eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.7هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
سہ شنبہ: نـاهار :باقـر العلـوم؛ امام مــحمد باقـر ( درود خدا بـر او بـاد ) شـام: شیخ الائمہ؛ امـام صادق ( درود خـدا بـر او بـاد) ═✧❁🌷 @modafehh 🌷❁✧═
﴿ بسم‌اللھ‌الرحمن‌الرحیم ﴾ قرار‌ هرروزھ‌ ، ان‌شاالله قرائت‌دعاۍ "هفتم‌صحیفہ‌سجادیہ" کہ‌امام‌خامنہ‌اۍ خواندن‌آن‌راتوصیہ‌کردند...🌿 @modafehh
درماندگی یعنی تو اینجایی من هم همین جایم، ولی دورم.... @modafehh
می گفت: یاد بگیر بین نیازها و خواسته هات تفاوت قائل باشی ... آدم به هر چی که دلش می خواد نیاز نداره که:) @modafehh
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ خندههایش عصبی بود!یوسف به سمتش دوید. مسیح هم به دنبالش. خنده‌ی ارمیا بند نمیآمد.اشک ازچشمانش جاری بود و باز هم میخندید. قهقهههایش تبدیل به ضجه شده بود. یوسف او را محکم در آغوش گرفته بود و مسیح لیوان آب سردی آورد. یوسف: آروم باش پسر، چیزی نیست. نفس بکش! نفس بکش ارمیا! داداش من آروم باش، من هستم. آروم باش! دوباره چی به روزت اومده؟ افکار ارمیا پریشان بود. دلش پدری چون حاج علی را میخواست، دلش خیلی نداشته‌ها را میخواست؛ دلش این زندگی را نمیخواست. _چرا زندگی ما اینجوریه؟ دلم بوی غذا میخواد؛ دلم روشنی خونه رو میخواد. دلم میخواد یکی نگرانم بشه،یکی دردمو بفهمه!یکی براش مهم باشه چی‌میخورم. چی میپوشم! یکی باشه که منتظر اومدنم باشه، یکی که صداش قلبمو به تپش بندازه!داره چهل سالم میشه و قلبم هنوز سرد و تاریکه! داره چهل سالم میشه و هنوز کسی بهم بابا نگفته. حسرت بابا گفتن یه عمر رو دلم موند، حالا باید حسرت بابا شنیدن رو به دل بکشم. خسته‌ام یوسف... به‌خدا دیگه نمیکشم. ارمیا داره میمیره! خسته شده! قلبش از بی‌دلیل تپیدن خسته شده! چرا خدا به بعضیا همه چیزَ میده و به یکی مثل من هیچی نمیده ؟ اون مردهمه چیز داشت، همه آرزوهای منو داشت! خونه، زندگی،همه چیز داشت. زن داشت، بچه داشت! زنش حامله بود، بچه داشت و رفت.بچه‌ای که تمام آرزوی زندگی منه! همه‌ی آرزوهای منو یک جا داشت. یه خونه پر از نور و زندگی... یه خونه با عطر زندگی! عطر غذای خونگی که با عشق پخته شده!زنی که به‌خاطر نبودت زمین می خوره و بلند میشه. یه بچه که تا چند وقت دیگه با دستای کوچیکش انگشت دستتو بگیره و بابا صدات کنه... اون همه چیز داشت، یه پدر مثل حاج علی! یه زن مثل آیه،یه خونه مثل قصر قصه‌های پریا. همه رو گذاشت و رفت. به‌خاطر کی؟ به‌خاطر چی؟چی ارزش جونتو داشت؟ بهخاطر اون عربایی که وقتی بهشون نیاز داری..... ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ به‌خاطر اون عربایی که وقتی بهشون نیاز داری بهت‌پشت پامیزنن. ُ رفته و همه‌ی داشته‌هاش رو جا گذاشته! زنشو جا گذاشته، بچه‌شو جا گذاشته، همه‌ی دنیا رو جا گذاشته. اون چیزایی رو جا گذاشته که من یک عمر حسرت داشتنشو کشیدم. من به اون حسودی میکنم... من امروز آرزو کردم کاش جای اون بودم! آرزو کردم کاش اون زندگی مال من بود! اون زن با همه‌ی معصومیت و نجابتش مال من بود! اون بچه قراره به دنیا بیاد، مال من بود...که تو آغوش من خوابش‌میبرد. که لبخند میزد برام ودنیام رو رنگ میزد. آرزو کردم حاج علی پدرم بود... که پشتم باشه، پناهم باشه! حاج علی پدرآرزوهامه... من همه‌ی آرزوهامو دیدم...دیدم که مال یکی دیگه بود، کسی که لیاقتشو نداشت و ازشون گذشت...هنوز حرف داشت. ارمیا خیلی حرفها داشت. دهان باز کرد که باز هم بگوید که صدای اذان صبح در خانه پیچید؛ ارمیا حرفش را خورد و نعره‌اش را آزاد کرد: _بسه خدا... بسه! تا کی میخوای صدام بزنی؟ تا کی صبح و ظهر و شب صدا میزنی؟ اینجا کسی نیست که جوابتو بده! من نمیخوام صداتو بشنوم! نمیخوام بیام پیشت. من سجده نمیکنم... سجده نمیکنم به تویی که منو یادت رفته! به تویی که منو رها کردی! من نمیخوام بشنومت... مسیح و یوسف با این درگیریهای ارمیا آشنا بودند... خیلی وقت بود که ارمیا با خودش سر جنگ داشت. *********************** آیه چادر نمازش را سر کرد. قد قامت الصلاة کرد و قامت بست به حمد خدای خودش، خدای تنهایی‌هایش، خدای عاشقانه‌هایش... سلام را که داد، سر سجاده نشست. صدای نماز خواندن پدر را میشنید.به یاد آورد: -قبول باشه بانو! _قبول حق باشه آقا! -حالا یه صبحونه میدی؟ یا گشنه و تشنه برم سرکار؟ ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
🌱🌼 |به‌چیزے‌ باش؛ ڪه‌ِبَرات‌بِمونه‌، ارزش‌داشته‌ِباشه‌کهِ‌وابسته‌ش‌بِشی نه‌این‌دُنیا‌ڪهِ‌به‌هِیچے‌بَندنِیست...!" یه‌ِچیزمِثل‌نِگاه‌های‌مهدی|🌱• مهدوی✨ @modafehh
بسم‌رب‌المهدی... صلّـي‌اللّه‌علـیكِ‌یافاطمه الزهرا... 💔
مولای من! هر روز صبح که از خواب بر می‌خیزم رو به قبله می‌ایستم و دست بر سینه می‌گذارم و می‌گویم: " السلام علیک یا ابا صالح المهدی " ... و وقتی به این فکر می‌کنم که خدا جواب سلام را واجب کرده است قلبم از ذوق از جا کنده می‌شود ... دل خوشم به مستحبی که جوابش واجب است... سلام آقای مهربانم!❤️ @modafehh
سہ شنبہ: نـاهار :باقـر العلـوم؛ امام مــحمد باقـر ( درود خدا بـر او بـاد ) شـام: شیخ الائمہ؛ امـام صادق ( درود خـدا بـر او بـاد) ═✧❁🌷 @modafehh 🌷❁✧═
﴿ بسم‌اللھ‌الرحمن‌الرحیم ﴾ قرار‌ هرروزھ‌ ، ان‌شاالله قرائت‌دعاۍ "هفتم‌صحیفہ‌سجادیہ" کہ‌امام‌خامنہ‌اۍ خواندن‌آن‌راتوصیہ‌کردند...🌿 @modafehh