eitaa logo
🏴 حسینیهٔ معین
1.8هزار دنبال‌کننده
797 عکس
159 ویدیو
55 فایل
﷽ 🇵🇸🇮🇷🇱🇧 _ معین ؟! : یارےکنندهــ. •| امیداست‌معینِ‌معینِ‌جهانیان‌باشیم .. کپی ؟! "واجب" است .. ! پل ارتباطی : @Pole_Moallagh لینک ناشناس : https://daigo.ir/secret/SeyedMoein پرسش‌و‌پاسخ‌ها : @Mosahebat_Moein
مشاهده در ایتا
دانلود
سـلـام بـر تـو ، هـنـگـامے کـه نـگـاهـم می‌کـنـے . . . هـنـگـامے کـه نـگـاهِ تـو را حـس می‌کـنـم ، اگـرچـه سـنـگـیـن اسـت ، طـعـم زنـدگے را عـوض می‌کـنـد ؛ چـنـد صـبـاحے اسـت شـب‌ و‌ روزم را کـه مـزه‌مـزه می‌کـنـم ، چـهـره‌ام دَرهَـم می‌شـود . . . پـدرجـانـم ! ایـن چـیـزهـا بـه ذائـقـه‌ام نـمی‌سـازد ، حـالِ دلـم را کـه می‌پـرسـم ، خـوب نـیـسـت ، تَـهَـوُّع دارد ! ای طَـبِـیٖـب‌ُٱلـنُّـفُـوس مـن ! آرامِ جـٰانِ مـن ! مـن مـریـضـم بـه دورے تـو ، دردِ مـن تـویے و چـه خـوب کـه درمـان هـم تـویے . . . " تُـو نَـبْـضَـمْ راٰ بِـگـیٖـرےٖ بےٖگُـمـاٰن آراٰم می‌گـیٖـرم " ✍️ 📜 نـامـه‌ام را خـوانـده‌ای ، نَـبْـضَـمْ راٰ بِـگـیٖـر . . . ۱ آذر ۱۴۰۲
سـلـام اے مـخـاطـب نـامـه‌هـای مـن ! گـاهے کـه مـریـضـم و بـوے تـو را کـمـتـر حـس می‌کـنـم ، کـافے اسـت پـلـك بـر هـم گـذارم ، ثـانـیـه‌اے صـبـر کـنـم و نـفـسے عـمـیـق بـکـشـم ، صـداے سـکـوت حـاکـم شـود و زیـر لـب زمـزمه کـنـم : تـخیّـل مےکنمـ آغـوش گـرمـت را چـه شـیـریـن است . . . حـلـواے یـاد تـو ، کـامـم را شـیـریـن می‌کـنـد و دل‌تـنـگ می‌شـوم ؛ دل‌تـنـگ روزهـایے کـه بـوے پـیـراهـنِ تـو مـرا بـیـنـا کـرده بـود . . . خُـورشـیٖـدِ پُـشْـتِ اَبْـرِ مَـن ! غـنـچـه‌ات دور از تـو ، پـژمـرده اسـت ؛ پَـ‌رپَـ‌ر می‌ٖشـود . . . ✍️ 📜 خـورشـیـد کـه پـشـت ابـر نمی‌مـاند ، قـبـل آنـکـه دیـر شـود بـرگـرد . . . ۱۳ آذر ۱۴۰۲
ان‌شاءالله امـشـب یـکے دیگه از 📜 رو می‌ذارم کـانـال ؛ مـربـوط می‌شـود بـه دم‌دماے گـرم‌تـر شـدن هـوا و اذن ورود تـابـسـتـان . . . امـیـدوارم لـذت بـبـریـد و بـرسـونـیـدش بـه دسـت کـسے کـه ازش لـذت می‌بـره ✨
سـلـام آقـا جـان ! چـقـدر صـبـر دارے شـمـا ؛ بـه مـا گـفـتـه بـودنـد ، کـسے بـیـش از خـودمـان دوسـتـمـان نـدارد ، امّـا حـالـا کـه از خـود خـسـتـه‌ام و بـراے تـو می‌نـویـسـم می‌فـهـمـم ، مـرا بـیـش‌ از خـودم ، تـو دوسـت دارے . . . چـرا کـه اگـر دعـوت شـمـا نـبـود ، دسـت بـر قـلـم نـمی‌بـردم . و چـه خـوش‌مـوقـع دعـوت می‌کـنے غـلـامـت را ؛ هـمـیـشـه دسـت می‌گـیـرے امّـا در سـخـتے و بـلـا بـیـش‌تـر ؛ شـایـد طـاقـت نـدارے نـاخـوش‌احـوالےام را . . . و نـمی‌دانـم چـطـور خـسـتـه نـمی‌شـوی از مـن ؟! مـن کـه دائـمـاً مُـسَـبِّـب‌ُٱلْـأَسْـبـاٰبِ زحـمـت شـمـام ، حـتے گـاهے «مـن» حـوصـلـه‌ام را نـدارد ، می‌دانـم اگـر می‌شـد ، او هـم جا می‌زد . . . چـه می‌شـود روزے ، کـه نـزدیـک هـم بـاشـد ، آنـقـدر بـرایـت دل‌بـرے کـنـم ، کـه تـمـام خـسـتـگےِ تـنـت بـیـرون رَوَد ، خـسـتـگےِ یـك عـمـر بـار مـرا بـه دوش کـشـیـدن . . . ✍️ 📜 لـبـخـندِ رضـایـت تـو ، رؤیـاے شـیـریـنِ مـن ؛ ۲۳ خرداد ۱۴۰۲
هدایت شده از مصاحبت معین‌ها
📪 پیام جدید 💬سلام فلسفه هشتک « نامه‌های خوانده شده » چیه؟ ___ سلام علیکم بـر ایـن بـاوریـم ، نـوشـتـه‌اے کـه خـطـاب بـه مـولـامـون بـاشـه ، قـبـل از ایـنـکـه نـوشـتـه بـشـه خـونـده مـیـشـه ؛ ایـن سـلـسـه مـتـن‌ها هـم مـربـوط مـیـشـه بـه سـالـنـامـه شـخـصے بـنـده کـه قـرار بـود روزے شـب نــشــه مـگـر ایــنــکــه در مـورخ اون روز نـوشـتـه و نـامـه‌ای خـطـاب بـه آقـا بـنـویـسـم ؛ حـقـیـقـتـاً تـوفـیـق می‌خـواسـت و بـسـیـاری از روزهـا کـم‌تـوفـیـقے می‌شـد آفـتِ قـلـم ! امّـا روزهـای سـال رو کـه ورق می‌زنـم ، کـم نـیـسـتـنـد روزهـایے کـه مـنـوّر شـده‌انـد بـه نـوشـتـن بـراے او . . . اول قـرار بـود مـن بـنـویـسـم و فـقـط او بـخـوانـد ، امّـا شـایـد خـودش بـه مـن گـفـت : _ بـگـذار بـبـیـنـنـد ، بـخـوانـنـد ، بـشـنـونـد ، شـایـد اشـك بـریـزنـد و شـایـد کـمے بـیـشـتـر مـرا یـاد کـنـنـد . . . 📜
سـلـام مـولـاے مـن ! حـالـا کـمے می‌فـهـمـم چـرا انــقــدر حــرصِ مـرا می‌خورید ؛ با تمام "مـن" بودنم ، نیم‌نگاهے بـه روزهـای رفـتـه و بی‌بـازگـشـت می‌انـدازم ، آهے می‌کـشـم جــان‌ســوزِ جـنـبـنـدگـان دریـا و مـرغ‌هـای آسـمـان . . . چـه رسـد بـه شـمـا ؛ شـمـایے کـه بـه مـن از مـن دل‌سـوزتـری و از مـن بـه مـن آگـاه‌تـر . . . اے هـمـیـن « مـن » بـه فـدایـتـان کـه بـه‌جـاے ایـنـکـه بـار بـردارم ، بـار بـودم بـه روی دوشِ ولےّ . . . مـرا بـبـخـشـیـد مـولـاے مـن کـه سـخـت شـرمـنـده‌ام ! ولےِّ مـن شـمـا بـودی و اُوْلـاے مـن ، « مـن » بـود . . . « إِنِّےٖ فَـرَرْتُ إلَـیـكَ مِـن نَفْـسےٖ » پـنـاهـنـده و مـحـتـاجِ شـمـام ؛ پـنـاهـم دهـیـد کـه جـز شـمـا پـنـاهے نـیـسـت . . . ✍️ 📜 اگـر غـیـر تـو پـنـاهے هـم بـود ، مـن تـو را می‌خـواسـتـم . . . ۲۲ آذرماه ۱۴۰۲
🏴 حسینیهٔ معین
هـر بـار کـه غـافـل مےشـوم ، هـمـانـنـد سـرمـسـتے دیـوانـه طـغـیـان مےکـنـم ؛ چـنـدے کـه مےگـذرد
شـمـا ، مـخـاطـب تـمـام نـامـه‌هـاے مـن هـسـتے ؛ دلـم جـز بـراے شـمـا نـمےخـوانـد و ایـن قـلـم ، جـز بـراے شـمـا نـمےرقـصـد . . . 📜
هدایت شده از 🏴 حسینیهٔ معین
سـلـام آقـا جـان ! چـقـدر صـبـر دارے شـمـا ؛ بـه مـا گـفـتـه بـودنـد ، کـسے بـیـش از خـودمـان دوسـتـمـان نـدارد ، امّـا حـالـا کـه از خـود خـسـتـه‌ام و بـراے تـو می‌نـویـسـم می‌فـهـمـم ، مـرا بـیـش‌ از خـودم ، تـو دوسـت دارے . . . چـرا کـه اگـر دعـوت شـمـا نـبـود ، دسـت بـر قـلـم نـمی‌بـردم . و چـه خـوش‌مـوقـع دعـوت می‌کـنے غـلـامـت را ؛ هـمـیـشـه دسـت می‌گـیـرے امّـا در سـخـتے و بـلـا بـیـش‌تـر ؛ شـایـد طـاقـت نـدارے نـاخـوش‌احـوالےام را . . . و نـمی‌دانـم چـطـور خـسـتـه نـمی‌شـوی از مـن ؟! مـن کـه دائـمـاً مُـسَـبِّـب‌ُٱلْـأَسْـبـاٰبِ زحـمـت شـمـام ، حـتے گـاهے «مـن» حـوصـلـه‌ام را نـدارد ، می‌دانـم اگـر می‌شـد ، او هـم جا می‌زد . . . چـه می‌شـود روزے ، کـه نـزدیـک هـم بـاشـد ، آنـقـدر بـرایـت دل‌بـرے کـنـم ، کـه تـمـام خـسـتـگےِ تـنـت بـیـرون رَوَد ، خـسـتـگےِ یـك عـمـر بـار مـرا بـه دوش کـشـیـدن . . . ✍️ 📜 لـبـخـندِ رضـایـت تـو ، رؤیـاے شـیـریـنِ مـن ؛ ۲۳ خرداد ۱۴۰۲
. ۳۶۵ روز اسـت چـیـزے نـدارم کـہ‌ بـگـویـم ؛ نـوشـتـہ‌هـایـم لـبـریـز از شـرمـنـدگے و سـیـنـہ‌ام پـر از درد . . . چـقـدر اشـک نـریـخـتـہ‌ دارم ؛ چـقـدر بـغـض نـشـکـسـتـہ‌ و آه نـکـشـیـده . . . اے بـہ‌ فـداے دلِ تـنـگ‌تـرت در فـراقِ مـن ! اے بـہ‌ فـداے تـوبـہ‌هـاے مـکـررت بـہ‌جـاے مـن ! اے بـہ‌ فـداے گـریـہ‌هـاے شـبـانـہ‌ات بـراے مـن ! آقـا جـان ! دلـم بـی‌قـرار اســت ، نـمی‌دانـم چـہ‌ می‌خـواهـم بـگـویـم ؛ اگـر عـاشـقے بـدون عـمـل مـمـکـن نـیـسـت ، بـارهـا گـفـتـہ‌ام ، بـہ‌ زبـان هـم کـہ‌ شـده دوسـت دارمـت ! ایـن روزهـا خـیـلی دلـم هـواے تـو دارد ؛ ذکـر یـاصـاحـب‌الـزمـان از لـبـم نـمی‌افـتـد و دلـم هـربـار پـر می‌کـشـد . . . شـمـا را بـہ‌ حـرمـت مـیـهـمـانے خـدا ! شـمـا را بـہ‌ هـمـان چـیـزے کـہ‌ نـمی‌تـوانـم بـه آن قـسـم بـخـورم ! از ایـن فـراق خـسـتـہ‌ام ، پـر از دردم . . . می‌دانـم بـرایـت عـزیـزم ، شـمـا را بـہ‌ جـان خـودم دسـتـم را بـگـیـر و بـہ‌ خـودت بـرسـان ! می‌دانـم شـمـا بـہ‌ ایـن وصـال مـشـتـاق تـرے . . . بـہ‌ زبـان هـم کـہ‌ شـده ، دوسـت دارمـت . . .♥️ ✍️ 📜 آخرین شبِ ۱۴۰۲ ، آخرین صفحهٔ دفترِ نامه‌هایم . . . صـحـن گـوهـرشـاد ، روبه‌روی گـنـبـد طـلا
⁉️ سلام و وقت بخیر بندهٔ کمترین هم هر از چند وقتی توفیق میشه و ای رو با خدا و آقا جانمون و... برای خودم مینویسم و راستش بعضی از نامه های شما رو که میخوندم خیلی دوست داشتم منم به این زیبایی میتونستم بنویسم ولی جنس نامه های بنده بیشتر شبیه حرف زدن های عامیانه بین خالق و مخلوق و پدر و فرزندی و.. هست قطعا انتظار ندارم مثل شما که در شعر و ادبیات دستی دارید بتونم بنویسم ولی دوست داشتم کمی بهتر بشه قلمم تا چیزایی که مینویسم حداقل ذره ای در شأن صاحبان نامه باشه شما چه توصیه ای میفرمایید برای بهتر شدن قلم؟ معذرت میخوام طولانی شد ___ سلام و نور ✨️ درود و سلام و صلوات ، بر نامه‌های خوانده شده .. عَریضه‌نویسی و نامه‌نگاری با حضرت حجت از بهترین عادت‌های زندگیه ... الهی پایدار و همیشگی قلم بزنید .. اول عرض کنم که ارزش قلم به کیفیت ادبی اون نیست ، به کیفیت دلیه اونه .. پس قطعا با کیفیتید ‌.. ممنونم از لطف و محبت‌تون ؛ خاکیم و بی‌ادبی می‌نویسیم .. دعا کنین بهم توفیق بدن بیشتر بنویسم ، دل‌تنگم .. و اما برای بهتر نوشتن ؛ شعرها و نوشته‌های با کیفیت بخونید ، زیاد بخونید ... ؛ فاضل ، حمیدرضا برقعی ، یعقوبی آل ، استاد غلامرضا سازگار ، استاد سیدرضا مؤید برای شعر .. حامد عسگری ، سیدمهدی شجاعی ، عباسی ولدی ( دل‌نوشته‌ها ) برای قلم ... دوما ، نوشته‌هاتون رو در معرض نقد و نظر قرار بدین .. اگر نقدها زیاد بود ناامید نشید ، اگر تعریف‌ها زیاد بود هم مراقب باشید .‌‌.. ‌ و از اعماق قلبم ممنونم از اینکه این پیام رو چند بار فرستادین ؛ هربار فراموش می‌کردم و هربار با دیدن اینکه کسی هست که نامه‌نویسی رو ادامه میده ذوق می‌کردم ؛ الهی حاجات‌تون روا .... ‌
‌‌ سلام آقای من .. ! چقدر دلم تنگِ نوشتن بود برایت .. گویی این قلم مرا به تو وصل می‌کند .. و یا شاید ، مرا از وصل بودن به شما آگاه می‌کند .. می‌دانم که نگاه‌تان ، لحظه‌ای از پسرکِ سردارتان برداشته نخواهد شد .. آری ! خود را سردار شما می‌خوانم ! نه از بابِ ادعا .. از بابِ اطمینان به شما برای رسیدن به آمال و آرزوهایم ... شمایی که می‌رسانی مرا .. آنقدر می‌گویم ، تا نرسیدن غیرممکن شود .. آنقدر درِ این درگاه می‌کوبم ، تا باز شود به رویم .. می‌دانم مرا به آغوشت می‌رسانی ، گرم‌ترین آغوش عالَم ... «تـخیّـل مےکنمـ آغـوش گـرمـت را» چـه شـیـریـن است . . . چـه شـیـریـن است . . . چـه شـیـریـن است . . . «مُتَّصِل» ✍️ 📜 برای آقایی که نگاهش دائمی‌است .. - @Moein_Ch | معین -