eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●مصباح‌الهدی وسفینةُ‌النّجاة - بخش ششم●■ ■●اباعبدالله الحسين عليه‌السّلام در دوران حكومت معاويه، د
■●مصباح‌الهدی وسَفینَةُ‌النَّجاه - بخش هفتم●■ ■●حضرت در زمان معاويه از قيام سخن می‌گویند و گام به گام مواضع خود را آشكار می‌كنند. فرمودند: ■«إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا وَإِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى»■ ■●چون می‌دانيد دستگاه بنی‌اميّه از نظر تبليغاتی بسيار قوی بود؛ ترور شخصيّت می‌كرد؛ مخالفان خود را هم ترور فيزيكي و هم ترور شخصيّت می‌كرد. چگونه ترور شخصيّت می‌كرد؟ با همين آخوندهای درباری كه حديث جعل می‌كردند؛ از يک طرف در منقبت خاندان بنی‌اميّه و ابوسفيان و ديگران و از طرف ديگر در مذمّت اميرالمؤمنين عليه‌السّلام. ■●در اين دستگاه بسيار قویِ تبليغاتی، اين احتمال وجود داشت كه اگر امام حسين عليه‌السّلام قيام كند، قيام او را مسخ كنند. همانطوركه ديديد، گفتند عدّه‌ای عليه دين خدا و عليه اميرالمؤمنين معاوية ابن ابی‌سفيان و بعد از او يزيد بن معاوية بن ابی‌سفيان خروج كرده بودند؛ اينها خارجی بودند. خارجی يعنی كسی كه خروج می‌كند؛ قيام می‌كند؛ يعنی شورشی؛ اين طور تخريب می‌كردند. لذا امام حسين عليه‌السّلام فرمودند: ■«إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا »■ ■●من يك فرد آشوب طلب و شورشی و خرابكار و تروريست نيستم. ■«إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى»■ ■●من قيام كردم تا امت جدّم را اصلاح كنم. اين نظام فاسدی كه حاكم شده است و اين مردمی كه پوسيده‌اند و به فساد گراييده‌اند، اينها را از فساد نجات دهم. ■«أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَأَسيرَ بِسيرَةِجَدّى وَأَبى»■ ■●می‌خواهم امر به معروف و نهی از منكر كنم و روش و سيره‌ی جدّم رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلّم و پدرم اميرمؤمنان عليه‌السّلام را در پيش گيرم. ■●حضرت قدم به قدم اهداف خود را تبيين كردند. در مدينه وقتی از يزيد بن معاويه برای فرماندار مدينه نامه آمد كه از همه‌ی مردم مدينه بيعت بگير، به خصوص از حسين بن علی، و اگر بيعت نكرد سرش را جدا كن و برای من بفرست، مروان خودش را جلو انداخت و براي بيعت فشار آورد؛ حضرت اباعبدالله عليه‌السّلام فرمودند: ■«مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَه»■ ■●كسی مثل منِ حسين با كسی مثل يزيد بيعت نخواهد كرد. اين عبارت خيلی لطيف است؛ يعنی هر كس مثل من است، هر كس در آينده‌ی تاريخ حسينی است، با هر كس در آينده‌ی تاريخ مثل يزيد است، بيعت نخواهد كرد. ■●يك مصداق واحد را نفرمود؛ نفرمود من با يزيد بيعت نمی‌كنم؛ فرمود هر كس مثل منِ حسين باشد با هر كس مثل يزيد باشد بيعت نخواهد كرد. حضرت بارها و بارها اهداف نهضت خود را به روشنی بيان كردند. اين پيكره‌ی نهضت اباعبدالله عليه‌السّلام است... .... ■●«استاد مهدی طیّب» ●■
■《 کلُّ یومٍ عاشورا و کلُّ ارضٍ کربلا 》■ ■●در کربلای زمین و در عاشورای زمان باید حسینی بود. این حقیقت، هم در آفاق، یعنی جهانِ بیرون و هم در انفس، یعنی جهانِ درون مصداق دارد. ■●اباعبدالله علیه‌السّلام در صحنه‌ی عاشورا ۷۲ یار داشتند. آن ۷۲ یارِ حسینِ درون، ۷۲ خصلت برجسته هستند. ■●در عاشورا و کربلای درون باید این ۷۲ خصلت برجسته را به میدان آورد. ■●ابتدا باید این ۷۲ خصلت را کسب کرد و آنگاه در صحنه‌ی عمل، یکی یکی به میدان فرستاد و در راه خدا خرج کرد، تا در کربلایِ درون هم حسینی عمل کرد. ■●وقتی حقّ عاشورا و کربلا به جامعیّتِ تمام ادا می‌شود، که جنبه‌ی انفسی و آفاقی، هر دو توأمان وجود داشته باشد... ■●«استاد مهدی طیّب»●■
🍀به مناسبت روز جهانی کودک🍀 #زیباترین_سلفی 🍀برای فرزندان پاک میهنم آرزوی بهترینها رو دارم به لطف الله ان شاءالله @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیه 255 سوره بقره قسمت دوم بخش پنجم لَّهُ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ مَن ذَا الَّذِى يَشفَعُ عِندَهُ إِلا بِإِذْنِهِ ● صفات الهى در آية الكرسى از اول آيه شريفه تا اينجا چند صفت از صفات خداى سبحان ذكر شده : 1 - اينكه معبودى جز او نيست 2 - اينكه او حى و قيوم است 3 - اينكه هيچ عاملى از قبيل چرت و خواب با تسلط خود، قيوميت او را از كار نمى اندازد 4 - اينكه او مالك آنچه در آسمانها و زمين است مى باشد 5 - اينكه كسى بدون اذن او حق شفاعت در درگاه او ندارد. در ذكر اين صفات رعايت ترتيب شده است ، نخست وحدانيت خدا در الوهيت آمده ، و بعد قيوميت او، چون قيوميت بدون توحيد تمام نمى شود، و سپس مساله مالكيت او نسبت به آسمانها و زمين را آورد تا تماميت قيوميت او را برساند، چون قيوميت وقتى تمام است كه صاحب آن مالك حقيقى آسمانها و زمين و موجودات بين آن دو باشد. و در دو جمله اخير يعنى مالكيت آسمانها و زمين ، و مساله شفاعت ، براى هر يك دنباله اى آورده كه اگر قيد نباشد چيزى شبيه قيد است تا به وسيله اين دنباله ها توهمى را كه ممكن است بشود دفع كرده باشد، براى مساله مالكيت يعنى جمله ((له ما فى السموات و الارض )) جمله : ((يعلم ما بين ايديهم و ما خلفهم )) را، و براى جمله : ((من ذاالذى يشفع عنده الا باذنه )) جمله : ((و لا يحيطون بشى ء من علمه الا بما شاء)) را آورد. اما جمله : ((له ما فى السموات و ما فى الارض ))، همانطور كه قبلا تذكر داديم خداى تعالى نسبت به موجودات هم داراى ملك بكسره ميم است ، و هم داراى ملك به ضمه ميم ، و ملك بكسره ميمش نسبت به موجودات به اين معنا است كه ذات موجودات و اوصاف و آثار آنها كه توابع ذات هستند همه قائم به ذات خدا است ، و جمله مورد بحث هم همين معنا را افاده مى كند، پس اين جمله هم بر مالكيت خدا نسبت به ذات موجودات دلالت دارد، و هم بر مالكيتش نسبت به نظام آثار آن . پس بر روى هم ((القيوم لا تاخذه سنة و لا نوم له ما فى السموات و ما فى الارض ))، اين مطلب تمام شد، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 508 كه سلطنت مطلقه در عالم وجود از آن خداى سبحان است و هيچ تصرفى از كسى و در چيزى ديده نمى شود، مگر آنكه تصرف هم مال خدا و از خدا است ، در نتيجه ، اين شبهه به ذهن مى افتد كه اگر مطلب از اين قرار باشد پس ديگر، اين اسباب و عللى كه ما در عالم مى بينيم چه كاره اند؟ و چطور ممكن است در عين حال آنها را هم مؤثر بدانيم ؟ و در آنها تصور اثر كنيم ؟ با اينكه هيچ تأثيرى نيست جز براى خداى سبحان . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■● گزیده‌ای از خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی بهجت (فرزند آیت‌الله بهجت)●■ ■●وقتی آقا از دنیا رفتند، مجلس ختمی از سوی دفتر آیت‌الله سیستانی برگزار شد. فرزند بزرگ آیت‌الله سید جمال گلپایگانی قدس‌سره هم در مجلس ختم شرکت کرده بود. روی ویلچر بود. فرمود: از آقای قوچانی دربارۀ آقای بهجت پرسیدم. ایشان به این مضمون فرمود: می‌دانی ایشان چرا پله‌های عروج را پله‌پله نمی‌رفت، بلکه پرواز می‌کرد؟ به‌خاطر اینکه قبل از بلوغش سالک بود. در اثر عبادت، حقیقت معصیت را می‌دید و مرتکب نمی‌شد و بعد از بلوغش هم معصیت را مرتکب نشد. علت سرعت سیر معنوی و حرکت پروازگونه‌اش که از هم‌ردیف‌ها و هم‌کلاسی‌هایش سبقت گرفت، این بود. @mohamad_hosein_tabatabaei
■●تعریف فلسفه یا حکمت؛ « الفلسفة هی التشبّه بالاله بقدر الطاقة البشریة» جناب صدر المتألهین در بیان آن گوید : « مفاد این تعریف آن است که کسی که علوم او حقیقی، و ساخته های او محکم، و اعمال او صالح، و اخلاق وی نیکو، و آرای او صحیح، و فیضش بر غیر دائمی باشد ، قرب او به الله و تشبّه او به خدا بیشتر است» نقل به ترجمه. ■●در حقیقت فلسفه همان معرفت انسان خودش را هست که در سیر صعودی، عالم عقلی مضاهی عالم عینی گردد که در نهایت با صادر اول اتحاد وجودی یابد بلکه فانی در او و باقی به او شود که در نهایت ، قربِ به توحید صمدی قرآنیِ هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن، غایت قصوای آنست. ■●حامل اسرار استاد صمدی آملی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●آنچه باعث می شود●■ ■□آن‌چه كه اخلاص را در نيّت و در عمل و در دين مى‌نشاند، تا در نيّت از دنيا كه هيچ، حتى از طمع بهشت و ترس جهنم فراتر برود، و در عمل از بدعت و فساد و انحراف جدا شود و در دين از التقاط‌ و تبعيض اعتقاد، نجات بيابد، آن‌چه كه اخلاص در اين وسعت را مى‌طلبد و زمينه سازى مى‌كند همين دل بزرگ كردن و از دنيا بيشتر خواستن و از پوسته بيرون زدن است. ■● كه جهت عمل و صالح بودن عمل را شكل مى‌دهد چون حسنات و خوبى‌ها آن‌گاه صالحات مى‌شوند كه در جايگاه و در جهت مناسب نشسته باشند، اخلاص، كه اين صلاحيت را مى‌سازد، ريشه در و لقاء خدا و به لقاء خدا و لقاء خدا دارد و هر اندازه كه درجه‌ى رجاء بالاتر برود و به تمنا و اشتياق و انس برسد، اخلاص عميق‌تر و گسترده تر خواهد شد و تصعيد نيّت و توفير نيّت ١شكل خواهد گرفت. ■●دلى كه موقف دنيا براى او گشاد است و اين مرتع براى او سرسبزى و شادابى دارد، كوچ نمى‌كند و رحل نمى‌بندد و بانگ رحيل را انتظار نمى‌كشد و حتى بر نمى‌تابد كه خط‌ زندگى او با خط‌ مرگ تقاطع دارد و مرگ او را از كارها و خواسته‌ها و آرزوها و نتايج كارهايش جدا مى‌كند و از بت‌هايش دور مى‌سازد. ■●وارثان عاشورا، صفحه ۱۷●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●مصباح‌الهدی وسَفینَةُ‌النَّجاه - بخش هفتم●■ ■●حضرت در زمان معاويه از قيام سخن می‌گویند و گام به گ
■●مصباح‌الهدی وسَفینَةُ‌النَّجاه - بخش هشتم●■ ■●نهضت اباعبدالله عليه‌السّلام يك قالب يا پيكر و بدن دارد، و يك روح و جان. پيكره‌ی نهضت اباعبدالله عليه‌السّلام امر به معروف و نهی از منكر است؛ آن هم دربرابر حكومت؛ نه امر به معروف و نهی از منكر شخصی و فردی كه مثلاً آقا دكمه لباست را محكم‌تر ببند؛ خانم روسريت را محكم‌تر ببند؛ چادرت را درست سر كن؛ اينها نبود؛ امر به معروف و نهی از منكر در برابر حكومت اسلامی! ■●امام حسين عليه‌السّلام عليه يهود و نصارا و مشركان قيام نكرد؛ جنگ امام حسين عليه‌السّلام با كشورهای كافر نبود؛ با حكومت اسلامی بود؛ با حكومتی كه حاكمش اميرالمؤمنين يزيد بن معاويه! است. اين پيكره و قالب نهضت اباعبدالله عليه‌السّلام است. ■●اما روح اين نهضت، آن عرفان زلال و لطيف متعالی است كه در واقعه‌ی عاشورا موج می‌زند. عرفان، روح نهضت اباعبدالله عليه‌السّلام است. آن عشق به خدا، عشق به زيبايی‌های اسماء و صفات الهی، روح نهضت اباعبدالله عليه‌السّلام است. ■●آن روح در اين پيكر دميده است و پيكر بدون روح يعنی جنازه‌ی مرده؛ هيچ هنری از او بر نمی‌آيد. اگر ما فقط به بعد حماسی و انقلابی يا سياسی و اصلاح طلبی عاشورا بپردازيم، بدون آن لطافت‌های زيبای عرفانی، يك جنازه‌ی مرده است؛ هيچ كاری از او بر نمی‌آید. اما همان‌طوركه پيكر بدون روح نمی‌تواند كاری كند، روح هم اگر بخواهد كاری انجام دهد به بدن نياز دارد. ■●در همه‌ی عوالم، روح بدن دارد؛ البته در هر عالمی از سنخ خودش. لذا آن روح عارفانه‌ی اباعبدالله عليه‌السّلام و نهضت حسينی به يك پيكر نياز دارد كه همين پيكر حماسی و انقلابی است. ■●مكتب عاشورا آمده است تا چنين انسانی تربيت كند؛ ولی متأسفانه كسانی كه سمت عاشورا می‌آيند، معمولاً يا به پيكر بسنده می‌كنند و از روح غافلند، يا در تجرّد روحانی می‌مانند و از پيكر محرومند؛ لذا اغلب منشأ اثری هم نيستند؛ يا محفل‌های خيلی لطيف عاشقانه‌ی عرفانی است و گريه و آه و اشک و ماتم و سوگواری كه در آن از بيداری و غيرت و حماسه و شجاعت و صبر و پايداری در سختی‌های مبارزه خبری نيست، یا انقلاب است و حماسه و مبارزه، اما از زيبايی‌های عرفانی تهی است. متأسّفانه اغلب مجالس ما اينگونه است. ■●اميدواريم خدای متعال توفيق دهد تا بتوانيم به هر دو بُعدِ عاشورا توجّه كنيم. نكند عاشورای ما منحصر به گريه و اشک و آه شود. اشک و آه بسيار بزرگ و گران‌بهاست؛ امّا گریه‌ی تنها راه به جايی نمی‌برد؛ عبادت تنها، عرفان تنها، راه به جايی نمی‌برد. .... ■●«استاد مهدی طیّب» ●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●مراقبه و دعای هر روز ماه صفر●■ ■برای رفع بلایا در ماه صفر، هیچ چیز بهتر از صدقه، ادعیه و استعاذات وارده نیست. ■برای محفوظ ماندن از بلایا در هر روز از ماه صفر این دعا را ده بار بخوانید: ■يا شَديدَ الْقُوی، وَيا شَديدَ الْمِحالِ، يا عَزيزُ يا عَزيزُ يا عَزيزُ، ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَميعُ خَلْقِکَ، فَاكْفِنی شَرَّ خَلْقِکَ، يا مُحْسِنُ يا مُجْمِلُ، يا مُنْعِمُ يا مُفْضِلُ، يا لا اِلـهَ اِلاّ اَنْتَ، سُبْحانَکَ اِنّی كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ، فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ، وَكَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنينَ، وَصَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّد وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ.■ ■ای سخت نیرو، و ای سختگیر! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! خوار هستند از بزرگی‌ات همه خَلقَت. پس کفایت کن از من، شرّ خلق خودت را. ای احسان بخش! ای نیکوکار! ای نعمت بخش! ای عطا دِه! ای که معبودی جز تو نیست! منزّهی تو! به راستی من از ظالمانم. اجابت کردیم برایش و نجاتش دادیم از غمّ و همچنین نجات دهیم مؤمنان را، و رحمت کند خدا بر محمّد و آل پاک و پاکیزه‌اش. ■● ●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●در این دنیا هیچ حقیقتی حساس‌تر از عشق در حیات آدمی نیست، زیرا این پدیده بسیار شگفت‌انگیز که نظیری برای آن وجود ندارد، همه زنجیرها را که در این زندگی به دست و پای آدمی می‌پیچد، باز می‌کند و او را از همه آنها رها و آزاد می‌سازد ■●و این توفیق بسیار بزرگی است که انسان تا آن را درنیابد، نمی‌تواند طعم حیات و عظمت آن را در حال ارتباط‌های چهارگانه "ارتباط انسان با خویشتن، با خدا، با جهان هستی و با همنوعان خود" دریابد. ■●در عظمت این توفیق بسیار بزرگ رهایی و آزادی از علایق دنیوی، همین بس که انسان به مدد آن می‌تواند جهان هستی با آن عظمت را به‌عنوان یک واحد که در دیدگاه او قرار گرفته، و او از یک قله مرتفع به آن می‌نگرد، دریابد، ■●اگر کسی به‌خوبی دقت کند، خواهد دید که این دریافت یک آگاهی و علم محض و مجرّد نیست، بلکه دریافتی است که انسان در آن حال، خود را مانند مالک جهان هستی می‌بیند، زیرا انسانی که به مقام مالکیت بر خویشتن نائل شود، او مانند مالک بر جز خویشتن "همه جهان هستی" خواهد بود. ■●مجموعه آثار ۶ خلوت انس- تحلیل اندیشه‌ها و شخصیت حافظ، صفحه ۶۳۹ استاد ●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■چه در بین اهل مَجاز و چه در بین عرفا، هیچ جا عشقی مانند آنچه در عاشوراست، طلوع نکرده است. ■●مصباح الهدی ص ٣٠٠●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
■حوادث روزهای اول ماه صفر■
■● الأعمال نماز مستحبی در روز سوم ماه صفر راویان امامیه در برخی از کتاب‌ها آورده‌اند: «مستحب است انسان در روز سوم ماه صفر دو ركعت نماز، در ركعت اول سوره‌ی حمد و سوره‌ی فتح (إنا فتحنا) و در رکعت دوم سوره‌ی حمد و توحيد بخواند و بعد از سلام نماز، صد مرتبه صلوات بفرستد و صد مرتبه بگويد:«اللَّهُمَّ الْعَنْ آلَ أَبِي سُفْيَانَ؛ خدايا لعنت كن آل ابى سفيان را» و صد مرتبه استغفار كند؛ پس حاجت خود را بخواهد. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت هفتم)●■ ■●نكته‌ای بگويم شايد بد نباشد، بشنويد. يك‌بار كه
■● (قسمت هشتم)●■ ■●زمينه‌هايی كه به معاويه امكان داد حكومت خودش و بعد هم ولايتعهدی يزيد را تثبيت كند: ■● ۱-یکی سطح پايين مردم بود؛ سطح فكر مردم پايين بود. درك دينی مردم پايين بود؛ خصوصاً در شام. البتّه این هم تکرار بحث‌هایی است که سال‌های قبل گفته‌ایم. شام اصلاً عجيب و غريب است. شام شهری است كه معاويه روز چهارشنبه اعلام می‌كند می‌خواهيم نماز جمعه بخوانيم، همه‌ی مردم هم میآيند به معاويه اقتدا ميكنند و روز چهارشنبه نماز جمعه میخوانند! يعنی سطح فهم دينی اين‌طور است. فهم دين پايين است. خصوصاً در شام كه اصلاً می‌دانید، اسلام با بنی اميّه وارد سرزمين شام شد. ولذا مردم شام، اسلام را به روايت بنی‌اميّه شناختند و به آن ايمان آوردند. اسلام انحرافی، اسلام اشرافيّت، اسلام ظلم، اسلام تبعيض، اسلام تاراج، اسلام شهوترانی، اسلام ميگساری، اين اسلام را شناختند. سطح فهم دينی به‌شدّت پايين بود؛ به‌شدّت پايين بود؛ قدرت تجزيه و تحليل مسائل به‌شدّت در مردم پايين بود. این یک معضل بود كه به معاويه امكان داد آن نيّت شومش را محقّق كند. ■● ۲-دومين چيزی هم كه امكان داد حكومت خودش را مستقر و ولايتعهدی يزيد را هم تثبيت كند، روحيّه‌ی است كه بين عرب رايج بود. اين هم از آن معضلات جدّی است. متأسّفانه فرصت نیست و زمانمان محدود است؛ والاّ ریشه‌ی این را در نشان می‌دادم که چگونه همین روحیّه‌ی قبيله‌گرايی آنجا کار کرد! و در طول تاريخ اسلام مؤثّر بوده است. متأسّفانه اين خلق و خوی در بين عرب حاكم بود كه اهالی هر قبيله‌ای مطيع محض رئيس قبيله‌شان بودند؛ گوسفندوار دنبال رئيس قبيله‌شان حركت می‌كردند و در نتيجه شما برای اینکه يك قبيله را به يك سمت بكشانيد، كافی بود رئيس آن قبيله را بكشانيد و اين نكته را خوب فهميد. با پول‌های هنگفتي كه از بيت‌المال مسلمين به تاراج برده بود، به رؤسای قبايل هديه مي‌داد و اينها را می‌خريد. در خود كوفه هم با همين پول‌ها كار كرد؛ يعني بسياری از مردم كوفه كه آمدند كربلا و با امام حسين عليه السلام جنگيدند، آدم‌های نفهم بی‌شعوری بودند كه چون ابن‌زياد توانست رئيس قبيله‌شان را با پول بخرد، اينها هم دنبال رئيس قبيله‌ راه افتادند و به كربلا آمدند و با امام حسين عليه السلام جنگيدند. اين نكته را هم معاويه خوب درك كرده بود ولذا با پول آنها را خريد. رؤسای قبایل را خرید و به تبع آنها، اعضای قبايل از رئيسشان تبعيّت كردند و از حكومت معاويه و ولايتعهدی يزيد حمايت كردند. ■●۳-سومين نكته هم مردم بود كه اشاره کردم؛ ايمان كه ضعيف باشد، انسان هم راحت خود را مي‌فروشد، هم می‌ترسد، هم تطميع می‌شود، هم اغراض و اهدافش در زندگی، رضايت خدا و فرمانبری از دستورات الهی نيست. غرض و هدفش رسيدن به تمنيّات مادّی و دنيويش است. ... ■● ۹۷●■
۲۹ محرّم رسیدن کاروان اُسرا به شام در این روز اسرای اهل بیت علیهم السلام به حوالی شام رسیدند. (۱) ابراهیم بن طلحة بن عبدالله جلو آمد و به امام زین العابدین علیه السلام نزدیک شد، و کینه هایی که از جراحت شمشیرهای جنگ جمل در سینه ذخیره کرده بود ظاهر ساخت و به حضرت گفت : دیدی غلبه با کیست ؟ حضرت فرمودند : اگر می خواهی بدانی غالب کیست صبر کن تا هنگام نماز اذان و اقامه بگو، آن وقت می دانی آوازه چه کسی تا قیامت باقی است. (۲) ■منابع : ۱. قلائد النحور : ج محرّم و صفر، ص ۳۳۶. ۲. بحار الأنوار : ج ۴۵، ص ۱۷۷.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیه 255 سوره بقره قسمت سوم بخش اول ● تأثير علل و اسباب طبيعى به اذن و تأثير و تصرف خدا منتهى مى گردد از اين توهم چنين جواب داده شده كه تصرف اين علل و اسباب در اين موجودات و معلولها خود وساطتى است در تصرف خدا، نه اينكه تصرف خود آنها باشد، به عبارتى ديگر علل و اسباب در مورد مسببات شفاء دهندگانى هستند كه به اذن خدا شفاعت مى كنند و شفاعت (كه عبارت است از واسطه اى در رساندن خير و يا دفع شر و اين خود نوعى تصرف است از شفيع در امر كسى كه مورد شفاعت است ) وقتى با سلطنت الهى و تصرف الهى منافات دارد كه منتهى به اذن خدا نگردد، و بر مشيت خداى تعالى اعتماد نداشته باشد، بلكه خودش مستقل و بريده از خدا باشد، و حال آنكه چنين نيست براى اينكه هيچ سببى از اسباب و هيچ علتى از علل نيست ، مگر آنكه تأثير آن به وسيله خدا و نحوه تصرفاتش به اذن خدا است ، پس در حقيقت تأثير و تصرف خود خدا است ، پس باز هم درست است بگوئيم در عالم به جز سلطنت خدا و قيوميت مطلق او هيچ سلطنتى و قيوميتى نيست ، (عز سلطانه ). و بنابر بيانى كه ما كرديم شفاعت عبارت شد از واسطه شدن در عالم اسباب و وسائط، چه اينكه اين توسط به تكوين باشد، مثل همين وساطتى كه اسباب دارند، و يا توسط به زبان باشد و شفيع بخواهد با زبان خود از خدا بخواهد كه فلان گناهكار را مجازات نكند، كتاب و سنت هم از وجود چنين شفاعتى در قيامت خبر داده ، كه بحث آن در تفسير آيه ((واتقوا يوما لا تجزى نفس عن نفس شيئا)) گذشت . پس جمله : ((من ذا الذى يشفع عنده ))، پاسخ ‌گوى هم ان توهم است ، براى اينكه اين جمله ، بعد از مساله قيوميت خدا و مالكيت مطلقه او آمده ، كه اطلاق آن ملكيت ، هم شامل تكوين مى شود، و هم تشريع ، حتى مى توان گفت قيوميت و مالكيت بر حسب ظاهر، با تكوين ارتباط دارند، و هيچ دليلى ندارد كه ما آن دو را مقيد به قيوميت و سلطنت تشريعى كنيم ، تا در نتيجه ، مساله شفاعت هم مخصوص به شفاعت تشريعى و زبانى در روز قيامت بشود. در نتيجه ، سياق آيه در اينكه شامل شفاعت تكوينى هم بشود نظير سياق آيات زير است كه آنها نيز شامل هر دو قسم شفاعت هستند، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 509 ((ان ربكم الله الذى خلق السموات و الارض فى ستة ايام ثم استوى على العرش يدبر الامر ما من شفيع الا من بعد اذنه )). ((الله الذى خلق السموات و الارض و ما بينهما فى ستة ايام ، ثم استوى على العرش ما لكم من دونه من ولى و لا شفيع )). 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●■ ■●از دین دست برداشتیم تا دنیای ما بیشتر و بهتر شود، علاوه بر اینکه از معنویات پایین آمدیم، به ضرر دنیای ما تمام شد و همه‌ی خیرات از دست ما رفت، غافل از اینکه سرچشمه‌ی همه خیرات اوست، و از ناحیه‌ی او باید به ما برسد... ■●می‌خواستیم با کناره‌گیری از معنویات و دوری از دین در مادیات پیشرفت و ترقی کنیم، بدتر در مادیات هم عقب ماندیم، ☑️غافل از اینکه شرط رسیدن به مادیات، بی‌دینی نیست، وگرنه هر فرد بی‌دینی باید متمول و ثروتمند می‌بود. پس سعی کنیم خود را به حرام نیندازیم. بزرگان ما از حلال اجتناب می‌کردند، حداقل ما از حرام اجتناب کنیم. ■●در محضر بهجت، ج٢، ص۴٠٠●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●استاد علی صفایی حائری●■ ■نكته‌ى اوّل در سلوك، همين است كه بفهمى تو شروع نكرده‌اى؛ او تو را صدا زده و تو را مى‌خواهد. تو هنگامى كه در ميان تمام دعوت‌ها و دعوت‌كننده‌ها قرار گرفتى و با گوش دلت شنيدى، كه نَفس تو را مى‌خواند، شهوت، غضب و اوهام تو را مى‌خوانند، دنيا تو را مى‌خواند، ماشين‌ها و موتورها تو را مى‌خوانند، استخرها و توپ‌ها تو را مى‌خوانند، غذاها و رنگارنگ‌ها تو را مى‌خوانند، هنگامى كه تو دعوت شيطان و نَفس و دنيا را شنيدى و دعوت حق را هم در كنار اين‌ها شنيدى كه: «اَللّهُ‌ يَدعُوكُمْ‌ الى‌ مَغفِرَةٍ‌ مِنْهُ‌ وَالشَّيْطانُ‌ يَدْعُوكُمْ‌...»، ■در اين هنگام كه ازدحام دعوت‌ها را ديدى و اقتدار دعوت حق را، در ميان تمامى دعوت‌ها يافتى، كه او بى‌نياز، تو را مى‌خواند تا به تو ببخشد و ديگران مى‌خوانند تا از تو بگيرند، چگونه مى‌توانى لبّيك نگويى و به سوى او نيايى‌؟ ■●نامه های بلوغ، صفحه ۵۹●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●منطق منطق سياست و بازى سياسى بود، منطق عقل و دُها و رعايت مصالح نفس خود بود. او با منطق عقلى، صحيح مى‌گفت كه: انى اتخوف عليك فى هذا الوجه الهلاك، ان اهل العراق قوم غدر [من بر تو در اين سفر بيم كشته شدن دارم، زيرا اهل عراق قومى خيانت‌پيشه‌اند.] (پس تو هم با آنها سياست بازى و غدر كن) اقم بهذا البلد فانّك سيّد اهل الحجاز، فان كان اهل العراق يريدونك كما زعموا فلينفوا عدوّهم [در همين شهر بمان، زيرا تو سرور اهل حجازى، پس اگر اهل عراق خواهان تو باشند چنانكه مدعى‌اند بايد دشمنانشان را دور سازند و از شهر خود برانند.] (خودشان بروند دم چك، اگر كشته شدند كه به جهنم، اگر غالب شدند و مهيّا شد تو برو. درست اين منطق، منطق سياسيّون نفعى است نه منطق شهدا) ■●ثم اقدم عليهم، فان ابيت الا ان تخرج فسر الى اليمن فان لها حصوناً و شعاباً، و لأبيك بها شيعة [سپس نزد آنها برو؛ و اگر تصميم حتمى دارى كه بيرون شوى پس به يمن برو زيرا كه دژها و دره‌هاى فراوان دارد، و پدرت در آنجا شيعيانى دارد.] ■●معناى كلام ابن عباس اين است كه اگر اهل عراق حاكمشان را بيرون نكردند و اهل جهاد نبودند تو هم آنها را رها كن. اين منطق منطق معامله است. منطق امام نه منطق غدر و كيد بود و نه منطق معامله و همكارى انتفاعى، صرفاً منطق ايثار و عقيده و شهادت در راه عقيده بود. ■●بشر يا منطق مكر دارد مثل اغلب سياسيون دنيا، يا منطق معامله دارد مثل احزاب سياسى امروز، يا منطق فدا و عقيده دارد مثل نوادر خلقت از قبيل امام حسين عليه السلام. ■●فَقالَ لَهُ الْحُسَيْنُ: يَا ابْنَ عَمِّ انّى اعْلَمُ انَّكَ ناصِحٌ مُشْفِقٌ [حضرت به او فرمود: پسرعمو! من مى‌دانم كه تو قصد خيرخواهى و دلسوزى دارى.] (براى شخص من و مصالح شخص من) وَ لكِنِّى قَدْ أزْمَعْتُ وَ أجْمَعْتُ عَلَى الْمَسيرِ [ولى من تصميم قطعى براى حركت گرفته‌ام.]. مقصود حضرت اين نيست كه گفتار از روى حسن نيت است ولى من اين مقدمات و نتايج را قبول ندارم، بلكه مقصود اين است كه اين مقدمات و نتايج براى كسى كه بخواهد از اين راه برود و اهل معامله و معاوضه باشد درست است ولى راه من اين راه نيست و منطق من منطق درد عقيده داشتن و درد خيرخواهى داشتن است، درد طبيبى است كه از غم مريض‌ها رنج مى‌برد. (عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ) [توبه: ۱۲۸]، راه من راه شهادت است. منطق شهيد منطق ديگرى است غير از منطق عقل عملى انتفاعى. معناى «انَّ اللَّهَ شاءَ انْ يَراكَ قَتيلًا» اين است كه خدا از تو روح شهادت مى‌خواهد (انَّ لَكَ دَرَجَةً لَنْ تَنالَها الّا بِالشَّهادَةِ). ■●استاد شهید مطهری، حماسه حسینی ج ۲ ص ۱۰۰●■ @mohamad_hosein_tabatabaei