■●در روضه خواندن ادب کن. فکر کن اگر میدیدی اهل بیت علیهم السّلام که صاحب عزایند، در کنار مجلس نشستهاند، باز هم همینطور شدید روضه میخواندی؟ جلوی حضرت زهرا علیها السّلام هم مصیبت فرزندانش را همینطور جانسوز و جگرخراش ذکر میکردی؟ با این نحو روضه خواندن میخواهی دل صاحب مصیبت را آتش بزنی و به گریهاش بیندازی؟
■●شخصی که در ایام جوانی در زورخانهای که در دولاب داشت، ضرب میزد و آواز میخواند، به هنگام پیری به مدّاحی روی آورده بود و چون سوادی نداشت، بعضی از روضههای سایر مدّاحها و روضهخوانها را یاد گرفته بود و میخواند؛ لکن به خاطر همان روحیّهی زورخانهایاش تا میتوانست مصایب اهل بیت علیهم السّلام را رقّتانگیزتر و شدیدتر بیان میکرد تا گریهی بیشتری از مستمعین بگیرد و من به شدّت از این کارش آزرده و ناراحت بودم. چند بار خواستم به او تذکّر بدهم که مؤدّبانهتر و مختصرتر روضه بخواند؛ امّا نشد. یک بار در حالت مکاشفه او را دیدم که تمام صورتش، حتّی مژههای چشمهایش پر از مورچههای سفیدی است که صورتش را میخورند و او دائم با ناخنهایش آنها را از صورتش میکند و به زمین میریزد؛ امّا بلافاصله مورچههای جدیدی به جای آنها ظاهر میشوند.
■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■
■●مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
■منبر شب چهارم: كربلا وادی امتحان و بلا
☑️تأملی بر غزلی از حافظ:
●ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
●عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
صوفی نه همه صافی بیغش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
خط ساقی گر از این گونه زند نقش بر آب
ای بسا رخ که به خونابه منقش باشد
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
غم دنیای دنی چند خوری باده بخور
حیف باشد دل دانا که مشوش باشد
دلق و سجاده حافظ ببرد باده فروش
گر شرابش ز کف ساقی مه وش باشد
آیات254-253 بقره قسمت چهارم
بخش اول
● الفاظ ديگرى در قرآن كه به معناى ((قول )) و ((كلام )) نزديك مى باشند
اين را هم بايد تذكر داد كه غير از لفظ ((قول )) و ((كلام )) الفاظ ديگرى در قرآن هست كه به معناى آن دو نزديك است ، از قبيل لفظ وحى ، مانند آيه زير كه مى فرمايد: ((انا اوحينا اليك كما اوحينا الى نوح و النبيين )) ما به سويت وحى كرديم آنچنانكه به انبيائى كه قبل از تو بودند وحى كرديم .
يكى ديگر، لفظ ((الهام )) است ، كه در اين باره فرموده : ((و نفس و ما سويها، فالهمها فجورها و تقويها)) سوگند به نفس ، كه آن را چه كامل آفريد، و سپس فجور و تقوايش را الهامش كرد.
يكى ديگر لفظ ((نباء)) است كه در آن باره فرمود: ((قال نبانى العليم الخبير)) گفت : خداى دانا و با خبر مرا خبر داد.
يكى ديگر لفظ ((قص )) است ، كه در آن باره فرموده : ((يقص الحق )) حق را مى سرايد. و معناى سخن گفتن در همه اين الفاظ يعنى در وحى و الهام و نباء و قصه همان معنائى است كه در اول بحث گفتيم ، و آن اين بود كه حقيقت معناى قول در اين موارد بايد باشد، و اثر قول و خاصيت آن را داشته باشد،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 486
چه اينكه ما حقيقت امر آن را بشناسيم ، و يا نشناسيم ، و يا اجمالا چيزى از آن را درك كنيم ، و اما در خصوص وحى كه چگونه است گفتارى داريم كه به زودى در تفسير سوره شورى ان شاء الله خواهيد ديد.
سؤال ديگر كه در اينجا باقى مى ماند اين است كه چرا بعضى از موارد بالا را به بعضى از آن تعبيرات اختصاص داده ، با اينكه معناى مشتركى كه گفتيد در همه هست ؟، مثلا چرا بعضى از موارد را كلام ناميده ، و بعضى را قول و بعضى را وحى ؟ و چرا جاى اين تعبيرات را عوض نكرده است ؟ و آنجائى كه تعبير به قول كرده تعبير به وحى نكرده است ؟.
جواب اين سؤال اين است كه اختصاص هر مورد به يك تعبير از اين جهت بوده كه انطباق عنايت لفظى با مورد، ظهور بهترى داشته باشد، مثلا اگر در آنجا كه از قول تعبير به كلام كرده ، خواسته است هم اصل معنا را برساند، و آن اين است كه خداى تعالى به موسى چنين و چنان گفت ، هم احترامى از موسى (عليه السلام ) كرده باشد، و بفهماند كه او نسبت به ساير انبياى قبل از خود، فضيلتى دارد، و لذا از گفتار خود با موسى تعبير به كلام كرده و فرموده : خدا با موسى گفتگو كرد.
پس عنايت در اينطور تعبير نكردن ، در همين است كه بفهماند موسى مورد خطاب و گفتگوى با خدا قرار گرفت ، هر چند كه همين معنا از نظر اينكه به موسى چنين و چنان فهمانده ، قول است ، و لذا از اين امر الهى در مورد قضا و قدر و حكم و تشريع و امثال آن تعبير به قول كرده است ،مثلا فرموده : ((قال فالحق و الحق اقول لاملان )) كه در جمله ((والحق اقول ))، گفتن به معناى قضا راندن است .
و همين ((قول )) در جائى كه به اين جهت مورد عنايت است كه بفهماند اين گفتار پنهانى ، از غير انبياء صورت مى گيرد و از آن به وحى تعبير مى شود، و به همين جهت است كه تفهيم به انبياء (عليه السلام ) را وحى خواند، و از آن جمله فرموده : ((انا اوحينا اليك كما اوحينا الى نوح و النبيين )) ما به تو وحى كرديم همانطور كه به انبياى قبل از تو وحى مى كرديم .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■مجالس روضهخوانی و توسل، درِ رحمت است■
■●اهمیت مجالس روضه حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در سیره و بیان آیتالله بهجت قدسسره●■
■●وقتی بلایی مانند وبا در نجف پیدا میشد، حتی در بازارها هم گاهی مجالس روضهخوانی و توسل برقرار میشد، ولی ما مثل آدمهای مأیوس و ناامید، گویا نمیخواهیم از این درِ رحمت داخل شویم و برای رفع بلا و گرفتاریها به حضرات معصومین علیهمالسلام متوسل شویم!
■●آیا امروز برای رفع بلاها غیر از تضرعات و دعای صادق همراه با توبه و توسل، راه دیگری داریم؟! مسلمانها و برادران و خواهران ما در زیر آتشِ(اشاره به حوادث جنگ تحمیلی) دشمن در چه حالی هستند و ما در چه حال؟! آیا رواست که چنین بیتفاوت و غیرمضطرب باشیم؟!
■●برگرفته از کتاب رحمت واسعه، ص١٧۶●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□ترجمه آيات سوره #عصر□ □به نام خداى رحمان و رحيم□ سوگند به #عصر (۱) كه انسانها #همه در خسران و #ز
□بيان آيات سوره #عصر□
□اين سوره تمامى #معارف قرآنى و #مقاصد مختلف آن را در #كوتاهترين بيان خلاصه كرده است.
□اين سوره از نظر مضمون، #هم مى تواند #مكى باشد و هم #مدنى، چيزى كه هست به #مكى بودن شباهت بيشترى دارد.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۳●■ ●واقعه عاشورا تجسّم جامع و
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴
■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۴●■
●واقعه عاشورا تجسّم جامع و کامل و تمام عیار اسلام●- بخش دوّم
■در اسلام هیچ چیزی بی اهمّیت نیست، اما اهمّیتها یکسان نیست. بعضی بخشها اهمّ هستند و بعضی مهم. یکی از آسیبهایی که اسلام در طول تاریخ دیده، همین عدم توازن است.
■مثلاً در یک دورهای فقه خیلی مورد استقبال بوده، به اخلاق بیاعتنایی شده است. یک دوره جریانهای کلامی و اعتقادی بطور جدّی مطرح شده، ابعاد دیگر مورد کم توجهی قرار گرفته است.
■واقعه عاشورا این سه آسیب و معضل را از بین برد.
■امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: اسلام پوستین وارونه به تن کرده است.
■میدانید پوستین از پوست حیوانات درست میشود، پشمها به سمت داخل و بدن، پوست هم به سمت بیرون، پوست را هم معمولاً تزئین میکنند تا زیبا شود. اگر آن را درست به تن کنید هم پشمهایی که به سمت داخل و بدن است، بدن را گرم نگه میدارد، هم این زیبایی و نقش و نگارها جلوهی زیبایی از شخص عرضه میکند. اما اگر پوستین را وارونه به تن کنید، یعنی پوست به سمت داخل و بدن، و پشمها به سمت بیرون، در ظاهر تبدیل به موجود ترسناکی میشوید و هیچ گونه گرمایی هم نخواهد داشت.
■حال کسی که وارد مکتب حسینی میشود و از مکتب حسینی درس میآموزد:
☑️اول اینکه این پوستین وارونه را به تن نمیکند، یعنی اسیر آن کفر به اسم ایمان، آن شرک به اسم توحید و آن جاهلیّت به اسم اسلام نمیشود، یعنی دچار بدفهمی و واژگونه فهمیدن دین نمیشود.
☑️دوم اینکه اگر زانو بزند در مکتب اباعبداللّه علیه السّلام و در دانشگاه کربلا درس دین بیاموزد، اسیر تک بعدی شدن و دین را ناقص شناختن نخواهد شد.
■چقدر صحنهی عاشورا زیباست، همه چیز در آنجا حضور دارد.
■از عرفان و معنویت، عبادت، راز و نیاز، نیایشهای عاشقانه و عارفانه، نمازهای شب عاشورا، تلاوت قرآنهای شب عاشورا، تا نبرد و مبارزه و ایستادگی در برابر ظلم و ستم و انحراف و کفر و بی دینی، تا تلاش در جهت اقامهی حق و اقامه حکومت دینی و استقرار احکام الهی در جامعه.
■همه چیز در یک جا حضور دارد. زیباترین جلوههای اخلاق اسلامی، حماسی ترین صحنههای جهاد اسلامی، عمیقترین نکتههای معرفتی اسلامی.
☑️سوّم اینکه اسلامِ اباعبدالله الحسین علیهالسّلام، اسلامی است که همه اجزای اسلام با همان میزان اهمیّت و جایگاهی که در اسلامِ حقیقی هست در آن وجود دارد. نه اسلامی که قیافهی کاریکاتوری پیدا کرده، بخشی از آن رشد قارچ گونه کرده و بخشی دیگر ناشکوفا مانده است.
■بنابراین دانشگاه حسینی، دانشگاه فهمِ درست، همهجانبه و متوازن و متناسب دین است.
#ادامه_دارد...
■●«استاد مهدی طیّب»
#درسهایی_از_مکتب_عاشورا●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴
■●کتابهاے تذکره را بخوانید با شرح حال بزرگان آشنا شوید، ببینید در راه معشوقشان ڪہ تحصیل علم و کمال است، مشتهیات نفسانے را زیر پاگذاشتند،
این بود که شیخ طوسی شدند، علامہ حلی شدند، محقق طوسی شدند، فارابی شدند، ملاصدرا شدند، صاحب جواهرشدند و...
■●بالاخره هم ڪوشش و هم ڪشش می خواهد، صبر می خواهد وانسان جویاے علم و معرفت همہ چیزرا باید زیر پا بگذارد مگر خدا و راه استڪمال را
■●با پریشان خاطری وڪثرت تعلقات و هم گوناگون داشتن وعدم استقامت نمی توان به جایی رسید
استاد باید قوی باشد اما شاگردهم باید استقامت داشته باشد تااستقامت نباشد کسی بہ جایی نمی رسد
«ان الذین قالوا ربنا اللہ ثم استقاموا، تتنزل علیهم الملائڪة...»
■●نامه ها و برنامه ها
علامہ حسن زاده ی آملی●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●در رساله ی « انسان در عرف عرفان » در یکی از اصول چهل و شش گانه می فرمایند مطابق با طلب و خواسته تان برای شما، حقایق مکشوف می شود که چگونه بخواهید.
■●و در روایت فرمودند هر چه را که شما بخواهید با همان محشور می شوید
#این_یک_کُد_و_رمز_است
■استاد صمدی آملی■
@mohamad_hosein_tabatabaei
#امام_خمینی(ره):
■ #محرم را زنده نگه دارید. ما هر چه داریم از این محرم است و از این مجالس. ما باید به عمق این شهادت و تاثیر این شهادت در عالم برسیم و توجه کنیم که تاثیر او امروز هم هست. اگر این مجالس #عزاداری و اجتماعات #سوگواری نبود، کشور ما پیروز نمیشد.
■همه در تحت بیرق امام حسین- سلام الله علیه- قیام کردند. در این اجتماعاتی که در محرم و صفر میشود، مبلغین عزیز و خطبای معظّم باید #مسائل_روز را، #مسائل_سیاسی را، مسائل اجتماعی را در یک همچو زمانی که گرفتار این همه #دشمن ما هستیم، معیّن کنند.
■●صحیفه نور؛جلد ۱۷؛صفحه ۶۲
بیانات امام خمینی(ره) در جمع خطبا، گویندگان مذهبی، علما و روحانیون قم و تهران و استانهای آذربایجان شرقی و غربی
مورخ : ۱۳۶۱/۰۷/۲۵●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّه». انسان باید خودش را بشناسد تا این معانی را درک کند. من و شما مراتبی داریم به نام روح، عقل، خیال و جسم. مرتبه ی روح فلان کس اعلی از مرتبهی جسم اوست. لذا به این توجه داشته باشید که در فقره عرشی أنا مِن حسین بحث افضلیت و مفضولیت نیست. بلکه داریم شئون وجودی انسان کامل را تعریف می کنیم؛ کلّنا نور واحد.
مرتبه ی اعلای اهل بیت علیهمالسلام که اعلی ترین مرتبهشان هست و بالاتر از آن خداست، آن نور واحد وجود است. خدا خالق ائمه علیهمالسلام است و ایشان از خودشان استقلالی ندارند. اعلی ترین مرتبهای که انسان تا آن میتواند رشد بکند، همین نور واحد است و هیچ بشری تا به حال بالاتر نرفته است. نه این که جایی باشد و بشری به آن جا راه پیدا نکرده باشد بلکه از آن بالاتر خداست. ممکن هم هیچ گاه واجب نمیشود چون انقلاب در ذات پیش می آید. مخلوق مخلوق است و خدا هم خداست. اما این چهارده معصوم به یک مرتبهای از بندگی رسیده اند که آن مرتبه بالاترین مرتبهی ممکنهی بشری است و آن مرتبه نور واحد است، مرتبه ی امر است. ایشان از عالم خلق گذشته اند.
«أَلاٰ لَهُ اَلْخَلْقُ وَ اَلْأَمْرُ» (اعراف/۵۴) از خلق گذشتهاند و مرتبهی فوق خلق را پیدا کردهاند و آن، مرتبهی امر است...
■منبر شب پنجم : ظهور امام زمان جزای کربلاست
(ارتباط امام حسين عليه السلام و امام عصر عج)■
#روز_پنجم_محرّم
■پیوستن شَبَثِ بنِ رِبعی از دعوت کنندگان امام حسین علیه السّلام به کوفه همراه با هزار نفر لشگر سواره نظام به سپاه عمر سعد■
آیات 254-253 بقره قسمت چهارم
بخش دوم1⃣
● بيان حقيقى بودن استعمال لفظ ((كلام )) و ((قول )) در غير موارد بشرى
جهت دوم : يعنى بحث از جهت كيفيت استعمال - در سابق توجه فرموديد كه بشر در آغاز مفردات لغات را در مقابل محسوسات و امور جسمانى وضع كرد، و هر وقت لغتى را به زبان مى آورد،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 487
شنونده به معناى مادى و محسوس آن منتقل مى شد و خلاصه دايره استعمال لغات امور مادى و محسوس بود، سپس به تدريج منتقل به امور معنوى شد، و اين انتقال و استعمال لفظ در امور معنوى هر چند در ابتدا، استعمال مجازى بود ليكن در اثر تكرار استعمال كار به جائى رسيد كه آن امر معنوى هم معناى حقيقى كلمه شد، چون يكى از نشانی هاى حقيقت بودن استعمال ، تبادر است ، يعنى اينكه هر وقت كلمه به زبان جارى شود آن معنا به ذهن راه يابد، و استعمال لغات در امور معنوى اين طور شد.
و ترقى اجتماع و پيشرفت انسان در تمدن باعث مى شد كه وسايل زندگى دوشادوش حوائج زندگى تحول پيدا كند، و مرتب رو به دگرگونى بگذارد، در حالى كه فلان كلمه و اسم ، همان اسم روز اول باشد، مصداق و معناى فلان كلمه تغيير شكل دهد، درحالى كه غرضى كه از آن مصداق منظور بوده همان غرض سابق باشد.
مثلا روز اولى كه بشر عربى زبان ، كلمه سراج و بشر فارسى زبان كلمه چراغ ، را وضع كرد، براى آن ابزار و وسيله اى وضع كرد كه احتياجش را به نور برطرف سازد، و در روزهاى اولى كه اين كلمه وضع شده بود معنا و مصداقش يعنى آن وسيله اى كه در شبهاى تاريك پيش پايش را روشن مى كرد عبارت بود از يك پياله پايه دار سفالى ، كه مقدارى روغن خوراكى و يا هر چربى ديگر در آن قرار داشت ، و فتيله اى در آن روغن ، غوطه خورده بود،و سر فتيله در لبه پياله قرار گرفته و افروخته می شد، و شعله آن ، اطاق و مسير راه او را روشن مى كرد، و سراميك سازان آن روز هم همين پياله پايه دار را مى ساختند، و نام آن را چراغ مى گذاشتند، سپس اين وسيله استضائه و روشنائى ، به صورتهاى ديگرى در آمد، و در هر بار كه تغيير شكل مى داد، كمالى زائد بر كمال قبلى خود را واجد مى شد،
تا آخر منتهى شد به چراغ الكتريكى ، كه نه پياله دارد و نه روغن و نه فتيله ، و با اينكه هيچ يك از اجزاى روز اول را ندارد، باز لفظ چراغ را بر آن اطلاق مى كنيم ، و اين لفظ را بطور مساوى در مورد همه انحاء چراغها استعمال مى كنيم ، بدون اينكه احتياج به اعمال عنايتى داشته باشيم ، و اين نيست مگر به خاطر همين كه غرض و نتيجه اى كه روز اول بشر را واداشت تا پياله پيه سوز را بسازد، آن غرض بدون هيچ تفاوتى در تمامى اشكال چراغها حاصل است ، و آن عبارت بود از روشن شدن تاريكيها. و معلوم است كه بشر به هيچ يك از وسائل زندگى علاقه نشان نمى دهد و آن را نمى شناسد مگر به نتائجى كه براى او، و در زندگيش دارند.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei