01. Piano and Violon.mp3
3.56M
Romance Waltz 🎻
اثر فرانتس شوبرت آهنگساز اتریشی
آثار وی در سبک رمانتیک (Romanticism) است، این نابغه آهنگسازی تنها ۳۱ سال عمر کرد.
#ایماژ #یاد #آبی 🔹
_________________________
آسمان را...!
ناگهان آبی است!
از قضا یک روز صبح زود می بینی
دوست داری زود برخیزی
پیش از آنکه دیگران
چشم خواب آلود خود را وا کنند
پیش از آنکه در صف طولانی نان
باز هم غوغا کنند
در هوای پشت بام صبح
با نسیم نازک اسفند
دست و رویت را بشویی
حوله ی نمدار و نرم بامدادان را
روی هُرم گونه هایت حس کنی
وسلامی سبز
توی حوض کوچک خانه
به ماهی ها بگویی
سفره ات را وا کنی
نان و پنیر و نور
تا دوباره
فوج گنجشکان بازیگوش
بر سر صبحانه ات دعوا کنند
دوست داری
بی محابا مهربان باشی
تازه می فهمی
مهربان بودن چه آسان است...
با تمام چیزها از سنگ تا انسان!
دوست داری
راه رفتن زیر باران را
در خیابان های بی پایان تنهایی
دست خالی بازگشتن
از صف طولانی نان را
در اتاقی خلوت و کوچک
رفتن و برگشتن و گشتن
لای کاغذ پاره ها
نامه های بی سرانجام پس از عرض سلام...
نامه های ساده ی باری اگر جویای حال و بال ما باشی...
نامه های ساده ی بد نیستم اما...
نامه های ساده ی دیگر ملالی نیست غیر از دوری تو...
گپ زدن از هردری
با هر در و دیوار
بعد هم احوالپرسی
با دوچرخه
با درخت و گاری و گربه
با همه، با هرکس و هرچیز
هر کتابی را به قصد فال واکردن
از کتاب حافظ شیراز
تا تقویم روی میز
آب پاشی کردن کوچه
غرق در ابهام بوی خاک
در طنین بی سر انجام تداعی ها...
با فرود
قطره
قطره
قطره های آب
روی خاک
سنگفرش کوچه ای باریک را از نو شمردن
در میان کوچه ای خلوت
رو به روی یک در آبی
پا به پا کردن
نامه ای با پاکت آبی
-پاکت پست هوایی-
بر دُم یک بادبادک بستن و آن را هوا کردن
یادگاری روی دیوار و درخت و سنگ
روی آجرهای خانه
خط نوشتن با نوک ناخن
روی سیب و هنداونه
قفل صندوق قدیم عکس های کودکی را باز کردن
ناگهان با کشف یک لحظه
از پس گرد و غبار سالهای دور
باز هم از کودکی آغاز کردن
روی تخت بی خیالی
روی قالی تکیه بر بالش
در کنار مادر و غوغای یکریز سماور
گیسوان خواهر کوچکترت را
با سر انگشتان گیجت شانه کردن
وانار آبداری را
توی یک بشقاب آبی دانه کردن
امتداد نقشهای روی قالی را
با نگاهی بی هدف دنبال کردن
جوجه ی زرد و ضعیفی را که خشکیده
توی خاک باغچه
با خواندن یک حمد و سوره چال کردن
فکر کردن
فکر کردن
در میان چارچوب قاب بارانْ خورده ی اسفند
خیرگی از دیدن یک اتفاق ساده در جاده
دیدن هر روزه ی یک عابر عادی
مثل یک یاد آوری
در سراشیب فراموشی
مثل خاموشی
ناگهانی
مثل حس جاری رگبرگهای یک گل گمنام
در عبور روزهای آخر اسفند
حس سبزی، حس سبزینه!
مثل یک رفتار معمولی در آیینه!
عشق هم شاید
اتفاقی ساده و عادی است!
#قیصر_امین_پور
(۱۳۳۸ - ۱۳۸۶)
🌴 @ModamQom
و نیز گویند: چون ابراهیم گفت مر اسماعیل را: «یا بُنَیَّ إنّی أری فِی المَنامِ انّی أذبَحُکَ (۱۰۲/الصافات)، اسماعیل گفت: «ای پدر، هذا جَزاءُ مَنْ نامَ عَنْ حبیبه، لَوْلَمْ تَنَمْ لَما اُمِرْتش بِذِبْحِ الوَلَدِ.» این جزی آن کس است که بخسبد و از دوست غافل شود اگر نخفتی نفرمودندی که پسر را بباید کشتن. پس خواب تو مر تو را بی پسر گردانید و مرا بی سر. درد من یک ساعته باشد و درد تو همیشه.
کشف المحجوب
هجویری
🔹
و گفت: ابراهیم علیه السلام اسماعیل را گفت: ای پسر در خواب دیدم که ترا قربان همی باید کرد گفت: ای پدر اگر نخفتئی آن خواب ندیدی.
تذکرةالاولیا
ذکر شیخ ابوعلی دقاق
عطار
🍂🍃🍂🍃🌹🍃🍂🍃🍂
رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد
ما به قربان تو رفتیم و همان جا ماندیم!
#میر_نجات_اصفهانی
#عید_قربان_مبارک
🌴 @ModamQom
🍂🍃🍂🍃🌹🍃🍂🍃🍂
كَفى في فضلِ مولانا عليِِ
وقوعُ شك فيهِ اَنَّهُ الله
در فضیلت مولای ما علی سلاماللهعلیه همین بس که شک کردند او خداست
#شافعی
#غدیر
__________
محمد عربی آبروی هر دو سرا ست
کسی خاک که درش نیست خاک بر سر او
شنیده ام که تکلم نمود همچو مسیح
بدین حدیث ، لب لعل روح پرور او
که من مدینه علمم ، علی در است مرا
عجب خجسته حدیثی ست من سگ در او
#هلالی_جغتایی
__________
🌴 @ModamQom
🍂🍃🌹🍃🍂
بیدل! رقم خفی، جلی می خواهی
اسرار نبی رمز ولی می خواهی
خلق آینهاند نور احمد دریاب
حق فهم اگر فهم علی می خواهی
#جناب_بیدل
#غدیر
ذوالفقار تو دو دم دارد و عیسی یک دم...
پس اولوالعزم ز شمشیر تو یک دم عقب است
#معنی_زنجانی
#غدیر
🌴 @ModamQom
🍂🍃🍂🍃🌹🍃🍂🍃🍂
چون لباس کعبه بر اندام بت زیبنده نیست
چون تو بر شخص دگر نام #امیرالمومنین
#جناب_صائب
#غدیر
🌴 @modamqom
🌷💐🌺🌸🌼🌹
مردی ز کنندهی در خیبر پرس
اسرار کرم ز خواجهی قنبر پرس
گر طالب فیض حق به صدقی حافظ
سرچشمهی آن ز ساقی کوثر پرس...
#جناب_حافظ
#غدیر
🌴 @ModamQom
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
خوبان گنه ندارند گر ياد ما نكردند
چون شعر بد به خاطر، نتوان سپرد مارا
مرحوم #محمد_قهرمان
______________
عکس: میانههای خیابان نوزده دی، قم
🌴 @ModamQom
#ایماژ #ولتا #ابژه #آشنایناآشنا #Defamiliarization #شعر
🌳 پ.ن:
شعر کجای زندگیهای ماست؟ شعر کیست؟ شاعرانگی کیست؟ میگویم کیست چون میخواهیم چراغقوه بیاندازیم و شعر را تشخیص دهیم، کجاست؟ شاید شعر همه جا هست و هیچ جا نیست، در کوچه و خیابان کم پیش میآید باشد، روی دیواری یا تابلوی برقی یا کف زمینی، در آواز پیرمردی بازاری، در کاغذی بادآورده، حتی در خرت و پرت های کیف بادکرده پشت کمد هم نبود، بینِ "پوشهی مدارک اداری و گزارش اضافه کار و کسرکار، کارت های اعتبار، کارت های دعوت عروسی و عزا، قبض های آب و برق و غیره و کذا، برگهی حقوق و بیمه و جریمه و مساعده، رونوشت بخشنامه های طبق قاعده، نامههای رسمی و تعارفی، نامه های مستقیم و محرمانهی معرفی، برگهی رسید قسط های وام، قسط های تا همیشه ناتمام..." هم نبود؛ شاید قدیم بود شاید، اما الان در خانه نیست در خیابان نیست، ولی چشم باز کنیم، هست، شایدش خط نباشد ولی خودش هست، جسمش نیست، روحش هست، آری شعر در پشت چشمهای شاعر بازتاب دارد، چون در مردم هست پس در همهجا هست، همیشه هست، "طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر"، او در کف خیابان است، سر بازار است، هم پیر است هم جوان، هر وقت دلش بخواهد پیر یا جوان میشود، دنبالِ مقترح میگردد، گاهی جلوی دربهای قدیمیِ خانههایِ کلنگیِ کوچههای تنگِ شهر، زیر بای بسماللهاش ایستاده است و عبور آدمها و ماشینها را تماشا میکند، گاه کنار حوضِ آبی همان خانهها وضو میسازد، گاهی روبروی یک درِ قدیمی، دستهایش را پشتش گرفته، پنهان، آرام، خرامان قدم میزند، بعضی اوقات قوز میکند، گاهی در باغچهی حیاطِ خانهای تره و جعفری و نعنا و ریحان و گشنیز میکارَد، گاهی در تابستان به بازار میرود و از میوهفروش سراغ نارنگی و خرمالو را میگیرد و روبروی دکان عطاری چند لحظهای میایستد و بین بو ها گم میشود و گاه موقع راه رفتن دقت میکند که پاهایش روی خطوط بینِ سنگهای پیادهرو نرود، گاهی دم غروب به مسجد میرود، گاهی سوار یک تاکسی پیکان میشود و به برچسبهای روی داشبوردش نگاه میکند، گاهی سعی میکند روی امتداد جدول کنار خیابان راه برود، گاهی پنجشنبهها میرود امامزاده روی سنگ قبرها مینشیند، گاهی نیمهشبها در بلوارها پرسه میزند، گاهی روی نیمکت پارکها کنار پیرمردی مینشیند و در ضمیرش حرف میزند، گاهی از لابلای دود موهوم سیگار رد میشود، او همیشه آمادهی کلمه شدن است، منتظر است مصراع شود، بیت شود، خیلی چشم بهراه است، بین شلوغیها انگار منتظر است ولی کسی حتی جواب سلام او را هم نمیدهد، دلش میخواهد لباس کلمات را -هر چند تنگ و حقیر و نفسگیر- بپوشد تا لااقل اینجوری او را ببینند، اما الان کسی کاری به او ندارد، انگار اصلا او را نمیبینند؛ ولی بالاخره یک روز ناگهان متوجه میشود در اعماقِ ازدحامِ شهر، کسی از بین جمعیتِ پرهیاهو، ساکت ایستاده و به او خیره شده...! تمام... اقتراح...؛ شعر شاعرش را پیدا میکند، میدود در ضمیر او، ظهور میکند، شعر شعر میشود،
"شعری که حرف میزند و راه میرود
و پا به پای آهِ تو تا ماه میرود
شعری که مثل شمع
شعری که مثل آب
شعری بلند و تر
شعری بلندتر
شعری که به روی تاج تریلی هاست و میرود به سفر های دوردست
سر میزند به کوه و بیابان و هر کجا
به شهر و روستا
شعری که ترسِ گردنهی تنگ و مارپیچ
با دیدنش هموار میشود
شعری که امن کرده شبهای جاده را
شعری که میشود
مادر به لایلای بخواند شبانهاش
شعری که گاهی بهروی سینهی دیوار مدرسه است
شعری که مثل خال
گاهی به روی کتف کسی ثبت میشود
شعری که حرف میزند و راه میرود
و پابهپای آه تو تا ماه میرود
شعری پر از نگاه، شعری پر از نفس
شعری که زندگیست..."
▫️◽️◻️⬜️◻️◽️▫️
🌴 @ModamQom
Rowshanak,rahi.mp3
2.3M
چند بیتی از غزل رهی معیری
آهنگساز: همایون خرم
گوینده: روشنک
▪️
صدای روشنک به طور حیرت آوری دلنشین بود و دکلمه اشعار را در عین سادگی بی هیچ آلایشی، استادانه و به زیبایی هرچه تمام تر، از پشت رادیو به گوش مشتاقان و عاشقان موسیقی اصیل میرساند.
شاید به همین خاطر، برای ما که با صدای ایشان مأنوس بودهایم شنیدن دکلمه های تصنعی که امروزه در فضای مجازی به چشم میخورد، بیش از آن که دلنشین باشد زجرآور است.
بُگذریم؛به قول شادروان روشنک
"پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد..."
____________________________
پ.ن: آنچه که میشنوید قسمتی از برنامه گلهایرنگارنگ ۵۷۵ است.
🌴 @ModamQom
السلام علی من بکته ملائکه السماء
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
خواندید از حجاز مرا جانب عراق
وآن گاه پردههای مخالف نواختید
#نیاز_جوشقانی
🌴 @ModamQom
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
پ.ن: حجاز و عراق نام دو تا از مقام های موسیقی نیز میباشد.
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
شورِ چشم تر او داشت اثر میبخشید
كوفیان هلهله كردند و خرابش كردند...
#معنی_زنجانی
🌴 @ModamQom
رسم است هر که داغ جوان دید،دوستان
رأفت برند حالت آن داغدیده را...
یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا
وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را
آن دیگری بر او بفشاند گلاب قند
تا تقویت شود دل محنت کشیده را
یک چند دعوتش به گل و بوستان کنند
تا برکنندش از دل، خار خلیده را
القصه هرکس به طریقی ز روی مهر
تسکین دهد مصیبت بر وی رسیده را
آیا که داد تسلیت خاطر حسین
چون دید نعش اکبر در خون تپیده را؟
آیا که غمگساری و اندُهبری نمود
لیلای داغدیدۀ محنتکشیده را
بعد از پسر دل پدر آماج تیغ شد
آتش زدند لانۀ مرغ پریده را
#ایرج_میرزا
🌄 نگارگر: حسن روحالامین
🌴 @ModamQom
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
دير تَرسا و سر سبط رسول مدنی؟!
آه اگر طعنه به قرآن زند انجیل و زبور
#نیر_تبریزی
نگارگر: #حسن_روح_الامین
ـــــــــــــــــــــــ
با آنکه زمانه داشت دل خون از تو
کامی نگرفت دورِ گردون از تو
بُردند به قتلگاه و نتْوانستند
یک لحظه تو را بَرَند بیرون از تو.
محمدرضا شفیعی کدکنی
.
سرودِ کوچک در ستایش انسانِ بزرگ
از مجموعهٔ هزارهٔ دوم آهوی کوهی
🌴 @ModamQom
السلام علی شیب الخضیب
🌴
بزرگ فلسفه قتل شاه دين اين است
كه مرگ سرخ به از زندگى ننگين است
حسين مظهر آزادگى و آزادى است
خوشا كسى كه چنينش مرام و آيين است
نه ظلم كن به كسى نى به زير ظلم برو
كه اين مرام حسين است و منطق دين است
همين نه گريه بر آن شاه تشنه لب كافى است
اگر چه گريه بر آلام قلب تسكين است
ببين كه مقصد عالى وى چه بود اى دوست
كه درك آن سبب عزو جاه و تمكين است
ز خاك مردم آزاده بوى خون آيد
نشان شيعه و آثار پيروى اين است
خوشدل تهرانى
🌴 @modamqom
◾️ انا لله و انا الیه الراجعون
دلبستهام به باد
به بوی شبی که زلف بگشایی و مشام مرا مشکبو کنی...
اینجاست یار گمشده
گرد جهان مگرد
خود را بجوی سایه اگر جستجو کنی.
🌴
دانی که بامداد
آفتاب سر نزد و بیسایه گشتهایم؟
گر خون دلی بیهُده خوردم، خوردم
چندان که شب و روز شمردم، مُردم
آری همه باخت بود سرتاسـر عمر
دستی که به گیسوی تو بردم، بُردم!
#هوشنگ_ابتهاج
#سایه
پ.ن: افسوس یعنی از این چهار نفر در تصویر تنها یک نفر زنده است. چه کسی جاهای خالی را پر میکند؟ ماها؟...
🌴 @ModamQom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ بهمناسبت سالگرد درگذشت جناب فرهاد مهراد
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
ویدیو: اجرای آهنگِ "یه شب مهتاب" با آهنگسازی اسفندیار منفردزاده و ترانهی احمد شاملو
آنچه که او را از دیگر خوانندگان هم نسلش متمایز میکرد، خواندن ترانههای اجتماعی است که در آثار موسیقی او متبلور شدهاست. این عنصر در مضامین تمامی ترانههای او کاملاً به چشم میخورد.
همچنین او را به عنوان یکی از اولین خوانندگان سیاسی ایران نیز میشناسند. وی در اوایل دهه ۱۳۵۰ ترانههایی با مضامین سیاسی و انتقادی میخواند و در زمستان ۱۳۵۷ ترانهٔ انقلابی «وحدت» معروف به «محمد» (والا پیامدار محمد) را خواند (این اثر هنوز جز ماندگارترین آثار انقلابی است که همچنان هرسال از رادیو سراسری پخش میشود)، از معروفترین آهنگهای او میتوان به «مرد تنها»، «کودکانه» (بوی عیدی)، «جمعه»، «آیینهها»، «خسته»، «اسیر شب»، «هفته خاکستری»، «شبانه ۱ و ۲»، «گنجشکک اشی مشی»، «کودکانه»، «سقف»، «آوار»، «وحدت»، «نجواها»، «کوچ بنفشهها»، «برف»، «مرغ سحر»، «گل یخ»، «شب تیره» و… اشاره کرد. وی آهنگهایی نیز به زبانهای غیرفارسی دارد.
🌴 @ModamQom
🔹 یادداشت از محمدامین اکبری
-------------------------------------------------
هوالغفور الشکور*
#فرهاد برای من فراتر از یک خواننده بزرگ است، فرهاد برای من و خیلیهای دیگر یک هنرمند تمامعیار است، یک هنرمند با تمام مشخصههای ماندگاری، بهتر است که بگویم یک هنرمند صاحب سلوک و همین مشخصه است که او را از دیگران جدا میکند و اصولاً نمیتوان او را با فرد دیگری مقایسه کرد. بله او از لحاظ هنری هم تافته جدابافتهای است ولی آنچه که او را فرهاد میکند سلوک شخصی اوست.
کتابِ #چون_بوی_تلخ_خوش_کندر (#نشر_ماهی) کتابیست دربارهیِ همین سلوک شخصی درباره چگونه زندگی کردن این هنرمند بزرگ، درباره تصمیمهایی که او در طول زندگی میگیرد و او را به این فرهادی که ما میشناسیم و دوست داریم تبدیل میکند. #وحید_کهندل با همکاری همسرِ #فرهاد_مهراد، #پوراندخت_گلفام زندگی او را از خردسالی تا مرگ از زبان همکاران و خانوادهاش روایت میکند و تصویر نسبتاً روشنی را از او ارائه میدهد. از سالهای رشد و به اوج رسیدنِ پیش از انقلاب و سالهایِ عزلتِ پس از آن.
من پیش از خواندنِ این کتاب اطلاعات کمی نسبت به جزئیاتِ زندگی فرهاد داشتم ولی با توجه به کلیات زندگی او و اصلا جنس هنرش بسیاری از ویژگیهای او برایم ملموس بود، مثلاً تعجب نکردم که او آدم فوقالعاده کتابخوانی بوده است، در بسیاری از حوزهها مطالعات عمیق داشته و صاحبنظر بوده است (تصویر حاشیههایی که او بر کتابهای مختلف از جمله قرآن به ترجمه خرمشاهی نوشته است در آخر کتاب آورده شده است) (در ابتدای نوشتههایش عدد ۱۵۹ دیده میشد که در حروف ابجد برابر است با عبارتِ هوالمعز. او به شخصیتهایی همچون ایرج افشار، عبدالحسین زرینکوب، مصدق و بازرگان احترام زیادی قائل بود). یا اینکه او هم پیش و پس از انقلاب آدم متشرع و مذهبی بوده است، یا خصوصیتهایِ خوب دیگری مثل وطندوستی، سخاوت، مهربانی و چیزهای دیگر
اصلاً فرهادی که من در ذهن داشتم باید چنین انسانی میبود کسی که آن شعرها را میخواند نمیتوانست انسان کتابخوان و فرهیختهای نباشد.
به هر رو کتاب تا حد بسیار خوبی صداقت به خرج میدهد و تمام زوایای زندگی او را به مخاطب نشان میدهد.
من پس از خواندنِ این کتاب دو فرهاد را در ذهن خود ترسیم کردهام، اول فرهاد یک خواننده با سواد و درجه یک که در پیش از انقلاب در مدت کوتاهی اوج میگیرد و به یکی از مهمترین چهرههای موسیقی روز تبدیل میشود و آثار بسیار مهمی را اجرا میکند. دو فرهاد پس از انقلاب که همان هنرمند بزرگی است که ابتدای یادداشت به آن اشاره کردم، یعنی یک خواننده باسابقه درخشان که از آرمانهایش پا پس نمیکشد و آنها را به شهرت و ثروت ایندنیایی نمیفروشد در کشورش میماند و نامردمی میبیند و بی مهری میبیند ولی "وطنش را همچون بنفشهها با خود نمیبرد به هر آن کجا که دلش خواست"* و فرهاد می ماند.
____________________________
*۱ چیزی که فرهاد همیشه بالای دستنوشتههایش مینوشت.
*۲ اشاره به شعر کوچ بنفشههای استاد شفیعی کدکنی، که فرهاد با کسب اجازه از ایشان آهنگش را خواند.
🌴 @ModamQom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️ عباس معروفی
اردیبهشت ۱۳۳۶ - شهریور ۱۴۰۱
🌴 @ModamQom
Banan - Hala chera.mp3
15.95M
🔹 بهمناسبت بزرگداشت شهریار
آهنگ از روحالله خالقی
باصدای غلامحسین بنان
شعر از شهریار
🔶 در دستگاهِ شور
🌴 @ModamQom
MohammadReza Shajarian - Ah Baran (128).mp3
10.24M
🔸 شعر نیمایی بر تصنیفِ دشتی
🎵 با آهنگ و صدای محمدرضا شجریان
🔅 شعر از روانشاد فریدون مشیری که امروز سی و یکم شهریور بزرگداشت اوست.
آه باران:
ریشه در اعماقِ اقیانوس دارد ــ شاید ــ
این گیسو پریشان کرده
بید وحشی باران .
یا ، نه ، دریایی است گویی ، واژگونه ، بر فراز شهر ،
شهر سوگواران .
*
هر زمانی که فرو می بارد از حد بیش
ریشه در من می دواند پرسشی پیگیر ، با تشویش :
رنگ این شب های وحشت را
تواند شست آیا از دل یاران ؟
*
چشم ها و چشمه ها خشک اند .
روشنی ها محو در تاریکی دلتنگ ،
همچنان که نام ها در ننگ !
هرچه پیرامون ما غرق تباهی شد .
آه، باران، ای امید جان بیداران !
بر پلیدی ها - که ما عمری ست در گرداب آن غرقیم -
آیا، چیره خواهی شد؟
🌴 @ModamQom