خاطره ای از حمید آقا🌱✉
نماز باصفا میخوند.تو اتاق ارام و تاریک نماز میخوند سجدهای طولانی داشت دل از نماز نمیکند.
ادبش عالی بود صداش هیچ وقت بلند نبود مهربان بود همه چیز رو برای همه میخواست جز خودمون...مثلا اگه مغازه نزدیک خونه بسته بود سعی میکرد خرید نکنه و صبر کنه تا مغازه باز بشه چون میگفت همسایه هست و حق داره. گردنمون هیچ کس دست خالی از منزل ما نمیرفت اگه تقاضای کمک میکرد .
مزار شهدا میرفت و حسابی با شهدا درد و دل میکرد.
هر کس بهش ظلم هم میکرد باز با اخلاق و احترام باهاش برخورد میکرد.
به مال حلال اهمیت میداد مراقب حق الناس بود مثلا از چراغ قرمز رد نمیشد تا ماشین ترمز کنه و باعث اصطحلاک ترمز بشه و بشه حق الناس.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
•💛•
منعـٰآشقآنرهـبرنورانۍخویشم
آندلـبـروارسـتھعرفـٰانۍخویشم😌シ••!
#مقام_معظم_دلبری♥
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_چهارم
#قسمـت_شصت_چهار
بعد از بحث های فراوان قرار شد احسان و مهدی و با اصرار فراوان ایلیا به قم و به دنبال زینب سادات بروند. سیدمحمد که از بیمارستان آمده بود خسته بود و چشم هایش دو کاسه خون شده بود، رها و صدرا هم که بعد از آمدن به خانه درگیر گم شدن زینب سادات بودند، زهرا خانم هم که پا درد به او اجازه سفر نمیداد.
شبانه به راه افتادند.
********
زینب سادات خود را مقابل قبر پدر رساند.
نگاهش به نوشته روی قبر خیره ماند.
»سرهنگ شهید سیدمهدی علوی«
کنار قبر نشست و اشک از چشمانش جاری شد.
زینب سادات: سلام بابا جون. خوش میگذره؟ چرا بد بگذره؟ مامان و بابات پیشت هستن، مامان آیه و بابا حاجی! رفیقات، عمو یوسف و بابا ارمیا! اونجا برای خودت همه رو جمع کردی.
کمی صدایش بالا رفت و هق هقش بیشتر شد: من رو چرا نبردی؟ نگفتی دخترم تنها چکار کنه؟ غیرتت این بود بابا؟ که مزاحم ناموس خودت بشن؟ رفتی تا ناموس این مملکت آروم باشه؟ پس من چی؟ حق من چیه؟ من نباید آروم باشم؟ حق بی پدر من کجاست؟ چرا من تنهام؟ چرا رهام کردید؟ مگه خودت بابا ارمیا رو نفرستادی برام؟ مگه خودت مهرشو به دل بچگی های من ننداختی؟ چرا بابا؟ چرا ازم گرفتیدش؟ به کی بگم دردمو؟ به کی بگم مزاحم ناموست میشن؟ بابا من با ایلیا چکار کنم؟ من مادر بودن بلد نیستم! من نمیدونم با دلتنگیهای خودم چکار کنم. نمیدونم با غریبی ایلیا چکار کنم. بابا غیرتت کجاست؟ بیا پشت و پناه دخترت باش! منو به امید کی گذاشتی و رفتی؟ بابا برگرد! برگرد پشتم باش! بزن تو گوشش و بگو دور دخترمو خط بکش! بابا ازت شاکی ام! خدا! خدا شکایت تو رو به کی ببرم؟ به کی بگم یک دختر حقش بی پدری و .....
⏪ #ادامہ_دارد...
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_چهارم
#قسمـت_شصت_پنج
بی مادری نیست؟ حقش طعنه و کنایه نیست! خدا! دنیا به من بد کرد خدا! تنهام خدا! من بابامو میخوام! بابام.
سرش را روی خاک گذاشت و اشک ریخت. هق هق کرد. درد کشید. قلب صبور و مهربانش درد داشت. درد بی کسی!
چشمانش بسته شد و لحظه ای همانجا روی خاک به خواب رفت.
در جنگلی سبز خود را یافت. همراه کاروانی به سمت کربلا میرفت. نمازمیخواند و راه میرفت. به چشمه ای زلال رسید. دست در آب کرد و نوشید. صدای پدرش را شنید: زیارتت قبول بابا جان. رسیدی کربلا.
زینب سادات به چشمه نگاه کرد و بعد بلند شد و طواف کرد. بعد از طواف توجه اش به سمتی جلب شد. قدم به سمتش برداشت. از جنگل
خارج شده بود و میان بیابان خشک و سوزانی ایستاده بود. مردی را دید که جنین وار خود را در آغوش دارد و کودکی در آغوشش گریه میکند.
مرد شیشه شیری پر از روغن در دهان کودک گذاشت و کودک خورد.
محمدصادق را شناخت. میخواست به سمتش برود و بگوید با این کار بچه را میکشد. اما نمیتوانست. مردی با لباسهای خاکی کنار خود دید.
مرد گفت: شرمنده ام دخترم. از پسرم بگذر! من جلوی پدرت رو سیاهم! من و ببخش دخترم.
زینب سادات از خواب پرید. گریه اش گرفت. میدانست مرد در خواب، پدر شهید محمدصادق است. از شرمندگی شهید، خودش هم شرمنده شد.
زیر لب گفت: بخاطر شما حلالش کردم. بابا! بهش بگو حلال کردم پسرش رو. بگو شرمنده نباشه! بگو فقط کمکم کنه!
ساعت ها نشست و با پدر درد و دل کرد. در امامزاده نماز خواند و اشک ریخت. از خدا طلب یاری کرد و خود را به مهربانی های پدر سپرد.
آنقدر مشغول راز و نیاز بود که متوجه مردی که مقابلش نشست و فاتحه خواند هم نشد.
حامی: دلتنگ بابات شدی؟
⏪ #ادامہ_دارد...
📗
📙📗
📗📙📗
از ازل در طَلَبَت چشم تَرم گفت حسین
هرکجا بال زدم،
بال و پرم گفت حسین
مادرم داد به من درس محبت اما
من حسینی شدم از بس پدرم گفت حسین
شبتون حسینی 🌙♥
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
#سلامامامزمانم✋🏻💛•°
هر صبح ڪہ سلامت میدهم
و یادم می افتد که صاحبی
چون تو دارم:↯
کریم، مهربان، دلسوز، رفیق،
دعاگو، نزدیک...
و چھ احساسِ نابِ آرامش بخش
و پر امیدی است داشتنِ تـو...🌱
سلام ا؎ نور خدا در تاریڪی ها؎ زمین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
|#حدیث • . امام رضا علیه السلام فرمودند : گناهان کوچک ، زمینهے گناهان بزرگ است. هر که در گناه کوچ
#حدیث💙
امام على (؏) می فرمایند :↯
آنکه ارتباطش را با خدا اصلاح کند، خداوند رابطه ی او را با مردم اصلاح می نماید.
📚بحار ؛ ج ⁷¹ ، ص ³⁶⁶
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
#شهیدانہ🌿 بوی عطر عجیبی داشت... نام عطر را که می پرسیدیم جواب سر بالا می داد...👀 شهید که شد توی وصی
#شهیدانه
•💔🥀•
ڪلام شھید غلامعلی رجبی مداح و شاعر اهل بیت "علیهالسلام"
•|بہترین هدیه برای من
اشڪ چشم برای حسین{علیهالسلام} است.
اگر گاهی در هیئت ها
یک قطـره از اشڪ
براۍ اربابم را به من هدیہ کنید
از همہ چیز برایم بالاتر است
آنقدر که این یک قطره را
به تمـٰام بہشت نمیفروشم
به امید دیدار شما در قیامت|•
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
#بدون_تعآرف🖐🏻‼️
طبقمادهبیستوهفتقانوناساسے
عقیده برخےازمذهبےهاۍِ......
اینہکہ
اونشهدایےکہخوشگلترنشهیدترن:/🚶🏻♂
خدایےخودشهید
اگرمیدونستقرارهبعدازشهادتش...
یہرفتارهایےصورتبگیره
موندنخودشروباارزشترمیدونست...💔
•
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
||🌻💕||
#چادرانه
چـٰادرسرکردنبلدینمیخواد . . .
عِشـقمیخواد..!(:
پسبذاربهچادرٺپیلہکنن
بہپروانہشدنتمےارزد...🌷!"
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
۴ میم ضروری ازدواج 💍
🧡آقا پسر و دختر خانمی که در فکر ازدواج هستيد و در ذهن تان، بارها و بارها زندگی مشترکی مانند ليلی و مجنون ساخته ايد، بايد بدانيد که اولين و مهم ترين قدم برای خوشبختی در زندگی مشترک،انتخاب صحيح و اصولی همسر است.
به باور تمامی کارشناسان،روان شناسان و مشاوران خانواده در انتخاب همسر بايد 4 «ميم» مهم در نظر گرفته شود که در ادامه باهم میخوانیم.
💞ميم اول: مشاهده💞
مشاهده يعنی اين که برای انتخاب همسر خوب مشاهده کنيد؛
ظاهر و قيافه طرف مقابل را بررسي کنيد، شکل و حرکات، شيوه گفتار و رفتار ظاهري او را به عنوان شرط اول بپذيريد.
زيرا بارها ديده ایم که زن و شوهر بعد از چندين ماه زندگی مشترک به این نتیجه رسیده اند که زن قد بلند مي خواستم اما خانمم قدش کوتاه است يا خانمی گفته است که شوهرم نميتواند در جمع صحبت کند،خوب لباس نمی پوشد و از اين قبيل نظرها!
بنابراين افراد در جلسات خواستگاری تا حدی بايد مشخصات ظاهری و رفتاری طرف مقابل را ببينند و بپسندند.
💞ميم دوم: مصاحبه💞
مصاحبه يعنی اين که 2 نفر بايد خوب با هم صحبت کنند و درباره نکات مثبت و منفی يکديگر و مسائل مهمی که در تاريخچه زندگی هر کدام وجود دارد، از يکديگر سوال کنند.
بيماری های خاص، محل سکونت آينده و اين که می خواهند شغل شان چه باشد،نحوه تربيت فرزندان و درباره مسائل ديگری که ممکن است پيش بيايد صحبت کنند و در چندين جلسه و با شیوه خاص حانواده دختر و پسر با هم ديدار و گفت و گو داشته باشند تا نسبت به هم شناخت بيشتری پيدا کنند.
💞ميم سوم: مکاشفه💞
مکاشفه يعنی دختر يا پسر به قصد تحقيق و بررسی از زندگی اجتماعی طرف مقابل پرسش کنند از مدرسه،محل کار،محل سکونت، دانشگاه و.. تا ببينند وجهه اجتماعی او چگونه است.
برخوردش با مردم در اجتماع چطوری است.
مثلا فردی که با هيچ فردی ارتباط ندارد و دوست صميمی هم ندارد شايد دچار بدبينی باشد يا اختلالات ديگر که بهتر است همان ابتدا با پرسيدن از افراد مختلف چهره اجتماعی او بهتر شناخته شود.
💞ميم چهارم: مشاوره💞
بايد پذيرفت که امروزه ديگر اهميت مشورت کردن و مشاوره های قبل از ازدواج بر هيچ فردی پنهان نيست.
علاوه بر مشورت با بزرگ ترها و استفاده از تجربه آن ها بايد بدانيد که در جلسات مشاوره بر اساس تخصص، تبحر و تجربه مشاور، ۲ نفر با هم مقايسه مي شوند تا مشخص شود ميانشان تا چه حد و چه ميزان سازگاری وجود دارد، وتناسب زندگی اين ۲ با هم چقدر است و بر همين اساس هر دو، مورد سنجش مشاور قرار ميگيرند و چون مشاور يک فرد بی طرف است، می توان روی اظهار نظر او حساب کرد و تاييد يا عدم تاييد او را به حساب مخالفت های بی جای بعضی اطرافیان نگذاشت.
#قبل_از_ازدواج
#ازدواج
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
{آخرین نفس های شهید حمید}
دنیا برایم کۅه حسرٺ شده
حسرت آسمــــٰانیشدن و پرکشیدن
همانند تـــــو...
بـرادر آسمـٰانی من
روۍ مــــࢪا مگـذار زمیـن 💔🥀
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_چهارم
#قسمـت_شصت_شش
زینب سادات به حامی نگاه کرد: سلام عمو.
حامی: سلام یادگار سیدمهدی! چی شده که بغض صدات تمام گلزار شهدا رو تو غم فرو برده؟ نمیگی اینجوری میای اینجا، دل شهدا میگیره؟
زینب سادات: دل دختر شهید گرفته! دل بی کسی هاش گرفته.
حامی: یک ملتی رو شرمنده شهدا کردی با این حرفت.
دستی بر مزار رفیقش کشید: شرمنده ام سید.
شرمنده ام کاری کردیم دل یادگارت بگیره. شرمنده ام که امانتی تو چشمهاش خیس اشک شده.
زینب سادات: عمو! شما اینجا چکار میکنید؟
حامی: سیدمحمد زنگ زد. دل نگران امانت برادرش بود. کسی میدونه اینجایی؟
زینب سادات شرمنده شد: یادم رفت.
حامی: من به عموت زنگ زدم. دارن میان دنبالت. زینب خانم که فراموشکار نبود.
زینب سادات: امروز خیلی حس بی کسی کردم عمو! خیلی! یکهو خودم رو دیدم که اینجام. دلم پر بود.
حامی: اشکال نداره. یک کمی نگرانی برای ما لازمه! لازمه تا بیشتر حواسمون رو به امانتی های شهدا جمع کنیم. پاشو بریم خونه. بچه ها منتظرتن.
زینب سادات: ممنون. میخوام بازم پیش بابا باشم و باهاش حرف بزنم.
حامی بلند شد: همین اطراف هستم تا سید برسه. حواسم بهت هست. راحت باش.
******
سه مرد مقابل زینب سادات، کنار قبر سید مهدی
نشستند.
چشمان از گریه سرخ و پف کرده زینب به برادرانش افتاد.
ایلیا گفت: خیلی بدی! چطور دلت اومد نگرانمون کنی؟
زینب سادات با صدای گرفته اش گفت: ببخشید.
حالم خوب نبود.
⏪ #ادامہ_دارد...
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_چهارم
#قسمـت_شصت_هفت
مهدی گفت: اینبار دیگه نمیذاریم اذیتت کنه.
زینب سادات لبخند زد. نگاهش بین برادرانش چرخید: بی پدری سخته و ما خوب اینو میدونیم. حالا چرا لشکر کشی کردین؟
مهدی گفت: چون یکی باید ماشین تو رو بیاره، یکی مثل من هم تو رو. این داداشتم که دل تو دلش نبود و اومد.
زینب سادات اخمی کرد: تو مگه فردا مدرسه نداری؟
ایلیا خندید: فردا تعطیله خواهر خانمی!
مهدی بلند شد و گفت: بریم که تو خونهمنتظرمون هستن. زودتر بریم تا دلشون آروم بشه.
زینب سادات دستی به قبر پدر کشید و در دل گفت: ببخشید بابا! من به تو افتخار میکنم!
مهدی و ایلیا در دو طرف زینب سادات قرار گرفتند و به سمت خروجی گلزار شهدا به راه افتادند.
احسان هنوز نشسته بود. نگاهش به سنگ دوخته شد.
سلام سید! میدونم خیلی پر رو هستم. میدونم رسمش نیست. اما سید! دستمو بگیر! دل دخترت رو باهام نرم کن! میدونم لایقش نیستم! اما رفیقت، ارمیا، میگفت دست مثل ما رو میگیری. سید! منو لایق دخترت کن! کمکم کن سید! تو رو به جدت قسم کمکم کن!
احسان با ماشین خودش و مهدی پشت فرمان خودروی زینب سادات نشست. ایلیا به بهانه تنهایی احسان، همراه او شد و زینب سادات تمام راه از محمدصادق و حرف هایی که دلش را میسوزاند گفت و مهدی برادرانه پای درد و دلهای خواهرانه زینبش نشست. خواهری که عجیب این روزها دل نازک شده بود. خواهری که به پاکی برگ گل بود، به زلالی آب روان! خواهری که همان آیه رحمت خدا بود.
⏪ #ادامہ_دارد...
📗
📙📗
📗📙📗
حسینجانم!
﮼غمعشقتومراکشتولیحرفینیست
﮼عمر،درعشقتوخوباستبهآخربرسد
شبتون حسینی🌙✨
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمان
السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)
آقا جانـــــ ـــ .
دل من مال خودم نیست کفیلے دارد ...
عشق در مکتب ما شرح طویلے دارد...
کوچ کرده خبرے داده که بر مے گردد...
او که در گوشه این دهکده
ایلے دارد...
آه ...
اے منتظران فرجش بر خیزید...
بےگمان این همه تاخیر
دلیلے دارد...!!!
#أللَّھُـمَ_عَجِّـلْ_لِوَلیِڪْ_ألْـفَـرَج
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
سه شنبه:
ناهار: امام محمد باقر (درود خدا بر او باد)
شام: امام صادق (درود خدا بر او باد)
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
#آیه_گرافی🦋✨ ۞﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ
#آیه_گرافے🌸🌱
۞﴿إِنَّ النَفْس لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ به بدیها امر میکند﴾۞
به درستی که نَفْس (سرکش) بسیار
(یوسف/53).
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
🥀🏴
وفات حضرت سکینه خاتون دختر امام حسین علیه السلام تسلیت باد.
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینب 🖤
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
• 🌿📻 •
سيّئه تسؤک، خير عندالله من حسنة تعجبُک
گناهى كه تو را ناراحت (پشيمان) سازد، نزد خدا بهتر است از كار نيكى كه تو را مغرور سازد.
#نهج_البلاغه
بعضی وقتا یک یا چند عمل خوب ما رو به خودمون مغرور میکنه...اصلا حواسمون نیست که خدا به ما توفیقش رو داده
یادمون باشه که هر چقدر پله بالاتری از نردبون باشیم احتمال سقوطمونم بیشتره ها
مراقب باش غرور پایه های ایمانت رو نلغزونه...
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
خاطره از #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی 🦋⚡️
منو حمیدآقا باهم تو یه دانشگاه و کلاس بودیم. از اونجایی که منو حمیدجان و سیدجواد نسبت به بقیه مذهبی تر بودیم دوستای خوبی واسه هم شده بودیم. و همیشه توی انتخاب واحد باهم درس برمیداشتیم.
یه روز توی یکی از کلاس ها حمیدآقا کنفرانس داشت .
ایشون کنفرانس رو با آیه ای از قرآن شروع کرد و خیلیا خندیدن و جو کلاس رو متشنج کردند که هرکی جای ایشون بود استرس میگرفت
ولی حمیدآقا با تمام خونسردی کنفرانس رو ادامه دادند. گویی که همون آیه قرآن چنان آرامشی بهش داده که این چیزها واسش مهم نبود.
ایشون کنفرانس رو به خوبی ارائه دادند و بهترین نمره رو هم گرفتند...
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
#انگیزشی❄️
"ايمان تو"
مى تواند كوه ها را جا به جا،
و
"انديشه ات"
مى تواند آنها را
"خلق" كند
پس اندیشمندِ با ایمان باش تا دنیا را
محصور در دستانت کنی.
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
#اݪسلامعلیڪیابقیةاللھ..❄️
❍حلالتماممشڪلاتےا؎عشق
تنهاتوبهانہ؎حياتےا؎عشق
❍برگردڪہروزمرّگےماراڪشت
الحقڪہسفينةالنجاتے ا؎عشق
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
چهارشنبه:
ناهار: امام کاظم (درود خدا بر او باد )
شام: امام رضا (درود خدا بر او باد)
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
#نماز • 🌸🍃• • نماز اساسى ترین رشته ى الفت و عالى ترین عامل محبّت بین بندگان و حضرت حقّ است. • نماز
#نماز
• 🌼🌱 •
قرآن که نازل شد، خداوند فرمود:
این کلامی سنگین است اما ای پیامبر! نگران نباش از نماز کمک بگیر: قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا! 🌱
آری! با نماز که مأنوس باشی
برایت فرقی نمیکند کجا باشی
در ایران باشی یا در توکیو ژاپن...
در مسجد باشی یا در رقابتِ کُشتی...
توفقط دلت میخواهد باخدایت خلوتکنی!
« واز صبر و نماز یاری جویید و این کار سخت و سنگین است مگر برای خاشعان»♥️ (بقره ۴۵)
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
•💚•
گفتندشھیدگمنامہ،پلاڪهمنداشت!
اصلاهیچنشونہاےنداشٺ!
امیدواربودمرویزیرپیرهنیش
اسمشرونوشتہباشھ…💔
نوشتہبود:اگربرایخداسٺ
بگذارگمنام بمانم...
#گمنام
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی