میدان تیر سمنان رفته بودند؛ وقتی نوبت به محمدحسین رسید تیر را مستقیماً به هدف زد یکی از دوستانش ازاوپرسید: چگونه تیر رابه هدف زدی؟ گفت: سیبل رایک داعشی تصورکردم وتیرم را هدیه کردم به خانم وآن را به طرف سیبل شلیک کردم.» 🌹https://eitaa.com/modafeHamze🌹
« ارادت زیادی به حضرت زهرا سلام الله علیها داشت ودرکارهایش به ایشان متوسل میشد. یکروز محمدحسین همراه با دوستانش به میدان تیر سمنان رفته بودند؛ وقتی نوبت به محمدحسین رسید تیر را مستقیماً به هدف زد یکی از دوستانش ازاوپرسید: چگونه تیر رابه هدف زدی؟ گفت: سیبل رایک داعشی تصورکردم وتیرم را هدیه کردم به خانم وآن را به طرف سیبل شلیک کردم.» 🌹https://eitaa.com/modafeHamze🌹