#داستاننگار
حکایت صاحب بزرگترين هايپرمارکتهای دنيا
#کارل_استوارت
پسری برای پیدا کردن کار به یکی از فروشگاه های بزرگ که همه چیز می فروشند رفت. مدیر فروشگاه به او گفت: یک روز فرصت داری تا به طور آزمایشی کار کرده و در پایان روز با توجه به نتیجه کار در مورد استخدام تو تصمیم می گیرم. در پایان اولین روز کاری مدیر به سراغ پسر رفت و از او پرسید که چند مشتری داشته است؟ پسر پاسخ داد که یک مشتری. مدیر با ناراحتی گفت: تنها یک مشتری؟ بی تجربه ترین متقاضیان کار در اینجا حدقل ۱۰ تا ۲۰ فروش در روز دارند. حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است؟
پسر گفت: ۱۳۴,۹۹۹٫۵۰ دلار
مدیر فریاد کشید : ۱۳۴,۹۹۹٫۵۰ دلار؟
مگر چی فروختی؟
پسر گفت: اول یک قلاب ماهیگیری کوچک فروختم، بعد یک قلاب ماهیگیری بزرگ، بعد یک چوب ماهیگیری گرافیت به همراه یک چرخ ماهیگیری ۴ بلبرینگه. بعد پرسیدم کجا می روید ماهیگیری؟ گفت: خلیج پشتی؛ من هم گفتم پس به قایق هم احتیاج دارید و یک قایق توربوی دو موتوره به او فروختم. بعد پرسیدم ماشین تان چیست و آیا می تواند این قایق را بکشد؟ که گفت هوندا سیویک، من هم یک بلیزر دبلیو دی۴ به او پیشنهاد دادم که او هم خرید. مدیر گفت: او آمده بود قلاب ماهیگیری بخرد تو قایق و بلیزر فروختی؟ پسرک گفت: نه، آمده بود قرص سردرد بخرد و من به او پیشنهاد کردم به ماهیگیری برود برای سردردش خوب است!
🔚 و اين سرنوشت انسان های بزرگ و نابغه است؛ "کارل استوارت" صاحب بزرگترين هايپر مارکت های دنيا.
@modiryar