اون روز یادمه امام جماعت به خدا در مورد تو گفت: اللّهُمَ اِنَّ هذَا الشَّهيد ......🤲 این جمله یعنی مهر قبولی بر 26 سال و 7 ماه ، بندگیت 🍁آقا حمید خوش به سعادتت رفیق😔 به اونچه که میخواستی و واسش تلاش کرده بودی ، رسیدی🥀 #دلنوشته @modafehh

خدایا !🤲 میدانم که میدانی و میدانم که میپوشانی دانسته هایم را🥀 خدایا !🤲 ببخش که بعد از دانستن خوب بودنت باز بد شدم🥀 #شبتونـبخیر @modafehh

🌸🍀بسم الله الرحمن الرحیم🍀🌸

هر روز ، غذای نذری🍽 پنج شنبه ها ناهار☀️: جواد الائمه،امام محمد تقی (درود خدا بر او باد ) شام🌙: هادی دلها ، امام علی النقی (درود خدا بر او باد) #غذای_نذری 🍂🍁🍂 @modafehh 🍁🍂🍁

••• 🍂 تا زمانے كه رسیدن به تو امڪان دارد زندگی درد قشنگےست كه جریان دارد! #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌱 🔜 @modafehh

حضرتِ آقا: ⇜اینایے ڪه نوشتینـ دستتون گرفتین کوچیکہ نمیتونم ببینمـ..👀!! یکے از دانشجـوها: ⇜آقا نوشتہ جانمـ فداےِ رهبر✋🏻 👑‏⁧حضرتِ آقا⁩:خدانڪنه #اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @modafehh

گِدای عِشق تُو🍂 اَز هَرکَسی کِه پا'بُخُورَد🥀، تُو را کِه داشتِه باشَد، غَم چِه را بُخُورَد🍁 •|تَمامِ دَغدَغِه اَش حَسرَت هَمین جُملِه اَست "خُدا کُنَد کِه مَسیرَم بِه #کربلا بُخُورَد❤️ #دلنوشته @modafehh

گفتم ڪلیدِقفلِ‌شهـادت‌شڪستہ‌است یااندراین‌زمــانہ درِ‌باغ‌بستہ‌است ؟! ☘ خندیدوگفت سـاده‌نباش‌ای‌قفس‌پرست !! دربستہ‌نیست بال‌وپرِ‌مـاشڪستہ‌است ... @modafehh

مناجات زیبا و دلسوزانه با آقا صاحب الزمان(عج)🌼 به زبان ترکی😔 آقا گَل مَه📄 #پنجشنبه_ها_و_دلتنگی_ارباب @modafehh

وقتی رهبر میگه : تحصیل📚 ، تهذیب💚 ، ورزش🥇 📚تحصیل میشه نمره اول دانشگاه ، لیسانس حسابداری ، کاردانی نرم افزار 💚تهذیب میشه گریه های نماز شب تو اتاق تاریک و اما 🥇ورزش چیزی که کم راجبش از 🍁آقا حمید شنیدیم ورزش میشه گرفتن مدرک دان 3 کاراته 🤼‍♂️ 👈اینا یعنی وقتی رهبر یه حرفی میزنه سربازش باید بهش عمل کنه ...👉 چیزی که #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی خوب متوجه ش بود. @modafehh

🌹 #ارباب_خوبم_سلام 🌹 تشنگان عشق را با مُشٺ آبی جان بده کربلا دور اسٺ ما را با سرابی جان بده زندگی یعنی سلام ساده‌ای سمٺ شما ایها الارباب ما را با جوابی جان بده شب‌جمعست‌هوایت‌نکنم،میمیرم...😔 @modafehh

🌸🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺🌸

با عرض سلام و صبح بخیر 🌞 خدمت اعضای محترم کانال شهید پاییزی حرم #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی 🍁 الهی که به حق صاحب این روزی مبارک بهترین خیرها و برکات نصیب شما خوبان و خانواده های محترمتان شود😊 التماس دعا از تک تک عزیزان🍂🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃‏ #صبح_های_شهدایی @modafehh

#سلام_امام_زمانم💚 🍀🌼🍀🌼🍀🌼‏ ياد آن شاعر دلداده به خیر که دمادم میگفت خبر آمد خبری در راه است سرخوش آن دل که از آن آگاه است 🍀🌼🍀🌼🍀🌼‏ ولی ای کاش خبر می آمد که خدا مى خواهد پرده از غیبت مهدی زمان بر دارد پرده از روزنه ی عشق و امید پرده از راز نهان بردارد 🍀🌼🍀🌼🍀🌼‏ کاش روزی خبرآید که تسلای دل‌خلق خدا از فراسوی افق می آید مهدی، آن یوسف گم گشته‌ی زهرا و على از شب هجر به کنعان دلم می‌آید 🍀🌼🍀🌼🍀🌼‏ #یا_صاحب_الزمان_(عج) @modafehh

هر روز ، غذای نذری🍽 جمعه ها ناهار☀️:امام حسن عسکری (درود خدا بر او باد ) شام🌙: حضرت ولیعصر (درود خدا بر او باد) #غذای_نذری 🍂🍁🍂 @modafehh 🍁🍂🍁

#ارسالی از اعضاء🍁🌸 @modafehh

♨️واکنش مقام معظم رهبری به #القاب دادن به ایشان! @modafehh

#ارسالی از اعضاء🌼 @modafehh

وای‌ به وقتے که انتظارمون برای چیزای دیگه بیشتر از انتظارمون برای امام‌زمـ💚ـان باشه...! #یاایهاالعزیز🌷 #دلنوشته @modafehh

#شهید_برونسی خدایا اگر میدانستم با مرگ من یک دختر در دامان حجاب میرود حاضر بودم هزاران بار بمیرم تا هزاران دختر در دامان حجاب بروند #کلام شهید💛 @modafehh

هنر آن است که برای تو خرج شود ...🍃🍂 #نقاشی_با_قلم @modafehh

مادلخوش به قطره ی دور از دریاشدیم؛ زلالی قطره دیده ایمُ عاشق دریاشدیم؛ 🍃🍂🍃🍂‏ همچون حمیدمرادی 🍁دیده ایمُ؛ عاشق اربابش حسین(ع)🌹 شدیم؛ 🍃🍂🍃🍂‏ #دلنوشته @modafehh

#داستان_واقعی #عاشقانه_ای_برای_تو_۱۰ نویسنده: شهید مدافع حرم #شهید_سید_طاها_ایمانی 🌸بسم رب الشهدا والصدیقین🌸 قسمت دهم  داستان دنباله دار عاشقانه ای برای تو: ✨#تعهد✨ 🍃گل خریدن تقریبا کار هر روزش بود ... گاهی شکلات هم کنارش می گرفت ... بدون بهانه و مناسبت، هر چند کوچیک، برام چیزی می خرید ... زیاد دور و ورم نمیومد ... اما کم کم چشم هام توی محوطه دانشگاه دنبالش می دوید ... 🍃رفتارها و توجه کردن هاش به من، توجه همه رو به ما جلب کرده بود ... من تنها کسی بودم که بهم نگاه می کرد ... پسری که به خنثی بودن مشهور شده بود حالا همه به شوخی رومئو صداش می کردن ... 🍃اون روز کلاس نداشتیم ... بچه ها پیشنهاد دادن بریم استخر، سالن زیبایی و ... 🍃همه رفتن توی رختکن اما پاهای من خشک شده بود .. برای اولین بار حس می کردم در برابر یه نفر تعهد دارم ... کیفم رو برداشتم و اومدم بیرون ... هر چقدر هم بچه ها صدام کردن، انگار کر شده بودم ... 🍃چند ساعت توی خیابون ها بی هدف پرسه زدم ... رفتم برای خودم چند دست بلوز و شلوار نو خریدم ... عین همیشه، فقط مارکدار ... یکیش رو همون جا پوشیدم و رفتم دانشگاه ... 🍃همون جای همیشگی نشسته بود ... تنها ... بی هوا رفتم سمتش و بلند گفتم: هنوز که نهار نخوردی؟ ... 🍃امتحانات تموم شده بود ... قرار بود بعد از تموم شدن امتحاناتم برگردم ... حلقه توی جعبه جلوی چشمم بود ... 🍃دو ماه پیش قصد داشتم توی چنین روزی رهاش کنم و زیر قولم بزنم ... اما الان، داشتم به امیرحسین فکر می کردم ... اصلا شبیه معیارهای من نبود ... 🍃وسایلم رو جمع کردم ... بی خبر رفتم در خونه اش و زنگ زدم ... در رو که باز کرد حسابی جا خورد ... بدون سلام و معطلی، چمدونم رو هل دادم تو و گفتم: من میگم ماه عسل کجا میریم ... 🍃آغاز زندگی ما، با آغاز حسادت ها همراه شد ... اونهایی که حسرت رومئوی من رو داشتند ... و اونهایی که واقعا چشم شون دنبالش افتاده بود ... 🍃مسخره کردن ها ... تیکه انداختن ها ... کم کم بین من و دوست هام فاصله می افتاد ... هر چقدر به امیرحسین نزدیک تر می شدم فاصله ام از بقیه بیشتر می شد ... ✍ادامــــــه دارد .... @modafehh