eitaa logo
محبت خدا
305 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
14 فایل
در این کانال نزدیکترین راه های رسیدن به خدا از جمله محبت وادب را با هم بررسی میکنیم انتشار مطالب کانال بلامانع وصدقه جاریه هست کانال محبت خدا زیر مجموعه تشکیلات بزرگ تنها مسیر آرامش هست ارتباط باادمین @montazer_35
مشاهده در ایتا
دانلود
اینستاگرام برای دومین بار صفحه یک میلیونی میثم مطیعی را مسدود کرد. جبهه باطل خوب فهمیده جریانی فطری، خالص و پرجاذبه به رهبری امام حسین علیه السلام در حال درنوردیدن تاریخ است و امروز پرچم حسین ع در تمام نقاط دنیا بلند و یارگیری آن غیر قابل تحمل شده است!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آخر شب بعد از رفتن مهمانها سعیده و اسرا باز هم در مورد کادویی که اسرا به کمیل داده بود حرف می‌زدند. برای این که سر به سر اسرا بگذارم گفتم: –حالا بعد عمری یه کادو به یکی دادیا، چقدر حرفش رو میزنی اسرا با ناراحتی گفت: –آخه میدونی چی شده، با سعیده داشتیم حساب می‌کردیم اگر تورم همینجوری ادامه پیدا کنه تا سال دیگه نیم سکه‌ای که به شوهرت دادم قیمتش دو برابر میشه، به همون اندازه لب تاب هم گرون میشه –واقعا نشستید حساب کردید؟ اینجوری که شما حساب کردید اقتصاد مملکت نابوده سعیده گفت: –اتفاقا مسعود هم همین رو گفت. راحیل اوضاع رو نمی‌بینی؟ بیچاره این قشر کارگر با این تورم چیکار می‌کنن؟ ابروهایم را بالا دادم –اون بچه هم از اقتصاد سر درمیاره، اونوقت دولت ما هنوز اندر خم یک کوچه مونده. سعیده جان اون موقع که اشتباه رای دادی باید فکر این چیزا رو هم می‌کردی. الان مردم باید خودشون با هم دلی و اتحاد این اقتصاد رو بچرخونن وگرنه این دولت که کاری نمیکنه. مادر که از آشپزخانه صدایمان را می‌شنید گفت؛ –دولت ما اندر خم یک کوچه نیست راحیل جان. بهتر از هر کسی میدونه چیکار کنه تا مردم به ستوه بیان و فشار اقتصادی باعث بشه ارزشهایی که تا حالا به پاش موندن رو کنار بزارن ، فقر چیز وحشتناکیه. اسرا گفت: –مامان قضیه مثل همون ضرب‌المثله که میگه فقر از در بیاد، ایمان از پنجره میره دیگه. گفتم: – اره. توی حدیثی هم به صراحت بیان شده که «كاد الفقر ان يكون كفراً»، یعنی: «نزدیک است که فقر به کفر بیانجامد» پولدارا روز به روز پولدارتر میشن، فقیرا فقیرتر سعیده لبش را گاز گرفت. –یعنی ما با یه رای احساسی و اشتباه این همه کار انجام دادیم؟ وای خدایا اصلا اینجوری به موضوع نگاه نکرده بودم راحیل باور کن اون سلبریتیه دکترا داشت، یعنی این چیزایی که شماها میگید رو نمی‌دونسته؟ متاسف نگاهش کردم –دکترا داشتن دلیل بر بصیرت داشتن نیست ، بعضی از استادای ما هم توی دانشگاه تحصیلات بالایی داشتن ولی متاسفانه مثل همون سلبریتیه فکر می‌کردن ، زمان انتخابات همش توی دانشگاه ما جنگ و جدل بود و استادای ما از تفکرات دانشجوهایی حمایت می‌کردند که مثل همون سلبریتیه فکر می‌کردند ، من مخالف آزادی اندیشه نیستم، مخالف اندیشه‌ای هستم که گاهی با تعالیم دینی و ارزشیمون مغایرت داره متاسفانه از این مدل آدما تو جامعه زیاد داریم، که دنباله روهای چشم و گوش بسته‌ی زیادی هم دارن سعیده ای کاش اون موقع به جای پیروی کورکورانه یه کم تحقیق می‌کردی. اگر تحقیق می‌کردی و باز هم اشتباه رای می‌دادی حداقل عذاب وجدان نداشتی، توجیهی داشتی که خب من عقلم بیشتر قد نداد ، ولی حالا... سعیده گفت: –کاش منم مثل رویا دوستم اصلا رای نمی‌دادم ، حداقل الان عذاب وجدان نداشتم اسرا پوزخندی زد و گفت: –اون که کارش بدتره ، باز به مسئولیت پذیری تو همان لحظه صدای زنگ موبایلم باعث شد که بحث را رها کنم کمیل بود –ببخشید که مزاحم شدم ، موبایلم رو پیدا نمی‌کنم گفتم بپرسم ببینم اونجا جا نمونده ، خواب که نبودید؟ –نه، داشتیم بحث سیاسی می‌کردیم –چطور؟ همانطور که می‌گشتم گفتم: –در مورد همین وضع مملکت حرف میزدیم ، دولتی که این وضع فلاکت بار رو بوجود آورده کمیل آهی کشید و گفت: –چیکار میشه کرد، متاسفانه همه توی یه کشتی هستیم ، هر کار اشتباهی که از هر کدوم از ما سر بزنه روی همه تاثیر میزاره و باعث غرق شدن این کشتی میشه در حالی که زیر و روی وسایل سفره عقد را نگاه می‌کردم گفتم: –یه عده ساده لوح فکر می‌کنن با سوراخ کردن این کشتی میتونن خودشون رو با قایقهای بیگانه نجات بدن –ولی تنها راه نجات حفظ این کشتی و عبور دادن اون از امواج و تلاطم های دریاست و رسوندنش به ساحل ظهوره. متاسفانه بعضیها هدف رو گم کردن و با اختلاف افکنی باعث دو قطبی شدن جامعه شدن نمی‌دونم کی می‌خوان بفهمن که اگر همه‌ی مسافرهای کشتی گوش به فرمان ناخدای کشتی باشن که راه رو خوب می‌شناسه، قطعا به اهدافشون میرسن. همانطور که کمد مادر را وارسی می‌کردم به حرفهایش هم دل سپرده بودم. –پیدا نشد؟ –فعلا نه، کاش منم مثل شما می‌تونستم حرف بزنم ، چقدر تمثیلهاتون منطقی و به جا هست ، من گاهی برای توضیح دادن حرفهام تند و حرصی صحبت می‌کنم. شما نسبت به من آرامش بیشتری دارید کمیل خندید –شما که منبع آرامشید بخصوص برای من ، بعد انگار که می‌خواست حرف را عوض کند ادامه داد: –راستی فردا راس ساعت هفت میام دنبالتون ، الانم زودتر بخوابید تا فردا خواب نمونید من کارمندای خواب آلوم رو توبیخ می‌کنما خب مثل این که گوشیم اونجا نیست –اگر پیداش کردم بهتون خبر میدم ، چرا روی سایلنت گذاشتینش؟ –یه مزاحم داشتم مجبور شدم قلبم ریخت و گفتم: –به جز فریدون کی جرات داره مزاحم شما بشه؟
یک هفته‌ای از عقدمان گذشت. آماده شده بودم تا طبق معمول هر روز ساعت هفت کمیل بیاید و با هم به محل کارمان برویم. ساعتم را نگاه کردم پنج دقیقه ای تا هفت مانده بود. پیراهنی را که در این یک هفته برای کمیل دوخته بودم را داخل کیسه ی هدیه‌ی دسته دار زیبایی گذاشتم. پیراهن پاره‌ی کمیل را به سوگند داده بودم تا شبیه همان رنگ و طرح پارچه‌ای برایم بخرد. البته پارچه‌ای که سوگند خریده بود کمی رنگش فرق داشت. نتوانسته بود مثل آن گیر بیاورد. امروز می خواستم پیراهن را به کمیل بدهم و یک جورهایی هنرم را هم به رخش بکشم. نگران بودم که نکند فیت تنش نباشد، یا دوختم توی تنش ایرادی داشته باشه. چنددقیقه ای جلوی درایستادم. از دوردیدم که لبخندبه لب پشت فرمون نشسته و چشم از من برنمیدارد، جلوی پایم ترمز کرد. همین که سوار ماشین شدم بعد از سلام واحوالپرسی، پرسید: –ازکی جلوی درمنتظرید؟ –سه چهاردقیقه ای میشه. لبخندش محوشد –دیگه جلوی درنیایید، من همین که رسیدم بهتون زنگ میزنم و میگم که پایین بیایید –چرا؟ قیافه ی مهربانی به خودش گرفت. –نیا خانم، چون بادیگاردت بهت میگه تعجب زده نگاهش کردم ، انگار یک آن تصمیم گرفت صمیمیت بیشتری خرجم کند. –شمادیگه زیادی نگرانید به طرفم چرخید و جزجزء صورتم را از نظر گذراند و بعد دستش را نزدیک صورتم آورد و چندتارمویی که ازکنار روسری‌ام بیرون آمده بودند را با انگشت داخل فرستاد. –کار از محکم کاری عیب نمی کنه خانم خانما. چقدرم روسریت رو همیشه قشنگ می بندی ، خیلی بهت میاد ، حالا چرا مقنعه‌ی اداره رو نمی‌پوشی؟ نگاهم ازچشمهایش به روی یقه‌اش لغزید، قلبم یک آن غافلگیرشد، گرمای انگشتهای دستش باصورت یخ زده ام حس خوبی به من داد. ازکارش خجالت زده شدم و آرام گفتم: – گاهی می پوشم، ولی کلا مقنعه رو دوست ندارم. چهارسال دانشگاه درس خوندم، حتی یک روزم مقنعه نپوشیدم. سایه‌بان ماشین را پایین زدم تا روسری ام را مرتب کنم وباخودم زمزمه کردم. –موی کوتاه این دردسرهارم داره دیگه، مدام میان بیرون. همانطورکه ماشین را راه می انداخت گفت: –اصلا بهت نمیادموهات کوتاه باشن. آهی کشیدم و با حسرت گفتم: –خیلی بلندبود، کوتاهش کردم. –عه؟ چه کاری بود، آخه چرا؟ سرم را پایین انداختم. –یه وقتهایی لازمه دیگه، واسه رشد بهتر. مهربان تر از همیشه نگاهم کرد. –من که تا حالا بدون روسری ندیدمت، ولی کلا به نظرم موی کوتاه خیلی بهت بیاد امروز کمیل چرا اینطوری حرف میزد؟ درست می‌گفت تو این مدت هر دفعه همدیگر را دیدیم حجاب داشتم. البته نه با چادر ولی روسری سرم بود. طوری که صدای همه درآمده بود و خودم هم عذاب وجدان گرفته بودم. شاید کمیل به این نتیجه رسیده که رفتار خودش باعث می‌شود که من با او راحت نباشم. احتمالا امروز تصمیم دیگری برای رفتار با من گرفته بود ✍ ...
سلام امام زمانم 🌸🙏 *عاقبت روزی نگاهم* *میکنی. با نگاهت* *روبراهم می کنی* *من که می سوزد دلم* *از دوریت کی نظر* *بر اشک و آهم می کنی* .* عجل لوليڪ الفـرج* * این لحظات ملڪوتی* # *التمـــــاس دعـــــای فـرج* 🕊️🤲🍃 @mohabbatkhoda
◾️ دیدم به خواب، آن آشنا دارد می‌آید دیدم که بر دردم دوا دارد می‌آید ▫️ دیدم که شال عزا و چشم گریان مولایمان صاحب عزا دارد می‌آید ⚫️ ⚫️ http://eitaa.com/joinchat/2295201809C3afcb05b1f
هنوز به تکلیف نرسیده بود اما آن شب تکلیف همه را مشخص کرد. هم سن و سال‌هایش در کوچه‌های مدینه مشغول بازی بودند و او در بیابان، حیثیت مرگ را به بازی گرفته بود. لباس رزم در قد و قواره‌ای نبود که او را سخت در آغوش گیرد. آن شب قاسم قرار نداشت، آخر با پدر قول و قرارهایی داشت. قاسم، یک سر و گردن بالاتر از مرگ ایستاده بود وقتی که در تلخ‌ترین شب تاریخ از دولبش عسل می‌چکید. آنگاه که زمین کارزار از خون عاشقان لاله‌زار شده بود، قاسم‌بن‌الحسن (ع) از کُشته، پُشته می‌ساخت. قصه‌ی قاسم هم به سر رسید و چه رازها در سردادگی عاشقان است. ماه روی قاسم که شکافت، خورشید حسین (ع) حادثه را بر نتافت و از گوشه‌ی آسمان کربلا سراسیمه به وسط میدان شتافت. جمع کردن پاره‌ی تن برادر کار راحتی نبود وقتی که پازدن‌هایش زمین کربلا را با دل حسین (ع) یکجا خراش می‌داد. الا لعنة الله علی القوم الظالمین... http://eitaa.com/joinchat/2295201809C3afcb05b1f
🍂اهل حرم لحظه لحظه انتظار علمدار را می کشند. او قوی است. از پس همه این اشقیا بر می آید. قدرت علی (ع) را در بازوانش دارد. همان علی (ع) که یک تنه خیبر را از جا می کند. همان علی (ع) که در غزوه ها وقتی همه فرار می کردند یک تنه برای سپاه اسلام می جنگید. عباس از پس آن ها بر می آید. عباس آب می آورد. عباس ... ◾️ای کاش علمدار بیاید ... ای کاش ... (ع) @mohabbatkhoda
من که از مادر خود تا به ابد ممنونم که سپردست مرا دست اباعبدالله💕 مادرم گفت برو روضه جلا میگیری چای آنجا بخوری جام وفا میگیری💕 پدرم گفت اگر نوکر خوبی باشی عاقبت تذکره کربلا میگیری💕 شادی روح پدران و مادران آسمانی فاتحه و صلوات 🙏 @mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقای تحلیلگر در کنار نکبت‌زاده‌ها، ایران چنین آقازاده‌هایی هم دارد @mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔺 حکومت باکو‌ ورود جوانان زیر هیجده سال به مساجد عزاداری علیه السلام منع و‌ممنوع اعلام کرد است جوانان سراسر شهر های آذربایجان در جواب هر خانه یک حسینه در منازل خود اینگونه به عزاداری می کنند. @mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 عزاداری در صحرا 🔻این مدل عزاداری سفارش امام باقر(ع) است! جدی بگیریم ... 🔸تاسوعا و عاشورا؛ شروع مراسم با زیارت عاشورا از ساعت۱۵ 🔸بهشت زهرا(س)، قطعه ۴۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ حسین جانم 🕯 ‏‌‌‌امشب همه در حال خضوعند و خشوع 💔 تازه غمشان می‌شود از صبح، شروع 💔 هر کس به دعایی شده مشغول، ولی ‏ 🕯 زینب شده ذکرش ‏«مکن ای صبح طلوع» 🏴 فرا رسیدن شب عاشورای غمبار حسینی بر عموم مردم ایران تسلیت و تعزیت باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*سه رنگ پرچم جمهوری آذربایجان در ستون‌های حسینیه و محل برگزاری مراسم در حضور رهبر معظم انقلاب مورد توجه رسانه‌های آذربایجان قرار گرفت.* *قطعا این رنگ بندی می تواند حامل پیام برای شیعیان آذربایجان باشد.*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | مراقب شمرهای پنهان وجودمان باشیم!! ♨️ خیلی‌ها قابلیت شدن دارند؛ جلویشان نیست سر از تنش جدا کنند...! ❌ اختلاس‌گرانی که نمی‌توانند ۳هزار میلیارد کنند!!! _______ 🔶 برشی از سخنرانی 💠 اندیشکده راهبردی 🆔 @soada_ir
آجرک الله یا بقیة الله الاعظم فی مصیبة جدک المظلوم اباعبدالله الحسین علیه السلام عادت علامه امینی این بود که در شب تاسوعا و عاشورا در ماه محرم، برای سلامتی امام زمان علیه السلام صدقه کنار می‌گذاشت و می‌فرمود که در این شبها قلب امام زمان علیه السلام ، بخاطر شدت حزن و غم و اندوه در فشار است 💔، لذا برای سلامتی ایشان صدقه کنار بگذارید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | دعای آموزنده امام حسین (ع) در ماجرای عاشورا ▪️ رهبر انقلاب: دعاى حسین علیه‌السّلام در ماجراى براى ما آموزنده است. ▫️ یک روز در هنگامى كه هنوز خطرى به عیان او را تهدید نمى‌كند دست به دعا بلند كرد «اللّهم إنك تعلم أنه لم یكن الذى كان منّا منافسة فى سلطان» با خدا حرف مى‌زند. اما خدا این پیام را به تاریخ رساند. امروز همه‌ى دنیایى كه از اسلام نامى شنیده است پیام این دعا را از دو لب گهربار حسین فاطمه شنیده و باور كرده. خدایا تو مى‌دانى كه این حركت ما، این سفر ما براى خاطر قدرت‌طلبى نبود، براى كسب جاه و مقام نبود، براى تو بود. 🏴 @mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علی الحسین وعلی علی ابن الحسین وعلی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین اول صبح سلامم به شما می چسبد. @mohabbatkhoda
*شبی میان همین روضه ها قبولم کن* *به حرمت غم آل عبا قبولم کن* درون سینه ی من حبّ مرتضی جاریست به حق فاطمه و مرتضی قبولم کن برای اینکه به وصل تو دلربا برسم گذاشتم همه را زیر پا، قبولم کن اللهم عجل لولیک الفرج◾️ @mohabbatkhoda
⬛️ آجرکَ الله یاصاحبَ الزمان فی مصیبةِ جدِّکَ‌الحسین‌علیه‌السلام أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلامُ وَ جَعَلَنَاوَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَارِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الإِْمَامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ اَلسَّلامُ خدا مزدهای ما را به خاطر سوگواری‌مان برای حسين(درود بر او باد) بزرگ گرداند، و ما و شما را از خونخواهانش به همراه ولی‌اش امام مهدی از خاندان محمّد(درود بر ايشان باد)، قرار دهد.
🌹 امام حسين علیه السلام: ‌ شيعه ما كسى است كه دلش از هرگونه خيانت و نيرنگ و مكرى پاك است‌. ‌ 📕 بحارالانوار، ج۶۵، ص۱۵۶ @mohabbatkhoda
🏴 این، اثر فوق العاده گریه کردن بر امام حسین عليه السلام است. انسان باید خودش را از این مجالس محروم نکند؛ هر چند کارهایش زیاد و گرفتاری هایش بسیار است؛ لکن برادرها و خواهرها! شبانه روزی یک جلسه، ده دقیقه، ربع ساعت، برای خدا در این جلسات شرکت کنید. 🏴 برای بزرگداشت عظمت امام حسین عليه السلام و اهل بیتش شرکت کنید. برای اینکه قطره اشکی بر مظلومیتشان بریزید، شرکت کنید. اگر گریه ات گرفت که چه بهتر؛ اگر گریه ات هم نگرفت، ناراحت نباش؛ خودت را شبیه گریه کننده ها در بیاور. گرفته از سخنرانی⚑حضرت استاد آيت الله (حفظه الله) @mohabbatkhoda
🏴 - کربلا ماجرای نبردِ طاغوت‌ها با امام نیست! 🔺کربلا ماجرای نبرد طاغوت‌ها در تمام تاریخ، با شخصِ من و شماست! - اما همه امامِ درونِ خودشان را مقابل یزید، نمی‌بینند! - همه خودشان را روبروی سپاه عمرسعد نمی‌بینند! - همه شاهرگِ حیاتِ انسانی‌شان را زیرِ تیغِ شمر نمی‌بینند! 💥کربلا ماجرای سر بریدنِ هویتِ ماست! هویتِ انسانی ما ... - اما همه نمی‌توانند برای خودشان، عزاداری کنند! و برای انتقام خودشان، کاری کنند! @mohabbatkhoda