#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
□فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□
#ملائکة_الله
□بحث ملائکةالله از مباحث بسیار مهم و ریشهای ماست. اگر موضوع ملائکةالله را بفهمیم، خیلی از مباحث حکمی و دینی مان را خواهیم فهمید لذا بعضی از علماء، به حق، اعتقاد به ملائکةالله را جزو اصول و ضروریات دین قلمداد کردهاند. این ملائکةالله چه موجوداتی هستند که در آیات و روایات، مکرر به آنها اشاره شده است؟ حقیقتاً این حقایق در تدبیر نظام وجود نقش برجستهای دارند. ملائکةالله حقایق امری هستند، امری الوجود اند. «أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ» (اعراف/۵۴). ما یک عالم خلق داریم و یک عالم امر. عالم خلق، عالم حدود است. در معنی خلق، مفهوم اندازه نهفته است. خلق یعنی هر چیزی که اندازه و حد معینی دارد. عالم امر اما عالم حدود نیست بلکه عالم مجردات بلکه فوق تجرد است. آنجا حدّ وجود ندارد. عالم امر برای خداست، عالم حق متعال است.(۱)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره □فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□ #ملائکة_الله □بحث ملائکةالله از
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
□فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□
#ملائکة_الله
□ملائکةالله امری الوجودند و برای عالم اله هستند. برای عالم خلق و نشئه طبیعت نیستند، البته در عالم خلقانی حد ماهوی و ظهور و بروز دارند اما اصلشان همان اسماء الله و صورتهای علیمه حاصل از تناکح آنهاست لذا میگویند که ملائکةالله عاری از ماده و احکام ماده و جسم و جسمانیات هستند. ما اکنون در عالم طبیعت و در عالم ماده به سر میبریم. احکام عالم ماده و خود ماده چیست؟ ماده یک حقیقت دارای جرم، وزن، رنگ، شکل، کثیف (در مقابل لطیف) و انزل مراتب وجود است. البته نمیخواهیم وارد بحث فلسفی ماده و جسم و تعریف آنها شویم. ما از نظر فلسفی کثیف هستیم و بُعد داریم. دارای رنگ، وزن، حجم و... هستیم. عالم امر عالمی است که مجرد از ماده و همه احکام آن است. بین این عالم خلق و امر برزخی وجود دارد که در آنجا ماده وجود ندارد اما برخی از احکام ماده را داراست. برای این مورد، ما همیشه خواب را مثال میزنیم. این صورتهای خیالی که شما در خواب میبینید همان عالم برزخ است. این صورتها، جرم و وزن ندارند اما شکل و رنگ دارند. برزخ هم شبیه دنیا است و هم شبیه آخرت است. بُعد مجرد آن شبیه به آخرت و بُعد مادی آن شبیه به دنیاست.(۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره □فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□ #ملائکة_الله □ملائکةالله امری ال
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
□فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□
#ملائکة_الله
□از ملائکةالله به مفارقات نوریه و مجردات تعبیر میشود. مفارق یعنی جدا، مجرد یعنی پاک شده و عاری. عاری از چه چیزی؟ عاری از ماده و احکام آن. از حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام سوال میکردند که این حقایق عِلوی چه حقایقی هستند؟ فرمودند که صُوَر عاریة عَن المواد و عاریة (خالیة) عن القوة و الاستعداد. آقا جان این ملائکةالله و مجردات چه حقایقی هستند؟ آقا فرمودند که اینها صورتهایی هستند که عاری از ماده هستند و از قوه و استعداد خالی هستند. قوه برای من و شماست. قوه یعنی قابلیت و استعداد. عالم ماده، عالم قابلیت و استعداد است. این جناب تخم مرغ سرشار از استعداد و قابلیت مرغ شدن است. دانهی گیاه قابلیت گیاه و درخت شدن دارد. قابلیت و استعداد و قوه، خاص عالم ماده است لذا من و شما چون در عالم طبیعت هستیم و این قوه و قابلیت را داریم، میتوانیم به کمال برسیم. اینکه گفتهاند این دنیا محل تجارت اولیاء الله است، دنیا مزرعه است و اگر قرار است کاری کنی باید اینجا انجام دهی، دلیلش این است که در آخرت دیگر مادهای وجود ندارد که حامل استعداد باشد تاشما قابلیت رشد داشته باشی. آنجا دیگر از رشد خبری نیست. بحث تکامل برزخی جدا از بحث کنونی ما است.(۳)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره □فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□ #ملائکة_الله □از ملائکةالله به م
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
□فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□
#ملائکة_الله
□خلاصه اینکه فقط در این عالم طبیعت قوه و استعداد و به کمال رساندن آن مطرح است. حق متعال در هر مخلوقی قوهای قرار داده است که آن مخلوق میتواند آن قوه را به کمال ممکنهاش برساند. مثلا جناب دانهی درخت سیب قابلیت این را دارد که به کمال ممکنهاش که سیب شدن است برسد. لذا درخت میشود، شکوفه میدهد و سیب میدهد. انسان هم قابلیت این را دارد که به کمال مطلقهی خود برسد. کمال مطلقهی انسان این است که انسان کامل شود. همهی انسانها، قوه و قابلیت این را دارند که امام بشوند. انسان کامل به مرتبهی امامت میرسد که آنجا، بالاترین مرتبهی ممکنهی بشری است. در روایت، فرمود که کل مولد یولد علی الفطرة. امام صادق علیهالسلام این فطرت را به توحید تفسیر نمودند، یعنی همهی آحاد بشر که به دنیا میآیند بر مبنای توحید به دنیا میآیند و قابلیت این را دارند که موحد شوند. عقل میگوید که این نوعِ انسان، این قابلیت را دارد که به کمال ممکنهی خودش برسد. این که میرسد یا نمیرسد بحث دیگری است. اینکه به جز حضرات چهارده معصوم علیهم السلام، کسان دیگری نیز به این مقام رسیدهاند، عقل میگوید که امکان آن وجود دارد. عقل کاری به مصادیق ندارد، میگوید که امکان رسیدن بشر به این مراتب وجود دارد اما نقل میگوید که منِ حق متعال، این قابلیت را در بشر قرار دادهام اما نمیبینم که کسی بتواند به این مقام برسد به جز این چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین...(۴)
@mohamad_hosein_tabatabaei
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
□●فقره شریف #وَ_خُزَّانَ_الْعِلْمِ●□
#شرافت_علم
□● #معلم مظهر خداست. او مظهر حضرت #جبرئیل است اما همه به دنبال جبرئیل شبحی هستند. این شبح ها و چیزهایی که در ذهن داری را بیرون بریز! اینکه عرفای ما #خواب را حجت نمیدانند به این دلیل است که اینها بدجوری #حجاب_راه هستند و انسان را #متوقف میکنند، مضافاً اینکه خواب تعبیر و تأویل میخواهد که فن پیچیدهای است و کار اوحدی از افراد است. عرفا گفتهاند وقتی خداوند نمیخواهد کسی در سلوک رشد کند، او را مشغول به خواب و تمثل میکند. آن شخص مثل #بلعم_باعور میشود. چنین شخصی همانند بلعم باعور که در مقابل حضرت موسی ایستاد، در مقابل موسای عقل میایستد، بدجوری هم میایستد! غرض اینکه تا جبرئیل گفته شد او را فقط در صورت #خیالی و #شبحی خلاصه نکن بلکه او مظهر تعلیم است و افاضه علم الهی از مجرای اوست.(۱)
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره □●فقره شریف #وَ_خُزَّانَ_الْعِلْمِ●□ #شرافت_علم □● #معلم مظهر خداست. او م
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
□●فقره شریف #وَ_خُزَّانَ_الْعِلْمِ●□
#شرافت_علم
□●مثال دیگر، زنان #قابله یا به اصطلاح امروزیتر، #ماماها هستند که مظهر جناب عزرائیل هستند. اینان میمیرانند، #کودک را از عالمی میمیرانند و به عالمی دیگر میبرند لذا مظهر حضرت #عزرائیل هستند. جبرائیل و عزرائیل را اینگونه ببین! اینقدر به دنبال شبح نباش! اینها قوای عالَم هستند و در عالَم حضور دارند. من و شما دم به دم در حال #اماته و #احیاء هستیم. دم به دم در حال مردنیم. به تعبیر جناب مولوی،
از جــمــادی مـــردم و نــامی شدم
وز نمــا مـــردم به حــیــوان برزدم(۲)
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره □●فقره شریف #وَ_خُزَّانَ_الْعِلْمِ●□ #شرافت_علم □●مثال دیگر، زنان #قابله
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
□●فقره شریف #وَ_خُزَّانَ_الْعِلْمِ●□
#شرافت_علم
□●دم به دم عزرائیل دارد جان تو را میگیرد اما همواره منتظریم که در یک بُعد زمانی، یک موجودی بیاید و با یک قیچی و مقراضی جان تو را بگیرد!! اینها #تمثلات خودت است! هر طوری زندگی کرده باشی آنگونه نیز جان میدهی. آیتالله #ناصری_دولتآبادی میفرمود که گویا خودشان بر سر مزار #میرزا_علی_قاضی در قبرستان وادیالسلام رفته بود و آنجا ایستاده بود. ناگهان از قبر صدایی شنید که عاشَ سَعیداً وَ ماتَ سَعیداً... #سعید زندگی کرد و سعید مرد... #شقی زندگی کنی شقی هم از این دنیا میروی... در این تمثلات وقوف نکن بلکه نگاهت را بالاتر ببر و ببین عزرائیل عالَم وجود دارد آن به آن جانت را میگیرد و تو از او خبر نداری!....(۳)
#ح_م
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
□فقره شریف وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ□
#ملائکة_الله
□حضور در مجالس و محافل علمی اهلبیت علیهم السلام، مظهری از مظاهر قیامت است لذا ساعت و زمان و مکان را نمیفهمید. یکی دو ساعت در جلسه نشسته، آنوقت که مجلس تمام میشود میگوید، چقدر زود تمام شد، کِی وقت گذشت؟! مرتبهی عقل که زمان ندارد، شما از زمان خارج شدهاید. خیلی برکات دارد! حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه و آله فرمود، بادِرُوا عَلی ریاض الجَنَّة. به سمت باغ های بهشت بشتابید... از آقا پرسیدند که ما ریاض الجنة؟! این باغ های بهشت کجایند و چیستند؟! فرمود آنجاهایی که یاد ما میشود، معارف ما گفته میشود و حقایق بیان میگردد... مجالسی که در آن هم یاد اهلبیت علیهم السلام بلند میشود و هم معارف ایشان نشر پیدا میکند... چندی پیش در محفلی خصوصی در خدمت یکی از علمای بزرگ بودیم. ایشان در آن مجلس فرمودند، در بین انواع ذکر از لسانی و حالی و فعلی، بالاترین ذکر، ذکر قلبی است چون در ذکر قلبی، قلب حضور دارد. ذکر قلبی سرّ است. ذکر قلبی را باید اساتید به شاگردانشان القاء کنند. سپس گفتند مجالس معرفتی اهلبیت علیهم السلام، یکی از مظاهر ذکر قلبی است. در مجلسی که اکنون در آن هستیم، هم گوینده و هم مستمع اشتغال به ذکر قلبی دارد. روضهی بر امام حسین ذکر قلبی است. تا قلب به حضور نرود شما نمیتوانید گریه کنید.
□گفتیم که قوای نفس، شما را اداره میکنند. این قوا، ملائکهی وجود شما هستند. هرکدامشان یک ملک هستند؛ قوهی لامسهی شما یک ملک است و... . قوهی عاقله، ملک وجودی شماست. قوهی عاقله که همان نفس ناطقهی شما است، در مراتب مادون شما ظهور کرده است. این قوهی عاقله است که در مرتبهی خیال به صورت قوهی خیال ظهور کرده است. این قوهی عاقله شماست که در موطن وهمانی شما به صورت قوهی واهمه ظهور کرده است. همین قوهی عاقله است که در بصر شما به صورت قوهی باصره ظهور کرده لذا به تعبیر جناب مولوی بیننده عقل است و این زبان از عقل دارد این بیان! حاج ملاهادی سبزواری گفت: النفس فی وحدتها کل القوی. نفس ناطقه همهی قواست. این همان نفس شماست که در موطن دیدن به نام قوهی باصره است، در موطن شنیدن به نام قوهی سامعه است؛ نفس ناطقهی شما یک حقیقت است که به حیث ظهور در مراتب پایین اسامی مختلف میگیرد.
□به همین وزان، ملائکةالله نیز اینگونه هستند. این نظام عالم طبیعت، عین جسم شما، جسم نظام هستی است که لا یتناهی است. به وزان خیال شما، عالم وجود نیز خیال دارد که از آن تعبیر به عالم مثال میشود. شما با بدن طبیعی خودتان با طبیعت عالم ارتباط دارید، با خیالتان با خیال نظام وجود مرتبط هستید و با عقلتان با عقل عالم ارتباط برقرار میکنید که از او به عقل کل تعبیر میشود. من و شما هم جزو موجودات این عوالم هستیم. اجازه دهید در اینجا تبصرهی عرض کنم، من اگر به ولایت گریز نزنم روزم خوش نمیشود... رفقا! عالم طبیعت که لایتناهی است، جسم انسان کامل است... او چه سعهای دارد!! آقا جان حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه علاوه بر اینکه یک جسم و صورت جزئی انسانی دارند، تمام اجسام عالم تحت سیطرهی ایشان و در واقع جسم انسان کامل است. از جسم او به تمام اجسام نظام هستی اشراق میشود لذا امام هادی علیهالسلام در زیارت فوق عرشی جامعهی کبیره میفرماید وَ أَجْسَادُکُمْ فِی الْأَجْسَادِ. خیال انسان کامل، خیال مطلق نظام وجود است. عقل او عقل کل نظام هستی است...
#ح_م
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
فقره شریف ○وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ○
#ملائکة_الله
□○حقیقت انسان کامل، ملک و حور العین و حوراء است. این حقیقت که در مراتب پایین تجلی میکند، جبرائیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل نام میگیرد لذا جبرائیل و میکائیل مراتب مادون انسان کامل هستند. جبرائیل که عقل است، مرتبهی چهارم وجودی عالَم میباشد. مرتبهی چهارم وجودی شما عقل نام دارد. مرتبهی اول شما طبیعتتان است. مرتبهی بعدی خیال شما و مرتبهی سوم وهم و مرتبهی چهارم عقل است. این عقل همان است که در لسان شرع جبرئیل خوانده میشود، در عالَم وجود نیز به همین وزان است. این عالَم چهارم عوامل وجودی را عقل کل میگویند که این عقل، مرتبهی چهارم است لذا امام حسن عسکری علیه السلام در یک حدیث عرشی فرمود: «إِنَّ رُوح القُدُس فِي الجَنانِ الصَّاغُورَه ذَاقَ مِن حَدائِقِنا البَاکُورَه» این جناب جبرئیل در آسمان چهارم از میوههای نارس ما چشید و جبرئیل شد. همین حقیقت در مراتب پایین نیز ظهور دارد. ما قوهی لامسه داریم، در روایتی از معصوم علیه السلام وارد شده است که مَلکی را دیدم که سرش در عرش بود، شانهاش مغرب را پر کرده بود و شانهی دیگرش مشرق را پر کرده بود و پاهای او نیز در زمین بود، در واقع تمام عالم طبیعت را پر کرده بود. آیا قوهی لامسهی شما تمام وجود و طبیعت شما را پر نکرده است؟ قوهی لامسه از موی سر مبارک تا نوک انگشتان دست و پا حضور دارد. آن مَلک، قوهی لامسهی عالم است که انسان کامل او را به این شکل تمثل کرده است. علامه حسن زاده در هزار و یک نکته میفرماید: نسبت قوا به نفس همانند نسبت ملائکه به حق متعال است. این ملک است که در عوالم مختلف ظهور کرده است.
□○حوراء حقیقت ملک است که من و شما همگی در درون این حوراء هستیم و تنزل یافته از این حقیقتیم که این حوراء، حقیقت حضرات اهلبیت علیهم السلام و به یک معنا حقیقت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است. دلیل اینکه به حضرت زهرا حوراء انسیه گفتهاند چیست؟ این حقیقت حوراء که اول حقیقت صادره ازحق متعال است، بنا به مصالح و حکمت الهی، در صورت انسی به مدت ۱۸ سال در صورت فاطمی سلام الله علیها ظهور کرد لذا از حضرت زهرا سلام الله علیها به حوراء انسیه تعبیر میشود. جناب سلمان در روایتی خطاب به جناب عمار گفت که ای عمار! در منزل امیرالمؤمنین علیه السلام بودم و امر عجیبی دیدم! پرسید چه دیدی؟ گفت: دیدم که حضرت فاطمه سلام الله علیها به امیرالمؤمنین علیه السلام امر کرد که جلوتر بیا، سپس در گوش ایشان مطالبی گفت که من شنیدم. گفت یا علی، به تو خبر بدهم از کائن و ما هو کائن و ما تکون؟ به تو خبر بدهم از هر اتفاقی که در نظام هستی تا روز قیامت روی میدهد و نداده و نخواهد داد؟! که در اینجا دیدم علی علیه السلام عقب عقب رفت... حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چه اشراقی کرد که امیرالمؤمنین عقب عقب رفت تا اینکه به حضور حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه و آله رسید؟! فرمود یا رسول الله! فاطمه چنین و چنان گفت، حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه و آله فرمود مگر نشنیدی که فاطمه از نور ما است؟! وقتی بازگشت، حضرت فاطمه فرمود که یا علی، به تو بگویم که بین شما و پیغمبر چه مکالمهای واقع شد؟ یا علی! خدا مرا از نور خودش خلق کرده است! من برای خدا هستم، من ناموس و محبوبهی ذات هستم! بنا به مصلحتی بنا شد تا اینگونه ظهور کنم، مصلحت نیز چه بود؟ بیایم و با علی ازدواج کنم که در نهایت يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ... تا حسن و حسین بیایند، تا حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه تشریف بیاورند. اگر این ازدواج رخ نمیداد انسان کامل نمیآمد، نهایت فردی که از علی علیه السلام ظهور میکرد عباس بن علی علیهما السلام بود. درست است که حضرت عباس علیه السلام در کمالات الهی اوج دارد و بینظیر در تمام تاریخ است؛ کسی است که با یک دست بریدهی او تمام شیعیان شفاعت میشود و بلکه بالاتر، اما فرق امام با عباس بن علی فرق امام است با غیر امام! یعنی این کمالات حضرت عباس بواسطه اتصال و ارتباط او با امام حاصل شده است. حضرت فاطمه برای خداست، او خاص ذات حق متعال است، روایتی را اهل عامه نقل کردهاند! البته در کتب شیعی هم به طرق مختلف آمده است به خدا مدتی هست که این حدیث مرا مدهوش کرده! باید فرصتی دست بدهد تا ساعت ها و بلکه روزها پیرامون این یک حدیث سخن بگوییم! روایت این است که «إذا كانَ یَوْمُ القیامَةِ نادى مُنادٍ یا أَهْلَ الجَمْعِ غُضُّوا أَبْصارَكُمْ حَتى تَمُرَّ فاطِمَة» قیامت اصلا یعنی چه؟! حضرت ختمی مرتبت خود قیامت نیست؟! اهل جمع یعنی ای موحد های روزگار! ای تک مردان عالم هستی! ای کسانی که قیامت شما ظهور کرده! سرهایتان را پایین بیندازید که فاطمه میخواهد رد شود، یعنی چه؟! یعنی هیچ اهل جمعی قابلیت نگاه کردن به حقیقت فاطمی را ندارد...
#ح_م
□○ #شرح_زیارت_جامعه_کبیره
فقره شریف "وَ رَضِیَکُمْ خُلَفَاءَ فِی أَرْضِه"○□
□خلیفه کسی است که باید به صورت مطلق به صفات، خصوصیات و مشخصات "مستخلف عنه" باشد. مستخلف عنه کیست؟ خدا است. لذا در این معنای شریفی که پیرامون #انسان_کامل داریم، خلیفه نمی تواند خلیفه ی مقید باشد. یعنی در برخی شئون خلیفه ی خدا باشد و در برخی شئون خلیفه ی خدا نباشد. این خلیفه نیست. در آن جاهایی که او خلیفه ی خدا نیست، تکلیف مردم و مخلوقات چیست؟! در امر حکومت خلافت دارد و در سایر امور و شئون فردی و اجتماعی خلافت ندارد. نمی شود!
□لذا خلیفه کسی است که در همه امور مطلق باشد. به هیچ قیدی مقید نباشد. نه قید زمانی، نه مکانی و نه قید فردی! [این بحث در اعتقاد من و شما به امامت بسیار با اهمیت است]
□خداوند در قرآن می فرماید که يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْض ای داوود! من تو را خلیفه قرار دادم. توی داوود را... یا در جای دیگر خطاب به حضرت ابراهیم می فرماید إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا.
جناب ابراهیم، من شما را به عنوان امام مردم قرار دادم، نه امام مخلوقات! آن هم مردمی که در زمان شما زندگی می کنند.
□اما در سوره بقره می فرماید إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً، نفرموده است که " إِنِّي َجَعَلْت"ُ یا "إِنِّي أَجْعَلْ"، إِنِّي جَاعِلٌ. یعنی مستمر است. تا چه زمانی؟ تا ندارد! از روزی که من خدا بودم و تا روزی که من خدا هستم، من جاعل هستم! اصلا یکی از صفات خداوند این است که جاعل است. یکی از اسماء الله، جاعل است. خدا جاعل است. اسماء و صفات الهی که کهنه نیستند. مثلا خداوند عالم است، یعنی این که یک روزی عالم نبوده و امروز عالم است؟! خیر، خدا همیشه عالم است. همیشه قادر است. خدا همیشه جاعل است. چه چیزی را؟ خلیفه را...
□لذا خدا همیشه خلیفه دارد. از ازل تا ابد. امام صادق (سلام الله علیه) فرمود: الحجه قبل الخلق، بعد الخلق و مع الخلق. حجت و خلیفه قبل از خلق است. خلق، مطلق است. نه قبل از این مخلوق و آن مخلوق. قبل از خلق! اصل خلقت... یعنی زمانی که هنوز خلقت نبود من خلیفه داشتم. پس این خلیفه چیست؟! اصلا خلیفه ازلی و ابدی است. این خلیفه چیست؟! این نور است. نور خداست... تجلی اعظم خداست. خدا همیشه با این نورش است و این نورش را دوست دارد. مظاهر این خلیفه ی مطلق نیز حضرات ۱۴ معصوم هستند.
□لذا امام صادق فرمود: الصوره الانسانی هی اکبر حجج الله علی خلقه. صورت انسانی! کاری با جسم نداریم، صورت انسانی! مراد از صورت در اینجا، حقیقت است... امیرالمومنین فرمود که ای جناب سلمان! ای ابوذر! ما را به نورانیتمان بشناسید.
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
#استاد_ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#انسان_کامل_و_ملائکةالله ▪️ملائکة الله قوای عالم امکان هستند. همانطور که شما قوایی همچون قوهی باص
▪️باید امام را اینگونه بشناسیم و هیچ راه دیگری هم نداریم! امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود ما را به نورانیتمان بشناسید... رفقا به خدا قسم، به خدا قسم، به خدا قسم مبادا فکر کنیم با این نوع معرفتی که به ائمه اطهار علیهم السلام داریم، ایشان را شناختهایم! هرکس ادعای شناخت ائمه اطهار علیهم السلام را کرد باید بر دهان او کوبید! چنین شخصی صرفاً یک مدعی است! ادعا کردن در این وادی بسیار خطرناک است، ما در این مباحث همان سخنی را میگوییم که خود این ذوات مقدس پیرامون خودشان فرمودهاند؛ ما این سخنان را از روایات آنها آموختهایم. حال با همهی این تفاسیر، آیا کسی هست که بفهمد «بِكُمْ فَتَحَ الله و بِكُمْ یَختِم» یعنی چه؟ این جناب میفرماید تمام مخلوقات در صدور و در ورود، از مرتبهی غیب خودِ این ذوات مقدس به مرتبهی شهادت خود ایشان تنزل مییابند و از مرتبهی شهادت خود ایشان دوباره به مرتبهی غیب ایشان بازمیگردند لذا توحید و معاد یعنی انسان کامل... مبدأ و معاد ائمه اطهار علیهم السلام هستند؛ «إيابُ الْخَلْقِ إلَيْكُمْ، وَ حِسابُهُم عَلَيْكُمْ...» این عبارات نص صریح زیارت جامعه کبیره است! شما معاد هستید! مبدأ و معاد دو حقیقت جدا از هگ نیستند بلکه یک حقیقتند. در لایتناهی، ما مبدأ و معاد جدا از هم نداریم؛ مبدأ و معاد یک حقیقت هستند منتها به حیث نزول و صعود اسامی مختلفی گرفتهاند. تمام مخلوقات نظام هستی از مرتبهی غیب خودِ این ذوات مقدس به مرتبهی شهادت ایشان تنزل پیدا میکنند؛ برای مثال، بنده علومی دارم که در مرتبهی غیب من استکانت جمعی دارد. این علوم از مرتبهی غیب من ظهور کرده و به مرتبهی شهادت میآید کما اینکه اکنون بنده سخن میگویم؛ دوباره این علم از مرتبهی شهادت من به مرتبهی غیب خود من باز میگردد و تمام نظام هستی همچون همین حروف و کلماتی هستند که از دهان من خارج میشود... آحاد مخلوقات هرکدام یک کلمه و یک حرف هستند که از موطن اعلای انسان کامل میآیند تا به مراتب پایین میرسند و از این مرتبهی پایین نیز بالا میروند...
▪️مقام امامت خیلی سنگین است... اینگونه است که حضرت صادق آل الله علیه و علیهم السلام میفرماید «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ»... همچنین در روایاتی دیگر وارد است که «إِنَّ حَدِيثَ آلِ مُحَمَّدٍ صلوات الله علیه و آله صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ»... و یا «إِنَّ حَدِيثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ»! که «لا يُقِرُّ بِهِ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللهَ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ»! این سخن اهلبیت علیهم السلام است که اینگونه صعب و سنگین است و به آن اقرار نمیکند مگر ملائکه مقرب یا انبیاء مرسل یا بندهای که ایمان قلب او توسط الله امتحان شده باشد! کسی اگر بخواهد کلام اهلبیت علیهم السلام را بفهمد بایستی شرح صدر داشته باشد، شما خود ببینید دیگر حقیقت اهلبیت علیهم السلام چقدر سنگین و سهمگین است! والله از فهم ما خارج است! و عجیب اینجاست که دشمنان اهل بیت علیهم السلام میخواهند نور اهلبیت علیهم السلام را خاموش کنند! باید به آنان گفت به همین خیال باشند!
کی شود دریا ز پوز سگ نجس؟
کی شود خورشید از پف منطمس؟
#ح_م
◾️برگرفته از سلسله مباحث #شرح_زیارت_جامعه_کبیره سال۹۲◾️
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#انسان_کامل_و_ملائکةالله ▪️ملائکة الله قوای عالم امکان هستند. همانطور که شما قوایی همچون قوهی باص
▪️باید امام را اینگونه بشناسیم و هیچ راه دیگری هم نداریم! امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود ما را به نورانیتمان بشناسید... رفقا به خدا قسم، به خدا قسم، به خدا قسم مبادا فکر کنیم با این نوع معرفتی که به ائمه اطهار علیهم السلام داریم، ایشان را شناختهایم! هرکس ادعای شناخت ائمه اطهار علیهم السلام را کرد باید بر دهان او کوبید! چنین شخصی صرفاً یک مدعی است! ادعا کردن در این وادی بسیار خطرناک است، ما در این مباحث همان سخنی را میگوییم که خود این ذوات مقدس پیرامون خودشان فرمودهاند؛ ما این سخنان را از روایات آنها آموختهایم. حال با همهی این تفاسیر، آیا کسی هست که بفهمد «بِكُمْ فَتَحَ الله و بِكُمْ یَختِم» یعنی چه؟ این جناب میفرماید تمام مخلوقات در صدور و در ورود، از مرتبهی غیب خودِ این ذوات مقدس به مرتبهی شهادت خود ایشان تنزل مییابند و از مرتبهی شهادت خود ایشان دوباره به مرتبهی غیب ایشان بازمیگردند لذا توحید و معاد یعنی انسان کامل... مبدأ و معاد ائمه اطهار علیهم السلام هستند؛ «إيابُ الْخَلْقِ إلَيْكُمْ، وَ حِسابُهُم عَلَيْكُمْ...» این عبارات نص صریح زیارت جامعه کبیره است! شما معاد هستید! مبدأ و معاد دو حقیقت جدا از هگ نیستند بلکه یک حقیقتند. در لایتناهی، ما مبدأ و معاد جدا از هم نداریم؛ مبدأ و معاد یک حقیقت هستند منتها به حیث نزول و صعود اسامی مختلفی گرفتهاند. تمام مخلوقات نظام هستی از مرتبهی غیب خودِ این ذوات مقدس به مرتبهی شهادت ایشان تنزل پیدا میکنند؛ برای مثال، بنده علومی دارم که در مرتبهی غیب من استکانت جمعی دارد. این علوم از مرتبهی غیب من ظهور کرده و به مرتبهی شهادت میآید کما اینکه اکنون بنده سخن میگویم؛ دوباره این علم از مرتبهی شهادت من به مرتبهی غیب خود من باز میگردد و تمام نظام هستی همچون همین حروف و کلماتی هستند که از دهان من خارج میشود... آحاد مخلوقات هرکدام یک کلمه و یک حرف هستند که از موطن اعلای انسان کامل میآیند تا به مراتب پایین میرسند و از این مرتبهی پایین نیز بالا میروند...
▪️مقام امامت خیلی سنگین است... اینگونه است که حضرت صادق آل الله علیه و علیهم السلام میفرماید «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ»... همچنین در روایاتی دیگر وارد است که «إِنَّ حَدِيثَ آلِ مُحَمَّدٍ صلوات الله علیه و آله صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ»... و یا «إِنَّ حَدِيثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ»! که «لا يُقِرُّ بِهِ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللهَ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ»! این سخن اهلبیت علیهم السلام است که اینگونه صعب و سنگین است و به آن اقرار نمیکند مگر ملائکه مقرب یا انبیاء مرسل یا بندهای که ایمان قلب او توسط الله امتحان شده باشد! کسی اگر بخواهد کلام اهلبیت علیهم السلام را بفهمد بایستی شرح صدر داشته باشد، شما خود ببینید دیگر حقیقت اهلبیت علیهم السلام چقدر سنگین و سهمگین است! والله از فهم ما خارج است! و عجیب اینجاست که دشمنان اهل بیت علیهم السلام میخواهند نور اهلبیت علیهم السلام را خاموش کنند! باید به آنان گفت به همین خیال باشند!
کی شود دریا ز پوز سگ نجس؟
کی شود خورشید از پف منطمس؟
#ح_م
🟢 برگرفته از سلسله مباحث #شرح_زیارت_جامعه_کبیره سال۹۲
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
▪️باید امام را اینگونه بشناسیم و هیچ راه دیگری هم نداریم! امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود ما را به نو
🏴 #شرح_زیارت_جامعه_کبیره 🏴
فقره شریف ☘وَ مُنْتَهَي الْحِلْمِ☘
☑️قسمت ۱
▪️لغت «مُنْتَهیٰ» اسم مکان از باب افتعال و از ریشهی «نهی» است و نهی به معنی طلب ترک شیء میباشد. این طلب ترک شیء به واسطهی عقل رخ میدهد. وقتی این نهی، «نُهیَة» تلفظ شود، از آنجا که عقل قوهی تشخیص دهنده در نهی میباشد، لذا «نُهیَة» را عقل گفتهاند؛ بر این اساس، در زیارت شریفهی جامعهی کبیره، عبارت «ذَوِى النُّهيٰ» (جمع نُهیه) دربارهی اهلبیت علیهم السلام وارد شده است چه ایشان صاحب عقل هستند.
▪️«مُنْتَهیٰ» یعنی غایت و انتهای هر شیء. وقتی شخص به غایت و نهایت هر شیء برسد، دیگر طلب آن شیء را ترک میکند چرا که به منتهای آن شیء رسیده است لذا دیگر طلب ندارد. باب افتعال، باب قبول کردن است؛ شخص میپذیرد که به نهایت کمال آن شیء رسیده است لذا این پذیرش به منزلهی قطع طلب خواهد بود. در قرآن نیز عبارت منتهی در آیه ۱۴ سورهی نجم (عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَىٰ) آمده است. حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله به «سِدْرَة الْمُنتَهَىٰ» راه یافتند. برای سدرة معانی گوناگونی گفتهاند. در واقع سدرة واحد اندازهگیری بوده است و مثلا دربارهی فاصلهی درختان از هم، «از این سدرة تا آن سدرة» میگفتهاند و آن درختی را که دیگر پس از او درختی نبوده است سدرة المنتهی مینامیدند لذا حق متعال به پیغمبرش میگوید که ما شما را به سدرة المنتهی بردیم؛ شما را عروج دادیم و به مرتبهای رساندیم که دیگر بعد از آن هیچ مقام دیگری نیست و آنجا انتهای مقامات است لذا از حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله به «وَاقِفِ مَوَاقِفِ الشُّهودِ» تعبیر شده است؛ به این معنا که ایشان کسی است که همهی موقفها را طی کرده و هیچ موقفی در عالم وجود نمانده است که ایشان آن موقف را طی نکرده باشد. ایشان به همهی مواقف شهودی راه پیدا کرده است لذا قرآن میفرماید پیغمبر صلی الله علیه و آله به سِدْرَة الْمُنتَهَىٰ رفت، جایی که دیگر پس از آن تعینات راه ندارد...
▪️دیدم که جناب صاحب تفسیر بیان السعادة، سدرة را با معنی واژه «سادر» مرتبط دانسته و سادر را کسی گفته است که به مقام حیرت رسیده و متحیر میباشد لذا «سِدْرَة الْمُنتَهَىٰ» نهایت مقام حیرت است چه حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله فرمود: «رَبِّ زِدنِی فِیکَ تَحَیُّراً»...
▪️و گفتهاند «سدرة» مقامی است که علم همهی ملائکة الله از آنجا منشعب میشود یعنی علم ملائکه به آنجا برمیگردد و مبدأ علم همهی ملائکه است. و نیز گفتهاند که «سِدْرَة الْمُنتَهَىٰ» یعنی انتهای همهی افعال و اعمال و خیرات و مبرات... «سِدْرَة الْمُنتَهَىٰ» نهایت کمال ممکنات است یعنی ممکنات از آن حیثی که تعین دارند از این مقام بالاتر نمیتوانند بروند؛ جناب جبرئیل عقل کل است و عقل کل نیز خود یک تعین و حد میباشد لذا وقتی جناب جبرئیل با پیغمبر صلی الله علیه و آله به معراج تشریف میبردند و به سِدْرَة الْمُنتَهَىٰ رسیدند، حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله خطاب به جبرئیل گفت که در پی من بیا؛ اینجا بود که جبرئیل عرضه داشت که «لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتُ»؛ اینجا حدی است که از آن بالاتر نمیتوانم بروم و اینجا انتهای کمال ممکنهی ماست. ممکنات از این حد بالاتر نمیتوانند بروند مگر اینکه جامهی تعین از خود برکنند و جز انسان، هیچ مخلوقی نمیتواند لایتناهی گردد و حدود و قیود و تعینات را کنار نهد. تنها انسان است که میتواند از سِدْرَة الْمُنتَهَىٰ نیز بگذرد...
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴 #شرح_زیارت_جامعه_کبیره 🏴 فقره شریف ☘وَ مُنْتَهَي الْحِلْمِ☘ ☑️قسمت ۱ ▪️لغت «مُنْتَهیٰ» اسم مک
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
فقره شریف ☘وَ مُنْتَهَي الْحِلْمِ ☘
☑️قسمت ۲
▪️باید دانست که این «سِدْرَة الْمُنتَهَىٰ» نهایت غایت هرچیزی است. در مقدمهی بحث نیز گفتیم که این منتهی از ریشهی نهی است و ترک کردن طلب چیزی در واقع از مقتضیات عقل میباشد؛ در جامعه کبیره نیز از اهلبیت علیهم السلام تحت عنوان «ذَوِی النُّهیٰ» ذکر شده است لذا نتیجه حاصل میکنیم که اصلا سِدْرَة الْمُنتَهَىٰ به این معنا همان عقل و مقام جبرئیل نظام وجود است؛ جبرئیل که نمیتواند از مقام خود تجاوز کند... ملائکة الله دارای مقام معلومی هستند، «وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ» (صافات، ۱۶۴)؛ به فرمودهی امیر مؤمنان علیه السلام در خطبهی اول نهجالبلاغه، گروهى از آنان پیوسته در حال سجدهاند و رکوع نمى کنند؛ «مِنْهُمْ سُجُود لا یَرْکَعُونَ» و گروهى دیگر همواره در رکوعند و قیام نمیکنند؛ «وَ رُکُوع لا یَنْتَصِبُونَ» و گروهى که پیوسته در حال قیامند و هرگز از این حالت جدا نمیشوند؛ «وَصافُّونَ لا یَتَزایَلُونَ» و گروه دیگرى که پیوسته در حال تسبیح خدا هستند و هرگز خسته نمیشوند؛ «وَ مُسَبِّحُونَ لا یَسْأمُون». ملائکه حد معینی دارند و نمیتوانند از آن حدی که حق متعال برای آنان تعیین کرده است تجاوز کنند اما انسان به واسطهی اینکه روح خدا در او دمیده شده است میتواند از «سِدْرَة الْمُنتَهَىٰ» نیز بگذرد، همان مقامی که در برخی نقلها همان مقام روح اعظم است! انسان از آن مقام نیز میگذرد و بر او باکی نیست چرا که در ادامه میفرماید «مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَىٰ» (نجم، ۱۷) ﺩﻳﺪﻩی ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ ﺑﺮ ﻏﻴﺮ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻄﺎ ﻧﺪﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﺯ ﺩﻳﺪﻥ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻫﻢ ﺩﺭﻧﮕﺬﺷﺖ و طغیان ننمود.
▪️طغیان نکردن یعنی پیغمبر صلی الله علیه و آله معتدل بود و اعتدال داشت و اعتدال نیز مربوط به عقل است. عقل موجودی است که در کمال اعتدال است لذا میتواند جامع همهی فعلیات باشد. او از حد افراط و تفریط خارج است؛ یک معنی «سِدْرَة الْمُنتَهَىٰ» و خود «مُنْتَهیٰ» را میتوان به همین معنا یعنی مقام اعتدال در نظر گرفت؛ مقامی که از حد افراط و تفریط خارج است. حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله در مقام اعتدال بود و «مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَىٰ» لذا در ادامهی «سِدْرَة الْمُنتَهَىٰ» میفرماید «عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَىٰ» (نجم، ۱۵). در این «سِدْرَة الْمُنتَهَىٰ»، «جَنَّةُ الْمَأْوَىٰ» هست؛ ما انواع جنت داریم از جمله جنت ذات، جنت رضوان، جنت فردوس و... . این «جَنَّةُ الْمَأْوَىٰ» برای کسانی است که به مقام «سِدْرَة الْمُنتَهَىٰ» رسیدهاند. سپس میفرماید «إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَىٰ» (نجم، ۱۶)، جناب پیغمبر از مقام «سِدْرَة الْمُنتَهَىٰ» نیز گذر کرد و به مقامی که انتهای مقامات است رسید، ایشان از حد همهی مقامات گذشت لذا «وَاقِفِ مَوَاقِفِ الشُّهودِ» شد و به مقامی رسید که «إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَىٰ»؛ یعنی مقامی که به «سِدْرَة الْمُنتَهَىٰ» محیط است و مقام احدیت میباشد. از آن مقام احدیت میتوان به #مقام_فاطمیت نیز تعبیر کرد و بنده شخصا دوست دارم که تعبیر #مقام_فاطمیت نظام وجود را مطرح کرده و به کار ببرم. آنجا مقامی است که هیچ بشری نتوانسته به آن راه یابد؛ تمام آحاد بشر و یکایک مخلوقات از وصول به آن مقام منع شدهاند...
#ح_م
◾️ #شرح_زیارت_جامعه_کبیره
فقره شریف وَ مُنْتَهَی الْحِلْم◾️ِ
☑️قسمت ۵
▪️حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم درباره معراج میفرمایند: دیدم خدا با صدای علی با من سخن میگوید... صورت علی را آنجا دیدم، خدا به من گفت فاطمه سلام الله علیها را به علی تزویج کن، خدا گفت علی را خلیفه خودت قرار بده، علی، علی، علی، گویا خدا جز علی اصلا کاری به چیز دیگری ندارد! گویا که نه، قطعا آنجا خدای تبارک و تعالی جز علی ندارد. هم در ذات خود علی را میبیند هم علی را دوست دارد و لاغیر. به تعبیر جناب مولوی، سید کونین در شب اسراء، در معراج انسانی خود، تنها علی علیه السلام را دید: «به علی جز علی نبود آنجا»...
▪️ایشان فرمود بر هیچ شیء گذر نکردم الا اینکه دیدم اسم مبارک علی علیه السلام بر روی آنها نوشته شده بود و در نهایت این جمله در تمام نظام هستی بسط داده شد که «إنَّ إسمَ عَلیٌّ مَکتُوبٌ عَلی کُلِّ شَیء»... . اسم علی علیه السلام بر همهی اشیاء عالم نوشته شده است. آیا این سخن به این معنی است که بر روی همهی اشیاء عالم حروف عین و لام و یاء به صورت ظاهری مکتوب شده است؟ خیر! این سخن، حکایت از حقیقت باطن تمام اشیاء عالم دارد که همان ولایت است. در واقع همهی اشیاء عالم، از حجر و شجر تا شمای انسان که این مطلب را میخوانید علی هستید! اصلا همهی عالم علی است...
▪️امام زمان را نیز باید اینگونه دید... پرسید آقا کجاست؟! گفت تو بگو کجا نیست؟! انسان باید در عقیدهی خود به امامت، به این مطلب اینگونه اعتراف داشته باشد. امام را باید اینگونه شناخت، امام را که نباید محدود به جهتی کرد! در حرم حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام دیدهایم که افراد به هنگام خارج شدن از روضه منوره دست به سینه گذاشته و تحت هیچ شرایطی به ضریح پشت نمیکنند. این جماعت اکثراً امام خود را محدود به جهت کردهاند و میگویند امام رضا در این جهت است! نه، امام در همهی جهات هست؛ «فریاد که از شش جهتم راه ببستند»... هرجا برویم امام آنجا هست... امام در همه جا هست بلکه باید امام را کلاً از جهت خارج کنیم. وقتی به حج میرویم، برای نماز در هر صورت باید کعبه را در جهت خود قرار دهیم و نماز بخوانیم، تنها یک صورت است که دیگر نیازی به تعیین جهت نیست و آن هم این است که در درون کعبه باشیم؛ لذا اگر میخواهی امیرالمؤمنین علیه السلام و یا حضرت حجت ارواحنا فداه را در جهت نبینی، او را در دل خودت وارد کن. اگر بخواهی در بُعد زمان و مکان در پی حضرت حجت سلام الله علیه باشی، مثلا در جزیرهی خضراء، در مسجد جمکران و یا مسجد سهله به دنبال حضرت بگردی، امام زمان خودت را بردهای و در جهتی قرار دادهای؛ چنین امام زمانی آن امام زمان حقیقی نیست، اینگونه نمیتوان به امام رسید و او را ملاقات نمود. چنین ملاقاتی به هیچ کار نمیآید و رشدی نیز از آن حاصل نخواهد شد...
#ح_م