▪️اسماعیل هنیه به شهادت رسید
🔹روابط عمومی سپاه در اطلاعیهای اعلام کرد: بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون؛ با عرض تسلیت به ملت قهرمان فلسطین و امت اسلامی و رزمندگان جبهۀ مقاومت و ملت شریف ایران، بامداد امروز محل اقامت جناب آقای دکتر اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسیِ مقاومت اسلامیِ حماس در تهران مورد اصابت قرار گرفته و در پی این حادثه ایشان و یک نفر از محافظینش به شهادت رسیدند.
🔹علت و ابعاد این حادثه در حال بررسی و نتایج آن متعاقبا اطلاعرسانی خواهد شد.
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
▪️اسماعیل هنیه به شهادت رسید 🔹روابط عمومی سپاه در اطلاعیهای اعلام کرد: بسم الله الرحمن الرحیم انا
مهمان ، حبیب خــــداست.
و
مهــــــمان ما را کشتند... 🥀
#انتقام_حبیب
#اسماعیل_هنیه
" و إنه لجهاد، نصر أو استشهاد... "
جهاد، پیروزی یا شهادت است💔
#شهید_اسماعیل_هنیه #تسلیت_ایران_فلسطین
#اسماعیل_هنیه
داغ ابراهیم بر دل ماند و اسماعیل رفت
یک خبر تسکین این درد است"اسرائیل رفت"
#شهید_اسماعیل_هنیه #اسماعیل_هنیه
#تسلیت_ایران_فلسطین
✨ بسم رب الحُســـین🥀
از گپ و گفت های بچه های هیئت میشه فهمید ، کم کم داره بوی اربعین میاد آقا ...
ما منتظر دعوتیم آقــ🚩ــــــا
پیشنهاد میکنم هر عزیزی به نیت یک شهید این کار را انجام دهید
#کانال رسمی شهید مدافع حرم حاج حمید سیاهکالی مرادی
جهت اطلاع شما همراهان همیشگی
تقدیر و تشکر به خاطر حمایت و مشارکت شما همراهان همیشگی اجرتان با شهدا و حضرت زهرا سلام الله علیها
#کانال رسمی شهید مدافع حرم حاج حمید سیاهکالی مرادی
Mohammad Hossein Hadadian - Gharar Nabood (128).mp3
8.5M
ســلام آقا ،
سـلام ای عزیز دلم❤️🩹
حال و روزم اینه ، نوکرتم شبانه روز تو فکر اربعینه ! . .
#مداحی🎧با صدای محمدحسین حدادیان
کربلای تو
گفتنی نیست
تماشاییست...
#امام_حسین #اربعین
اگه اربعین بیام کربـــلا ،
ممنونت میشم آقـــــ🙏ـــــا ؛
اما
اگه قسمتم نبود بیام ،
به فدای سرت مولـــــ🥀ــــــا ؛
فقط آقا
جواب پچ پچهای مردم پشت سرت نوکرت ،
با شما آقـــــ😔ـــــا ؛
سلام و ادب رفقا 👋🏻
ان شاالله که حال همگی عالی باشه ❤️
به امید خدا از فردا باز قراره کانال شهید حمید عزیز جان تازه ای بگیره 😊
ان شاالله قرارع چندتا برنامه مختلف داشته باشیم مثل:
چله های پیوسته
خوشنویسی
خیریه
معرفی کتاب
گوشه از زندگینامه شهید حمید
رمان
و....
‼️ممنون میشیم اگر پیشنهادی داشتید اینجا بهمون بگید:
https://daigo.ir/secret/1373105548
صدقه اول ماه صفر تاکید ویژه ای شده
ان شاالله که فراموش نکنیم و بقیه را هم دعوت به مشارکت در این امر خیر و با برکت داشته باشیم ان شاالله
#کانال رسمی شهید مدافع حرم حاج حمید سیاهکالی مرادی
از امشب چله زیارت عاشورامون رو شروع میکنیم🌹
ساعت ۲۰:۰۰🕗
هر شب به یک نیت قرارع زیارت عاشورا بخونیم
شماهم اگر دوست داشتید پیشنهاد بدید به چه نیت هایی باشه👇🏻
https://daigo.ir/secret/8373478863
ٖؒ﷽◉اولیــــن روز چله زیارت عاشورا🌱
به یاد شهید حـمید سیاهــکالی مرادی❤️
به نیت رفع بلا از سر همه شیعیان 🙏🏻
ؒ
صفحه پنج قرآن کریم.mp3
4.07M
📢هر روز یک صفحه قرآن بخوانیم
🔹️صفحه پنج قرآن کریم، سوره مبارکه البقرة
با صدای عبدالباسط محمدعبدالصمد بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شرط شهید شدن....💔
@modafehh
💥 #تلنگر
روز قیامت میگۍ خدایا اشتباه شده
من کاراے خوبۍداشتم کـه نیست
و گنـاهانی نداشتم کـه هست ;جواب میاد حسنات رفت در پرونده کسی کـه
غیبتش را کردی و از گناهانش به تو رسید
•.
#ایتاللهمجتهدیتهرانی!
#رفیق_مواظب_باش 😢😉
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
از امشب چله زیارت عاشورامون رو شروع میکنیم🌹 ساعت ۲۰:۰۰🕗 هر شب به یک نیت قرارع زیارت عاشورا بخونیم
ٖؒ﷽◉دومــــین روز چله زیارت عاشورا🌱
به یاد شهید حـمید سیاهــکالی مرادی❤️
و شهید امیرحسین علیخانی🌱
به نیت سلامتی همه بیماران سرطانی🙏🏻
ؒ
🌸🌸🌸🌸🌸
❤️رمان لبخند بهشتی ❤️
نویسنده: میم بانو
قسمت اول
بی حوصله روی تخت دراز میکشم و ساعدم را روی چشم هایم میگزارم. بخاطر فکر کردن زیاد شقیقه هایم تیر می کشند . از صبح که خبر را شنیده ام ، فقط مشغول فکر کردن هستم. دیشب عمو محمود با پدرم تماس گرفت و از جانب خودش و عمو محسن اظهار پشیمانی کرد و خواستار رابطه ی دوبارهل شد به همین دلیل از ما دعوت کرد تا برای نهار مهمانش باشیم. پدرم هم بعد از مشورت با مادرم دعوتش را قبول کرد . با صدای در اتاق از فکر بیرون می آیم . دستم را از روی چشم هایم پایین می اورم قبل از اینکه چشم هایم را باز کنم صدای عصبی مادرم به گوشم میرسد
_ای بابا تو که هنوز اماده نشدی. باید نیم ساعت دیگه اونجا باشیم ، من فکر کردم زودتر از من اماده میشی.
با آرامش چشم هایم را باز میکنم و روی تخت مینشینم . به چهره عصبی مادرم چشم میدوزم
+اونوقت چرا فکر کردید من باید مشتاق رفتن باشم؟
اخم هایش را باز میکند و با لحنی که سعی دارد مهربان باشد می گوید
_مشکلت با این بنده های خدا چیه؟انسان جایز الخطاست. این ها هم یه اشتباهی کردن الانم پشیمونن.
پوزخندی میزنم و سرم را به نشانه تاسف تکان میدهم
+مادر من چقدر ساده ای آخه.من که میگم اینا یه کاسه ای زیر نیم کاسشونه . وگرنه چرا این همه سال حتی یه زنگم بهمون نزدن؟
دوباره ابروهایش را در هم میکشد
_تو چرا انقدر نسبت به همه بد بین شدی؟انشا الله که قصد بدی ندارن
شانه بالا می اندازم
+من که بعید میدونم اینا قصدشون خیر باشه
مادر بی توجه به حرفم به سمت کمد میرود
_بسه دیگه پاشو بیا لباستو بپوش دیر شد بنده های خدا منتظرن.
بعد در کمد شروع به جست و جو میکند.
کاش میتوانستم به این مهمانی نروم.
______________
دل از من برد روی از من نهان کرد
خدارا با که این بازی توان کرد؟
حافظ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان لبخندبهشتی 💖
نویسنده: میم بانو
قسمت دوم
مادرم مانتوی کالباسی رنگی را از کمد بیرون میکشد .
مانتوی ساده ای است که فقط در قسمت بالاتنه اش گل های کوچک سفید رنگی دارد و لب آستین هایش تور های سفید رنگ نازکی دوخته شده اند.
لباس را از دست مادرم میگیرم و همزمان بلند میشوم
+الان آماده میشم شما برید .
مادر مردد نگاهی به من می اندازد و به سمت در میرود
_پس عجله کن
بعد از بسته شدن در نفسم را محکم فوت میکنم .
نگاهی به ساعت می اندازم . ١٢ و ٤٥ دقیقه را نشان میدهد .
از کمد شلوار سفید رنگی بیرون میکشم و همراه مانتو روی تخت می اندازم . روسری صورتی ساده ام را بر میدارم و مشغول پوشیدن لباس هایم میشوم . عطر گل مریم را به چادرم میزنم و ان را روی ساعدم می اندازم .
وقتی وارد حیاط میشوم با چهره درهم مادرم رو به رو میشوم
_کجایی تو پس دختر . مثلا قرار بود ساعت ١ اونجا باشیم الان ١ و ١٠ دقیقه هست هنوز راه نیوفتادم .
لبخند عمیقی میزنم
+حرص نخور مامانی وگرنه زود پیر میشی
مادر سری به نشانه تاسف تکان میدهد و از در خارج میشود .
خنده ریزی میکنم و چادرم را روی سرم می اندازم .
به سرعت سوار ماشین میشوم .
با بسم اللهی پدر استارت میزند و به سمت خانه ای که معلوم نیست چه در آن انتظارمان را میکشد حرکت میکنیم .
در تمام مسیر ذهنم غرق در اتفاقات ٩سال پیش میشود : روز های اول مهر ماه بود که متوجه شدم بابا رضا تصادف کرده و به خاطر ضربه مغزی فوت کرده است .
مهر آن سال شد بدترین مهر ماه زندگی ام .
〰〰〰〰〰〰〰
《دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شندنش می ارزد》
علی اصغر داوری
🌸🌸🌸🌸🌸