eitaa logo
『 مُدرِّس نوین 』
1.2هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
16 فایل
﷽ ✅ مجموعہ اےبـےنظیراز صوت هاودست نویس هاے『استاد عزیزے』 🔵تدریس دروس بہ سبڪ تلفیق علوم📚 🔵مسائل روز،سیاسے🇮🇷 🔵نڪات نابِ قرآنے،نهج البلاغہ، حجاب💎✨ 🌐 https://instagram.com/modarese_novin @Amar1313 : مدیر خادمان تبادلات : 📝 @Amar1313
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 『 مُدرِّس نوین 』
دوستان ... اومدم امروز چند کلامی باهات حرف بزنم 👇 🗣 نمیدونم الان چیـا کم داری ! کجـاهای زندگیت گره داره ! ناراحتیـت چیا هست ! چیا نیست ! 📌 نمیدونم چقدر تلاش کردی بری سمت ... اصلا خواستی بری سمتش یا نه !؟ 🙄 نمیدونم چقدر برا زمانت دلواپسـی !؟ چقدر دلت هوایی میشه برا اومدنش.. ! 📌رو حساب ، هم گروهی و هم‌کانالی بودن ، هم کلام بودن ، چه بدونم هر چی که باشه ... چند تا حرف دارم برات ؛ که اگه خوب بدی ، شاید یه جا پیدا کنی که بری دردودل کنی ... غصه هاتو کم کنی ... دیگه هی نگی من که تنهـام !! بریدم ...😣 خسته شدم ...😖 مشکلات و ...😱 📌هر وقت دلت گرفت از آدما ... دلِت تنگ شد برای یه رفیق مهربون که بتونی حرفاتو بهش بگی ... برو سر مزار ... 📌 اونجا یه دوست شهید برا خودت انتخاب کن ... سر مزارش حرفاتو بزن ... اگه نمیتونی بری، بگرد دنبال شهیدی که نگاهش تورو نگه میداره ...! باهاش رفیق شو 💚 حرفاتو بهش بزن ... اصلا رودربایستی نکنیا !😐 همه رو بگــــو! بی تعارف ... این رفیق با بقیه رفقات فرق داره! 📌 حتی اگه غصه هات سر اشتباهات خودت بود ... یا نمازت قضا شد ... یا غیبت کردی و غیبت شنیدی...👂 یا نگاهت به خطا رفت ...👁 یا دیه از گناه خسته شدی ...😩 برو بهش بگــو که دلت شکسته از گناه ... بگو غم داری برا دوری از خدا ... بگو دستتو بگیره ...🤝 بهش بگو : من یه رفیق شهید دارم اونم تویی !! هوامو داشته باش! تویی که زنده ای! تویی که دنیا رو چشیدی و دردامو میفهمی ... آخ اگـــه کــه دلــت بشـکنه ... 💔 خودش خریدار دلتــــه! امتحانش کن اگه ضرر کردی ، بیا بهم بگو!😠 راستی ... اگه رفتی و دلت آروم شد از شهیدت عکس بنداز برام بفرست ... 📷 میخوام بقیه دوستامونم ببینن که شهداء زنده اند ... شهداء دست گیر هستند و باور کنند به یقین برسند ... ◾️🍃🌱↷ 『 @modarese_novin 』🏴
🔴 اتفاقی جالب در یک 📌 خوندی و دلت شکست اشک از چشمات سرازیر شد 😢💔 ✍ شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد ... 🔹🌷 🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران ... 🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم . 🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان ... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم . 🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم . سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین ... تا اینکه ؛ 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد آشوبی در دلم پیدا شد حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوام شوم . 🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم . 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد؛ 🔹🌷 فرزند سید حسین ... اعزامی از ساری ... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من 😔 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم . 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند ... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم ... 🔹که " این رسمش نیست با معرفت ها .... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم .... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم ، و .... " گفتم و گریه کردم .... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید ... بی ادبی و جسارتم را ببخشید ... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم .... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام . با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده 🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم به قصابی رفتم، خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم : بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است . به میوه فروشی رفتم ... به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم . جواب همان بود ؛ بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است . گیج گیج بودم ... مات مات ... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد . 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم .... اعتراض کردم که : چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود ... بخدا خودش بود ؛ کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود ... به خدا خودش بود ... گیج گیج بودم ... مات مات ... کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم ... مثل دیوانه ها شده بودم ... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم ... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز ...؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم ... مثل دیوانه هاشده بودم ... به کارت شناسایی نگاه می کردم .... 🔹 .... فرزند سید حسین ... اعزامی از ساری ... 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹 🔹شهداشرمنده ایم 😔 🍃🌱↷ 『 @modarese_novin
هدایت شده از 『 مُدرِّس نوین 』
‌🍃 . تنها کسانی شهید می شوند! که باشند... . باید قتلگاهی رقم زد؛ باید کشت!! را را را را را دراز را را را را را را را... . باید از گذشت! باید کشت را... . شهادت دارد! دردش کشتن هاست... . به یاد کربلا... به یاد قتلگاه و و ... الهی،... باید شویم،تا شویم! 🍃🌱↷ 『 @modarese_novin
✍ وقـتی حـجابـمون حـفـظ بشـہ🤗 چـشـممون پـاڪـ مـیـشـہ👀 وقـتی چشـممـون پـاڪـ شـد دلـمـون پـاڪ مـیـشـہ♥️ وقـتی دلـمون پـاکـ شـد خـــدا عــاشقـمون مـیشـہ وقـتی خدا عاشقمـون شد مـیشیـم🥀🌷 🍃🌱↷ 『 @modarese_novin
⚠️ ✍ جایی بودم یکی بهم گفت : تجربی میخونم تا بشم ، تو چی ؟؟ گفتم : بندگی میخونم تا بشم 🍃🌱↷ 『 @modarese_novin
✨از روزی که فهمید توجه نامحرم رو به تیپ و ظاهرش جلب کردهـ 🍃با یه تغییر از این رو به اون رو شد..! آقا ابراهیمِ هادی و میگماا :) + مجازی و حقیقی نداره ..! اونوقت ماها این روزا چیکار میکنیم..!؟ هرکسی به هر شکلی دنبال جلب توجه و توجیه اشتباه خودشه❌ 🍃راستی ، نشی ! 💚 💐السَّلام عَلی المَهدی💐 🍃🌱↷ 『 @modarese_novin
حضرت استاد در کمال حیرت فرمودند : که چون نصف حلقه ثالثه در ۳۶ روز نوشته شده، پس نمی‌تواند کتاب درسی موفقی باشد. استاد عزیز و بزرگوار ؛ شهید ثانی (رحمه الله) هم جلد اول شرح لمعه را در ۳ ماه نوشت، پس نصف الروضة البهیّة در ۹۰ روز نوشته شده (که حجم بیشتری از حلقه ثالثه دارد)، اگر موافق هستید آن هم حذف شود⁉️ شاید در مقایسه نوابغ جهان علم با افراد عادی نیاز به متانت بیشتری داشته باشیم. حاج آقای فرمودند : «مرحوم آیت الله هاشمی شاهرودی می گفتند ایامی که شهید مشغول نوشتن حلقات بودند روزی ۱۶ ساعت می نوشتند». این را بگذارید کنار نبوغ بالا، حافظه فوق العاده، فکر منظم و بیش از ۲۰ سال کار ممحض در علم اصول». مرحوم آیت الله هاشمی شاهرودی (رحمه الله) چند بار فرمودند که جلد اول منهاج الصالحین آیت الله العظمی خویی (رحمه الله) را بعد از اولین چاپ به مرحوم شهید (رحمه الله) دادم. و فقط یک یا دو روز نزد ایشان بود. بعد به من دادند و فرمودند در صفحه آخر ۱۳ اشکال نوشتم که فتاوایی هستند که حسب مبنای خود آیت الله العظمی خویی (رحمه الله) صحیح نمی‌باشند. من هم بردم خدمت مرحوم آقای خویی (رحمه الله). ایشان هم کتاب را گرفتند و تک تک اشکالات را می‌خواندند و می فرمودند: عجب، با اینکه قبل از چاپ چند نفر از آقایان هم مطالعه کرده بودند، ولی عجیب است که این اشکالات علمی باقی مانده است. و فرمودند اگر ممکن است جلد دوم منهاج را قبل از چاپ، ایشان بازبینی کند. 📌 واقعیت این است که فراتر از یک انسان عادی بود... 🍃🌱↷ 『 @modarese_novin
✍ به خاطر فوت یه دختر هزارن در آورده شد ولی به خاطر سیصدهزار حاضر نشدن یک سانت روسری هاشون را جلو بکشند! شهدا شرمنده‌ایم . . . 🍃🌱↷ 『 @modarese_novin
📷 به این عکس‌ها خیره‌شو، خیره‌شو... 🇮🇷گلچینی از تصاویر شهدای مدافع امنیت اغتشاشات ۱۴۰۱ ✍چقدر در رسانه ضعیف هستیم که نتوانستیم مظلومیت این شهدا و خباثت زامبی‌های مقابل‌شان را به‌درستی تبیین کنیم... اما در نقطه‌ی مقابل ببینید که چگونه رسانه‌های معاند می‌توانند روی اعدام یک محارب، پروپاگاندا به راه بیاندازند و به‌راحتی جای و را عوض کنند 🍃🌱↷ 『 @modarese_novin
هدایت شده از 『 مُدرِّس نوین 』
یک ...😞 آقا قبول ما دختریم ... آقا قبول نمی شویم ...😑 آقا قبول نمی گذارند دستمان بگیریم و برویم شویم ...🙁 آقا قبول راه برایمان بسته شده ... قبول ....☹️🖐🏻 همه را در اوج نا امیدی قبول کردیم ...😔💔 آری اشک میریزیم😭 چون نمی توانیم باشیم نمی توانیم باشیم نمی توانیم علی باشیم .... آری نمی توانیم ... هر کاری میخواهیم بکنیم می گویند شما دخترید توان کافی را ندارید ...😓💪🏻 هر وقت خواستیم تنها برویم گفتند نباید تنها جایی بره ...☝️🏻 هر وقت خواستیم کنیم نگذاشتند ... پس چگونه شبیه و و شویم ⁉️ بنشینیم و فقط بخوانیم و آرزوی کنیم ؟ نمی شود به والله نمی شود ...💔 بیابید بگویید این چه کنند ؟؟؟ چه کنند در این آشفته بازار و و تنهایی ؟؟( علیه السلام ) جوابم را دادند ...😍 از به دختران ایران 😍😇👇🏻 قبول ✋🏻 هرکاری خواستید بکنید به یاد باشید آن وقت خود به خود عزیز دل می شوید😄 آن وقت است که دیگر طاقت ماندن در دنیایی که بوی را می دهد نخواهید داشت ... آن وقت است که وقت است ...😃 آن وقت می فهمید که راه برای هیچ کس بسته نیست ... آن وقت مسیر برایتان باز میشود حتی اگر باشید ...😇 فقط و نگاه را درنظر بگیرید ... در نبود ما پشت (عج الله تعالی فرجه الشریف) را خالی نکنید ...😣 یقه تان را میگیریم اگر را تنها بگذارید...😠 آری دختران نگویید نمی شویم میشود 😍 میشود .... هنوز هم میشود ...☺️ و‌ را رقم میزند ... 🍃🌱↷ 『 @modarese_novin
🔰 مردان را دعوت به غیرت و بانوان را دعوت به رعایت حجاب و حیا میکنم که جامعه سعادتمند شود. سید سجاد خلیلی 🕊️ 🍃🌱↷ 『 @modarese_novin
هدایت شده از 『 مُدرِّس نوین 』
⚠️ ✍ جایی بودم یکی بهم گفت : تجربی میخونم تا بشم ، تو چی ؟؟ گفتم : بندگی میخونم تا بشم 🍃🌱↷ 『 @modarese_novin