#عکسوخاطراتشُهدا 🥀
✨ عدو شود سبب خیر
اینجا مقر سپاه هفتم عراق است. هر اکیپ از اسرا را میآوردند و جداگانه به صف روی زمین مینشاندند ، تا مقدمات انتقال آنها را به پشت جبهه فراهم کنند.
اینجا زمینش پر از خونی است که از زخمهای رزمندگان اسلام به زمین سرازیر شده بود. دستهایمان را بستند و ما را نشان دهند.
خبرنگاران خارجی را خبر کرده بودند تا از همه عکس و فیلم بگیرند و بعداً بگویند:« آهای جهانیان ببینید که ما شق القمر کردهایم.»
تنگ غروب بود و آفتاب در حال خداحافظی؛
در آن حال زمین و آسمان سرخ و دلم گرفته بود عجب شبی بود و ای کاش این شب اصلاً نمیآمد. سرباز عراقی چراغ قوه پرنوری که دستش بود را سمت ما گرفت تا خارجیها بهتر عکس بگیرند. در بین اسرا من از همه جوانتر بودم و در صف اول نشسته بودم. عکاس خارجی دوربینش را به سمت من گرفت ، سرم را انداختم پایین. سرباز عراقی سرم را از زمین و با خشم خاصی بلند کرد ، دوباره سرم را به عقب برگرداندم و نمیخواستم از چهرهام که جوان است و عاشق خمینی سوء استفاده کنند.
این بار سرباز عراقی دست گذاشت به زخم سرم که هنوز تکه سرب ترکش داخلش بود و سرم را برگرداند ، دلم ضعف رفت.
دیگر بیحال نشستم و عکاس عکس خود را گرفت. در آن غروب دلگیر از گروههای مختلفی از رزمندگان که در جریان #عملیاتکربلای۴ اسیر شده بودند ، عکس گرفتند و با چاپ آنها در نشریاتشان تبلیغات زیادی کردند.
#راوی: آزاده رضا نظرنژاد
#ماندگاران