eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
■●فضیلت و مراقبات روز ۲۵ ذی‌الحجّه - روز نزول سوره «هَل اَتی»●■ ■●روز بیست و پنجم ماه ذی‌الحجّه روز نزول سوره «هَل اَتیٰ» است. این‌گونه که در احادیث وارد شده است، حَسَنِین علیهما السّلام بیمار شدند. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم برای عیادت آنها آمدند. به حضرت امیر علیه السّلام فرمودند: ای ابالحسن! چیزی نذر کن تا اگر خدای متعال دو پسر تو را شفا داد، آن‌ کار را انجام دهی، و اگر خواسته‌ی تو هم عملی نشد، انجام آنچه نذر کردی بر تو واجب نخواهد بود. ■●علیّ بن ابیطالب علیه السّلام فرمودند: من نذر می‌کنم اگر حَسَنِین علیهما السّلام خوب شوند، سه روز پیاپی روزه بگیرم. فاطمه زهرا سلام الله علیها هم فرمودند: من هم همین نذر را می‌کنم. فضّه هم که خادمه‌ی ایشان و زن بسیار عارفه، بزرگوار و عظیم‌القدری است، گفت: من هم نذر می‌کنم. لذا این سه نفر نذر کردند در صورت بهبودی حال حَسَنِین علیهما السّلام، سه روز پیاپی روزه بگیرند. ■●پس از بهبودی حَسَنِین علیهما السّلام این سه بزرگوار به همراه حَسَنِین علیهما السّلام، جهت ادای نذر خود، سه روز پیاپی روزه گرفتند. ■●امّا هر سه شب پیاپی، طعام افطار خود را به مسکین و یتیم و اسیری که به در منزل آنها آمده بودند، بخشیدند و با آب افطار نمودند... ■●سوره «هَل اَتی(انسان)» ماجرای انفاق خالصانه‌ی اهل‌بیت علیهم ‌السّلام را نقل کرده و سپس به مقامات بلند معنوی اهل‌بیت علیهم‌ السّلام در جهان دیگر اشاره می‌کند. ■●برای این روز بسیار شریف اعمال زیر وارد شده است: ■●روزه داشتن اين روز، به پيروى از اهل بیت علیهم السّلام ■●صدقه به مساكين و ايتام، و سعى در اطعام ايشان به خصوص در شب بیست و پنجم ■●از آن‌جا كه بعضى از علماء اين روز را روز مباهله می‌دانند، مناسب است زيارت جامعه و دعاى مباهله نيز در اين روز خوانده شود. @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 254-253 بقره قسمت دوم بخش سوم ● اختلاف ديگر در معناى ((دفع بعضهم درجات ))و مراد از بعض در آن و همچنين اختلاف ديگرى در معناى ((ورفع بعضهم درجات ...)) كرده اند، بعضى گفته اند: مراد از آن پيامبر اسلام است كه خدا درجات او را بلند كرد، و بر تمامى انبيا برترى داد، زيرا هر پيغمبرى ، مبعوث بر امت خود بود، و آن جناب مبعوث بر تمامى خلق اولين و آخرين است ، هم چنانكه خداى تعالى فرمود: ((و ما ارسلناك الا كافه للناس )). و نيز به دليل اينكه خداى تعالى آنجناب را به حكم آيه شريفه : ((و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين )) رحمت براى همه عالم دانسته ، و باز به دليل اينكه او را خاتم نبوت دانسته و فرموده : ((ولكن رسول الله و خاتم النبيين )). و باز به اين جهت به او كتابى داده كه ما فوق تمامى كتب آسمانى و بيانگر هر چيز و كتابى است كه از تحريف مبطلين محفوظش داشته ، و معجره اى يافته است كه تا آخرين روز دنيا اعجازش باقى است ، همچنان كه فرمود: ((و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب و مهيمنا عليه )). و نيز فرموده : ((و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى ء))، و نيز فرموده : ((انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون ))، و نيز فرموده : ((قل لئن اجتمعت الانس و الجن على ان يأتوا بمثل هذا القرآن لا يأتون بمثله ، و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا))، و نيز به دليل اينكه آنجناب را به دينى اختصاص داد كه قيم است ، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 475 يعنى از عهده تامین تمامى مصالح دنيا و آخرت بشر بر مى آيد، همچنان كه فرمود: ((فاقم وجهك للدين القيم )). بعضى هم گفته اند مراد از اين ترفيع درجه ، همان امتيازاتى است كه به انبياء داده ، مثلا در باره نوح فرموده : ((سلام على نوح فى العالمين )). و درباره ابراهيم (عليه السلام ) فرموده : ((واذ ابتلى ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال انى جاعلك للناس اماما)). و نيز درباره آن جناب فرموده : كه از خدا چنين درخواست كرد: ((واجعل لى لسان صدق فى الاخرين )). و درباره ادريس (عليه السلام ) فرموده : ((و رفعناه مكانا عليا)) و درباره يوسف (عليه السلام )، فرموده : ((نرفع درجات من نشاء)) و درباره داود (عليه السلام ) فرموده : ((وآتينا داود زبورا)) و غير از اين آيه نيز آياتى كه مختصات انبياء را ذكر مى كند موجود است . و همچنين بعضى ديگر گفته اند مراد از كلمه ((رسل )) در آيه شريفه آن رسولانى است كه در همين سوره (يعنى سوره بقره ) نامشان ذكر شده ، مانند: ((ابراهيم ))، ((موسى ))، ((عيسى ))، ((عزير))، ((ارميا))، ((شموئيل ))، ((داود)) و ((محمد))، (صلى الله عليه و آله و سلم )، كه تا اين جا موسى و عيسى را نام برده ، و بقيه باقى مانده اند، پس مراد از بعضى از انبيا كه درجه آنان بالا رفته محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) است كه نسبت به بقيه ، درجه بالاترى دارد. بعضى ديگر گفته اند از آنجائى كه مراد از رسل در آيه ، آنانى هستند كه اندكى قبل از اين آيه ، نامشان به ميان آمده بود، يعنى موسى و داود و شموئيل و محمد (صلى الله عليه و آله و سلم )، و مختصات موسى را بيان كرده بود، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 476 و آن مساله سخن گفتن با او بود، و بعد از اين مساله رفع درجات را آورده ، قهرا منظور جز پيامبر اسلام نمى تواند باشد، و ممكن است بنابراين قول ، تصريح به نام عيسى (عليه السلام ) را اينطور توجيه كرد كه چون قبلا نام اين بزرگوار در بين انبيائى كه در اين آيات ذكر شده نيامده بود. نام آن حضرت آورده شده است . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○ :جوانی هستم که مایلم در راه وظیفه و خدمت به مسلمین مشغول شوم و اکنون بین تحصیل در حوزه یا دانشگاه مردد می‌باشم؛ لطفا با توجه به نیازهای کنونی کشور، بفرمایید کدام مسیر را انتخاب نمایم که رضایت امام زمان(عجل الله) را جلب کرده باشم؟ □○ :تحصیل در حوزه، به رضایت ان حضرت نزدیکتر است. ان شاءالله ‌ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●خاتم‌بخشی امیرالمؤمنین علیه‌السّلام و نزول آیه‌ی ولایت●■ ■واقعه‌ی دیگری که در روز مباهله رخ داده است، ماجرای امیرالمؤمنین علیه‌السّلام است. ظاهراً میانه‌های روز بوده است؛ مثلاً ساعت ده صبح که وقت نماز واجب نبود؛ امّا گروهی از مؤمنین که فراغتی داشتند، داخل مسجد مشغول عبادت بودند؛ ذکر می‌گفتند؛ قرآن می‌خواندند؛ دعا می‌خواندند؛ بعضی هم نماز مستحبّی می‌خواندند، از جمله امیرالمؤمنین علیه‌السّلام که نزدیک در مسجد، مشغول خواندن نماز مستحبّی بودند. فقیری آمد و استمداد کرد. کسی به او کمک نکرد. بسیاری از کسانی هم که در مسجد مشغول عبادت بودند، فقیر بودند و چیزی نداشتند که بدهند. بعضی‌ها هم سرشان گرم عباداتشان بود و توجّهی نکردند. ■این فقیر، دلشکسته و مأیوس سرش را پایین انداخت که دست خالی از مسجد بیرون برود. به سمت در آمد که از مسجد خارج شود، از جلوی امیرالمؤمنین علیه‌السّلام عبور کرد. حضرت در رکوع نماز بودند و در همان حالت، انگشتر خود را با اشاره‌ی دستشان که بر روی زانویشان بود، به او نشان دادند؛ او متوجّه مقصود حضرت شد که حضرت می‌گویند بیا این انگشتر را از انگشتم دربیاور و ببر بفروش و نیاز خودتت را از پول آن برطرف کن. فقیر جلو آمد و در حال رکوع، انگشتر را از دست حضرت درآورد و به سمت در رفت که از مسجد بیرون برود. ■مقارن با این واقعه، این آیه ی شریفه بر پیامبر نازل شد؛ «إنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقِيمُونَ الصَّلوٰةَ وَ يُؤتونَ الزَّكاةَ وَ هُم راكِعُونَ» منحصراً ولیّ شما خداست و رسول خدا و مؤمنانی که نماز به¬پا می‌دارند و در حال رکوع صدقه می‌دهند. ■اصحاب رسول الله صلّی الله علیه و آله که در حضور پیامبر در نزدیکی مسجد ایستاده بودند؛ سؤال کردند یا رسول الله! فهمیدیم خدا و رسول یعنی چه؛ امّا مقصود از مؤمنانی که در رکوعِ نماز صدقه می‌دهند، چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند صبر کنید؛ اوّلین کسی که از مسجد بیرون آمد، بپرسید در مسجد چه اتّفاقی افتاد. ■اوّلین فرد همان فقیر بود. از او پرسیدند: در مسجد چه اتّفاقی افتاد؟ او ماجرا را نقل کرد؛ گفت: امیرالمؤمنین علیه‌السّلام در حال رکوع این انگشتر را به من دادند؛ و من می‌روم که آن را به پول تبدیل کرده و نیازم را برطرف کنم. ■پیغمبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمودند: مقصود از مؤمنانی که در حال رکوعِ نماز صدقه می‌دهند، علی بن ابی‌طالب علیه‌السّلام است. ■●استاد مهدی طیب- ۹۱/۰۸/۱۸●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○ استاد علی صفایی حائری○□ □○اين رهبرى و سرپرستى بالاتر از امنيت و پاسدارى و بالاتر از رفاه و پرستارى، هدف دارد. اين رهبرى در زمينه‌ى آزادى و با هدف آموزگارى و شكوفا كردن استعدادهاى انسان و با هدف تشكيل جامعه انسانى براساس قسط‌ همراه است كه على مى‌گفت: لَيْسَ‌ أَمْرى و أَمْرُكُمْ‌ واحداً انّى أُريدُكُمْ‌ للّه و أَنْتُمْ‌ تُريدُونَنى لأَنْفُسِكُمْ‌. ٢ □○هدف من و شما يكى نيست. من شما را نه براى خودم و نه براى خودتان، كه براى حق مى‌خواهم، در حالى كه شما مرا به خاطر خويشتن و منافع خود خواستاريد. شما مى‌بينيد من مثل عثمان نيستم كه شما را بچاپم، به اين خاطر به من روى آورديد، اما من شما را نه براى خودم ميخواهم و نه براى رفاه خودتان، كه براى حق مى‌خواهم. □○اين كافى نيست كه انسان‌هاى مرفهى بسازيم، بلكه بايد براى آنها جهتى و راهى را در نظر بگيريم كه آنها پس از رفاه و تكامل استعدادها در آن راه بيفتند و آن جهت را انتخاب كنند. □● ، صفحه ۲۶●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●حاجی آن کسی است که مقام ولایت را دریابد و به دور او طواف نماید و الّا گشتن به دور سنگ و چوب زحمت چندانی ندارند و اکثری بدان دسترسی پیدا می کنند ■●عزیزی به حضرت آقا عرض کرد می خواهم به حج بروم. آقا فرمود :کدام حج می خواهی بروی؟ اگر واقعا میخواهی حاجی شوی باید به دور ولایت طواف کنی مقام شامخ ولایت در نظام هستی کعبه ی عالم و قطب عالم است و انسان در هنگام نماز اگرچه جسمش را به سوی کعبه ی ظاهری در جانب مکه می کند ، اما باید جان و روحش را متوجه مقام کند که ولایت آب حیات نظام احسن عالم است وجناب خضر از این منبع حیات ارتزاق نموده که باقی و برقرار گشته است. ■●بزرگترین ریاضتی که برای جناب سالک است تقرّب به مقام شامخ ولایت است که انسان باید از مجرا و مجلای یک استاد کامل مکمّل خود را به حقیقت مطلقه ی ولایت اتصال دهد. ■●شرح دروس معرفت نفس| جلد دوم_ص۱۵۹ استاد صمدی آملی حفظه الله●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○چه نیازی به یادگیری فلسفه دارم؟○□ □زندگی انسانی بدون تصمیم و انتخاب معنی معقولی ندارد و در همین انتخاب است که ما به دانستن ها و آگاهی های مان نیاز پیدا می کنیم. □برای افزایش آگاهی یک راه ساده، بالا بردن دیتای ورودی از طریق مشاهده و ابزارهای حسی است اما همه این داده ها بدون قدرت استدلال، بی مصرف و بیهوده خواهد بود. به همین خاطر نیاز اساسی داریم که بدانیم چگونه و چرا چیزی را انتخاب می کنیم. * |تقویت حس کنجکاوی * |کُل نگری * |بی طرفی و عدم پذیرش بی دلیل * |نیاز به یادگیری در هر لحظه □موارد بالا را شاید بتوان یکی از مهمترین دلایل یادگیری اصول فلسفه دانست. @mohamad_hosein_tabatabaei
□○روز بیست و پنجم ماه ذی‌الحجّه، روز نزول سوره هل‌أتىٰ است○□ □○بنا به برخی از روایات، روز مباهله همین روز بیست و پنجم بوده است و به تبع آن، نزول آیه ی تطهیر و ماجرای اصحاب کساء هم در همین روز واقع شده است. □○این دو روز ( بیست و چهارم و بیست و پنجم ذی الحجّه ) حاکی از مقام بلند و و و و و بلند معنوی علیهم‌السّلام است. □○در محضر استاد مهدی طیب - جلسه ی ۱۸ آبان ۹۱○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□دائماً بايد ذاکر باشی ومنظور از ذکر اين نيست که فقط تسبيح به دست بگيری و يا الله يا الله بگويی، □بلکه بايد تمامی اندام خود را با حق عجين سازی. ○حق بشنوی، ○حق بگويی، ○حق بروی. □خلاصه اينکه در دارالتوحيد نظام عالم جز حق نبينی □استاد صمدی آملی□ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
□عزیزانیڪه در بـین ما نیسـتند دلخــوشند به یک فاتحه به یک صلوات یڪ دعای رحـمت و آمرزش □همـینها براشون یڪ دنیاست در آن دنـیا..! □{برای شادی روحشان }□✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 254-253 بقره قسمت دوم بخش چهارم ● آيه به اطلاق خود شامل تمام رسولان مى شود و دليلى بر اختصاص آيه وجود ندارد ولى آنچه سزاوار است كه گفته شود اين است كه شكى نيست كه ترفيع درجه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز در آيه هست ، چيزى كه هست اختصاص دادن آيه به آن جناب دليلى ندارد، و همچنين اختصاص دادن آن به ساير نامبردگان يعنى ارميا و شموئيل و داود و يا به همه آنهايى كه نامشان در اين سوره آمده ، هيچ يك از اين نظريه ها درست نيست و بدون دليل سخن گفتن است ، بلكه ظاهر آيه اين است كه به اطلاق آن شامل همه رسولان (عليه السلام ) مى شود، و كلمه بعض در جمله ((و رفع بعضهم درجات ))، شامل تمام انسانهايى مى گردد كه خدا بر آنان انعام نموده و بر ساير افراد برترى داده است . بعضى از مفسرين اختصاص آيه به پيامبر اسلام را توجيه كرده و گفته اند: اسلوب كلام اقتضا مى كند كه مراد از ((بعض ))، پيامبر اسلام باشد، براى اينكه سياق كلام براى عبرت گرفتن امتهائى است كه بعد از در گذشت پيامبرشان به جان هم افتاده و با هم جنگ كردند، با اينكه دينشان ، يك دين بود، و از اين امتها آن هايى كه در زمان نزول آيه وجود داشتند امت موسى و عيسى و پيامبر اسلام بودند، پس بايد همين سه بزرگوار منظور نظر آيه باشند، چيزى كه هست از آنجايى كه در آيه مورد بحث تفضيل موسى و عيسى ذكر شده ، ناگزير بايد منظور از جمله و رفع بعضهم درجات ، تنها پيامبر اسلام باشد. ليكن اين توجيه هم درست نيست ، براى اينكه قرآن كريم حكم مى كند به اينكه تمامى انبيا فرستاده شده به سوى تمامى مردم هستند، قرآن مى فرمايد: ((لانفرق بين احد منهم )). پس همين كه تمامى انبيا داراى آياتى روشن بودند مى بايد ريشه فساد و درگيرى و قتال را از ميان بشر بردارد، و بعد از انبيا، ديگر جايى براى اين وحشى گرى ها باقى نماند، اما خود مردم به انگيره حسد و طغيانى كه نسبت به يكديگر داشتند، به جان هم افتادند، پس ريشه اصلى جنگها همين طغيان گرى ها بوده ، خداى تعالى هر وقت مصلحت ديده ، دستور قتال داده است ، تا با كلمات خود حق را به كرسى بنشاند، و هر آنچه را كه باطل است ، نابود سازد، پس بهترين وجه همان است كه عموميت آيه را حفظ كنيم . ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 477 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●آیت‌الله بهجت قدس سره●■ ■●اواخر بهار بود و هوای قم گرم شده بود. کولر را که روشن کردیم، دیدم مشکل دارد. کمی با کولر ور رفتم. دیدم نمی‌شود هوا هم گرم بود. به آقا گفتم من شب می‌آیم برای ادامه تعمیرات. ■●بعد از انجام کارهایم، دیروقت شد. چون قول داده بودم، رفتم. ساعت ۳ نیمه شب بود. کلید داشتم. کلید انداختم و رفتم تو. همان موقع آقا از اندرونی بیرون آمدند و سلام کردند. دیدم صورت آقا خیس خیس است. از محاسنش داشت اشک، چکه می‌کرد. ■●من تا به حال آقا را این‌طوری ندیده بودم. حتی توی روضه‌ها هم این صحنه را ندیده بودم. معلوم بود توی شب بیداری‌شان چقدر گریه کرده‌اند. □●(براساس خاطره یکی از مرتبطین)●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●معنای در روایتی از امام صادق علیه السّلام●□ □امام صادق علیه السلّام فرمودند: □«مَنْ صَلّٰی عَلَی النَّبِِی وَ آلِهِ»□ □کسی بر پیامبر و خاندان پیامبر صلوات بفرستد، □«فَمَعْناهُ اَنََی اَنَا عَلَی الْمِيثاقِ وَ الْوَفاءِ الَّذِی قُلْتُ حِینَ قَوْلِهِ "اَلَسْتُ بِرَبِّکُم؟ قالُوا بَلی"»□ □معنایش این است که من همچنان بر همان پیمانی که در روز اَلَست بستم، پایدار و وفادارم. آن هنگام که خدا پرسید: «اَلَسْتُ بِرَبِّکُم؟» آیا من ربّ شما نیستم؟ «قالُوا بَلٰی» همه‌ی خلق گفتند: بلی. □همان روز من با شما، پیامبر و خاندان پیامبر علیهم السّلام، پیمان بستم و امروز هم بر آن پیمان ثابت و وفادارم. امام صادق علیه السّلام فرمودند: معنای صلوات فرستادن این است. □●استاد مهدی طیّب●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●استاد علی صفایی حائری: ●□ □●رسول براى اين رهبرى و اين ولايت با آن ضرورت و با اين هدف گام‌هاى بلندى برداشت و تا امروز راه ما را روشن نمود. □●او از روزهاى اول دعوت تا واپسين لحظه‌هاى حيات، هميشه را نشان مى‌داد و سفارش مى‌كرد كه بر او جلو نيفتيد كه گمراه مى‌شويد و از او كنار نكشيد كه از دست مى‌رويد. □●احاديث غدير و ثقلين و منزلت و و و در كتاب‌ها جمعند. اما بعدها ديگران به خاطر اينكه كفر صحابه و ارتداد آنها پيش نيايد نصوص را رد كردند و يا تأويل نمودند و در نتيجه به آنچه در نوشته‌هاى خود جمع كرده بودند بى اعتنا ماندند و حتى چشم عقل خويش را بستند. و هدف حكومتى اسلام را ناديده گرفتند و حكومت اسلامى را تا حد استعمار و چپاولگرى و فتوحات و غنايم پايين آوردند و عاقبت گرفتار بدعت و اشرافيت و تبعيض و درگيرى و تجزيه نمودند. □●از هنگامى كه اسلام از بيرون آمد، از همان هنگام غروب كرده بود، گر چه واپسين شعاع‌هاى طلايى آن تا هزار و سيصد سال بعد ادامه داشت. اما اين شعاع‌ها ديگر حرارت و زايش و نورى نداشت، سرد و تاريك و غمرنگ بود. از مرگ، از غروب خبر مى‌داد. □● ، صفحه ۲۷●□ @mohamad_hosein_tabatabaei