eitaa logo
Modiryar | مدیریار
212 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
803 ویدیو
3 فایل
• پایگاه جامع مدیریت www.modiryar.com • مدیرمسئول دکتر مهدی یاراحمدی خراسانی @mahdiyarahmadi • مشاور @javadyarahmadi • اینستاگرام https://www.instagram.com/modiryar_com • تلگرام telegram.me/modiryar • احراز ارشاد http://t.me/itdmcbot?start=modi
مشاهده در ایتا
دانلود
Modiryar | مدیریار
📔 دال دوست داشتن ▪️یادم بیاور برایت بنویسم که را باید بی‌حساب اندوخت اما با حساب خرج کرد. و برایت بنویسم که هی بر این طبل پر صدا اما تو خالیِ "بی‌حساب دوست داشتن" نکوبی. که دوست داشتن حساب و کتاب دارد. دوست داشتن حد و مرز می‌شناسد. - حساب و کتابش؟ ظرفیت خودت، که اگر میتوانی ظرفت را بزرگتر، ظرفیتت را بیشتر کن. اگر نمیتوانی اما اندازه نگه‌دار. - حد و مرزش؟ عزت خودت، کرامت خودت، شخصیت خودت. دوست داشتن که نباید تو را بی‌عزت، بی‌کرامت و بی‌شخصیت کند. باید؟! ▪️وقتی از بخشش حرف می‌زنیم، از چی حرف می‌زنیم؟ آیا هر جور بخشیدنی است؟ آیا هر خطایی را می‌شود بخشید؟ من جعبه‌ای از میوه‌های تازه و سالم را در نظر می‌گیرم که ناگهان درمی‌یابیم یکی‌شان فاسد شده و گندیده است. شاید دورش بیندازیم، شاید هم نگهش داریم و شاید حتی بخوریمش. این انتخاب ماست؛ از سر اجبار یا اختیار. اما آیا می‌توانیم فاسد بودنش را انکار کنیم؟ آیا می‌شود بگوییم «این جعبه‌ میوه‌ی فاسدی ندارد» و خیال کنیم از مفهوم میوه‌ی سالم قلب ماهیت نکرده‌ایم؟ به یک اتومبیل فکر کنیم، وقتی ملتفت می‌شویم موتور آن به کل خراب است. می‌توانیم موتور را عوض نکنیم و منتظر باشیم یک روز در راه از کار بیفتد. یا می‌توانیم عوضش کنیم و با این کار هویت اتومبیل را به کلی تغییر دهیم: این اتومبیل دیگری هست. اما نمی‌توانیم خرابی موتور را نادیده بگیریم و بر او . این جا مفهوم بخشش بی‌معناست. فقط یک شعار بزک کرده و خوش آب و رنگ و البته فاقد ارزش است، چون این جا «بخشیدن، ماهیت آن چه را می‌خواهیم ببخشیم، تغییر می‌دهد». ▪️بله، فضیلت است و نشان از بزرگواری و مهربانی دارد؛ انگار. اما گاهی بخشیدن محبوب، امضای حکم پایان اوست. تبدیل کردن اوست به موجودی که بود و نبودش فرقی ندارد. انتخاب این جا به راحتی رد شدن یا نشدن از یک مرز نیست. اینجا دیگر تو گردشگری نیستی که می‌خواهد از مرز رد شود، چرخی بخورد، تماشایی بکند، حالی ببرد و برگردد یا برنگردد. اگر می‌خواهی وارد آن فضا بشوی، انگار که باید تصمیم بگیری آیا می‌خواهی مهاجرت کنی؟ آیا می‌خواهی تابعیت دوگانه‌ای پیدا کنی -ترکیبی از خود تو و خود او- و درگیر آن دیگری شوی؟ این فضا است که من اسمش را می‌گذارم صمیمیت. صمیمیت، عبور از یک خط نیست که بگویی خب، حالا و بعد از فلان اتفاق دیگر صمیمی شدیم. ، حضور در یک فضاست. برای همین است که صمیمیت نیاز به زمان دارد. نیاز به یک جور یگانگی، یک جور عریانی که جز با صرف وقت به دست نمی‌آید. هر چند فقط هم با صرف وقت به دست نمی‌آید. و آن چه کسی را برای من خاص -نه به خصوص- می‌کند همین صمیمیت است. این مجموعه‌ی بی‌شمار از «آن چیزها درباره‌ی او که من -و فقط من- می‌دانم.» www.modiryar.com @modiryar