eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.5هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
108 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون: @modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 ✨مانع رفتن من نشوید پسرم ۱۴ ساله بود که افتاد توی خط انقلاب و در دبیرستان حزب جمهوری اسلامی و انجمن اسلامی فعالیت‌های زیادی داشت. یک روز همه اهل خانواده نشسته بودیم دور سفره و در حال خوردن ناهار بودیم. مصطفی که تازه پایش در جبهه مجروح شده بود سرش را پایین انداخته بود و در حال خوردن غذا بود به من گفت: پدر ما با اجازه شما بعد از ظهر می‌خواهیم برویم منطقه. گفتم: شما برای چی؟ برادرت که شده ، هم که جبهه است. من هم که باید سر کار بروم ، تو نباید بروی، باید بمانی تا نباشد. از طرفی تو هم هنوز پایت خوب نشده است من راضی نیستم و موافقت نمی‌کنم. ناراحتی را کاملاً در چهره‌اش دیدم آن لحظه چیزی نگفت ، ۱۰ دقیقه که گذشت. گفت: پدر ببخشید من هستم مقلد شما که نیستم. گفتم: بله هستی اما رضایت پدر و مادر هم شرط است. گفت: اما امام خودشان فرمودند: که رضایت پدر و مادر شرط نیست. آن روز کمی در این خصوص با هم بحث کردیم و من همچنان با رفتنش مخالفت کردم. با ناراحتی از سر سفره بلند شد و رفت. من هم ناراحت رفتم . چند دقیقه‌ی نگذشته بود که دیدم مصطفی جلوی مغازه ایستاده و دارد نگاه می کند. همین طور که به من نگاه می کرد آهسته آهسته آمد و کنار در ایستاد ،اما داخل نشد. گفتم:مصطفی اذن دخول میخوای،خوب بیا تو دیگه! در را باز کرد آمد تو و یک نگاهی به من کرد که من حسابی خودم را باختم. حالت به خودش گرفته بود که نتوانستم تحمل کنم و گریه کردم، رفتم صورتم را شستم و دوباره برگشتم. گفت: ادامه دارد...