کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_دروس_معرفت_نفس □وقتی این چهار #عادتِ شاخص #لجن_خوری؛ #زیبائی_طلبی؛ #لاشخوری و #شهوت_پرستی را
#شرح_دروس_معرفت_نفس
□خوب،میخواهی به حیاتِ انسانی برسی؟
□به اذن او بباید رهنمون را
□بگیرد چهار مرغ گونه گون را
□می خواهی #حیات_انسانی را پیدا کنی، راهی جز پرسیدنِ از حقیقتِ عالم نداری؛ باید بپرسی راهِ رسیدنِ به حیاتِ انسانی چیست؟ چون دیگران نمی دانند؛ #مکاتب_مادّی نمی توانند به من و شما راهِ حیاتِ انسانی را نشان دهند.
□چه کسی باید من و شما را راهنمائی کند؟
«به اذن او بباید رهنمون را»، باید رفت به درگاهش و گفت: خدایا من قوۀ #شهوت دارم چه کنم؟ چگونه خلاص شوم؟ می گویند چَشم؛ برو کتاب #نکاحِ_فقه مرا بخوان. برو #ائمۀ من (#سفرای_الهی) به تو می فرمایند چگونه #ازدواج کنی و زمان و چگونگی #جماع تو چه باشد، زمان جماع تو #شب_شنبه نباشد؛ روزِ شنبه نباشد شبِ یکشنبه نباشد روزِ #یکشنبه نباشد و ... .
□ #آداب دارد، پدر و مادر باید آداب داشته باشند، نمی شود در #نظامِ_هستی دو مرد و زن بی ادبانه با هم جمع شوند و هرچه می خواهند تحویلِ عالَم بدهند.
□مگر عالم ، موجودات را بیجا تحویل تو داد؟ مگر این آب و خاک #حساب شده نیست؟ مگر این نان که در دستِ توست و می خوری حساب شده نیست؟ اگر #نانوا آنرا بد بپزد یا #خمیر کند و یا بسوزاند دعوا می کنی، تو که حاضر نیستی یک نانِ نانوا را اینطوری تحویل بگیری چطور می خواهی فرزند را همینطور #لاابالی تحویلِ اجتماع بدهی؟ این حسابش با کیست؟ #مسئولیتش با کیست؟
ما از #شرعِ مقدس باید بخواهیم؛ خدایا می خواهم بچه دار شوم، می خواهم #ازدواج کنم چگونه #صلاح میفرمائی؟ باید به #اذن ایشان #رهنمون بگیریم و این چهار مرغِ صفاتِ حیوانی را بکُشیم، نه آنطور که دلمان می خواهد.
□اگر بخواهیم بدونِ دستورِ #شریعت راه برویم، لازمه اش این است که چهار مرغ #تقویت می شوند؛ کشته نمی شوند.
□○شرح دروس معرفت نفس
استاد صمدی آملی○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□●رويداد مباهله - بخش دوّم●□ □پس از سه روز پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم آنان را به اسلام دعو
□●رويداد مباهله - بخش سوّم●□
□پيامبر نيز اين آيه را براى آنان خواندند. سپس فرمودند:
□خداوند به من دستور داده است كه اگر بخواهيد و بر گفتهی خود استوار باشيد، به خواسته شما عمل كرده و با شما مباهله كنم. آنها گفتند: فردا با تو مباهله مىكنيم تا حقيقت روشن شود. آنگاه با همراهان خود از پيش پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم برخاستند.
□هنگامى كه به منزلگاه خود در «حرّه» رسيدند يكى از آنها به ديگرى گفت:
□مباهله كار را يكسره خواهد كرد. بنابراين قبل از هر چيز بنگريد با چه كسانى براى مباهله مىآيد. آيا با تمام پيروان خود، يا با اصحاب با سوادش، يا با افراد متواضع، بىچيز و برگزيدگان دينى خود كه تعدادشان اندک است؟ اگر عدّه زياد و قدرتمندان را به همراه خود آورد، چنين كسى مانند پادشاهان قصد فخر فروشى دارد و شما برنده مباهله هستيد. و اگر با عده كمى از پيروان فروتن و برگزيده خود آمد - كسانى كه پيامبران با آنان به مباهله مىآيند - مبادا با آنان مباهله كنيد. هنگام مباهله حتماً اين مطالب را در نظر داشته باشيد تا مبادا به عذاب خدا گرفتار آييد. من آنچه را بايد بگويم، گفتم، ديگر خود دانيد.
□رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم دستور داد زير دو درخت را جارو كرده و فرداى آن روز امر فرمود پارچه سياه و نازكى را روى آن درختها انداختند.
□هنگامى كه سيد و عاقب اين منظره را ديدند، با فرزندان خود كه عبارت بودن از: صبغة المحسن، عبدالمنعم، ساره و مريم و نيز مسيحيان نجران و سواران «بنى حارث» با بهترين شكل و شمايل، براى مباهله از جايگاه خود بيرون آمدند.
□اهالى مدينه يعنى مهاجرين، انصار و ديگران نيز هر كدام با نشانها و پرچمهاى خود با شكل و شمايل نيكو، به آنجا آمدند تا نظارهگر حوادث باشند. رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم صبحگاهان، در اطاق خود درنگ نمود تا مدّتى از روز گذشت. آنگاه بيرون آمده، دست على را گرفته و در حالى كه حسن و حسين عليهماالسّلام در جلوی او و فاطمه عليهاالسّلام پشت سر او حركت مىكردند، بطرف آنان آمده، در ميان دو درخت و زير آن پارچه ايستادند.
□در اينجا نيز دست على علیهالسّلام در دست او، حسن و حسين علیهماالسّلام جلوی او و فاطمه علیهاالسّلام پشت سر او قرار داشت. آنگاه به دنبال سيد و عاقب فرستاد و آنان را به مباهلهاى كه خواسته بودند، فرا خواند.
□آنان نيز آمده و گفتند: اباالقاسم با چه كسى با ما مباهله مىكنى؟
□حضرت صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: با بهترين مردم روى زمين و گرامیترين آنان نزد خداى عزوجل، با اينان - و به على عليه السّلام، فاطمه، حسن و حسين كه درود خدا بر آنان باد اشاره كرده و گفتند: براى مباهله با ما نه بزرگان را آورده، نه جمعيّت زياد، و نه افراد زيبايى را كه به تو ايمان دارند. و كسى را جز اين جوان و اين زن و دو تا بچه با تو نمىبينيم. با اينان مىخواهى با ما مباهله كنى؟
□فرمود: بله. به كسى كه مرا به حق برانگيخت سوگند، دستور دارم با همينان با شما مباهله كنم.
□در اينجا بود كه از ترس رنگشان زرد شده و به نزد ياران خود برگشتند.
□وقتى همراهان آنان، قيافهی رنگ پريدهی آنان را ديدند، پرسيدند چه اتفاقى افتاده است؟ آنان خود را كنترل كرده و گفتند: چيزى نيست.
□جوان برگزيده و دانشمندى در ميان آنان بود، به آنان گفت: واى بر شما، اين كار را انجام ندهيد، صفات او را كه در جامعه بود، بياد آوريد.
□به خدا سوگند شما به خوبى مىدانيد كه او راستگوست. مدّت زيادى از تبديل شدن برادرانتان به خوک و ميمون نمىگذرد. سخنان اين جوان بر آنان اثر گذاشت و از مباهله منصرف شدند.
#راوى_مىگويد:
□اسقف برادر دانشمندى بنام «منذر بن علقمه» داشت و آنان او را با اين عنوان مىشناختند. وقتى ديد كار به اينجا رسيده و آنان در مورد كارى كه مىخواستند انجام دهند، به ترديد افتادهاند، دست «سيد» و «عاقب» را گرفته و گفت: مرا با اين دو تنها گذاريد. آنگاه رو به آنان كرده و گفت: پيشقراول قبيله كه در پى آب و علف جلوتر حركت مىكند، هيچگاه به قوم خود دروغ نمىگويد. من از روى خيرخواهى مىگويم به خودتان كمک كنيد و خود را نجات دهيد والّا خود و ديگران را نابود مىكنيد.
□گفتند: بگو، كه تو امين و درستكارى.
□گفت: به خوبى مىدانيد كه هيچگاه قومى با پيامبرى مباهله ننموده، مگر اين كه نابود شده است. شما و تمام عاقلانى كه با شما هستند و از مطالب كتاب آسمانى اطلاع دارند مىدانند كه همين شخص يعنى اباالقاسم، محمد صلّى الله عليه و آله و سلّم، همان كسى است كه پيامبران مژده آمدن او را دادهاند. مطلب ديگرى نيز هست كه بايد از آن ترسيد.
□پرسيدند: چه چيزى؟
#ادامه_دارد ...
□●المراقبات
میرزا جواد آقا ملکی تبریزی□□
#مناسبات_ماه_ذیالحجه
#مباهله
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□●رويداد مباهله - بخش سوّم●□ □پيامبر نيز اين آيه را براى آنان خواندند. سپس فرمودند: □خداوند به من
□●رويداد مباهله - بخش چهارم●□
□گفت: بنگريد كه نزديک است ستاره ثريا بر زمين فرو آيد، درختان سر خم كرده و پرندگان در مقابل شما صورت بر زمين گذاشته و بالهاى خود را روى زمين پهن نموده و شكم آنها خالى شده است. و نشانههاى ديگر نزديک شدن عذاب را در روى زمين ببينيد. به لرزش كوهها و دودى كه پخش شده و ابرهاى پراكنده در وسط تابستان و گرماى شديد بنگريد. به محمد صلّى الله عليه و آله و سلّم كه دستش را بلند كرده و با چهار نفر از اهل بيتش كه با او بوده و منتظر پاسخ شما هستند بنگريد. و بدانيد كه اگر دهان گشوده و كلمهاى براى مباهله بگويد نمىتوانيم از نابودى خود جلوگيرى كرده و هيچگاه نزد خانواده و اموال خود بازگرديم.
□با شنيدن اين سخنان در فكر فرو رفته و ديدند درست مىگويد و يقين كردند كه پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم واقعا از جانب خداوند فرستاده شده است. اينجا بود كه متزلزل شده و فهميدند كه در صورت مباهله، حتماً گرفتار عذاب خواهند شد.
□وقتى منذر ديد كه آنان واقعاً احساس خطر كردهاند، گفت: اگر تسليم او شويد هم اكنون و هم در آينده سالم مىمانيد. و اگر اين عزت و شرافت خود را در ميان قومتان مىخواهيد، به شما حسادت نمىورزم. ولى اين شما بوديد كه از نجران به اينجا آمديد، به محمّد پيشنهاد مباهله داده و آن را تنها راه تشخيص حق دانستيد. محمد نيز به سرعت به درخواست شما پاسخ مثبت داد. و پيامبران هنگامى كه اراده كارى كنند تا انجام آن از پاى نمىنشينند. برادرانم بهتر است از ترس علامتهايى كه مىبينيد از مباهله خوددارى كنيد و با شتاب با محمّد مصالحه نموده و او را از خود راضى كنيد. ما اكنون در شرايطى به سر مىبريم كه قوم يونس اندكى پيش از نزول عذاب در آن بسر مىبردند.
□گفتند: به نمايندگى از جانب ما نزد محمّد رفته و ببين از ما چه مىخواهد. از او بخواه كه نزديكترين افراد به او يعنى پسر عمويش به نمايندگى از جانب او با ما مصالحه كند. در اين كار تأخير نكن تا هرچه زودتر از نتيجه كار آگاه شويم.
□«منذر» بطرف پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم رفته و گفت: سلام بر تو رسول خدا، گواهى مىدهم كه خدايى، جز خدايى كه تو را برانگيخت وجود نداشته و شما و عيسى هر دو بندهی خداى عزوجل و فرستاده او هستيد.
□و بدين ترتيب اسلام آورده و به پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم گفت كه براى چه كارى آمده است. رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم نيز براى مصالحه با آنان على عليه السّلام را فرستادند.
□على عليه السّلام عرض كرد: پدر و مادرم فداى تو رسول خدا بر چه چيزى با آنان مصالحه نمايم؟
□حضرت فرمودند: رأى تو رأى من است، هر طور كه خواستى مصالحه كن.
□اميرالمؤمنين عليه السّلام بطرف آن دو رفته و ساليانه هزار لباس و هزار دينار بعنوان ماليات براى آنان تعيين كرد كه قسمتى از آن را در محرم و قسمت ديگرى را در رجب بدهند. آنگاه آن دو را در حالى كه سرافكنده و شرمسار بودند نزد پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم برده و او را از مالياتى كه بر آنان بسته بود آگاه نمود. آنان نيز ماليات و سرافكندگى را پذيرفتند.
□رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: اين را از شما قبول مىكنم. ولى بدانيد كه اگر با من در زير آن عبا مباهله مىكرديد، خداوند شما را در بيابان دچار آتشِ سوزانى مىنمود كه دامنهی آن در كمتر از يك چشم به هم زدن به پشت سریهاى شما رسيده و همه را آتش مىزد.
□هنگامى كه پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم با اهلبيتش علیهم السّلام بازگشته و به مسجد رفتند، جبرييل نازل شد و گفت:
□محمد! خداى عزوجل به تو سلام رسانيده و به تو مىفرمايد: وقتى بنده من موسى، با دشمن خود قارون، مباهله نمود، قارون، خانواده، دارايى، و يارانش در زمين فرو رفتند. به عزت و جلالم سوگند ياد مىنمايم كه اگر تو با افراد خانوادهات كه در زير آن عبا بودند، مباهله مىكردى، همه زمينيان و آفريدگان نابود مىشدند، آسمان ريز ريز شده، كوهها سنگريزه شده و زمين هيچگاه آرام نمىگرفت، مگر اين كه آن را بخواهد.
□آنگاه پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به سجده افتاده و صورتشان را بر زمين گذاشتند، سپس برخاسته و دستهايشان را بلند كردند، بهگونهاى كه سفيدى زير بغلشان آشكار شد، و سه بار گفتند: نعمت دهنده را سپاسگزارم.
□پرسيدند، چرا سجده نموده و خوشحال شديد؟
□پاسخ فرمودند: به خاطر سپاسگزارى به درگاه خداوند و اين كه اين كرامت را به اهلبيت من ارزانى داشت. آنگاه آنچه را جبرئیل گفته بود، براى آنان نقل فرمودند.
□●المراقبات
میرزا جواد آقا ملکی تبریزی●□
#مناسبات_ماه_ذیالحجه
#مباهله
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○استاد #علی_صفایی_حائری○□
□سرّ اين كه، اولياء بزرگ تو، از حقّ خود دم نزدند، همين بود كه حقّ آنها را، باطلى دستاويز مىكرد و اساس اسلام بر باد مىرفت.
□اين بود كه خون خوردند و خار در چشم نگه داشتند و استخوان در گلو شكستند و با اين همه، از حقّ خود دفاع نكردند و به مبارزه برنخاستند؛ چون آنجا كه تو يارى ندارى، محاصره مىشوى و دستاوردهاى تو، به دهان تو راه نمىيابد؛ كه على مىفرمود: «فَجَناةُ ايْديهِمْ لاتَكُونُ لِغَيْرِ افْواهِهِمْ»؛ كه دستهاى تو، براى تو كار نمىكنند و براى هدف تو، نمىسازند.
#نامه_های_بلوغ ۱۶۵
@mohamad_hosein_tabatabaei
#کفر_و_ایمان
□آیا راه توحید راه عبور است یا راه ماندن؟ اگر سالک در راه بماند و به مقصد نرسد، ایمان است؟ چه بسا در این مرحله ایمان باشد ولی نسبت به مرحله بعد کفر است، و الا عبور معنی نداشت و در آنجا میماند. پس اگر عبور است، وقتی که به مرحله بعد عبور کرد، مرحله پایین کفر است. اگر در ارتباط با مرحله عالی که میتوانی بروی، نروی و بمانی، در کفر باقی میمانی. بنابراین هر کفر شرط ایمان است و لا اله الا الله، حتی از نظر نقلی بهترین سمبل است و عرفا آن را کلمه التوحید میگویند.
□بدون کفر نمیتوانیم ایمان داشته باشیم و کفر و ایمان همواره دیالیکتیک و عبور است و مرتب که از هر مرحلهای عبور کرده و به مرحلهی بالاتر ایمان میرسیم، به پایین که نگاه میکنیم، کفر محسوب میشود. اگر بخواهی در مرحلهای بمانی، کفر است. ماندن کفر است و رفتن ایمان است. سالک رونده است. توحید علیالاطلاق روندگی است و سکون علیالاطلاق کفر است.
□غلامحسین ابراهیمی دینانی□
@mohamad_hosein_tabatabaei
#مباهله
□بسمه تعالی شانه□
□فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ□
□مباهله لعن کردن است، بهله الله یعنی خدا او را لعنت کند. مبدع مباهله رسول الله صلی الله علیه و آله بوده و قبل از آن مرسوم نبوده است این امر با مسیحیان نجران اتفاق افتاد و در آن #حقائق بیشماری است برای صاحبان خرد و اندیشه.
□چون پیامبر به ایشان نامه نوشت و دعوت به اسلام کرد، آنها حدود شصت نفر از علمایشان را به محضر پیامبر فرستادند تا حقیقت امر آشکار شود. گفتگویی واقع شد و پیامبر توحید را عرضه کرد. ایشان گفتند ما موحد هستیم و پیامبر ختمی صلی الله علیه و آله نقص توحید آنها را که معتقد به اقانیم ثلاثه بودند برایشان آشکار کرد که خدا پدر کسی نیست و عیسی نیز نه فرزند خداست و نه خداست. آنها گفتند او مرده زنده میکند و بیماران را شفاء میدهد و در تولدش از جناب مریم پدر ندارد و پدرش خداست. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آدم نیز پدر و مادر نداشت پس او اولی است که فرزند خدا باشد؛ إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ (آلعمران/۵۹)
□ایشان ندانستند که آن روح القدس که فَنَفَخْنَا فِيهَا مِن رُّوحِنَا، شأن پیامبر خاتم است و آن جناب را با روح القدس اتحاد است بلکه او بالاتر از روح القدس است. و ندانستند که احیای اموات و شفای امراض شان متعارف صاحبان انفاس قدسی است،
○حبذا آن می که هرکس مست اوست
○خلقت اشیاء مقام پست اوست
□و ندانستند که عیسی و آدم که در فردیت مشترکند و خلقتشان توالدی نبوده و تولدی بوده است بنده خدا هستند و آدم پدر جسمانی انسانها است و حضرت خاتم پدر روحانی. أَنَا وَ عَلي أَبَوا هذِه الأُمَّة. و ندانستند که آنکه گفت فَنَفَخْنَا آن ضمیر نا همان ضمیر نا در کُلُّنَا مُحَمَّدٌ است و دمنده نیست مگر دمدمه محمدی که به شأن اسرافیلی اش آناً فآناً در صور بی منتها میدمد و مجموع صورتهای عالمیان از قبر عدم بر میخیزند و به صحرای وجود خیمه میافکنند و بار دگر میدمد از این میمیرند و به طور دیگر زنده میشوند و این اماته و احیاء در کلیه موجودات دم به دم ساری است؛ يُحْيِي وَ يُمِيتُ و يُمِيتُ و يُحْيِي!!
□چون عقل توقف کند ایمان را زوال حاصل شود چه کند پیامبر رحمت الا اینکه رحمت اش را از مجرای جلال ظهور دهد!!! چون آن مسیحیان نجران قبول نکردند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ایشان را دعوت به مباهله کرد، پذیرفتند و فردا مقرر شد خارج از مدینه هر یک از این دو با کسان خود حاضر شوند. فردا پیامبر ما صلی الله علیه و آله با دردانه های وجود یعنی حضرت فاطمه بنت رسول الله و امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین به مباهله آمد! حارثه بن علقمه که بزرگ مسیحیان بود چون این جمع را دید گفت: من صورتهایی را میبینم که اگر از خدا درخواست کنند که کوهی را از جای بکند هر آینه کنده خواهد شد سپس به همراهانش گفت برگردید و مباهله نکنید که یک تن از مسیحیان زنده نخواهند ماند. آنگاه همه شروط پیامبر را پذیرفت و مسئله ختم یافت.
□❗️بدان که پیامبر رحمت به رحمت با قوم عیسی برخورد کرد که اگر با غیر این افراد میآمد مباهله واقع میشد، چون امت پیامبر حجاب برای مسیحیان میشدند و خورشید حقیقت در پشت کدورت ابر امت مختفی میشد آنگاه همدیگر را لعن میکردند و پیامبر نیز لعن میکرد و همه مسیحیان نابود میشدند. اما پیامبر با کسانی آمد که حقیقت را حقیقت بودند و آفتاب را دلیل آفتاب. مسیحیان حقیقت را عریان دیدند و پا واپس کشیدند و پیامبر به اهل بیت اش علیهم السلام نام عیسی را زنده نگه داشت زیرا عیسی و همه انبیاء اطوار وجودی اویند. لذا فرمود اگر مباهله میکردند همه هلاک میشدند و هر آینه به میمون و خوک مسخ میگردیدند. او به رحمت اش با قوم عیسی درآمد که وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ (انبیاء/۱۰۷)
□در مباهله امیرالمؤمنین علیه السلام را #نفس خود معرفی کرد و حضرت فاطمه را #نسائنا که او سیده نساء العالمین است وحسنین علیهم السلام را فرزندان خود که اهل بیت علیهم السلام بعد از امام حسین از نسل این دو امام همام اند. همه شیعه و سنی مباهله را به این کیفیت پذیرفتند که علی جان پیغمبر است اما نمیدانم چرا با انکار علی خود را به ملکوت میمونی مسخ کردند؟!!!
□❗️مسیحیان از مسخ رهیدند و مسلمانان به انکار ولایت علی مسخ شدند؛ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ.
چهارشنبه
۲۴ ذی الحجه ۱۴۳۹ قمری
سالروز #مباهله
#ح_م
○در اوج بی سوادی ام استاد می شوم
○وقتی که می شود همه ی دانشم حسین
@mohamad_hosein_tabatabaei
□الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ کَمَالَ دِینِهِ وَ تَمَامَ نِعْمَتِهِ بِوِلاَیَةِ مَولانا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ أَولادَهُ المَعْصومین عَلَیْهِم السَّلاَم□
#یاعلی
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei