eitaa logo
سیاست پژوه/ محمد عرفان خانی
24 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
بستر خرد ورزی ایرانی در سیاست ورزی ایران
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰ترکیب سیاست و نامه سابقه ای طولانی در ادب فارسی داشت و من ، از سه دهه پیش ، اصطلاح سیاست نامه نویسی را برای نوعی از بحث سیاسی به کار برده بودم که در دوره اسلامی در ادامهٔ میراث باستانی ایرانیان بسطی پیدا کرد . 🔰 در دوران قدیم سیاست نامه نویسی صورت ایرانی خرد ورزی در سیاسات بود ؛ گمان می کنم که در دوران جدید نیز ، بی آنکه در چاه زبان بازی به تعبیر نظامی بیفتیم ، می توانیم همین اصطلاح را به عنوان تعبیر دیگری از اندیشه سیاسی به کار ببریم . این اصطلاح ایرانی به بیانی که گفتم فارسی است ، یعنی اندیشیدن سیاسی ایرانیان است و ما را گریزی از این نیست که ، در ادامه سنت ، جدید بیندیشیم . ✍ سید جواد طباطبایی ( بنیانگذار ایده سیاست نامه نویسی معاصر به عنوان یکی از روش های سیاست پژوهی )
📢 رسالت سیاست پژوه ، گذار ایران از انسداد های سیاسی است . و در این مسیر ، از هر کاری دریغ نخواهد کرد . چه آنکه از دل اعماق تاریخ ایران ، تئوری ایرانشهر را بازیابی کرده و بازتاب دهد . چه آنکه خارج از مرز های ملی ، ایده یابی کرده و بومی سازی سیاسی انجام دهد . ✍ محمد عرفان خانی .
📢 انتظار اصلی سیاست پژوه از مخاطبان ، بازخوانی و بازتاب رهیافت های سیاسی مطرح ذیل بستر مجازی حاضر در فضای عمومی ایران است تا فرهنگ سیاست نامه نویسی و خرد ورزی در نوع سیاست ورزی ها ، تبدیل به فرهنگ عمومی ملی ما شود . ✍ محمد عرفان خانی .
📢 مباحث فعلی سیاست پژوه با محوریت تحلیل مسائل سیاسی ایران از رهگذار پیوند سیاست و دیانت دنبال می شود . ✍ محمد عرفان خانی .
📢 شاید بسط ایده سیاست نامه نویسی به عنوان یکی از راه های سیاست پژوهی به مثابه جنبش خرد ورزی عمومی در سیاست ورزی ایران به فرجام خاصی نرسد . اما مسلما بستر ادای رسالت ملی خواص جامعه ایرانی را فراهم می سازد ‌. ✍ محمد عرفان خانی .
📢 اینک سیاست پژوه می کوشد با بهره برداری از میراث فکری و عملی رجال سیاسی اسلامی ، رهیافت های بس کوچک برای خروج ایران از انزوای سیاسی ایجاد کند . ✍ محمد عرفان خانی
حالا وقت رو نمایی از اولین اثر قابل توجه سیاست پژوه فرا رسیده ⬇️
رسم وراثت ( چرا سیره سیاسی سید حسن نصرالله ، پیوست سلسله نبوت بود ؟ ) همه ما تقریبا روایت العلماء ورثه الانبیاء به گوشمان خورده . بعضا حتی با تفسیر سلیقه‌ای آن به وراثت انحصاری نبوت توسط طیف روحانیت ، بسیار به صرف طلبگی خود نیز افتخار کرده‌ایم . دریغ از آنکه فارغ از ادراکات سطحی ، به منظور تفکیک نبوت از سایر جریانات ، اندکی پیرامون وجوه سلبی و ایجابی سلسلهٔ انبیاء تفحص کنیم ؛ تا دریابیم زندگی ما چه میزان در عرض مسیر نبوی و چه میزان در طول مسیر نبوی بوده است . مسلما اختصاص تعبیر وراث انبیاء به علماء از جهت اراده مشترک آنان برای بیداری جوامع و پیرو آن ، انتقال بعث درونی خود به بیرون در قالب بعثت اجتماعی بوده است . لذاست که ما مکلف به شناخت ارکان حیاتی تحقق این هدف مشترک به وسیله تأملات تاریخی هستیم . تا حیات فعلی خود را درگیر دستیابی به این افق نبوی کنیم . تنها با تبعیت از این قاعده گریز ناپذیر است که می توانیم حقیقتا در جایگاه طلبگی خود از افتخار وراثت میراث ارزشمند انبیاء بهره مند باشیم . به پشتوانه مباحث گذشته ، فکر می کنم در کنار تمام راهکار های پیوست ما به سلسله انبیاء ، بهترین راه ، تقلید از اسوه های مؤفق این جانشینی در دوران حیات ما هستند . به همین مناسبت یکی از لایق ترین گزینه های این نوع الگوسازی را گزینش کردیم . این گزینه کسی نبود جز شهید سید حسن نصرالله . از انطباق سیره نبوی با اعمال او ، هرچه بگوییم کم گفتیم . کثرت محتوا در خصوص همین قضیه ما را به آن واداشت که ۳ مورد از موارد شمارش ناپذیر فضائل نبوی سید حسن ذکر کنیم . مواردی که در عین کمیت ، کیفیت خود را حفظ کرده و غرض اصلی از نوشتار حاضر یعنی تعیین ارکان حیاتی نبوت در تاریخ و تشخیص معادل این ارکان در حال حاضر است را به خوبی منتقل کرده اند . 1⃣ برقراری رونق ولایت مؤمنین مقام معظم رهبری شایسته ترین موضع در قبال دشمن را ، اتحاد آحاد مسلمان می دانند . در واقع سید حسن انعکاس این رهنمود راهگشا بود . او غایت مقدس تضعیف استکبار جهانی را تنها از رهگذار لبنان دنبال نمی کرد و همواره با دراز کردن دست دوستی به سوی ملت مسلمان ، می کوشید با نیروی اعجاز آفرین ولایت و همبستگی اسلامی مچ دشمن را بخواباند . چه آنجا که بدون ذره‌ای اهمیت به اختلافات شیعه و سنی ، یار و یاور همیشگی خروش انسانی حماس بود . و چه آنجا که بدون هیچ تعلق و منیت مادی ، حین کسب عنوان محبوب ترین رهبر مسلمان ، دستان رهبر انقلاب را بوسید تا دلبستگی خود به گفتمان انقلاب اسلامی را به رخ جهانیان بکشد و نشان دهد جبهه‌ دشمن به هیچ وجه نمی تواند با تاکتیک تفرقه بینداز و حکومت کن ، در روند پیشبرد جبهه مقاومت خللی ایجاد کند . آری اگر مقاومت خط مقدم استکبار جهانی اسرائیل را حتی در آزادی اسرای خود نیز عاجز ساخته ، همه مرهون رویکرد متحد سازانه سید حسن است . چگونه حماس بدون یاری حزب الله ، قادر به بهره‌وری از اندوخته های طوفان الاقصی بود و چگونه جمهوری اسلامی که لقب زادگاه جبهه مقاومت را به دوش می کشد ، توانایی ساخت بستر ایمن رشد درونی خود را علی رغم تهدید های بیرونی داشت . البته حتی فراتر از این میزان اتکاء به قدرت ولایت و همبستگی مؤمنین را همیشه می توان در سیره‌ نبوی یافت . قیام پیغمبر اسلام علیه کفار مکه هنگام جنگ بدر ، گواه تاریخی این ادعا است . پیامبر هیچگاه در سیر بعثت خود در مقاطع پیش از بروز انسجام درونی مدینه ، اقدام به دفع خطرات خارجی نکرد . یعنی حساسیت همبستگی و ولایت اجتماعی مؤمنان به حدی بود که پیامبر ابتدا با گذار از بحران شعب ابی طالب و امثال آن ، جامعه متحدی ساخت و سپس به پشتوانه نیروی اجتماعی ولایت مند خود بر دفع خطرات کفار فائق آمد . مطالب بالا در جای خود حائز اهمیت هستند اما اوج تبلور اتحاد در ارکان مقاومت ، متعلق به دو اتفاق مبارک است ؛ یکی آنجا که جریانات داخلی لبنان ، حزب‌الله را به دنبال کردن منافع ایران با پوشش تأمین امنیت لبنان متهم کردند و دیگری زمانی که مایک پمپئو تحریم ایران را ، راهی برای انفعال حزب‌الله لبنان نیز تلقی کرد . اینجا بود که غرض اصلی از برقراری ولایت محقق شد و در نتیجه دشمنان اسلام ، عملا خود را در تقابل با قدرتی ولایت مند و منسجم دیدند نه در تقابل با جبهه‌ای گسسته و سست . جبهه‌ای که در عین تفاوت مأموریتی ، وجود روابط متقابل تکاملی میان آنها مشترک است . ✍ محمد عرفان خانی https://eitaa.com/mohamab31
سیاست پژوه/ محمد عرفان خانی
رسم وراثت ( چرا سیره سیاسی سید حسن نصرالله ، پیوست سلسله نبوت بود ؟ ) همه ما تقریبا روایت العلماء
ادامه ⬇️ 2⃣ مرزبندی بصیرت مندانه در قبال دشمن تاریخ اسلام ، بزرگترین گواه وجوب اتخاذ مرزبندی مدبرانه در قبال دشمن است . پیامبر اسلام علی رغم امواج تحمیل مصائب متعدد از سوی دشمنان ، هرگز به خود اجازه ذره ای تعرض از اصول اسلام را به بهای سازش با کفار نداد و همیشه با محوریت حفظ مرزبندی در تلاش برای پاسداری از جبهه حق در برابر نفوذ دشمنان تا تحقق افق نهایی اسلام بود . حتی در صلح حدیبیه که ظاهرا نوعی صرف نظر از اهداف اوليه بعثت به نظر می آید نیز پیامبر نه تنها اجازه نفوذ به کفار را ندادند بلکه با انتقال معارف اسلامی از پل ارتباطی ایجاد شده ، مقدمات فتح مکه را فراهم ساخت . در نگاه اولیه صدور جواز ورود اهالی مکه به مدینه ، برگ برنده بزرگی برای اعمال نفوذ دشمن محسوب می شد اما در حقیقت حفظ چارچوب مرزبندی توسط پیامبر ، اجازه تأثیر مشرکان بر مسلمانان را که هیچ بلکه حتی مسلمانان بیشتر نقش تأثیر گذار داشتند تا متأثر . مصداق دیگر وجود مسلم اینگونه مرزبندی نبوی ، دعوت به مهاجرت مسلمانان از مکه به مدینه توسط پیامبر بود . یعنی پیامبر خواهان ایجاد مرزی گسترده‌ای میان مسلمین و کفار بود که بستر ایمن رشد اسلام فراهم آید نه آنکه فشار مستکبران زمانه ، همواره مسلمانان را از سایه خود نیز هراسان کند . لزوم تحقق این مرزبندی تا جایی بود که پیامبر پس از تشکیل مدینه نیز ، دست از پاسداری از این مرزهای حیاتی نکشید و اینبار خود برای شروع جنگ بدر ، اقدام نظامی کرد . چرا که می خواست فراتر از تصور کافران ، برای دفع خطرات گریز ناپذیر آنان پیشتاز باشد و در نهايت با دفع شر هر چه زودتر خطرات ، عدم دسترسی کفار به مسلمین بیشتر شود . اکنون اما در امتداد این رویکرد نبوی به سیره سیاسی سید حسن نصرالله ، شواهد و قرائن فراوان است . سید به قدری در سنگر ستیز با استکبار حهانی بر مرزبندی خود تأکید و از نبود مرزبندی در بعضی ملل اسلامی انتقاد می کرد که کتاب ها برای گنجایش آن لازم است ولی چه بهتر که توضیح و تفصیل شواهد مدعای ما ، از زبان خود سید شنیده شود . بیانی که در واقع ، اندرزنامه ای از جانب نماد عینی مرزبندی بصیرت مندانه معاصر خطاب به مسلمانان دچار بحران فقدان مرزبندی دشمن ستیزانه است که به رغم تبادل تجاری با دشمن انکار ناپذیری چون اسرائیل ، مدام در حال تأسف بی فایده برای جنایات رژیم اشغالگر هستند و همچنان خود را در زمره‌ی مخالفان اسرائیل به شمار می آورند. گرچه این تعلل برخی مسلمانان در مرزبندی دشمن ستیزانه ، سرگذشت درازی دارد و به دوستی شرمانه با اسرائیل ختم نمی شود . مانند ماجرای جنگ سوریه که به وضوح دیدیم چگونه اتخاذ مواضع سازش گرایانه در قبال دشمن ، اثری در روند جنایات داعش نداشت و آنان عینا نشان دادند به چیزی جز تصرف کلی ملل اسلامی رضایت نخواهند داد . اینک اما نوبت شنیدن انذار و بشارت نبوی سید حسن با مضمون یادآوری مصائبی که در اثر نبود مرزبندی صحیح با دشمن ایجاد شده است که به شرح زیر می باشد : به دولت‌های عربی بگویید راه حل مساله اسرائیل چیست؟ می‌گویند راه حل سیاسی، راهی جز مذاکره نیست. گفتگو و مذاکره با اسرائیل. خب سقف زمانی دارد؟ نه ندارد. چند وقت است در حال مذاکره هستند؟ ده‌ها سال. با اسرائیل اشغال‌گر غاصب قاتل بی‌عار، با آرامش کامل. روند صلحی عربی هست که پس از سال 2000 به وجود آمده و ما امروز در 2012 هستیم و بعضی هنوز پای میز مذاکره‌اند. کجایند؟ پای میز مذاکره! مشکل از طرف اسرائیل است نه عرب‌ها. ده‌ها سال با اسرائیل مذاکره می‌کنیم و راه حل همچنان حل سیاسی است. خب بیایید در سوریه نیز به حل سیاسی بپردازید. می‌گویند دیگر زمان نیست. دیگر دیر شده. چطور می‌شود؟ برای ما توضیح دهید برادران.» سید در ادامه همین گفتار این تناقض مدنظر را به خوبی تبیین می‌کند. چیزی که متأسفانه در رسانه‌های فارسی بازتاب درستی نداشته است. او گفته بود: «اصلا فرض کنید نظام سوریه مثل اسرائیل است. مگر در مقابل اسرائیل حل سیاسی، گفتگو، مذاکره و سازش را نمی‌پذیرید؟ چرا در مقابل یک نظام عربی که نکات مثبت بسیاری و نکاتی منفی هم دارد حل سیاسی پذیرفته نیست؟ و زمان نیست و دیر شده؟ یک منطق به ما ارائه کنید. بنده به شما خواهم گفت منطق چیست. کسی به من نگوید سید تو در این موضع‌گیری داری اشتباه می‌کنی. نه، بنده موضع‌گیری احساسی نمی‌کنم. بعضی هم می‌گویند این وفاداری است. بله، این وفاداری است. ولی فقط وفاداری نیست. این برآمده از بینش، روش و مصلحت امت است. روزهایی خواهند رسید و خواهیم دید و از یکدیگر سوال خواهیم کرد. ✍ محمد عرفان خانی https://eitaa.com/mohamab31
سیاست پژوه/ محمد عرفان خانی
ادامه ⬇️ 2⃣ مرزبندی بصیرت مندانه در قبال دشمن تاریخ اسلام ، بزرگترین گواه وجوب اتخاذ مرزبندی مدبرا
ادامه ⬇️ به عبارتی دیگر سید می خواهد نشان دهد چگونه تقلای چندین ساله سازشگران و تجاوز از مرز میان اسلام و کفر ، آنان را در بن بستی گرفتار ساخته که حاضرند برای تأمین منافع دشمن بارزی چون اسرائیل ، دست به هر کاری بزنند گرچه نتیجه ای حاصل نشود . اما همین ها از مقابله با دشمن مشترکی چون داعش در سوریه که به نوعی دفاع از خود نیز محسوب می شود ، خودداری می کنند . بماند که با سوریه در نژاد و قومیت نیز اشتراک دارند در حالی که میان یهودیت و اعراب ، دشمنی دیرینه برقرار است . 3⃣ استقامت مؤمنانه در سایه توحید سیاسی به جرأت می توان گفت حتی از تصور عقل بشری نیز خارج است در شرایط اظطراری شعب ابی طالب ، تصمیم به تداوم مقاومت گرفتن و تن دادن به مسیر دشوار استقامت . اما همین امتیاز سرنوشت ساز تدابیر نبوی وحیانی از صرف عقل بشری بود که اسلام را از محدودهٔ شعب ابی طالب خارج و به اوج شکوفایی در عصر موسوم به دوران طلایی اسلام رساند . پیرو این قاعده تاریخی ، جریان نبوی همیشه سعی کرده وحدانیت سیاسی را سرلوحه عمل خود قرار دهد . یقینا پیامبر اسلام در صورت دلبستگی به موعد دروغین کفار به جای دلگرمی به بشارت الهی ، قادر به انتقال پیغام آگاهی بخش خود از حجاز تا سرتاسر جهان نبود . از این رو سید حسن نصرالله نیز در چالش مقابله با طواغیت زمانه ، چاره را در توحید سیاسی یافت . او هرگز از اوضاع اسفناک اولیه لبنان دلسرد نشد . گرچه بعد ها نیز موج مشکلات و موانع توأمان بر او آوار می شد . سرانجام او مزد استقامت مؤمنانه خود را در جنگ ۳۳ روزه از خداوند متعال دریافت کرد و طی آن به موفقیت اخراج اسرائیل از مرزهای لبنان نائل گردید . مایه تحیر همگان بود که خستگی ناپذیری سید حسن ، مقاومت لبنان را که روزی امام موسی صدر به عنوان مؤسس آن ، در همان گام های اولیه تشکیل هسته مقاومت ترور می شد امروز به جایی رسیده که ارتش عظیم اسرائیل را وادار به عقب نشینی از لبنان کرده و برای خود و دیگر مراکز محور مقاومت ، بازدارندگی گران بهایی به به ارمغان می آورد . ✍ محمد عرفان خانی https://eitaa.com/mohamab31
آنچه از رنسانس نمی دانیم ( تأملاتی در پیشینه رنسانس دینی به مثابه بازنگری در سیاست ورزی فعلی ) قسمت 1⃣ : گفتمان انقلاب ، پرچمدار رنسانس دینی امکان دارد اعتقاد به تنافی بنیادین مفهوم رنسانس و اسلام ، مخاطب را حین برخورد بصری با عناوین و ظواهر وجیزه حاضر ، از اعتنا به معارف دینی این نوشتار بازدارد . شاید حتی کار به نسبت اتهام علیه نگارنده به جرم فرضی التقاط دینی و ذبح خصمانه دین برسد . و در نهايت با به نام دین و به کام مدرنیته دانستن محتوا ، حیثیت سنت گرایانه یادداشت به کلی از بین رود . برای جلوگیری از ورود به تله ارتجاع متحجرانه این موهومات ، شناخت دو واقعیت انکار ناپذیر تاریخی ضروری است ⬅️ 1⃣ اصالت رنسانس ، خاستگاه دینی دارد . هنگام شنیدن واژه‌ رنسانس ، نحوه خطور معنا به تمامی اذهان تقریبا یکسان است . متأسفانه پیش فرض عمومی از مفهوم رنسانس یا نوزایی ، آغاز عصر روشنگری و پیرو آن جهش انقلاب صنعتی است . دریغ از انجام اندکی تفحص تاریخی که یقینا برای فهم چنین مضمون برخواسته از دل تاریخ واجب است . اینک هرچه از مصیبت عظمای سیطره غرب بر مفهوم رنسانس اظهار تأسف کنیم ، دوای درد نیست . تسلطی که بیم آن می رود زادگاه اسلام یعنی حوزه های علمیه را نیز مسخر خود سازد . لذا می کوشیم از رهگذار بازخوانی روند بسط این انحرافات تاریخی ، از موانع فعلی رفع زمینه های ایجاد پسرفت مجدد دیگری جلوگیری شود . با سیر مختصری در تاریخ جهان و بررسی انطباق مفهوم رنسانس بر تحولات اساسی پیشین ، در می یابیم که تاریخچه رنسانس نه تنها مختص رنسانس معاصر و مدرنیته فعلی نیست بلکه سرگذشتی فراتر از تصور ما و غرب دارد . اولین رنسانس تاریخ ، به دوران تسلط نسبی مسلمانان بر جهان و شروع عصر ترجمه تعلق دارد . با این تفاسیر ، بنیانگذاران رنسانس مسلمانان هستند . حقیقت تکان دهنده دیگر آنکه دومین رنسانس تاریخ نیز تحت تصاحب عالم غرب نبود و این رنسانس اسلامی اینبار در قامت تشیع گرایی ظهور کرد . مقطع زمانی بروز این نوع رنسانس به عصر صفویه و شکوفایی درونی جهان تشیع در تمام عرصه ها اختصاص دارد . در کیفیت ایجاد ادوار رنسانس اسلامی و ارزیابی عملکرد مسلمانان در این مقاطع حساس سخن فراوان است ولی اکنون که غرض اصلی انتقال معلومات دیگری است ؛ به همین میزان تبیین اعصار رنسانس کفایت کرده و غرض اصلی نوشتار کنونی را با اینگونه مقدمات اندک اما الزامی فراهم می سازیم . 2⃣ رنسانس اسلامی ، اصلی ترین عنصر پیشبرد حرکت جریان تشیع مسلما حتی بقای همین ظواهر اسلامی و مذهب فعلی ، مدیون رنسانس و نوسازی اسلامی منطبق بر هر دوره تاریخی جریان امامت و امتداد آن ، جریان علما است . با هیچ منطقی ممکن نیست صلح امام حسن علیه السلام را ناشی از فهم مختصات زمانه و اعمال نوآوری متقابل ندانست . یا قیام قیام امام حسین علیه السلام را تکلیف همیشگی مسلمانان بدانیم و فهم مختصات دوران ایشان را در اتخاذ چنین تصمیم بدیع و غیر قابل پیش بینی بی تأثیر در نظر بگیریم . قطعا تمام این تدابیر نوآورانه ، منجی حیات جریان تشیع بودند . چه آنجا که نرمش قهرمانانه امام حسن ، مقدمات بیداری عظیم مسلمانان به امامت امام حسین علیه السلام را به دنبال داشت . و چه آنجا که علمای خستگی ناپذیر شیعه ، با تجهیز به سلاح تقیه و جنگ نرم با طواغیت معاصر خود در ستیز خردمندانه بودند و سرانجام هیچگاه اجازه توقف حرکت پیشران تشیع را به دشمنان ندادند . بدین ترتیب هیچ یک از اقدامات سیاسی تاریخ تشیع را نمی توان خارج از چارچوب رنسانس اسلامی تصور کرد . کاملا بدیهی است که حیات هر مکتبی مستلزم اعتبار معارف آن است و همواره باید اعتبار معارف را نسبت به جامعه مقابل آن ، ارزیابی کرد . وقتی آن جوامع مدام در حال تجدد و نوسازی هستند ، مکتب فکری مدنظر نیز متقابلا چاره‌ای جز بازیابی تراث و بروز رسانی آن ندارد . به همین علت است که نوزایی و رنسانس در مکتب تشیع علی رغم حفظ مبانی ، همیشه به عنوان جز لا ینفک آن در طول تاریخ ماندگار است . ✍ محمد عرفان خانی https://eitaa.com/mohamab31
سیاست پژوه/ محمد عرفان خانی
آنچه از رنسانس نمی دانیم ( تأملاتی در پیشینه رنسانس دینی به مثابه بازنگری در سیاست ورزی فعلی ) ق
ادامه همان قسمت 1⃣ : شایسته است حال پس از اتمام مطالب ذیل الزامات تاریخی فهم مقصود از رنسانس اسلامی ، به نوع تعامل گفتمان انقلاب اسلامی و رنسانس اسلامی بپردازیم . تا مباحث گذشته نمود عینی یابد و گفتمان انقلاب به مثابه ادامه سلسله رنسانس اسلامی شیعی در سایه حقایق تاریخی تقویت شود . گفتمان انقلاب در زمانه ای که تفکر اجنبی سکولاریسم تبدیل به افیون ملل اسلامی شده بود ، با شعار نه شرقی و نه غربی وارد کارزار ایدئولوژی سازی سیاسی شد . جمهوری اسلامی به عنوان ثمره‌ی گفتمان انقلاب ، حیات خود را در اعراض از مکاتب شرقی و غربی وقت و بازگشت به خویشتن خود می دید . این استقلال طلبی اندیشه‌ای گفتمان انقلاب به حدی بود که امام حین ورود به ایران ، انقلاب خود را قیام علیه معیار های معادلات سیاسی فعلی دانست و فاقد آگاهی سیاسی لازم خواندن ایشان توسط خبرنگار مجله تایم را بهتر از دریافت تعریف و تمجيد از او می دانست . این سرآغاز پیوند مبارک رنسانس اسلامی و گفتمان انقلاب بود . اگر در شوروی و کوبا ایدهٔ سرمایه دار ستیزی کارل مارکس در قالب ایدئولوژی سیاسی مارکسیسم بازسازی شد . و اگر در انگلستان و آمریکا ایده حکومت مرکب از آریستوکراسی و دموکراسی باستان ارسطو در قالب دموکراسی مدرن بازسازی شد ، در ایران این ابداعات نظری و عملی ذیل رنسانس اسلامی بود که رسالت چراغ راهی به مثابه نظریه پردازی مستقلانه و جداگانه از افکار اجنبی آن زمانه را عهده داشت . البته که رهیافت های گفتمان انقلاب از الگوسازی این اعصار درخشان نیز پا فراتر گذاشت . این مهم را تئوریسین روشنفکر اش علی شریعتی دنبال کرد و با تألیف کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی ، کوشید تا تصویر حکومت اسلامی مد نظر انقلابیون آن دوران را الزاما تکرار تجربه موفق صفویه نباشد . تجربه ای که حتی به نام تنها رنسانس درونی و مستقل تاریخ مشهور است . به عبارتی دیگر ، درواقع صفویه پیشتاز رنسانس درونی شیعه و گفتمان انقلاب پرچمدار این دستاورد تاریخی است . در نهایت این امتداد تاریخی و پایبندی گفتمان انقلاب به مبانی سیاسی اسلام مثمر ثمر واقع شد و برای اولین بار آرمان رنسانس اسلامی معاصر یعنی اسلامیت به معنای حاکمیت سیاسی ولایت فقیه و جمهوریت به معنای همراهی سیاسی جامعه ، تحقق یافت . ✅ پایان قسمت اول از مجموعه گفتار های آنچه از رنسانس نمی دانیم . ✍ محمد عرفان خانی https://eitaa.com/mohamab31
سیاست پژوه/ محمد عرفان خانی
ادامه همان قسمت 1⃣ : شایسته است حال پس از اتمام مطالب ذیل الزامات تاریخی فهم مقصود از رنسانس اسلام
آنچه از رنسانس نمی دانیم ( بازخوانی پیشینه رنسانس دینی به مثابه بازنگری در سیاست ورزی فعلی ) قسمت 2⃣ : پیشرفت تکاملی رنسانس اسلامی و سکانداری گفتمان انقلاب پیشتر از کوشش خستگی ناپذیر گفتمان انقلاب برای وساطت میان اقتضائات مدرنیته و مبانی تراث اسلامی در قالب ایده رنسانس اسلامی گفتیم . اکنون پرسش اصلی این است که آیا این زحمات گسترده ، اهداف مطلوب را به دنبال داشت ؟ غرض از طرح این سؤال ، در گام اول التفات مخاطب به حیات سرزنده گفتمان رنسانس اسلامی و در گام بعدی ، درک وجوب حرکت در افق آینده این پروژه تکامل یافته است . لازم است تاریخ را گواهی مدعای خویش قرار دهیم و به شرح زیر با ارئه مستندات تاریخی ، حقانیت دیدگاه مدنظر را توضیح دهیم . به جرأت می توان گفت جز اندک خواصی ، هیج کس ذره‌ای تصور نمی کرد که ایده های تئوریک جذاب مارکسیسم در فرآیند گذار از تئوری به عرصه عمل ، این‌قدر دچار مصائب متعدد شده و با فروپاشی شوروی ، عملا از موضوعیت سیاسی خارج شود . به تبع همین قاعده تاریخی ، گفتمان انقلاب نیز مجبور به مواجهه با چالش ایدئولوژی سازی مبانی سیاسی و اجتماعی خود بود تا علاوه بر کسب موفقیت درونی ، کارکرد عملی نظریات ابداعی انقلاب ۵۷ را به رخ جهانیان بکشد . سرانجام گفتمان انقلاب علی رغم موانع داخلی و خارجی پیش رو ، توانست سربلند از این آزمون سرنوشت ساز بیرون آید . انقلاب اسلامی بر خلاف انقلاب شوروی و کوبا ، هیچگاه در تمایزات گفتمانی خود که هویت حقیقی او را می ساخت ، تجدید نظر نکرد و در نهايت شگفتی توانست مستعمره مشترک استعمارگران را تبدیل به مرکز صدور مبارزه علیه استکبار و استعمار جهانی کند . اگر تا دیروز دشمنان ایران تنها به چند دقیقه زمان برای تسخیر کامل ایران نیاز داشتند ، امروز با وجود ۴۵ سال جنگ ترکیبی مداوم ، نتوانستند ذره‌ای تمامیت ارضی ایران را تهدید کنند. فعلا دشمن حتی در دفع نفوذ نظامی ایران در لبنان ، سوریه ، عراق و ... نیز عاجز بوده . البته پیش از این نیز کم برای آرمان رنسانس اسلامی زحمت کشیده نشده . گرچه امثال مالک بن نبی ، سید قطب ، اقبال لاهوری ، سید جمال اسد آبادی و ... ، از توفیق عملياتی سازی مختصات رنسانس اسلامی باز ماندند و بعضا در این راه مقدس جان دادند اما با بسط اندیشه رنسانس دینی با ابداع نظریاتی نظير آشتی ملی گرایی و اسلام گرایی ، بازگشت به خویشتن ، آینده در قلمرو اسلام ، استقلال درونی مسلمین و ... در شکل گیری این بنای مستحکم بی تأثیر نبودند . تأثیری که حتی در پیروزی انقلاب ۵۷ به عنوان مهمترین پاسدار رنسانس اسلامی نیز کاملا محسوس است . چه بسیار تبادلات فکری عمیق و مؤثر میان مبلغان رنسانس اسلامی و انقلابیون ایران برقرار بوده است که به عنوان نمونه می توان به تألیف کتبی مانند اقبال و ما ، نقش مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان و به همین منوال به ترجمه کتبی مانند آینده در قلمرو اسلام ، صلح امام حسن علیه‌السلام ، ادعانامه ای علیه تمدن غرب و ... توسط نظریه پردازان انقلاب اشاره کرد . صدور حرکت اولیه روشنفکری اسلامی به ایران توسط این ارتباطات فکری فرا مرزی نیز ، گواه دیگر بر صدق پیوست ایران به امواج جهانی رنسانس اسلامی و نمود عملی آن با پیروزی انقلاب اسلامی است . یقینا شروع حرکت روشنفکری اسلامی نقش انکار ناپذیری در همراهی نخبگان و دانشجویان در جهت پیروزی انقلاب اسلامی داشت . اما هرگز نباید فراموش کرد که الهام نواندیشانی چون علی شریعتی از امثال اقبال لاهوری بود که موجبات تأسیس شعبه دیگر از روشنفکری اسلامی را در ایران فراهم ساخت . کوتاه سخن آنکه کارنامه جریانات سیاسی ایران نشان می‌دهد ، گفتمان انقلاب در عین فقدان انحراف از مبانی اصیل دین ، به بازیابی و بازتاب رنسانس اسلامی می پردازد و پرچمداری انجام این رسالت را عهده دار است . چنانکه پیشتر عملا در ادامه سنت ، جدید اندیشیده و عمل کرده. بگذریم از شرح حال فداکاری نوابغ بی بدیل انقلاب در این راه مقدس ؛ چه مطهری ها در مبارزه با التقاط پارادوکس مارکسیسم اسلامی پرپر شدند و چه خمینی ها در تعامل با ارتجاع روحانیت متحجر خون دل خوردند . ✅ پایان قسمت دوم از مجموعه گفتار های آنچه از رنسانس نمی دانیم ✍ محمد عرفان خانی https://eitaa.com/mohamab31
سیاست پژوه/ محمد عرفان خانی
آنچه از رنسانس نمی دانیم ( بازخوانی پیشینه رنسانس دینی به مثابه بازنگری در سیاست ورزی فعلی ) قسم
آنچه از رنسانس نمی دانیم ( بازخوانی پیشینه رنسانس دینی به مثابه بازنگری در سیاست ورزی فعلی ) قسمت 3⃣ : حماسه فعلی سید حسن نصرالله و جهش تکامل یابی رنسانس اسلامی به کلی نتایج دو قسمت مقدماتی پیشین ، در تذکر دو واقعیت خلاصه می شود که یکی منشأ اسلامی و انقلابی رنسانس و دیگری موقعیت استراتژیک رنسانس اسلامی است . همین ما را مجاب کرد که فراتر از این تأملات محدود ، نوید بزرگی از وضعیت فعلی رنسانس اسلامی بدهیم . امیدوارم تحلیل حقیر از اتفاقات اخیر ، شما را بیشتر با نصرت رنسانس اسلامی پیوند دهد . چراکه واقعیت این وقایع پیامی جز امیدواری بر رفع موانع پیش رو ندارد . از تلخی شهادت یگانه چریک فکری و نظامی گفتمان هرچه بگوییم ، نه ادای حقیقت است و نه دوای درد . علاوه بر این نباید غفلت ورزید از آرمان گرایی مکتب ما که شهادت را جز پلی برای تحقق پیروزی نهایی نمی بیند . همانگونه که امام خمینی رحمت الله علیه فرمودند : همین شهادت سید الشهدا و محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته . چگونه اسلام و تشیع در دسترس ما بود اگر امواج عظیم شهادت امامان و علمای مجاهد ، جامعه را بیدار نمی ساخت . شهادت یعنی به حدی در پیکار با دشمن پیروز بودیم که برای آنان چاره‌ای جز حذف فیزیکی خودمان باقی نگذاشتیم . چه افتخاری از این بالاتر که استکباری جهانی ، فاقد توان مبارزه فکری با ما باشد و راهی جز ترور و قتل برایش باقی نماند . به مناسبت تلازم این سنت تاریخی با مبارزات احیاگرانه و شبه رنسانس جریان تشیع ، قصد داریم نحوه ظهور این سنت تاریخی که از حیات امامان معصوم تا علمای مجاهد معاصر ادامه داشته را اینبار در حیات سیاسی سید حسن نصرالله جست و جو کنیم . پیشینیان به خوبی توانستند حرکت نوسازی و رنسانس مداوم اندیشه تشیع را پشتیبانی کنند و به این نقطه برسانند . اکنون اما مسئله ما ، میزان استمرار این حرکت توسط پیشتازان شاخصی همچون سید حسن است تا شناخت راه های رفته و نرفته دوران ما ، تکلیف امروز ما در قبال این جنبش شیعی مشخص شود . در در دستاورد شناسی نقش آفرینی سید حسن در جهش عملی گفتمان رنسانس اسلامی ، سخن فراوان است. اما شایسته است اولویت سنجی صورت گیرد و متناسب ترین موارد انتخاب شود . در نهایت توضيحات بنده از مسئله مذکور به شرح زیر می باشد ⬅️ 1⃣ از ناتمامی ایدهٔ وحدت اسلامی سید جمال تا اوج تحقق وحدت با سید حسن تحقق اتخاذ مرزبندی متحدانه مسلمین در قبال دشمنان ، رسالت عظیمی بود که سید جمال اسد آبادی عمری برای تثبیت آن در ملل اسلامی خون دل خورد و از هیچ سفری دریغ نکرد . شاید اقدامات سید جمال و سایر بنیانگذاران رنسانس اسلامی ، زمینه‌های تئوریک تحولات عظیم جوامع اسلامی را فراهم ساخت و بعضا حتی به تحقق عینی اهداف مطلوب نیز منجر شد ولی هیچگاه ضعف و شکست چندانی در جبهه دشمن ایجاد نشد . به عنوان نمونه آن زمان علی رغم بروز تحرکات ضد استعماری متحدانه نظیر جنبش اخوان المسلمین یا همین جنبش سید جمال و یارانش ، همچنان توافقات ننگین استعماری از عهدنامه ترکمان چای و گلستان گرفته تا پیمان کمپ دیوید ، توأمان بر مسلمین تحمیل می شد . امروز اما انجام این مأموریت خطیر به دستان توانمند شهید نصرالله عملی شده است . سید حسن اگرچه ظاهرا در سنگر حزب‌الله لبنان می جنگید ولی همواره فعالیت مبارزانه او در ایران ، فلسطین ، لبنان و سایر مراکز مقاومت ، اثری خارق العاده داشت . حتی همین روزنه گشایی طوفان الاقصی یا صدور نهضت جمهوری اسلامی به بیرون از مرزها و یا حتی قیام حیرت انگیز انصارالله یمن علیه استکبار جهانی وجود نداشت اگر سید حسن از جنگ ۳۳ روزه تاکنون دشمن مشترک مسلمین اسرائیل را تضعیف نمی کرد . شهید نصرالله همیشه سعی می کرد اسرائیل را با تهاجمات نظامی خود درگیر کرده و در نتیجه حرکت اسرائیل به سمت تسلط فراگیر ملل اسلامی جهان را در همان مرحله اولیه متوقف کند تا جایی که حزب‌الله از شدت میزان پشتیبانی نظامی برای مقاومت ، توسط منتقدان داخلی لبنان به پیگیری منافع ایران در پوشش تأمین امنیت لبنان متهم شد . خالی از تدبیر نیست که اسرائیل نقطه تمرکز فعالیت نظامی خود را از حماس به حزب الله تغییر داده . قطعا دشمن قابلیت تسری قدرت نظامی حزب الله به تمام اجزای جبهه مقاومت را دیده که اکنون اینگونه برای نابودی حزب‌الله ، در حال دست و پا زدن است . خلاصه آنکه سیره عملی شهید نصرالله ، حقیقتا نماد بارز اتحاد و ولایت اسلامی مدنظر رهبر انقلاب به مثابه راه نجات فلسطین بود . لذا بی جهت نیست که رهبری ، حزب‌الله لبنان را مهمترین ناحیه جبهه مقاومت می نامند . مطالب مذکور همگی تفسیر دیگری از سرگذشت رنسانس اسلامی بود که اینبار به سیر تکاملی تبدیل ایدهٔ نظری اتحاد مسلمین به اعجاز عملی اتحاد مسلمین تعلق داشت . ✍ محمد عرفان خانی https://eitaa.com/mohamab31
سیاست پژوه/ محمد عرفان خانی
آنچه از رنسانس نمی دانیم ( بازخوانی پیشینه رنسانس دینی به مثابه بازنگری در سیاست ورزی فعلی ) قسمت
ادامه همان قسمت 3⃣ ⬇️ 2⃣ از آرمان اسقلال طلبی اقبال لاهوری تا اوج استقلال مسلمین با سید حسن تاریخ همواره نشان داده وابستگی بیرونی هر جبهه‌ای ، عقب‌نشینی ناخواسته او را در تقابل با دشمن به دنبال دارد . قاعدتا دشمن می تواند با استفاده از آن وابستگی بیرونی ، جبهه مقابل را تحت فشار قرار داده و او را به انجام اوامر خود وادار کند . اقبال لاهوری با همین پیش فرض همواره سعی در تحقق آرمان استقلال مسلمانان داشت تا پسرفت ناشی از وابستگی بیرونی آنان که با ظهور گسترده استعمار تشدید می شد را تا حدی جبران کند . همانگونه که در پیشینه اسلام نیز نقش آفرینی مؤثر استقلال طلبی کاملا مشهود است . مسلما اگر پیامبر ارتباط وابسته اعضای جبهه‌ی خود را از کفار قطع نمی کرد ، اسلامی با این عظمت موجود نبود .پیامبر فلاکت شعب ابی طالب را تحمل کرد ولی هرگز حاضر به برقراری ارتباط و وابستگی خارجی با دشمن نشد . گرچه در نهایت پروژه استقلال طلبی اقبال بیشتر جنبه تئوریک داشت تا جنبه عینی و عملی ، اما این سید حسن نصرالله بود که رویای او را عملی کرد و تا توانست کوشید چشم داشت بیهوده مسلمانان لبنان به رسیدگی های بیرونی را از بین ببرد و پیشرفت مدنظر آنان را از مجرای استقلال خارجی دنبال کند . امروز ما به عینه می بینیم که چگونه حزب‌الله لبنان علی رغم دشمنی و قطع ارتباط با ابر قدرت هایی همچون آمریکا ، از تسلیحات فوق پیشرفته نظامی برخوردار است در حالی که کشور های عربی مشابه با آنکه در شرایط بهتری از نظر امکاناتی و مالی هستند ولی سالیانه میلیون ها دلار هزینه خارجی برای تقویت حوزه نظامی خود صرف می کنند . البته استقلال طلبی عملی سید حسن ، تنها در مرزهای لبنان محصور نبود بلکه ایشان با حفظ و تقویت استقلال حزب‌الله لبنان علاوه بر تأیید و تأکید حقانیت ملی و مذهبی استقلال سیاسی ، ضرورت اجتناب ناپذیر تحقق این مهم را به مسلمانان جهان نشان داد . هنوز هم مایه تحیر جهانیان است که چگونه شیعیان لبنان با آن وضع فلاکت و و وابستگی شدید بیرونی و هجوم توأمان بلایا از ربوده شدن امام موسی صدر تا شهادت مصطفی چمران به عنوان حامیان اصلی استقلال لبنان ، بعدها توانستند مستقلانه ابهت پوشالی اسرائیل را بشکنند و جنگ ۳۳ روزه را تبدیل به یک رسوایی تاريخی و شکست غیر قابل ترمیم برای اسرائیل کنند . در آخر شایسته است فارغ از وجوه روشنگر پیشین به وجه اصلی نامگذاری و توصیف زندگی و زمانه سید حسن نصرالله با عنوان جهش یابی تکامل رنسانس اسلامی بپردازیم . در همین جهت باید گفت که استناد به شواهد پیشرفت روبه جلوی گفتمان انقلاب برای اثبات وجوب تداوم اندیشه رنسانس اسلامی در جای خود برای بیداری مسلمین و شیوع رنسانس اصیل اسلامی کارآمد بود . اما وقتی حرکت پیشران گفتمان انقلاب از مرزهای جغرافیایی پا فراتر گذاشت و لبنان ، فلسطین ، یمن و ... را برای تحقق آرمان های اسلامی تابع گفتمان خود کرد ؛ آنجاست که تکامل این گفتمان جهش پیدا می کند و با امتداد موفقیت درونی به موفقیت بیرونی ، حقانیت و جذابیت ایدئولوژی انقلاب دو چندان می شود . آری وجه تمایز تعیین کننده انقلاب ۵۷ همین عبور از فیلتر موفقیت درونی انقلاب و پیرو آن صدور موفقیت بیرونی انقلاب بود . بر خلاف ایدئولوژی مارکسیستی انقلاب شوروی که در درون با انحطاط عظیم داخلی و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی همراه بود و در بیرون نیز صدور ناموفق این انقلاب به کوبا ، نهایتا تجدید نظر فیدل کاسترو از مبانی اولیه قیام خود را به دنبال داشت . تا جایی که حتی خود را علاقه مند شدید گفتمان انقلاب و افکار رهبری معرفی کرد . ✅ پایان قسمت سوم و آخر از مجموعه گفتارهای آنچه از رنسانس نمی دانیم . ✍ محمد عرفان خانی
(1) 🔺مقاومت، سازش و رادیکالیسم؛ پژوهشی بر گفتمان‌های راهبردی و غیرراهبردی انقلاب اسلامی 🖋 محمدعرفان‌ خانی 🖋 سجاد انجم‌شعاع مقاومت و سازش به‌مثابه دو مقوله بنیادین، همواره در بستر انقلاب اسلامی و تحولات ژئوپلیتیک آن نقش برجسته‌ای ایفا کرده و محل تأمل اندیشمندان و رهبران بوده است. این پرسمان کلیدی، در چارچوب گفتمان‌های سه‌گانه‌ای تبلور یافته که هر یک با پیامدهای استراتژیک متفاوت، مسیر تحولات تاریخی و سیاسی انقلاب را ترسیم کرده‌اند. این گفتمان‌ها عبارتند از: ۱. گفتمان رادیکال و شتاب‌زده ۲. گفتمان سازش‌طلب و صلح‌جو ۳. گفتمان عقلانی، ولایت‌مدار و مبتنی بر سیاست های نظام بررسی انتقادی این جریان‌ها به ما امکان می‌دهد که با واکاوی عمیق‌تر، دلایل برتری مقاومت و ایستادگی در برابر سازش را به‌روشنی دریابیم و هم‌زمان، پیامدهای منفی تفکر سازش و تندروی را نیز برملا کنیم. 💠 مشروح و‌ مفصّل‌ِ‌ گفتار |رحامدیا| |حوزه‌نیوز|
(2) 🔻۱.گفتمان رادیکال و شتاب‌زده : فقدان بینش استراتژیک و فقر راهبردی گفتمان شتاب‌زده، که معمولاً بر پایه قرائت‌های سطحی و غیرعلمی از مفاهیم دینی و انقلابی بنا می‌شود، به‌طرز آشکاری از استراتژی‌های «کلان‌نگر» و «مدبرانه» فاصله می‌گیرد. این جریان، با تأکید غیرعقلانی بر ضرورت «سرعت و فوریت» در تصمیم‌گیری‌ها، اصول بنیادین حکمرانی و دیپلماسی را قربانی مصلحت‌های آنی می‌کند. تاریخ بارها نشان داده که چنین جریاناتی با نادیده گرفتن سازوکارهای علمی و دیپلماتیک، به جای تمرکز بر شالوده‌های فکری و کلان‌نگری در صحنه بین‌المللی، درگیر در سیاست‌های هیجانی و غیرمؤثر شده‌اند. تأکید این جریان بر اقدام‌های سریع و افراطی، در شرایطی که نظام بین‌الملل بر مبنای بازی‌های استراتژیک، تعادل قوا و دیپلماسی چندجانبه عمل می‌کند، کشور را به مسیری مخاطره‌آمیز سوق می‌دهد. این رفتارهای ناپخته و بدون پشتوانه، نه‌تنها به تقویت موقعیت داخلی و خارجی کمک نمی‌کند، بلکه به افزایش انزوای بین‌المللی و تقلیل اعتبار در عرصه‌های جهانی منجر می‌شود. این جریان با تحلیل‌های غیرعلمی و تندروانه، از پیچیدگی‌های دیپلماسی بین‌المللی غافل شده و به‌جای بهره‌گیری از استراتژی‌های هوشمندانه، به اتخاذ تصمیمات «آنی و زودگذر» می‌پردازد. نمونه دیگر این تفکر را می‌توان در رفتارهای نابخردانهٔ برخی مشاهده کرد که با توسل به خشونت‌های کلامی و فیزیکی، به‌جای تقویت وحدت ملی و همبستگی سیاسی، باعث تفرقه و ایجاد تنش‌های داخلی می‌شوند و هنوز که هنوزه تفرقه انتخابی را داغ می‌کنند! •https://rahamedia.net/?p=5762https://hawzahnews.com/xd9bJ
(3) پس از تبیین ضرورت پرهیز از افیون شتاب‌زدگی این تفکرات، اکنون لازم است پیرامون تفکیک ایدئولوژی این‌ گفتمان با "اصالت گفتمان سیاسی انقلاب" سخن بگوییم. از آنجا 'جریان رادیکال' جایگاه مهمی در پیشینه تحولات سیاسی ایران داشته، سوابق تاریخی می تواند به خوبی پرده از بطلان رادیکالیسم ایرانی بردارد. به عنوان نمونه به ارزیابی دو مورد از عملکرد رادیکال‌ها در مقاطع سیاسی حساس ایران می پردازیم: ۱. ۱- انقلاب۵۷ و مصائب پارادوکس مارکسیسم اسلامی ظهور جنبش چپ رادیکال در ایران برخلاف سایر جنبش های جهانی چپ‌، همواره شعار حرکت مبارزانه در جهت مذهب رایج را در قالب آثاری نظری چون ابوذر سوسیالیست خداپرست شریعتی و اقتصاد توحیدی بنی‌صدر سر می‌داد تا جایی که امام هنگام ملاقات با 'مجاهدین خلق' به عنوان شاخص‌ترین جریان چپ اسلامی تاریخ، از میزان تسلط آنان به نهج‌البلاغه اظهار تحیّر کرد. البته که در میدان عمل هرچه زدند به در بسته خوردند همانگونه که تئوریسین مشهور مجاهدین خلق گفت: هر چه اندیشه خود را با اسلام همسو می کردیم، از سوی دیگری تضاد بیشتری پیش می‌آمد. گرچه حتی ظاهراً به نظر می‌رسید مجاهدین خلق در روند پیروزی انقلاب پیرو همیشگی خط امام و اصالت ایدئولوژی انقلاب بودند اما در همان روزهای ابتدایی ترکیبِ «مواضع معتدل انقلاب» و «مواضع افراطی مارکسیسم» نیز شواهد انحراف ناشی از افراط در آنان کاملاً محسوس بود. ابتدا از فرمان عدم فعالیت مسلحانه امام سرپیچی می‌کردند؛ بعدها افراطی‌گری اختلافات عمیق‌تری ایجاد کرد و در نتیجه حاضر به پذیرش حق تعیین حاکمیت توسط جمهوریت نشدند و روحیه رادیکالیسم سیاسی سبب شد تا حق حاکمیت سیاسی انقلاب را منحصر در جریان خود بدانند و تحمل تعامل با دیگر احزاب سیاسی را نداشته باشند. در نهایت مصیبت عظمای افراط‌ گرایی‌ سیاسی کار را به جایی رساند که به نام نجات خلق ایران، از هر اقدامی علیه منافع ایران دریغ نکردند. چه آنجا که به منظور سرنگونی انقلاب، به کشتار مردم بی‌گناه پرداختند و چه آنجا که سرمایه‌های بی‌بدیل عرصه سیاسی ایران از بهشتی تا رجایی را یک به یک ترور کرده و پس از ناکامی مجدد در براندازی جمهوری اسلامی به همکاری با رژیم بعث عراق مشغول شدند. اوج فاجعه زمانی بود که هر چه در توان داشتند برای نوکری صدام گذاشتند و نهایتا آورده ای جز انحطاط درونی خود نیز نداشتند اما همین‌ها حاضر به قبول حاکمیت جمهور مردم و انجام اقدامات انقلابی و ملی ذیل آن نشدند. لذا بود که به جای دستیابی به افتخارات ماندگار خادمان ملتی چون رجایی و باهنر، به ننگ پاک نشدنی خیانت علیه مرز و بوم رسیدند. •https://rahamedia.net/?p=5762https://hawzahnews.com/xd9bJ
(4) ۱. ۲- امواج سازش‌گرانه دهه‌۹۰ و فقدان تاکتیک روشنگری هیچ مقطعی در تاریخ انقلاب به اندازه دهه۹۰، صحبت سازش‌گری از درون حاکمیت انقلاب به میان نیامده بود. حتی فشارهای بزرگی همچون نامه جام زهر و تحصن مجلس ششم هم نتوانسته بود اراده نظام مبنی بر حفظ مستحکم اصول و آرمان های انقلاب را تغییر دهد. یعنی کماکان رهبر انقلاب در دوره خاتمی نیز صراحتاً اصل مذاکره با دشمن انکارناپذیری چون امریکا را کاملا مردود می دانست. اما «ضعف تبیینی بدنه انقلابی» در طول سالیان متمادی کارا را به جایی رساند که رهبری به رغم اظهار ناامیدی از «برجام»، دربرابر خواست غرب گرایان و حامیان عمومی آنان سر خم کرد. چرا که می‌دانست نه انقلابیون توان روشنگری منشأ عقلانی مرزبندی او در قبال دشمنان را دارند و نه شر غربگرایی و سازش‌گری بدون یک تجربه تلخ تاریخی مانند برجام، دست از سر ملّت ایران بر می دارد . «جریان حزب‌اللهی» اما در مقابل به جای جبران خطای راهبردی و تبیینی گذشته خود، دست به اقدامات‌ افراطی و خشونت آمیز زد. اقداماتی که نه تنها فشار گسترده عمومی مبنی بر مذاکره با آمریکا را کاهش نداد بلکه جلوه انقلابی‌گری را در اذهان عمومی بار دیگر جاهلانه و جنگ طلبانه نشان داد. مصادیق این اقدامات حمله انقلابیون افراطی به سفارت انگلیس و عربستان و تسخیر آن خارج از چارچوب قانون و اقتضائات دیپلماسی بود. به عبارتی دیگر بخشی از جریان موسوم انقلابی به جای تبیین عقلانیت منطق دیپلماسی گفتمان سیاسی انقلاب، آن را خشن، متعارض با منافع ملی و افراطی معرفی کرد. فاصله فعلی بدنه عمومی جامعه از ایدئولوژی سیاسی انقلاب نیز از دیگر نتایج اینگونه افراطی‌گری‌ها است. مردم همچنان تصور می‌کنند خشونت و افراط نظام سیاسی در قبال جهان، آنها را از تحقق منافع شایسته خود بازداشته‌ است. فارغ از آنکه «مواضع افراطیون انقلابی» کجا و «مواضع عقلانی نظام سیاسی» کجا!؟ معضلی که همواره تأکید رهبری بر رفع آن بیشتر می‌شود. گاهی از فرمان جهاد تبیین به عنوان واجب فوری یاد می کنند و گاهی از ضرورت تبیین عمومی منطق دیپلماسی انقلاب سخن به میان می آوردند. •https://rahamedia.net/?p=5762https://hawzahnews.com/xd9bJ
(5) 🔻۲.گفتمان سازش‌کار؛ توهّم صلح در جهان استکباری در نقطه مقابل، گفتمان سازش‌کار با برداشت‌های خوش‌بینانه و ساده‌انگارانه از مفاهیم صلح و تعامل بین‌المللی، به دنبال حل مشکلات از طریق "دیپلماسی تعاملی" یا همان "دیپلماسی التماسی" و امتیازدهی به دشمنان بوده است. این جریان که نمونه بارز آن در سیاست‌های خارجی برخی دولت‌ها و به‌ویژه در برجام قابل مشاهده است، تلاش کرده تا از طریق اعتماد به بازیگران جهانی، وضعیت کشور را بهبود بخشد. با این حال، تجربه تاریخی به‌خوبی نشان داده که این استراتژی‌ها، نه‌تنها منجر به بهبود شرایط اقتصادی و امنیتی نشده، بلکه به تشدید فشارها و افزایش تهدیدات منتهی شده است. اتخاذ چنین رویکردی، ناشی از عدم فهم عمیق نسبت به ساختارهای قدرت جهانی و ماهیت استکباری نظام سلطه است. سازش‌کاران، با اتخاذ سیاست‌های مماشات‌طلبانه و امتیازدهی پی‌درپی، فرصت‌های استراتژیک کشور را از دست داده و دشمنان را به دریافت امتیازات بیشتر تشویق کرده‌اند. درحالی‌که رهبران انقلاب بارها بر بی‌اعتمادی به دشمنان تأکید کرده‌اند، این جریان با توهم صلح پایدار، کشور را در معرض آسیب‌های جدی‌تر قرار داده است. شکست برجام و افزایش تحریم‌ها، بهترین شاهد بر ناکامی این استراتژی و عبرتی تاریخی برای آن دسته از سیاست‌مدارانی است که به وعده‌های توخالی دشمن دل بسته‌اند. رهبر عزیز انقلاب در تحلیل این تجربه تلخ، بارها بر این نکته تأکید کرده‌اند که اعتماد به دشمنان، خطای راهبردی بزرگی است که نه‌تنها امنیت و اقتصاد کشور را تأمین نمی‌کند، بلکه به تضعیف جایگاه بین‌المللی کشور می‌انجامد. ایشان به‌صراحت فرمودند: «کسانی که به دشمن دل بسته‌اند، باید بدانند که دشمنان ما نه با منطق و استدلال، بلکه با فشار و زور با ما مواجه می‌شوند و هر امتیازی که به آنها بدهیم، بهانه‌ای برای امتیازات بیشتر خواهد شد و آنان از هر فرصتی برای ضربه زدن به ما استفاده می‌کنند» اینک، بررسی راندمان سازش‌کاران در ایران و جهان اسلام نیز گواه این است که سازش در نهایت به انحطاط منتهی می‌شود. در طول تاریخ انقلاب اسلامی، افرادی چون 'بنی‌صدر' که با رویکردهای سازش‌کارانه و با توسل به قدرت‌های خارجی به‌دنبال حل مشکلات کشور بودند، نه تنها به اهداف خود نرسیدند، بلکه به ورطه انزوا و تباهی سقوط کردند. در سال‌های اخیر نیز شاهد بوده‌ایم که جریان‌های سازش‌کار اصلاح‌طلب، با تمام تلاش‌هایشان برای نزدیکی به غرب و پیگیری سیاست‌های لیبرالی، نتوانستند به اهداف موردنظر خود برسند و امروز در سطح اجتماعی و سیاسی به‌طور کامل منزوی شده‌اند. در تذکره اسلام امام حسن علیه‌السلام، با درایت و تدبیر خود، سازش با معاویه را تنها به‌عنوان یک «تاکتیک موقت» برای حفظ اصل اسلام پذیرفت؛ ولی سازش‌کاران در طول تاریخ، هرگز از این درس عبرت نگرفتند و با معامله‌گری و امتیازدهی، اصول اسلام را تضعیف کرده‌اند. •https://rahamedia.net/?p=5762https://hawzahnews.com/xd9bJ
(6) اکنون اما متأسفانه مجددا پس از تجربه تلخ برجام نیز، مدعیان سازش دست از تلاش بر نمی دارند. به تازگی یکی از نظریه پردازان آنها یعنی دکتر سریع القلم، عامل تضاد اصلی آمریکا با ایران را اسرائیل دانسته و لذا تأکید کرده که توافقاتی چون برجام که اثری بر روابط اسرائیل و ایران ندارد، نوعی اقدام بی‌فایده تلقی می‌شود. سپس به پشتوانه این نظرات سخن خود را ادامه داده و گفته: چاره حل مشکلات اقتصادی در رفع تحریم های خارجی است و رفع تحریم‌ها باید با عادی‌سازی روابط با اسرائیل و استقلال تصمیم وزارت خارجه توأم باشد. حال برای ما چند سؤال مطرح است: ۲. ۱. اگر توسعه اقتصادی مستلزم بهبود ارتباط خارجی با اسرائیل است، چرا مصر پس از پذیرش مطالبات اسرائیل و آمریکا تحت عنوان پیمان کمپ دیوید، نه تنها با اقتصاد توسعه یافته روبرو نشد؟ بلکه‌ امروز بعضاً می‌بینیم مردم آن در حال شورش به علت کمبود نان هستند. ۲. ۲. چگونه می‌توان عادی‌سازی روابط با اسرائیل را لازمه توسعه ایران به شمار آورد درحالی که در تاریخ همین ایران، محمدرضا پهلوی با وجود برقراری روابط گسترده با اسرائیل و بعضا ابراز حمایت از اقدام اسرائیل حین امضای توافق کمپ دیوید، نهایتا شخص محمدرضا پهلوی با آنکه در زمان جنگ میان مصر و اسرائیل غیر مستقیم و نامحسوس مبالغ هنگفتی صرف هزینه برای پیروزی مصر و ملک صفوان کرده بود، در کتاب پاسخ به تاریخ خود اعتراف کرد که اساس ارتباط با اسرائیل یک اشتباه تاریخی بوده و نباید با دشمنی مانند اسرائیل ارتباط داشت. ۲. ۳. اسرائیل بارها نشان داده که چندان به تعهدات خود پایبند نیست؛ چگونه می توان به عهد کشوری امیدوار بود که سوابق سیاهی از جمله ، عدم پایبندی به اعطای سوخو ۱۵هایی که به امارات وعده داده بود، شرایط بحرانی در کرانه باختری که قرار بود زیر سایه اسرائیل به رفاه برسد، همکاری با داعش به رغم تعهدی که در قبال حفظ امنیت برخی ملل‌ اسلامی داده بود و ... را در کارنامه دارد. ۲. ۴.تجربه بین المللی نشان داده منشأ اساسی دشمنی آمریکا با سایر کشورها، تلاش آنان برای پیشرفت درونی و «عدم اتکاء و وابستگی» به ابر قدرتی مثل آمریکا است . وگرنه چین، روسیه، کره شمالی و سایر ملل که مشکلی با اسرائیل نداشتند. بهتر نیست به جای تمرکز بر این مظنونات، تحقق توسعه ایران را از رهگذار الگوسازی خارجی دنبال کنیم؟ ۲. ۵.پیشتر علی رغم تعهد آمریکا به رفع تحریم‌ها در صورت محدودیت هسته‌ای ایران، شاهد بی‌عهدی آمریکا بوده‌ایم. چه تضمینی وجود دارد که اینبار از یک سوراخ دوبار گزیده نشویم؟ ۲. ۶. در آخر سؤال نهایی ما این است که بهتر نیست به جای تعلیق توسعه ایران به ارتباط ناشدنی با آمریکا، اندکی نیز به کشور های عضو بریکس که فارغ از عضویت و مداخله آمریکا در آن، نیمی از تولید ناخالص جهان را به خود اختصاص داده اند، توجه کنیم؟ •https://rahamedia.net/?p=5762https://hawzahnews.com/xd9bJ
(7) 🔻۳. گفتمان ولایت‌مدار: مقاومت هوشمندانه و پیروزی‌های استراتژیک اما در میان این دو گفتمان، جریان مبتنی بر اصول راهبردی نظام و ولایت‌مداری، ثابت کرده که تنها مسیر موفقیت و عزت‌آفرینی در برابر دشمنان، "مقاومت هوشمندانه" و مبتنی بر عقلانیت است. این گفتمان، با تکیه بر آموزه‌های قرآنی و تعالیم اهل‌بیت علیهم‌السلام، بر این باور است که استقامت و ایستادگی در برابر نظام‌های سلطه‌گر، هزینه‌هایی بسیار کمتر از سازش دارد و در عین حال، قدرت بازدارندگی و جایگاه بین‌المللی کشور را تقویت می‌کند. إن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرکم وَيُثَبِّت أَقدَامَكُم؛ این وعده الهی، نه تنها بیانگر تأثیر مستقیم نصرت خداوند بر ثبات قدم‌های مؤمنین است، بلکه گویای آن است که ایستادگی در برابر استکبار و سلطه‌طلبی، نتایجی شگرف در ابعاد مختلف امنیتی، اقتصادی و سیاسی به‌دنبال خواهد داشت. دستاوردهای شگرف در جنگ تحمیلی، حوزه نظامی، شکست داعش در منطقه، توسعه فناوری‌های موشکی و پیشرفت‌های علمی در دوران تحریم، نمونه‌هایی ملموس از دستاوردهای مقاومت در بستر «راهبردهای کلان نظام ولایت‌مدار» است. سیاست مقاومت هوشمندانه، آن‌چنان که در حزب‌الله لبنان نیز نمود یافته است، نمونه بارزی از موفقیت در صحنه بین‌المللی و منطقه‌ای است. حزب‌الله، با بهره‌گیری از این استراتژی، توانسته است به نیرویی قدرتمند و اثرگذار در منطقه تبدیل شود که توانایی مقابله با تهدیدات داخلی و خارجی را دارد. این دستاوردها به‌روشنی نشان می‌دهند که مقاومت نه تنها هزینه‌های کمتری در مقایسه با سازش دارد، بلکه به تقویت امنیت و اقتدار بلندمدت منجر می‌شود. تفصیلات نظری در جای خود حائز اهمیت هستند اما زمانی می توان از میراث ارزشمند گفتمان اصیل انقلاب در عرصه دیپلماسی بهره برداری عینی و عملی کرد که ابتدا تاریخ درخشان این نوع دیپلماسی را برای فهم مختصات آن شناسایی کرد و سپس به دوره فعلی امتداد داد. گرچه در تجارب تاریخی میانجی‌گری دیپلماسی مقاومت سخن بسیار فراوان است اما فعلا سعی کردیم مهمترین مقطع تاریخی این تجارب متعدد را گزینش کنیم. روند تفحص ما منجر به گزینش مقطع حساس «جنگ سوریه» شد. جنگی که در آن محاسبات دقیق و استراتژیک نقش تعیین کننده داشت و به عقیده ما عمیق ترین موضع در حین این درگیری ها، متعلق به جبهه مقاومت است . لذا اکنون مستلزم اثبات مدعای خود هستیم . در همین جهت ۳ مورد از تدابیر نهفته جبهه مقاومت در قبال جنگ سوریه را به شرح زیر تفصیل و توضیح دادیم. •https://rahamedia.net/?p=5762https://hawzahnews.com/xd9bJ