eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.7هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
زیارت علی ابن موسی الرضا ع به نیابت از شهید بزرگوار💐 بردارشهیدم زیارت گوارای وجودت💐 @modafehh
دوستان و همراهان استان قزوین همگی دعوتید 🌹
دوشنبہ: ناهار :سـالار زیـنب؛سیـدالشـهدا(درود خدا بر ان ها باد) شـام :زیـنت عبادتــ کنندگـان ؛امام سـجاد(درود خـدا بر او باد) ••✾ @modafehh ✾••
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
#نماز💞 #شهیدانه 🏷 روزی برای تحویل یک امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم ؛در راه برگشت صدای اذان آمد.
• 💞✨• يكى از دوستان مى ‏گفت: با يك كت پاره نماز مى‏ خواندم. يك مرتبه زنگ منزل به صدا درآمد، تا فهميدم مهمان كيست، نماز را با سرعت تمام كرده كُت را عوض كردم و با كت تميز و قشنگ به استقبال مهمان رفتم. ناگهان خودم را سرزنش كردم و گفتم: اى واى بر من! در محضر خدا با كت پاره؛ نزد مردم با لباس نظيف و قشنگ! از اين رفتارم خيلى خجالت كشيدم. مگر خدا نمیبیند! 📚 خاطرات حجت الاسلام قرائتى / ج ۲ ؛ ص ۶۶ ‎‎‌‌‎‎ ••✾ @modafehh ✾••
•°🌱 💫💍 💍💫 ✨چه وصلت مبارکی ست ✨که عاقد آن خدا باشد، ✨این بار علی (علیه‌السلام) ابوالبشر ✨و حوا نیز فاطمه (سلام‌الله‌علیها)! ✨این ازدواج آسمانی ✨فخر تمام عالمین است! 💫🌺سالروز مبارکباد🌺💫 ••✾ @modafehh ✾••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز پیوند آسـمـــانے حضرت امیرالمومنین (؏) و حضرت فاطمہ‌زهرا (س) برتمام شیعیان مبارڪ🍃🌺 ••✾ @modafehh ✾••
سالروز میلادت مبارک 🌸🍃 شهید محسن حججی🌹
❗️⚠️ در‌جوشن‌كبير.. يك‌عبارتی‌هست‌كه‌‌مى‌گیم: يا‌كريم‌الصَّفْح☺ یک‌جوری‌تو‌رو‌می‌‌بخشه👀 انگار‌نه‌انگار‌که‌تو..🙃 خطایی‌مرتکب‌شدی...!(:🍃 +وخدای‌ما‌اینگونھ‌است🙃🌻 ‌‌‌‌ ••✾ @modafehh ✾••
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ رها مشغول آماده کردن شام بود. احسان، مشغوِل سر و کله زدن با مهدی و محسن بود. صدراِ هنوز نیامده بود. صدای احسان از دِم درآشپزخانه آمد: چکار میکنی رهایی؟ رها با لبخند به او نگاه کرد: برات کشک بادمجون درست میکنم! صدای مهدی و محسن آمد: آخ جون کشک بادمجون. رها خنده ی ریزی کرد و رو به احسان گفت: نزدیِک بیست ساله عروس این خانواده ام، هنوز نفهمیدم راز این عشِق کش ِک بادمجون بودن خاندان زند چیه؟ احسان روی صندلی میز غذاخوری کوچک آشپزخانه نشست: اگه فهمیدی به منم بگو. جای امیر خالی، کاش میومد. از وقتی شیدا رفته، خیلی افسرده شده. رها روبروی احسان نشست: فهمیدی کدوم کشور رفته؟ احسان چهره اش متفکر و پر اندوه بود: دنبالش نمیگردم. از بابا طلاق گرفته بود، منو چرا ول کرد؟الانم که بدون اینکه به من بگه رفت. گاهی شک میکنم این زن واقعا منو به دنیا آورده؟ چرا هیچ احساسی به من نداره؟ هیچ وقت نداشت. انگار مادری بلد نبود. یا شایدم دوست نداشت بلد باشه. رها سعی کرد آرامش کند: شیدا دوستت داشت. فقط نمیتونست از خودش بگذره! احسان: پس چرا تو از خودت گذشتی؟نه بخاطر بچه خودت!بخاطر مهدی از خودت گذشتی! رها: من تقدیر خودم رو پذیرفتم! احسان: چرا شیدا از خودش نگذشت؟ رها: این انتظار زیادیه احسان! اون آرزوهای زیادی داشت. ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ احسان: نخیرم! بخاطر درست تربیت نشدنش بود!لوس و پر توقع! اگه نمیخواست مادری کنه، چرا منو به دنیا آورد؟من مادر میخواستم نه زندانبان! تمام زندگیم خلا صه شده بود تو مهد کودک و مدرسه و کلاس و کلاس و کلاس!انگار اصلا نمیخواست منو تو خونه ببینه!اگه هم خدایی نکرده خونه بودم، همش میگفت ((نکن، بشین، دست نزن، حرف نزن، درس بخون)). بعد از یک مدت هم که فقط منو برای پز دادن به اطرافیانش میخواست! رها: فکر میکرد بهترین کارو برات انجام داده! ببین الان چقدر هنرمندی! احسان: من دلم بچگی کردن میخواست!من دلم بازی میخواست! برای اون کلاسا هیچ وقت دیر نمیشه، اما دیگه نمیتونم بچگی کنم! صدای زنگ در آمد و رها گفت: صدرا اومد. کمک میکنی میز رو بچینیم؟ شام در میان شوخی و خنده های بچه ها خورده شد. کنار هم نشسته بودند که صدرا رو به رها گفت: امروز مسیح زنگ زده بود. رها حواسش را به صدرا داد: خیر باشه! صدرا: میگفت زینب سادات هنوز اجازه خواستگاری نداده و محمدصادق یک لنگه پا معطله! مهدی دخالت کرد: زینب عمرا با محمدصادق ازدواج کنه! احسان کنجکاو پرسید: محمدصادق کیه؟ صدرا: برادرمریم خانوم. محمدصادق و زهرا یادت نیست.خیلی اینجابازی میکردین. احسان که به یاد آورده بود لبخند زد: یادش بخیر. یادم اومد. حالا چه خبر ها هست؟ محسن اینبار جوابش را داد: عاشق شده، اونم زینب!زینب هم عمرا قبول کنه. احسان ابرو در هم کشید: زینب اینقدر بزرگ شده که خواستگار سمج داره؟ @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
🍃سرمایۀ امید فقط دوست شدن نیست که هزینه لازم دارد. گاهی برای دوست نشدن هم باید خرج کرد. با بعضی‌ها نمی‌شود دوست شد. نامشان که به نام آدم گره می‌خورد مایۀ عار می‌شوند برای آدم. از اینها باید فرار کرد تا زحمت یک عمر با آبرو زیستن بر باد نرود. با بعضی‌ها نمی‌شود دوست شد. با هر کسی که همنشین می‌شوند از آسمان دورش می‌کنند. می‌ارزد آدم خرجی کند که آنها تا می شود دور شوند و حتّی غبار نامشان رو نام انسان ننشیند. می‌دانم من هم از همین آدم‌ها هستم. با من اگر دوست شوی عار نام من، بدنامت می‌کند میان مردم و اگر دل بدهی به دل من، از آسمان فاصله می‌گیری. ولی التماس می‌کنم که از فکر دوست شدن با من بیرون نیا. دارم دست و پا می‌زنم که اگر روزی خبر دوست شدنت رسید سرمایۀ افتخارت اگر نبودم، مایۀ عارت نباشم و دلم را طوری خراب کنم و از نو بسازم که اگر خواستی دل به دلم بدهی حتّی کمی از آسمان فاصله نگیری. آقا! با کمی امید هم می‌توانم زندگی را تاب بیاورم این کمی امید را از من نگیر. شبت بخیر سرمایۀ امیدم! ••✾ @modafehh ✾••
•°🌱 ᷎᷎🌿⃟✨¦⇢ بہ‌همہ‌گفتم‌با‌افتخار تنهابرای‌تو‌نوڪرم.🌿.' کَرْبَلٰایَت‌ْآرِزوٓست‌ْآقٰای‌ْخُوبٓی‌ْهٰا.♥️. شبتون حسینی✨ ••✾ @modafehh ✾••
بسم‌اللہ‌الࢪحمـٰن‌الࢪحیـــم
•°🌱 ‌‌ ‌‏السَّلامُ‌علیکَ‌یا‌بقیَّةَ‌الله‌ یا‌اباصالحَ‌المهدی یا‌خلیفةَ‌الرَّحمنُ‌یا‌شریکَ‌القرآن‌ ایُّها‌الاِمامَ‌الاِنسِ‌و‌الجّانّ‌ سیِّدی‌و‌مَولایْ‌الاَمان‌الاَمان...🌱😍 صبحتون مهدوی ••✾ @modafehh ✾••
سہ شنبہ: نـاهار :باقـر العلـوم؛ امام مــحمد باقـر ( درود خدا بـر او بـاد ) شـام: شیخ الائمہ؛ امـام صادق ( درود خـدا بـر او بـاد) ••✾ @modafehh ✾••
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
#حدیث🌱🌷 💎امام رضا علیه السلام: به کودک دستور بده که با دست خودش صدقه بدهد، گرچه به اندازه تکّه نا
💚🍀 حضرت على عليه السلام: عمل اندك كه بر آن مداومت ورزى، از عمل بسيار كه از آن خسته شوى اميدوار كننده تر است 📚نهج البلاغه حکمت278 ••✾ @modafehh ✾••
: نشست توی تاکسی دیــد راننده نوار قرآن گذاشته! گفـــت: آقـا کسی مُـرده راننده با لبخـند گفـت بله دل مـــن و شــــما!!💔 {قـرآن مال مـرده ها نیـست باقرآن اُنس‌بیشتری بگیریم} ••✾ @modafehh ✾••
🚦 | | ڪافے است ازخرابـے های گذشته پشیمان شده باشیم وافسوس عمیق خود رابه خداے مهربان عرضه ڪنیم.. خداوندآینده را آباد وحال مارا خوب خواهدڪرد. 🌿 ••✾ @modafehh ✾••
﷽ •• یا صاحـــــــــ♥️ـــــب الزمان میمردم از فراق تو ،دل بود اگر دلم... ❤️| @modafehh
محــو لبـخـنـد آقـا چنددقیقه ای خیره به عکس حضرت آقانگاهی کردوگفت:می بینی آقا چقدتودل برونورانیه ........ ❤️ ••✾ @modafehh ✾••
😆 از بچه هاے خط نگهدار گردان صاحب زمان الزمانـ(عج)بود😎 .ميگفتند شبے به كمين رفته بود كه صداے مشكوکے شنيد. با عجله 🏃 به سنگر فرماندهے برگشت و گفت: بجنبيد كه عراقـے‌‌اند گفتند: شايد نيروهاے خودی باشند؟🤔 گفته بود: نه بابا با گوش‌هاي خودم شنيدم که عربے سرفه می‌کردند😂 😂 ••✾ @modafehh ✾••
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ رها با افتخار گفت: دانشجوی پرستاریه! خانوم و نجیب!آرزوی خیلی از مادرا و پسراست! احسان: حالا چرا محمدصادق رو قبول نمیکنه؟ محسن: محمدصادق دیکتاتوره! مهدی ادامه داد: همش میخواد همه چیز رو کنترل کنه. دوباره محسن: زینب میگه شبیِه عمو مسیحه. مهدی: میترسه مثل خاله مریم خونه نشین بشه و حق نداشته باشه تنها از خونه جایی بره. محسن: میگه اینجور مردا زود زناشونو پیر میکنن. مهدی: حق هم داره!با اینکه خاله مریم از مامان کوچیک تره، اما خیلی شکسته شده! رها و صدرا نگاهشان بین پسرها در گردش بود. با سکوت آنها رها گفت: ماشاالله اطلاعات! صدرا: ماشاالله به َفک! شما ِکی خاله زنک شدین؟ ِ مهدی: زینب خواهر ِ ماست!باید حواسمون بهش باشه!رها به اتاقش رفته و تلفن همراهش را برداشته، تماس را برقرار کرد. صدای آرام آیه گوشی تلفن همراهش پیچید: جانم رها جان؟ رها لبخند به لبانش راه یافت: جونت سلامت استاد!خوبی؟ آیه: خوبم دکتر!شما چکار میکنید؟پسرات خوبن؟این ورا نیومدی!مادرت چشم به راهته! رها: پسرا خوبن.این هفته سعی میکنیم بیایم به مادر سر بزنیم. راستش یک چیزی شده، خواستم بدونی! آیه: خیره ان شاالله رها: آقا مسیح به صدرا زنگ زده بود که پیگیر جواِب زینب سادات بشه. میخوای چکار کنی؟ اگه که نمیخواد، ردش کنید، اگه میخواید هم بسم الله، تمومش کنید. ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ آیه: امانت سیدمهدی هستش. هم من میترسم هم ارمیا!چکار کنم؟پاره تنمه، نفسمه، چکار کنم؟ خود زینبم راضی نیست دلش. رها: پس به مریم زنگ بزن بگو جوابت منفیه.بگو راه دوره، بگو اخلاق هاشون به هم نمیخوره، بگو دلش با این ازدواج نیست. آیه نفسش را به شدت بیرون داد: چند بار گفتم. اما آقا مسیح اصرار داره. رها پیشنهاد داد: به آقا ارمیا بگو باهاش صحبت کنه. آیه: با ارمیا صحبت میکنم، همین امشب تمومش کنه. رها: خوبه. ایلیا چطوره؟خوبه؟ آیه: آره خوبه، درساشو میخونه، بیشتر ساعتای درس خوندنش رو تو اتاق ارمیاست، ارمیا ازش درس میپرسه، درس میخونن،گاهی بازی میکنن.باورت نمیشه، ایلیا میشینه منچ و مار پله بازی میکنه، از بچگی از این بازیا بدش میومد! رها: خدا لعنت کنه اونارو. خدا لعنت کنه.زندگیتون زیر و رو شد بعد از اون اتفاق. رها به یاد آورد.... آن روزها پر از اضطراب بود، پر از ترس... پنج نفر از عزیزترین هایشان روی تخت اتاق عمل بودند، پنج نفر که عزیزتر از عزیز بودند. امانت سید مهدی کمرِ سیدمحمد را خم کرده بود. امان از امانت های سیدمهدی... همه بهوش آمدند جز ارمیا. رفت و آمد همه را خسته کرده بود و بیشتر از همه، پیگیری علت و عوامل ترور بود. تمام دنیای مجازی و حقیقی پر بود از ترور امیر ارمیا پارسا و خانواده اش، ترور امیر مسیح پارسا و همسرش. شایعه با حقیقت در آمیخت. تا آنکه آن روز صبح که رها هرگز از یاد نمیبرد. سرهنگ فرهنگ را از بس این روزها میدیدند، خوب میشناختند، احوال ارمیا را پرسید که هنوز بیهوش بود، بعد رو به سیدمحمد ادامه داد: عوامل ترور دستگیر شدن، بازجویی ها تموم شده و برای رسیدگی به پرونده در دادگاه به وکیلتون بگید اقدام کنه. ⏪ ... 📝@modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
🍃 یار دلسوز من گاهی آدم قشنگ حس می‌کند دنیا برایش به آخر رسیده. هر طرف که می‌رود، به دیوار می‌خورد. صدای قهقهۀ دنیا را هم خوب می‌شنود. ایستاده و به حیرتِ آدم از ته دل می‌خندد. دوست داری در میان قهقهه‌های دنیا کاری کنی که دلش آتش بگیرد امّا زورت نمی‌رسد، باید بایستی و آتش بگیری. این روزها قصّۀ دنیا برای من همین طور ورق می‌خورد. صدای قهقهۀ دنیا گوشم را کر کرده. آقا! وقتی می‌بینم زورم به دنیا نمی‌رسد، بدجور دلم می‌گیرد. نه این که فکر کنی فقط برای تو دهنی زدن به دنیا دنبال پاسخ این سؤالم امّا خودت هم می‌دانی که هیچ چیزی به اندازۀ جواب تو نمی‌تواند دل دنیا را آتش بزند؟ آقا! با من دوست می‌شوی؟ بگو دوست می‌شوی تا از دیوارهای تو در تویی که دنیا دورم کشیده رها شوم بگو دوست می‌شوی تا آتشی که دنیا به دلم زده، خاموش شود بگو دوست می‌شوی تا هوس دست انداختن من از سر دنیا برود. می‌دانم که اگر نخواهی با من دوست شوی، به زبان نمی‌آوری چون می‌دانی که اگر بگویی با من دوست نمی‌شوی صدای قهقهۀ دنیا چنان سر به فلک می‌گذارد که مرا خواهد کشت. تو دلسوزتر از این حرف‌هایی! شبت بخیر دلسوز من! ••✾ @modafehh ✾••
وضو قبل از خواب و قرائت سوره واقعه رو از یاد نبرید ✨ هدیه ی امشب:⇦۱۴ صلوات برای برادر شهیدمون شهید سیاهکالی شب خوش🌚 التماس دعا ••✾ @modafehh ✾••
بسم‌ربّ‌المهـد؁ 🧡🍁
•°🌱 سلام حضرت آرامش، مهدی جان در این آشفته بازار دلواپسی ، یاد شماست که آراممان می کند ، امیدمان می دهد و زنده مان می دارد ... اگر پناهگاه امنِ مهر شما نبود چگونه از هجوم فتنه های پیاپی در امان بودیم ؟ چگونه اینهمه غم را تاب می آوردیم؟ ... شکر خدا که شما را داریم ... اللهم عجل لولیک الفرج الآن والساعه ••✾ @modafehh ✾••
چــهارشنبہ: ناهار : بابـ الحوائج؛امام کاظـــم (درود خدا بر او باد) شـام :شـمس الشـموس ؛امام رضا(درود خـدا بر او باد) ••✾ @modafehh ✾••
❤️ «کارﮔﺮﺩﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ» ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩﻥِ نقش، ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﺎﺭﮔﺮﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﺷﺎﯾﺴﺘﮕﯽ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮ ﺍﺳﺖ؛ ﺧﻮﺵ ﺑﺪﺭﺧﺸﯿﺪ🌱 ••✾ @modafehh ✾••