eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
در دعاهاتون حقیر رو هم یاد کنید
☑️ *قسم های قرآن به ولایت است* 🍀والطور و کتاب مسطور والذاریات ذروا والنجم اذا هوی ن و القلم و مایسطرون والفجر و لیال عشر والشفع و الوتر و اللیل اذا یسر 🍀قسم به چیزی یاد میشود که نزد قسم خورنده مهمترین و ارزشمندترین و عزیزترین کس یا شیء باشد. ذات اقدس اله در قرآن فقط به جان جانان ، نفس نفیس محمدی و ولایت تامه ی علوی مهدوی قسم خورده است. نفس و جان و حیات پیامبر علی است، لذا قسم به علی است و تمام قسم های خدا بدین خاندان نبوت ختمی می باشد. 🍀حضرت علی علیه السلام میفرماید: من در قرآن سیصد اسم دارم که خداوند آنها را به صراحت نیاورده است. و اگر آنها را به صراحت می آورد هنگامی که پیامبر و امیرالمومنین و اهل بیتش فضل خدا را می گفتند مردم به فضل خدای تبارک و تعالی ایمان نمی آوردند. (مدینه المعاجز.ج۱. ص۵۱۹) 🍀جایی که ذات احدی به جان علی قسم می خورد، لاجرم حضرت رسول نیز باید از خدای خود تبعیت کند. لذا فرمود" *الهی ترا قسم به جان علی* ، علی را بیامرز." ۸۳
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️باطن مناسک حج - بخش ششم ▪️همان‌طور که گفتم، ماجرای حج، تکرار تاریخ حضرت ابراهیم علیه السّلام است؛
☑️باطن مناسک حج - بخش هفتم ▪️بعد فرمود: ✔️إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ این ماجرای ذبح اسماعیل، آزمایش و ابتلای بسیار آشکار و بزرگی بود. ✔️وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ ▪️و ما ذبح بزرگی را به جای اسماعیل فدا دادیم؛ که حضرت ابراهیم، آن را به جای اسماعیل قربانی کرد. ▪️صورت ظاهرش این است که جبرئیل، گوسفندی را برای ابراهیم از بهشت آورد و حضرت ابراهیم آن گوسفند را به جای حضرت اسماعیل قربانی کرد و سر بُرید. ✔️وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ ▪️و ما این ماجرای ایثار حضرت ابراهیم و نام نیک او در وادی توحید و تسلیم حضرت حق را برای آیندگان باقی گذاشتیم. سَلام عَلی اِبراهيم: سلام بر ابراهیم باد. ✔️كَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِينَ ما این گونه به محسنان جزا می دهیم. ✔️إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ او از عباد مؤمن ما بود. ▪️اینکه حاجی در سرزمین منا، بعد از رمی جمرۀ عقبه، قربانی می‌کند، تکرار این حادثه‌ای است که قرآن به آن اشاره کرده؛ یعنی باید تعلّق را قطع کنی؛ آخرین پیوندهایی که با غیرخدا در وجودت هست، آنها را هم ببُری و قربانی کنی. ▪️اشاره‌ای هم به تعبیر "ذبح عظیم" بکنم؛ چون قرآن در بیان این ماجرا فرمود ✔️وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ ▪️ما قربانی شدن اسماعیل را با یک ذبح عظیم، جایگزین کردیم. بعضی از بزرگان اهل معرفت، اینجا دقّتی به خرج داده اند و گفته‌اند این گوسفند، نمی‌تواند مصداق ذبح عظیم باشد. خدای عظیم، خدای بزرگ به هر چیزی عظیم نمی‌گوید؛ مثلاً می‌گوید: رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ؛ عرش خودش را عظیم می‌داند. ▪️یا خودش را عظیم اطلاق می‌کند؛ به یک گوسفند، ولو گوسفند بهشتی هم باشد، نمی‌گوید ذبح عظیم. اینکه قربانی شدن اسماعیل را با یک ذبح عظیم جایگزین کردیم، نباید مقصود گوسفند باشد. و از همین جا به واقعۀ کربلا منتقل شده‌اند؛ که خدای متعال به جای قربانی شدن اسماعیل، قربانی شدن فرزند اسماعیل، اباعبدالله الحسین علیه السّلام را مقدّر کرد. ▪️ذبح عظیم، حضرت اباعبدالله علیه السّلام است؛ وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ. ▪️حافظ هم خطاب به حضرت ابراهیم زیبا می‌گوید: ▪️مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ ▪️چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد ▪️پیر مغان در شعر حافظ، امیرالمؤمنین علی علیه السّلام است. ای شیخ الانبیاء! ای پیامبر پیر و کهنسال! تو وعده کردی اسماعیلت را در راه خدا ذبح کنی؛ ولی امیرالمؤمنین علیه السّلام حسینش را به قتلگاه و به قربانگاه فرستاد. ▪️به هرحال، جلوه‌های ماجرای قربانی حاجی، معلوم است؛ یعنی حاجی وقتی به قربانگاه می‌رود، دارد می‌رود که همۀ تعلّقاتش را قطع کند؛ همۀ تعلّقات. به هرچه دلبستگی دارد، آن دلبستگی را قطع کند. چون این دلبستگی حجاب اوست و تا وقتی این حجاب باقی است، او واصل به مقصود نمی‌شود؛ نمی‌تواند به کعبۀ مقصود راه پیدا کند. ▪️نظام عالم هستی مبتنی بر تکامل است؛ و تکامل و کمال هر موجود، در فانی شدن و قربان شدن اوست در برابر مافوق خودش. این قانون خلقت و هستی است؛ این قانون آفرینش است. در این عالم، همۀ موجودات، دارند رو به کمال می‌روند و کمال هر موجود، در فانی شدن در برابر برتر از خودش است. ▪️ببینید! خاک که جماد است، خاک بودن خودش را رها می‌کند و در وجود گیاه، فانی می‌شود و به کمال می‌رسد؛ حیات پیدا می‌کند. خودش را قربانی کرد؛ شخصیّت خاک بودن خودش را از دست داد و جزء پیکرۀ گیاه شد. این گیاه قربانی می‌شود؛ می‌شود غذای یک گوسفند، غذای یک حیوان. حیوان آن را می‌خورد و جزء وجودش می‌شود. ببینید! تکامل پیدا کرد. شخصیّت گیاهی خودش را قربانی کرد و کمال پیدا کرد؛ حالا شد یک حیوان. آن حیوان را، آن گوسفند را هم ذبح می‌کنند؛ می‌شود غذای من و شما؛ آن را می‌خوریم و جزء وجود انسان می‌شود. ببینید! شخصیّت حیوانی خودش را قربان کرد؛ فانی شد؛ شد انسان؛ شد همین بدنی که با آن نماز می‌خوانید؛ با آن عبادت می‌کنید؛ با آن عمل صالح انجام می‌دهید. این همان رسیدن به کمال از راه قربان شدن است. ▪️ببینید! در برابر موجود بالاتر از خود، فانی شد و به کمال رسید. قانون تکامل در عالم، این است. هیچ موجودی به کمال نمی‌رسد مگر اینکه قربان موجود برتر از خودش شود؛ فدای موجود برتر از خودش شود. ☑️حال، اگر انسان بخواهد به کمال برسد، چه؟ ... در ادامه دارد.... ◾️استاد مهدی طیّب ۸۴/۱۰/۲۲◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️باطن مناسک حج - بخش هفتم ▪️بعد فرمود: ✔️إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ این ماجرای ذبح
☑️باطن مناسک حج - بخش هشتم ▪️حال، اگر انسان بخواهد به کمال برسد، چه؟ ▪️کمال خاک، در قربانی کردن خودش در برابر گیاه بود. کمال گیاه، در قربانی کردن خودش در برابر حیوان بود. کمال حیوان، در قربانی کردن خودش در برابر انسان بود. کمال انسان در چیست؟ ▪️کمال انسان در این است که در برابر ولیّ خدا قربانی شود؛ در برابر حجّت خدا قربانی شود. اصحاب اباعبدالله الحسین علیه السّلام را نگاه کنید! هر موجودی در راه موجود بزرگتر قربانی شود، می‌شود جزء وجود او؛ لذا در واقعۀ کربلا، هفتاد و دو تن و یک تن نداریم؛ هفتاد و سه نفر نداریم؛ در واقعۀ کربلا یک نفر بیشتر نداریم و او اباعبدالله الحسین علیه السّلام است. همه فانی در او هستند؛ همه فانی در اباعبدالله علیه السّلام هستند؛ و به کمال خودشان رسیده‌اند. چه کمالی بالاتر از اینکه انسان، در حجّت خدا فانی شود؛ قربان حجّت خدا شود؛ قربانی ولیّ خدا شود؟! ▪️حال، کمال ولیّ خدا در چیست؟ در این است که قربان خود خدا شود؛ لذا اباعبدالله علیه السّلام هم قربان خود خدا شد.. ▪️صحنۀ عاشورا، جلوۀ یک قربانگاه بزرگ است؛ برای اینکه از آن درس تکامل را یاد بگیریم؛ ببینیم چگونه می‌شود برای بالا رفتن، از تعلّقات بُرید؛ همه چیز را، همۀ تعلّقات را قطع کرد. اصحاب اباعبدالله علیه السّلام، در راه امام حسین از زن، از بچه، از سلامتی، از خانه، از راحت، از عنوان، از شهرت، از مقام، و بالاخره از جانشان گذشتند؛ و امام حسین علیه السّلام در راه خدا از همه چیزش گذشت. ▪️اگر در ماجرای حضرت ابراهیم، ذبح حضرت اسماعیل را داریم، در ماجرای اباعبدالله علیه السّلام، به میدان فرستادن علی اکبرِ امام حسین علیهما السّلام را داریم. ▪️دیدید چگونه حضرت، علی اکبر را به میدان فرستاد! حالا بوی محرّم هم می‌آید. اولین قربانی‌های کربلا، یکی دو روز پیش به شهادت رسیدند: مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، پیش قراولان سپاه شهادت و قربانی اباعبدالله علیه السّلام. ▪️لذا شما دیدید؛ هر یک از اصحاب و حتّی اهل بیت علیهم السّلام که آمدند خدمت اباعبدالله برای اینکه اذنِ میدان رفتن بگیرند، حضرت آنها را کمی معطّل کردند؛ نگهشان داشتند؛ با هرکدام به صورتی صحبت کردند؛ هر کس را خواستند به گونه‌ای معاف کنند؛ لااقل کمی معطّلش کردند که دیرتر برود. ▪️به حر که خواست بلافاصله برود، فرمودند: نه! تو مهمان مایی. از اسبت پیاده شو؛ بیا کمی پیش ما بنشین. از همان حر شروع کردند. یک یک اصحاب، هرکدام که خواستند بروند، کمی معطّلشان کردند؛ کمی نگهشان داشتند. حتّی وقتی آن غلام سیاه آمد و خواست اجازه بگیرد که به میدان برود، حضرت فرمودند: تو یک عمر به خانوادۀ ما خدمت کرده‌ای. بنا نیست که جانت را هم بدهی؛ برو؛ من تو را در راه خدا آزاد کردم؛ کسی هم کاری به کار تو ندارد. آن غلام گریست؛ خیلی گریه کرد. گفت: یا اباعبدالله! می‌دانم؛ من مثل اصحاب شما نیستم؛ پوستم سیاه است؛ بدنم بدبوست ... به هرحال، هر کدام را به گونه‌ای کمی معطّل می‌کردند؛ نگاهشان می‌داشتند. قاسم بن الحسن آمد، به یک صورت؛ برادر کوچک قاسم آمد، به یک صورت دیگر. هرکدام را به نحوی معطّل کردند. ▪️امّا علی اکبر که به قلب اباعبدالله وصل بود، وقتی علی اکبر خدمت پدر آمد تا اذن میدان رفتن بگیرد، حضرت یک لحظه هم تأمّل نکردند؛ بلافاصله حضرت فرمودند: برو؛ مأذونی. فقط وقتی می‌رفت، فرمودند: کمی آهسته برو. ▪️نمی‌دانم چرا امروز از اینجاها سر درآوردیم! به هرحال، وادی کمال، وادی قربان شدن است؛ و هر که طالب سیر و سلوک به سوی کمال است، باید خودش را برای قربان شدن آماده کند؛ چون این راه، راهی است که با کَرب و بلا توأم است. گفت: ▪️نازپرورده تنعّم نبرد راه به دوست ▪️عاشقی شیوۀ رندان بلاکش در ▪️کسی می‌تواند به قرب دوست برسد که قربانی دوست شود. راه دیگری وجود ندارد. تنها راه، همین است. و عجیب اینجاست که در این عالم، همه دارند خودشان را قربانی می‌کنند. شما یک نفر را پیدا کنید که قربان نشود؛ منتها مشکل این است که چیزی که خودشان را قربانی آن می‌کنند، غالباً ارزش آن را ندارد. ▪️خدای متعال در حدیث قدسی فرمود: خَلَقْتُ الْأَشْیآءَ لِأَجْلِک، وَ خَلَقْتُک لِأَجْلی: ای بشر! همه چیز را برای تو آفریدم؛ همه چیز باید قربانی تو شود؛ تو باید قربانی من شوی. تو را برای خودم آفریدم. ▪️همۀ خلق دارند خودشان را قربانی می‌کنند؛ یکی خودش را در راه پول قربانی می‌کند، یکی در راه مقام، یکی در راه شهرت، یکی در راه شهوت. کیست که خودش را قربانی نکند؟ همه دارند در راه محبوبشان جان می‌دهند. ان‌شاءالله انسان به معرفت برسد؛ به شعور برسد و از وادی معرفت و شعور، به سرزمین عشق و منا سر در بیاورد، تا بفهمد چه چیزی ارزش دارد که انسان خودش را قربانی آن کند. ادامه دارد.... ◾️استاد مهدی طیّب ۸۴/۱۰/۲۲◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️بعضى از بزرگان به سبب نبودن بخش ذيل اين دعا [عرفه] (از «إِلهِى أَنَا الْفَقِيرُ فِى فَقْرِى...» تا «أَلْحَمْدُللَّهِ وَحْدَهُ») در بعضى از كتب سيّد (رحمه الله) و ديگران، گمان كرده‌اند اين بخش اضافاتى است كه بعضى از اهل كمال به دعا ملحق فرموده‌اند. ▪️ولى اين گمان غير قابل قبول است؛ زيرا تحقيق در مضامين بيانات معصومين عليهم السّلام) و ادعيه ايشان، خلاف آن‌را ثابت مى‌كند. ▪️چنان‌كه مضمون كلام استاد ما علامه طباطبايى (ره) كه به كتاب و سنّت آشنايى تمام و در فلسفه و عرفان علمى و عملى در منزلت والايى قرار داشت، در اين باره اين بود كه: «دعاهايى كه از معصومين (عليهم السّلام) باشد، بدون سند فرياد مى‌زنند كه ما از حنجره‌اى بيرون آمده‌ايم كه هيچ فيلسوف و عارفى را قدرت بر اين گونه سخن گفتن (آن هم از مرحله شهود نه استدلال) نيست.» ▪️به خصوص راجع به ذيل دعاى عرفه سيّدالشهدا (عليه السّلام) مى‌فرمود: «آن‌قدر اين ذيل پر محتوى مى‌باشد، كه از پُر محتوايى مى‌خواهد منفجر شود.» ▪️شايسته است آنان‌كه اهل تحقيق در دعاهاى معصومين (عليهم السّلام) مى‌باشند، توجه كنند جمله‌هاى اين بخش در بيانات دعاهاى ديگر معصومين (عليهم السّلام) نيز وجود دارد و اين، خود شاهدى بر صحّت انتساب اين بخش توسط صاحب اقبال الاعمال به سيّدالشهدا (عليه السّلام) مى‌باشد. (کتاب نور هدایت) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
▪️بعضى از بزرگان به سبب نبودن بخش ذيل اين دعا [عرفه] (از «إِلهِى أَنَا الْفَقِيرُ فِى فَقْرِى...» تا
▪️مرحوم مجلسی دو وجه براي تضعيف انتساب اين تتمه ذكر كردند كه هر دو وجه ضعيف است بلكه وجه اول نافی ديدگاه ايشان است نه مؤيد آن؛ ▪️وجه یکم: اين تتمه در برخی نسخ عتيقه اقبال نيست :‌«لم يوجد هذه الورقة في بعض النسخ العتيقة من الإقبال‏» ؛ ▪️ : نبود اين تتمه در برخی نسخ عتيقه، بودن آن را در برخی ديگر نسخ عتيقه نفی نمی‌كند؛ بلكه اين عبارت ايشان نشان مي‌دهد كه اين ذيل در اكثر نسخ عتيقه اقبال موجود بوده است زيرا مجلسي مايل به نفي انتساب اگر واقعا تعداد متنابهي از نسخ عتيقه فاقد اين تتمه بود او سعي در نشان دادن تعدد نسخ فاقده مي‌كرد و به تعبير «بعض النسخ العتيقة» اكتفاء نمي‌كرد بنابراين همين تعبير ايشان خود گوياي اين است كه اكثر نسخ عتيقه اقبال واجد تتمه بوده است و بنابراين وجه اول ايشان نه تنها نافي تتمه نيست بلكه به عكس اين عبارت ايشان ناخواسته شهادتي است از جانب ايشان به ثبوت تتمه در اكثر نسخ عتيقه؛ ▪️علاوه بر آن در تحقيقي كه اخيرا صورت پذيرفته، از حدود ۲۵ نسخه عتيقه، تنها ۵ يا ۶ نسخه تتمه را نداشته است و بقيه واجد تتمه بوده است. ▪️وجه دوم: مرحوم مجلسي مي‌گويند : «عبارات هذه الورقة لا تلائم سياق أدعية السادة المعصومين أيضا». ▪️ : اين نيز كم‌لطفی در حق ائمه عليهم السلام است. كلمات ائمه عليهم السلام به وفور واجد مطالب بلند عرفاني است و نبايد ما انتظار داشته باشيم كه همه كلمات ائمه در سطح عوام باشد مخاطبان ائمه فقط عوام نيستند بلكه بزرگان معرفت نيز مخاطب ائمه‌اند و قطعا در كلمات ائمه ادعيه‌اي متناسب با اين گروه نيز وجود دارد مثل مناجاة شعبانيه. پس به صرف اين كه اين بخش هماهنگ با بخش اول نيست دليل بر اين نيست كه اين تتمه از ائمه نيست. : ▪️نكته یکم: اين تتمه در انتهاي بعضي از چاپ هاي كتاب «الحكم» ابن عطا (وفات:۷۰۹ق) وجود دارد، و به او منسوب شده است. اما با توجه به سال وفات سيد بن طاووس (۶۶۴ق)، ابن عطا حدود نيم قرن بعد از سيد است. اگر بناست كسي از كسي اقتباس كرده باشد بايد گفت اين ابن عطا است كه از ابن طاووس گرفته نه بعكس ▪️نكته دوم: با توجه به روايات «احاديثنا صعب مستصعب» كه در آنها ائمه دستور دادند كه اگر احاديثي كه از ما رسيده است را نتوانستيد هضم كنيد آن را رد نكنيد (بنگرید: مجلسي، بحارالانوار، ج۲، ص۱۸۲) بلكه توقف كنيد، واقعا از مرحوم مجلسي به عنوان يك محدث مطلع بر آثار ائمه خيلي بعيد است كه در نهايت عبارتشان، انتساب اين تتمه را رد مي‌كند و اين خلاف دستور ائمه است به عدم رد اين گونه احاديث. @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️سید الشهدا علیه السلام در اواخر دعای عرفه، پس از مقدمه سازی‌های فراوان، می‌فرماید: «أسألک اللهم حاجتي التي ان اعطيتنيها لم يضرني ما منعتني، و ان منعتنيها لم ينفعني ما اعطيتني، اسألک فکاک رقبتي من النار...»؛ (خدایا از تو می‌خواهم خواسته‌ای را که اگر عطایم کنی از منع دیگر نعم ضرری نبینم. و اگر از آن منعم نمایی از دریافت دیگر نعم نفعی نبرم؛ گردنم را از آتش رها ساز) ▪️این آتش، همان جهل و دوری از خداوند است که منشاء تمام شرور و بدیهاست. و با رفع آن همه خیرات و کمالات به بار خواهد نشست. ▪️لذا پس از این دعا و اجابت آن، لحن امام عوض می‌شود و دعا اوج می‌گیرد. و فضا، فضای دیگری می‌شود. چراکه جهل و دوری از خدا (با تمام مراتبش) رفع می‌گردد و معرفت و قرب با تمام مراتبش، حاصل می‌شود. آنگاه زبان دعا تغییر می‌کند و حقایق توحیدی نمایان می‌گردد. ▪️تا جائیکه برخی پنداشته‌اند بخش‌های پایانی دعا (الهی انا الفقیر فی غنای، فکیف لا یکون فقیرا فی فقری...) جزء کلام امام نیست و توسط دیگران الحاق شده است. ▪️اما حقیقت آن است که فرازهای پایانی دعای عرفه، استجابت فرازهای قبلی آن است. @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️آیت الله العظمی جوادی آملی: ◾️«مرحوم صدوق (رضوان الله عليه) در کتاب شريف توحيد از وجود مبارک حضرت امير (سلام الله عليه) نقل کرد، فرمود: «قَد قَامَتِ الصَّلاةُ» يعنی چه؟ ما «حَيَّ عَلَي الصَّلاة»، «حَيَّ عَلَي الفَلاَح»، اينها را ميفهميم؛ اما «قَد قَامَتِ الصَّلاةُ» يعنی چه؟ فرمود: «حَانَ وَقتُ الزِّيَارَة»؛[۱]زيارتنامه خدا نماز است. بنده اگر بخواهد به حضور پروردگار بار يابد و خدا را زيارت کند، زيارت خدا نماز است: «حَانَ وَقتُ الزِّيَارَة» یعنی وقت زیارت خداوند است ☑️[۱] التوحيد (للصدوق)، ص۲۴۱ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️امانتی که به آسمان و زمین و کوه‎ها عرضه شد و نتوانستند متحمّل آن شوند و سر باز زدند و انسان متحمّل آن شد، محبّت و ولایت بود. ▪️در آیه‎ی اِنّا عَرَضنَا الاَمانَةَ عَلَی السَّمواتِ وَ الاَرضِ وَ الجِبالِ فَاَبَینَ اَن یَحمِلنَها وَ اَشفَقنَ مِنها وَ حَمَلَهَا الاِنسانُ: ما امانت را بر آسمان‎ها و زمین و کوه‎ها عرضه کردیم؛ از متحمّل شدن آن سر باز زدند و از آن ترسیدند و انسان حامل آن شد، مقصود از امانت، ولایت است. با عرض ولایت، همه‎ی موجودات وجود پیدا کردند، ولی این تنها مؤمن بود که آن را پذیرفت و حامل بار ولایت شد. ▪️خداوند در آخرت از آب و نان از مؤمن بازخواست نمی‎کند، بلکه از محبّت بازخواست می‎کند که آن را کجا مصرف کردی. لَتُسئَلُنَّ یَومَئِذٍ عَن النَّعیمِ (اَلوِلایَةِ): همانا در آن روز از نعیم (ولایت و محبّت) مورد بازخواست قرار می‎گیرید. ▪️مرحوم حاج اسماعیل دولابی▪️ ◾️مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️انسان کامل، قرآن مجمل احدی و فرقان مفصّل واحدی است. حضرت رسول اکرم اسلام صلی الله علیه و آله در حدیث ثقلین بدین لطیفه اشاره فرموده‌اند: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی... و إنّهما لَنْ یَفْتَرِقا حَتى یَرِدا عَلَیَّ الحَوْضَ» ▪️بنابراین آنچه که در قالب وحی و کلام الله بر قلوب انبیاء و مرسلین نازل شده است، ولایت تامّه ی کلیه‌ی علویه است که متناسب با ظرف وجودی هر نبی و رسولی از حقیقت ولایت بر وی القاء شده است و چون قلب حضرت رسول اسلام اوسع جان‌ها بوده، لذا حقیقت ولایت مرتضوی به صورت اتم بر آن نفس نفیس سرمدی القاء و نازل گردید؛ «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ، عَلَىٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ» (شعراء، ۱۹۳ و ۱۹۴) ▪️کلام ازلی که علم ذات الهی است و از آن به ولایت و قرآن مجمل احدی که تبیاناً لکل شیء است نیز تعبیر می‌شود، از موطن لاهوتی و علمی جمّی خود در عوالم مادون تا نشئه ی شهادت تنزل یافت و در صورت دل‌آرای مخلوقات تکوینی و الفاظ و سطور کتاب تدوینی و صورت الهیه‌ی آدمی ظهور عینی نمود لذا این هر سه در مرتبه ی ناسوتی و حتی در سایر مراتب ظهوری، فرقان مفصّل واحدی می‌باشند و چون هر سه از صورت ناسوتی به حقیقت لاهوتی‌شان راجع شوند، یک حقیقت گردند لذا هر سه مساوق همند. ▪️چون کتاب از صورت لفظی و ترکیب حروفی به معانی مجرده‌ی بسیطه برگردد، همان ام الکتاب و ولایت کلیه و علم ذات احدی می‌باشد و هکذا انسان کامل چون از ارض خلافت ظاهری به سماء خلافت باطنی صعود کند و به رتبه‌ی حجت اللّهی که تجلی اعظم ذات احدی است عروج و وصول یابد، او نیز همان ام الکتاب و ولایت مطلقه و علم الهی نام گیرد. ▪️از این رو حضرت ختمی صلی الله علیه و آله و سلم ودیعه‌ی خود را در نشئه‌ی شهادت، کتاب الله و عترت خود قرار داد که به نفی ابد اعنی «لَنْ یَفْتَرِقا» هرگز از هم جدا نخواهند شد؛ چون یک حقیقت واحده می‌باشند و بینونتی بین آن دو نمی‌باشد و هرگز چیزی را از نفس آن شیء نمی‌توان جدا کرد. پس تا قرآن باقی‌ست عترت محمد صلی الله علیه و آله باقی‌ست... ◾️علی، نقطه آغاز وجود نکته بیست و سوم، ص ۵۳◾️
▪️وَالْعَصْرِ یس، وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ ▪️مسلماً به برهان و عرفان و قرآن، عزیزترین و ارزشمندترین حقیقت نزد ذات احدیت، تجلّی اعظم ذات اعنی حقیقت محمدیه صلی الله علیه و آله و ولایت علویه صلوات الله علیه می‌باشد. «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ لا حَبِيبَ إِلا هُوَ وَ أَهْلُهُ» (زیارت آل‌یس) لذا تمام قسم‌های قرآن ناظر بدین مقام است. ▪️در تفسیر أثنا عشری ذیل آیه «لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ» از ابن عباس بیان می‌دارد که: خدای تعالی خلق نفرمود هیچ کس را گرامی‌تر از پیغمبر ما، و بدین جهت به جان هیچ کس قسم نخورد مگر به جان آن حضرت. ▪️سرّ عدم تصریح قرآن به اسامی مبارک ائمه ی اطهار علیهم السلام و بیان قسم به اقسام مخلوقات، اولاً اشاره به حقیقت ولایت مطلقه است تا اولی الالباب از فهم آن به معرفت ولایت ارتقاء وجودی یابند و ثانیاً قرآن توسط معاندان اهل البیت تحریف نشود چون بقای قرآن چه دشمنان بخواهند و چه نخواهند، بقای حقیقت ولایت محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله می‌باشد.
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
▪️وَالْعَصْرِ یس، وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ ▪️مسل
◾️*قسم های قرآن به ولایت است*◾️ ▪️والطور و کتاب مسطور والذاریات ذروا والنجم اذا هوی ن و القلم و مایسطرون والفجر و لیال عشر والشفع و الوتر و اللیل اذا یسر ▪️قسم به چیزی یاد میشود که نزد قسم خورنده مهمترین و ارزشمندترین و عزیزترین کس یا شیء باشد. ذات اقدس اله در قرآن فقط به جان جانان ، نفس نفیس محمدی و ولایت تامه ی علوی مهدوی قسم خورده است. نفس و جان و حیات پیامبر علی است، لذا قسم به علی است و تمام قسم های خدا بدین خاندان نبوت ختمی می باشد. ▪️حضرت علی علیه السلام میفرماید: من در قرآن سیصد اسم دارم که خداوند آنها را به صراحت نیاورده است. و اگر آنها را به صراحت می آورد هنگامی که پیامبر و امیرالمومنین و اهل بیتش فضل خدا را می گفتند مردم به فضل خدای تبارک و تعالی ایمان نمی آوردند. (مدینه المعاجز.ج۱. ص۵۱۹) ▪️جایی که ذات احدی به جان علی قسم می خورد، لاجرم حضرت رسول نیز باید از خدای خود تبعیت کند. لذا فرمود" *الهی ترا قسم به جان علی* ، علی را بیامرز." ۸۳