eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
■●بهره‌ی ما از ماه‌های محرّم و صفر●■ ■ماه محرّم طی شد. ماه صفر هم در حال طی شدن است. به خودمان برگردیم. کمی فکر کنیم. ببینیم توشه‌ای که از این دو ماه می‌گیریم چیست؛ قبل از ماه محرّم چه کسی بودیم و در مکتب محرّم و صفر چه تحوّلی در ما اتّفاق افتاد. ■وقایع را نقل کردن، مصائب را یادآوری کردن، اشک ماتم بر دیدگان جاری کردن، همه‌ی اینها بسیار ارزشمند است؛ امّا همه‌ی اینها مکتبی است که باید از ما انسان متعالی و بسازد.... @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
■●درست سوال پرسیدن یا سوالِ درست پرسیدن؟●■ ■فلسفه بدون پرسش بی معنی و تهی است اما سوال اصلی این است که آیا هر سوالی، سوال فلسفی است؟ از جمله کارآمدی های فلسفه این است که ما یاد می گیریم چگونه «سوال» بپرسیم. شاید برای شما خنده دار به نظر برسد که «سوال» یاد گرفتن اش بی معنی است چون من می دانم که چگونه سوال بپرسم و در مورد چه بپرسم! اما به شما پاسخ می دهیم که خیر! ما واقعا نمی دانیم که چگونه «سوال» بپرسیم! درست سوال پرسیدن یا سوال درست پرسیدن دو روی از یک سکه هستند، تا زمانی که درست، سوال پرسیده نشود، سوالِ درست هم معنی نخواهد داشت یا برعکس. ■در حقیقت، اگر شما هرگز در برابر چیزی دچار حیرت نشده اید، هیچ وقت سؤالی نخواهید پرسید، همه چیز را «عادی» خواهید دید و فقط آنچه را هست ثبت خواهید کرد. ■ما در دنیایی از سوالاتی که قبلا پرسیده ایم یا می خواهیم بپرسیم غرق هستیم و شاید سامان دادن به نوع پرسش ها اولین کاری است که برای تعالی تفکرمان باید انجام دهیم. سوالات از انواع گوناگون در ذهن مان هست یا در موقعیت، برای ما پیش می آید اما چگونه می توان «سوالِ درست» پرسید و به پاسخ درست رسید؟(۱)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 🏴■●قوس نزول و صعود در هستی، سفر چهل‌روزه‌ی قافله‌ی اسرا و سلوک حسینی عليه السلام●■ ■●اربعینی که از آغاز شد و به کربلا خاتمه پیدا کرد و در میانه‌ی آن، بیست روز بعد از عاشورا، قافله‌ی اسرا به شام رسید و بیست روز پس از ورود به ، مجدّداً به کربلا بازگشت، این رفت و برگشت، در جهان‌بینی عارفان تداعی‌گر و است. ■●عارفان آفرینش همه‌ی هستی را تجلّی حقّ متعال می‌دانند و این تجلّی را در شاهدند که مقام احدیّت به قائم‌مقامیِ ذات لاتعیّن حقّ متعال نقش تجلّی را عهده‌دار شد. در تجلّی اوّل که بود، عالم لاهوت شکل گرفت؛ ابتدا اسماء و صفات الهی در علم حقّ متعال پدیدار شدند و در شعاع آن اسماء و صفات، اعیان ثابته که صورت علمی عالم خلقت است، در علم حقّ متعال پدیدار و ظاهر شد و بعد با تجلّی دوم که است، آن صور علمیّه، در جهان بیرون محقّق شدند و مراتب عوالم شکل گرفت؛ ابتدا و جبروتیان، بعد ، چه ملکوت اعلیٰ، چه ملکوت اسفل و نهایتاً به یا عالم ملک رسید که همین عالم طبیعت و عالم خاک است و نهایتاً به مادّه‌ی بدون صورت و صفت یا هیولا رسید که انتهای است. ■●آن گاه از انتهای قاعده‌ی هستی و اسفل سافلین دوباره حرکت به سمت مبدأ اولیّه آغاز شد؛ از دل جماد گیاه رویید؛ از گیاه حیوانات پدید آمدند؛ حیوانات به بشر منتهی شدند. پیکره و جنبه‌ی طبیعی بشر با حیوانات مشترک و نفس حیوانی و غرائز او، شهوات او، غضب او و پیکر جسمانی او شبیه حیوانات است؛ امّا پتانسیل و استعداد و گوهری در وجود انسان است که می‌تواند با اختیار خود راه عروج را در پیش گیرد و با سیر و سلوک الی الله مراتب را یک به یک به سمت مبدأ اوّلیّه طی می‌کند. «اِنّا للهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعونَ» و در انتهای مسیر، به قلّه‌ی‌ هستی راه پیدا کند و در ذات حقّ متعال فانی شود. این مسیر قوس نزول و قوس صعود بود که قبلاً مفصّل راجع به آن صحبت کرده‌ایم.(۱)
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 🏴■●قوس نزول و صعود در هستی، سفر چهل‌روزه‌ی قافله‌ی اسرا و سل
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 🏴■●قوس نزول و صعود در هستی، سفر چهل‌روزه‌ی قافله‌ی اسرا و سلوک حسینی عليه السلام●■ ■●ولایت و توحید دو روی یک حقیقتند. مقام بطون است و مقام ظهور. لذا همیشه تقارنی بین این دو وجود دارد. نمونه‌ی آن را در دو حدیث قدسی می‌توان دید. یکی در حدیث سلسلة ‌الذّهب که علیّ بن موسی الرّضا عليه السلام در شهر نیشابور نقل کردند که «كَلِمَةُ لا اِلهَ اِلّا اللهُ حِصْنِی ... وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی اَمِنَ مِنْ عَذابِی» خدا فرمود کلمه‌ی «لا اِلهَ اِلّا اللهُ» دژِ استوار من است و هر کس وارد این دژ شود، از عذاب من در امان خواهد بود. قرینِ این حدیث قدسی، حدیث قدسی دیگری داریم که «وَلايَةُ عَلِيِّ بْنِ اَبِي طالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي اَمِنَ مِنْ عَذابِی». ولایت علی‌بن‌ابی‌طالب عليه السلام دژِ استوار من است و هرکس وارد این دژ شود، از عذاب من در امان خواهد بود. ■●واز جمله مواردی که تقارن بین و را می‌شود دید سفر چهل روزه قافله‌ی اسراست. در سفر مِنَ الْکَرْبَلاءِ اِلَی الشّام، یا مِنَ الْحُسَیْنِ اِلَی الْیَزِید، آیا حرکتِ از اَحسنِ تقویم به اَسفَلِ سافلین و تداعی‌گر قوس نزول نیست؟! و بازگشت از شام به کربلاء، سیر مِنَ الشّامِ اِلَی الْکَرْبَلاء، یا مِنَ الْیَزِیدِ اِلَی الْحُسَیْن، آیا به‌یادآورنده‌ی قوس صعود نیست؟! لذا سالکانی که سلوک حسینی دارند، در این چهلّه‌ی بین تا ، به عشق و محبّت اباعبدالله عليه السلام مسیر سلوک را به قافله‌سالاری زینب کبریٰ عليها السلام طی می‌کنند و در پایان این چهل روز به انتهای سیر و سلوک عارفانه‌ی خود در مکتب اباعبدالله عليه السلام نائل می‌شوند. در انتهای این راه سالک سبیل حسینی عليه السلام به ارشاد زینب کبری عليها السلام از پوسته و حجب بیرون می‌آید؛ چشم باطنش به جمال اباعبدالله الحسین عليه السلام گشوده می‌شود؛ به زیارت وجود نورانی اباعبدالله عليه السلام نائل می‌شود. روایات متعدّدی که در بحث داریم، حقیقتش اینجاست. ■●گرچه اربعین هم خیلی بزرگ است؛ خوشا به سعادت کسانی که امروز موفّق شدند در سرزمین کربلا مرقد مطهّر اباعبدالله‌الحسین عليه السلام را کنند؛ امّا حقیقت آن روایات، این زیارت ظاهری نیست؛ این سایه‌ای و رقیقه‌ای از آن حقیقت است. لذا در روایات داریم «مَنْ زارَ الْحُسَيْن عليه السلام»، نه «مَنْ زارَ مَرْقَدَ الْحُسَيْن عليه السلام». کسی که خود اباعبدالله عليه السلام را زیارت کند. خود اباعبدالله عليه السلام را زیارت کردن نتیجه‌ی همین و چهلّه‌نشینی است که با ارشاد زینب کبریٰ عليها السلام، تحت جاذبه‌ی عشق اباعبدالله‌الحسین عليه السلام انجام می‌شود و در انتهای آن، دیده‌ی دل سالک سبیل حسینی عليه السلام باز می‌شود و در آیینه‌ی قلب خود، جمال اباعبدالله‌الحسین عليه السلام را زیارت می‌کند؛ زائر حقیقی چنین سالکی است.(۲)
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■پیام اربعین: با پذیرا شدن رنج راه، نیل به لقاء و وصال قطعی است■
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیه 255 سوره بقره قسمت چهارم بخش اول وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السمَوَتِ وَ الاَرْض ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 513 ● مراد از كرسى و وسعت كرسى خداوند در ((وسع كرسيه ...)) كلمه ((كرسى )) (از ماده كاف - راء - سين ) گرفته شده كه به معناى به هم وصل كردن اجزاى ساختمان است و اگر تخت را كرسى خوانده اند به اين جهت بوده كه اجزاى آن به دست نجار (اگر چوبى باشد) و يا صنعتگر ديگر، در هم فشرده و چسبيده شده است ، و بسيارى از مواقع اين كلمه را كنايه از ملك و سلطنت مى گيرند، و مى گويند فلانى از كرسى نشينان است ، يعنى او منطقه نفوذى و قدرت وسيعى دارد. و به هر حال جمله هائى كه قبل از اين جمله بودند، يعنى جمله ((له ما فى السموات و ما فى الارض )) اين معنا را مى فهماندند كه مراد از وسعت كرسى احاطه مقام سلطنت الهى است ، و بنابراين در ميان معانى محتملى كه مى شود براى كرسى كرد، اين معنا متعين مى شود كه مراد از آن مقام ربوبى است ، همان مقامى كه تمامى موجودات آسمانها و زمين قائم به آن هستند چون مملوك و مدبر (به فتح باء) و معلوم آن مقام هستند، پس بايد گفت : كرسى ، مرتبه اى از مراتب علم است ، در نتيجه از معانى محتمل كه براى وسعت هست اين معنا معلوم مى شود كه اين مقام تمامى آنچه در آسمانها و زمين است ، هم ذاتشان و هم آثارشان را حافظ است (پس وسعت كرسى خدا به اين معنا شد كه مرتبه اى از علم خدا، آن مرتبه اى است كه تمامى عالم قائم به آن است ، و همه چيز در آن محفوظ و نوشته شده است ) و به همين جهت به دنبال جمله مورد بحث فرمود: ((و لا يوده حفظهما)). وَ لا يَئُودُهُ حِفْظهُمَا وَ هُوَ الْعَلىُّ الْعَظِيمُ كلمه ((يؤ د)) مضارع از مصدر ((اءود)) است ، كه به معناى سنگينى وخسته كنندگى است ، و چون گفته شود: ((العمل الفلانى آد زيدا)) معنايش اين است كه فلان عمل ، زيد را خسته كرد و به ستوه آورد، و ظاهرا مرجع ضمير در ((يؤده )) همان كرسى باشد، هر چند كه ممكن است آن را به خود خداى تعالى برگردانيد، و اگر در دنباله مطالب قبلى فرمود: حفظ آسمانها و زمين ، خدا و يا كرسى را خسته نمى كند، براى اين بود كه ذيل آيه با صدر آن آيه (كه سخن از نفى چرت و خواب داشت ) وصل و متناسب شود، چون آنجا هم مى فرمود: چرت و خواب ندارد، تا او را از قيوميت آسمانها و زمين باز بدارد. و حاصل آن معنائى كه از آيه استفاده مى شود اين است كه خداى تعالى كه هيچ معبودى به جز او نيست ، تمام حيات و زندگى مال اوست ، و او قيوميتى مطلق دارد، قيوميتى كه هيچ عاملى آن را دستخوش ضعف و سستى نمى سازد، و به همين جهت وقتى مى خواهد اين معنا را تعليل كند با دو نام مقدس ((على )) و ((عظيم ))، تعليل مى كند، و مى فهماند كه خدا به خاطر علو مقامى كه دارا است مخلوقات به او نمى رسند تا به وسيله اى در وجود او سستى و در كار او ضعفى پديد آورند، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 514 و به خاطر عظمتش از كثرت مخلوقات به تنگ نيامده ، و عظمت آسمانها و زمين طاقتش را طاق نمى سازد، و جمله : ((و هو العلى العظيم ))، خالى از دلالت بر حصر نيست ، و تا حدى از آن بر مى آيد كه مى خواهد علو و عظمت را منحصر در خدا كند، و اين حصر، يا حصر حقيقى است كه حق هم همين است ، براى اينكه علو و عظمت ، خود از كمالات است ، و حقيقت هر كمالى از آن او است ، و يا حصرى ادعائى است ، كه چون مقام ، مقام تعليل بود احتياج پيدا شد كه بطور ادعا، علو و عظمت را منحصر در خدا كند، تا آسمانها و زمين در قبال علو و عظمت خداى تعالى از علو و عظمت ساقط شود. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■● ! حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●■ ■●البته محرّمات، تنها زنا و قمار و شُرب خمر نیست. گاهی یک امضای بی‌جا که مقدمات و زمینه آن را هم دیگران زحمت کشیده و به دست انسان می‌دهند، موجب از بین‌رفتن اَعراض و نفوس(آبرو و جان مردم) می‌شود و به‌مراتب از آن(گناهان) بالاتر است. ■●از ما انتظار نمی‌رود که گناهانی از قبیل شرب خمر را در خیابان مرتکب شویم؛ چون این کار، گذشته از ترس خدا، یک نوع جنون و بی‌عقلی است و لذا از ما صادر نخواهد شد. ■●کاردار بریتانیا در اطاق خصوصی و شخصی آقا سید محمدکاظم یزدی رحمه‌الله وارد شد تا از او امضا بگیرد که مردم بر لَه(به طرف‌داری از) انگلیس و عَلیهِ دولت عثمانی جنگ کنند و هفت‌تیر خود را هم به ایشان نشان داد و او را تهدید نمود. ایشان چون زبان انگلیسی نمی‌دانست، با اشاره، دست به گلوی خود برد و کشید و به او فهماند که: اگر گردن مرا هم بزنید، حاضر نیستم امضا کنم! کاردار دید که کشتن و ترور کردن ایشان، برای او امضا نمی‌شود؛ لذا ایشان را رها کرد و از منزلشان بیرون آمد. ■●در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۱۹●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■● علیه‌السلام سازشگر نیست ●■ ■●اگر امام حسن به صلح دچار مى‌شود، به خاطر تنهايى و خيانت يارانى است كه پول معاويه و رياست او را به دل گرفتند و از امام بريدند. و اگر على در برابر معاويه و قرآنهاى بلند صلح را نمى‌پذيرد، به خاطر فريب و نيرنگى است كه در ميان است. پس صلح و سازش در جنگهاى عقيدتى و در مبارزه‌هاى مقدس دينى تا رسيدن به هدف معنا ندارد. مگر آنجا كه به دشمن فرصت بازگشت بدهى و يا براى خودت فرصت جمع‌آورى و تجديد قوا بخواهى.(۱) ■●صلح امام حسن چيزى جز آتش بس نبود، كه حضرت از هدف خود تخفيف نداد و از باطل براى حق نردبان نساخت؛ چون هر مبارزى كه از هدف مايه بگذارد و كوتاه بيايد، بر فرض ببرد، باخته است. بگذر از اينكه باختها حتمى است، كه در موضع ضعف، كارى نمى‌توان كرد و تخفيف‌ها از اين موضع ضعيف خبر مى‌دهند. امام حسن(علیه السلام) سازشگر نيست؛ چون نه تخفيف داده و نه تسليم شده؛ چون ياورى ندارد، تحميل نمى‌كند؛ مى‌ايستد تا زمينه را فراهم نمايد.(۲) ■●دنيا با تمامى گوشهايش مى‌شنود كه مى‌گويند امام مجتبى مؤمنين را ذليل كرد، كه امام مجتبى زبانش گويا نبود، كه او ترسيد، كه او زن باره بود و از جنگ هراسيد. راستى كه عجب تلخهاى شيرينى است. امام مجتبى كه زبانش معاويه را مى‌لرزاند، گنگ معرفى مى‌شود و مردمى كه به دنيا روى مى‌آورند عزّت خدا مى‌شوند و خطاب مذلّ المؤمنين سر مى‌دهند آن هم تا روزهاى آخر، حتّى آن هنگام كه امام پاره‌هاى جگرش را در ميان طشت مى‌بيند و خون دلش را به روى زمين مى‌ريزد. شيرينى دنيا در همين است كه با تلخى‌هايش نهفته‌ها را آشكار مى‌كند و ته كيسه را بيرون مى‌ريزد و سرمايه‌ها را نقد مى‌نمايد.(۳) ۱- قيام، ص: ۲۴۲ ۲- تطهير با جارى قرآن(۲)، ص: ۳۰۵ ۳- درسهايى از انقلاب(تقيه)، ص: ۱۹۲ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●بنا به آنچه که در تاریخ ثبت شده است در روز نیز دو واقعه رخ داده است که یکی از آن حوادث حادثۀ بسیار غمبار و سرشار از غربت و مظلومیت در وطن، یعنی شهادت مظلومانۀ علیه السّلام است. ■●بنا بر یکی از دو قول که دیگری مشهورتر است و در ٢٨ صفر نقل شده، روز هفتم صفر محتمل است که روز شهادت علیه السّلام در سال پنجاهم هجری قمری باشد. امامی که غربتی بسیار سنگین و غم هایی بسیار بزرگ را در طول دوران حیات خویش متحمل شد. امامی که بنا به امر الهی و بنا به مصالح کاملا شفاف و روشن اسلام و امّت اسلامی ده سال مورد توهین و فشار و آزار معاویه و حکومت اموی بود. برای همۀ ما بسیار دشوار است که به عزیزان ما دشنام دهند! شاید یکی از سنگین ترین تلخی ها این است که خدای نکرده به کسی دشنام دهند و پدر او را مورد ناسزا قرار دهند. حال پدرهای معمولی کجا و مولای ما امیرالمومنین اول مظلوم عالم کجا؟! و ده سال مامور بود که پای منبرهایی بنشیند و در مجلس هایی حضور پیدا کند که بر سر آن منبرها دشنام وسبّ به امیرالمومنین می دادند... و حضرت مامور به سکوت و تحمل بود و بالاخره با مکر معاویة ابن ابی سفیان، به دست همسر خود مسموم شد و غریبانه و مظلومانه در وطن خود در مدینه و در خانۀ خود تشنه کام به شهادت رسید... امامی که خون یک عمر خون دل خوردن را [از دل تهی کرد]. به تعبیر شاعر: ●خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت ●دل را تهی ز خون دل چند ساله کرد ■●امامی که با غربت و مظلومیت در دوران حیاتش به سر برد و امروز هم قبر غریب این امام همام در بقیع سمبل و مظهر مظلومیت این امام بزرگوار است. ■●استاد مهدی طيب ٨ دی ٩٠●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■در محضر مبارک حضرت آقا پیش آمد که راه تقرّب به مقام شامخ ولایت و توحید قرآنی که جنابعالی این همه به آن عنایت و سماجت دارید چیست؟ فرمود: «راه، راه حرف شنیدن است» و این شعر را که بارها می خواندند یادآوری فرمودند: ●آدمی فربه شود از راه گوش ●جانور فربه شود از حلق و نوش ■●شرح دروس معرفت نفس| درس پانزدهم _جلسه ی۷۰ استاد صمدی آملی حفظه الله●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●کسی که موجب نفوذ سیاسی اقتصادی دشمن در مملکت اسلامی شود، خائن است●■ ■●اگر بعضی از رؤسای دول اسلامی یا بعضی از نمایندگان دو مجلس موجب سیاسی یا اقتصادی بیگانگان بر مملکت اسلامی گردند، به طوری که از این نفوذ بر اساس یا بر مملکت ولو در آینده ترس باشد، (این رئیس مملکت یا نماینده) است و فرضاً هم که متصدی شدن آن مقام برایش حقّ باشد از مقامش ـ هر مقامی باشد ـ منعزل می گردد. ■●بر امت اسلامی است که ولو با مقاومت منفی مانند ترک معاشرت و ترک معامله با او و روگردان شدن از او به هر وجهی که ممکن است او را  نمایند و در اخراج او از تمام شؤون سیاسی و محروم نمودن او از حقوق اجتماعی، اهتمام ورزند. ■●تحریرالوسیله امام(ره)، جلد۱، احکام دفاع از اسلام و قلمروی آن، مساله ۹●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●هفتم ماه صفر به روایتی سالروز شهادت دومین گوهر تابناک آسمان امامت، امام حسن مجتبی علیه السلام است. این امام همام در جمله ی گوهرباری می فرمایند: ■●«المَصائِبُ مَفاتِیحُ الاَجرِ» مصیبت ها، گرفتاری ها و ابتلائات، کلیدهای اجر و پاداش هستند. @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
■●دلایل صلح امام حسن علیه السلام●■ ■●گمان نکنیم امام مجتبی علیه السلام سلحشور و رزمنده نبودند؛ راهی که امام مجتبی علیه السلام در ده سال امامتشان طی کردند، اباعبدالله علیه السلام هم در ده سال اوّل امامتشان همان راه را ادامه دادند. آنچه امام حسن علیه السلام کردند فرمانی بود که از جانب خدا برای ایشان آمد و حضرت به فرمان الهی صلح را پذیرفتند. همان طور که امام حسین علیه السلام به فرمان الهی به میدان نبرد رفتند و نهضت عاشورا را برپا کردند. ■●"کلّهم نورٌ واحد" روح حاکم بر حرکت اهل بیت علیهم السلام یکی است؛ امّا در هر زمان تاکتیک مناسب را انتخاب می کردند...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●درست سوال پرسیدن یا سوالِ درست پرسیدن؟●■ ■فلسفه بدون پرسش بی معنی و تهی است اما سوال اصلی این اس
■●درست سوال پرسیدن یا سوالِ درست پرسیدن؟●■ ■بدون حیرت، سوال معنی نخواهد داشت کودکان اغلب سؤالات زیادی می پرسند. به خصوص دوست دارند همیشه و درباره ی هر چیزی بپرسند چرا؟ والدین که آمادگی لازم را ندارند، خود را ملزم می دانند جواب هایی بدهند. بچه می پرسد: «چرا پروانه ها بال دارند؟» و مادر با عصبانیت پاسخ می دهد: «برای اینکه پرواز کند.» «چرا آسمان آبی است؟» پدر پاسخ می دهد: «چون رنگ اکسیژن آبی است و جو زمین هم از اکسیژن تشکیل شده است.» و از این طریق به علم خود افتخار می کند. اگر کودک از جواب های ما خوشحال شود، احساس رضایت می کنیم. اما چنانچه سؤالات ادامه پیدا کند «چرا حیوانات باید پرواز کنند؟»، «چرا اکسیژن آبی است؟» و…، برای ساکت کردن آن ها وسوسه می شویم جواب دهیم: «همین است که هست» ■این پاسخ به معنای آن است که دیگر سؤال نکن» دلیل و توضیح خواستن بی فایده است، «همین است که هست.» کودک مات و مبهوت است. او از اینکه یاد بگیرد که پروانه ها فقط پرواز می کنند و آسمان صرفا آبی است، قانع نمی شود. در این صورت آیا او به شیوه ی خودش تا حدی فیلسوف نیست؟ آیا افلاطون نگفته است که رویکرد بنیادین فیلسوف حیرت است؟ در حقیقت، اگر شما هرگز در برابر چیزی دچار حیرت نشده اید، هیچ وقت سؤالی نخواهید پرسید، همه چیز را «عادی» خواهید دید و فقط آنچه را هست ثبت خواهید کرد. قطعا این کار شما را کمتر از تلاش برای فهمیدن آن خسته خواهد کرد. ■اما فرد عاقل و مسئولیت پذیر به صرف حیرت در برابر امور اکتفا نمی کند. احتمالا آسان ترین راه این است که شبیه فردی احمق و ابله باشیم. آیا نباید بیاموزیم که چگونه یک «سؤال مناسب» و یک پرسش بجا و شایسته مطرح کنیم؟ اما پرسش بجا و مناسب چیست؟ چگونه می توان قضاوت کرد؟ و بالاتر از همه اینکه چه تفاوتی میان پرسش‌های معمول و پرسش فلسفی وجود دارد؟(۲)
■برای سفر اربعین چند دینار لازم داریم؟ مهران - کربلا = ۱۴،۰۰۰ دینار مهران - نجف = ۱۷،۰۰۰ دینار نجف - کربلا = ۳،۵۰۰ دینار نجف - کاظمین = ۹،۰۰۰ دینار کربلا - کاظمین = ۷،۰۰۰ دینار ■رئیس ستاد عتبات عالیات استان خوزستان کرایه حمل و نقل زائران اربعین از مرزهای خوزستان تا عتبات عالیات اعلام کرد ■کرایه شلمچه تا نجف با دستگاه اتوبوس مبلغ ١٢٠ هزارتومان با دستگاه ون مبلغ ١٥٠ هزارتومان با ماشین‌سواری مبلغ ٢٠٠ هزارتومان است. ■مسیر چذابه تا العماره به‌وسیله ماشین‌سواری مبلغ ٧ هزار دینار، از العماره تا نجف مبلغ ٢٠ هزار دینار، با اتوبوس: از العماره تا نجف مبلغ ٨ هزار دینار، با ون از چذابه تا نجف مبلغ ٢٠ هزار دینار، از العماره تا نجف مبلغ ١٥ هزار دینار است. ■این ارقام کرایه مربوط به خودروی بوده و کرایه سواری و اتوبوس متفاوت می‌باشد. ■هزینه‌های مذکور فقط برای یک سر سفر می‌باشد بنابراین در صورت رفت و برگشت رقم ۲ برابر می‌شود. ■هر ۱۰۰۰ دینار عراقی در حال حاضر حدودا معادل ۱۳،۰۰۰ تومان می‌باشد‌.
■●اقبال روزافزون مردم به کربلا●■ ■مشهور است در آخرالزّمان قبله از کعبه به کربلا منتقل می‌شود. مقصود این نیست که مردم رو به کربلا نماز می‌خوانند.. قبله محل اقبال قلب‌هاست. آیا این اتفاق نیفتاده است؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا