#سؤال #پرسش_وارده
سؤال یکی از طلاب عزیز:
در بحث «تعریف مسند الیه به ال» خواندیم که یکی از اغراض آن «قصد حقیقت و جنس» است مثل «الرجلُ اقوی من المرأة».
عبارت جواهر این بود:
2. ال الجنسيةُ: و تدخل على المسند إليه لأغراض ثلاثة:
أ. الإشارة إلى الحقيقة، من حيثُ هي [هیَ] بقطع النظر عن عمومها و خصوصها، نحو: «الإنسانُ حَيَوانٌ ناطق» و نحو: «الذهبُ اَثمَنُ مِنَ الفضّةِ».
حال در این بحث(تنکیر مسند الیه) می گوید: «رجلٌ اقوی من امرأةٍ» هم می تواند به داعی قصد حقیقت و جنس باشد. فرق این دو عبارت از نظر بلاغی چیست؟
✅جواب
پاسخ این پرسش در بحث «ال» در مغنی گذشت:
و الفرق بین المعرّف بـ «أل» هذه[: ال ماهیة] و بین اسمِ الجنسِ النَّکرةِ هو الفرق بین المقیَّد و المطلق، و ذلک لأنّ ذا الألفَ و اللامَ یَدُلُّ علی الماهیَّةِ بِقَیدِ حضورها فی الذّهنِ، و اسمَ الجنسِ النّکرةَ یَدُلُّ عَلی مُطلَقِ الماهیَّةِ، لا بِاعتبارِ قَیدٍ.
✅ مغنی در اینجا می گوید که فرق جمله «تمرةٌ ...» با «التمرةُ» این است که در «تمرةٌ» از همان ابتدا به جنس «تمرة» در خارج می نگرد و با مخاطب سخن می گوید ولی در «التمرة» ابتدا به مخاطب می گوید: جنس تمره را که در ذهن داری تصور کن! سپس آن را در عالم خارج می نگرد و همین مقدار که مخاطب را روی این واژه نگه می دارد در نفس او أوقع است.
گویا حضرت یعقوب به فرزندان خود در «اخاف أن یأکله الذئبُ» فرموده: «گرگ که می دانید چیست؟ می ترسم گرگ آن را بخورد».
#سؤال #پرسش_وارده
سؤال یکی از طلاب عزیز
سؤال: فاء در کلمه «فقط» چه نوع فائی است؟
صمدیه در «قط» گفت:
و کثیراً ما تُحَلَّی بالفاء. یعنی فاء آن را «زینت» دانست.
کلام مفید هم گفت: تفتازانی می گوید که این فاء «تزیین» است.
به هرحال کلام عجیبی است. این فاء دقیقاً چیست؟
✅ اقول: شاید بتوان آن را فصیحه شمرد از نوع رابطه: قامَ زیدٌ، إن فَهِمتَ فَانتَهِ.
بعد دیدم که تفتازانی دقیقاً همین را گفته: در حدائق 886 آمده:
قال التفتازانی: و کانَّه جزاءُ شرطٍ محذوف و قدّره فی نحو «اضرِب زیداً فقط»: اذا ضربتَ زیداً فانتَهِ عن ضربِ غیرِه؛ و قال: انّما قدّرنا الشرطَ تصحیحاً للفاء.
بعد خود حدائق می نویسد: و علی هذا التقدیر فی نحو «قامَ زیدٌ فقط»: اذا علمتَ قیامَ زیدٍ فانتهِ عن طلبِ الحکم بقیامِ غیرِه.
#فقط
#فاء در #فقط
#تحقیق
#مقاله
#راسل