eitaa logo
مهندس شهید محمدحسین حمزه
238 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
37 فایل
﷽ پیامرسان تلگرام،اینستاگرام،ایتاو روبیکا: @modafeHamze این کانال توسط خانواده شهید اداره میشود. 🌷🌷🌷🌷🌷 لطفا جهت انتقادات وپیشنهادات وارسال خاطرات ازشهید به ادمین زیر مراجعه فرمایید: @modafeharam65 @Mahmed
مشاهده در ایتا
دانلود
قابل توجه علاقه‌مندان ! در چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۰:۳۰ صبح در گلزار شهدای امامزاده یحیی و در جوار قبر مطهر https://eitaa.com/modafeHamze @shahid_ketabi
خودش می‌گفت: در اتاقک نگهبانی ایستاده و مشغول پست بودم. گاهی قدم می‌زدم و گاه روی صندلیِ داخل اتاقک نگهبانی می‌نشستم. یکبار وقتی صورتم را به طرف لودرهایی که در مقابل ساختمان مهندسی رزمی پارک شده بود برگرداندم، در بین دو ماشین سنگین و حدود صد قدمی‌ام، شخصی با هیبت و چهره بسیار نورانی رؤیت شد؛ شخصی دلربا با عمامه‌ای سبز و قامتی کشیده و رعنا. ابتدا ترس به سراغم آمد و به گمان اینکه خواب بر من مستولی شده، زبان به ذکر خدا گشودم و نام او را چند بار زیر لب گفتم. دوباره دیده‌ام را به آن جهت منحرف کردم و همانجا را نگاه کردم. باز همان شخص بود و همان هیبت! به چهره نگاه کردم؛ متوجه لبخند زیبا و دلنشینش شدم و در عین حال، ترس دوباره غلبه کرد! اینبار به طرف شیرآبی که در آن نزدیکی بود رفتم وآبی به صورت زدم و وقتی برگشتم سر جای اول خودم، نه اثری از شخص نورانی بود ونه لبخند.. . تاپایان وقت نگهبانی،فکرم مشغول آن صحنه و آن چهره دلربابود. می‌گفتم:خدایا! یعنی من چه دیدم؟! هنگامی که کاظم درحال تعریف کردن این واقعه بود،بدنش می‌لرزید و آرام و قرار نداشت. ماباخلوص نیتی که ازاوسراغ داشتیم و اوصاف آن نفر که گفته بود،شک نداشتیم که آن شخص،کسی جز ارواحنا فداه نبوده است. نشانه‌ها خبرازکسی می‌دادکه کَس عالم بود وکَس‌ها بی او ناکس! به حالش غبطه می‌خوردیم. و البته این شک،بعد ازخلسه عرفانی‌اش به یقین بدل شد ودل، قرار گرفت؛ کاظم چند شب بعددر ، به گوشه‌ای از این دیدار و شب نورانی اشاره می‌کند و آن راتجدید خاطره می‌کند. @shahid_ketabi https://eitaa.com/modafeHamze