eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیه 255 سوره بقره قسمت چهارم بخش چهارم1⃣ ● عرش و نسبت آن با كرسى و در توحيد از حنان روايت آورده
آیه 255 سوره بقره قسمت چهارم بخش چهارم2⃣ ● عرش و نسبت آن با کرسی و در احتجاج از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه در حديثى فرمود: خداى تعالى هر چيزى را در داخل كرسى خلق كرد، به غير از عرش خود كه او عظيم تر از آن است كه در كرسى جاى بگيرد. مؤلف : توضيح معناى اين حديث در سابق گذشت ، و اين روايت موافق با ساير روايات است ، پس اينكه در بعضى از اخبار واقع شده كه عرش ، علمى است كه خدا، انبياء و رسولان خود را به آن آگاه نموده ، و كرسى ، علمى است كه احدى را به آن آگاه نكرده ، مانند خبرى كه شيخ صدوق آن را از مفضل از امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده ، درست نيست ، و گويا اشتباهى است از راوى كه جاى دو كلمه عرش و كرسى را عوض نموده ، و يا اصلا روايت صحيح نيست ، و مانند روايتى است كه به زينب عطر فروش نسبت داده اند، بايد دور انداخته شود. و در تفسير عياشى از على (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: آسمان و زمين و همه مخلوقى كه بين آن دو است همه در داخل كرسى قرار دارند، و اين كرسى را چهار فرشته به امر خدا حمل مى كنند. مولف : اين روايت را شيخ صدوق هم آورده ، و آن را از اصبغ بن نباته از امير المؤمنين (عليه السلام ) نقل كرده ، و جمله ((و اين كرسى را چهار فرشته حمل مى كنند))، در روايات ائمه اهل بيت (عليه السلام ) تنها در اين روايت آمده و ساير روايات تنها به اثبات حاملين براى عرش اكتفا كرده و در حقيقت همان را گفته كه قرآن كريم مى گويد، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 521 چون در قرآن به همين معنا اكتفاء شده ، كه عرش ، حاملينى دارد، فرموده : ((الذين يحملون العرش و من حوله )). و نيز فرموده : ((ويحمل عرش ربك فوقهم يومئذ ثمانية )) ممكن هم هست كه خبر نامبرده را بتوان اينطور تصحيح كرد: كه كرسى (به بيانى كه خواهد آمد) با عرش متحد است ، و هر دو يك چيز هستند، يك چيزى كه ظاهر و باطنى دارد، ظاهر آن كرسى و باطن آن عرش است قهرا وقتى يكى از آن دو، حاملين داشته باشد، ديگرى هم دارد. و نيز در تفسير عياشى از معاويه بن عمار از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه معاويه گفت : از آن جناب پرسيدم : معناى جمله : ((من ذا الذى يشفع عنده الا باذنه )) چيست ؟ و منظور از اين شفيعان چه كسانى هستند؟ فرمود: مائيم آن شفيعان . مولف : اين روايت را برقى هم در كتاب محاسن خود آورده ، و خواننده توجه فرمود كه شفاعت در آيه مطلق است ، هم شفاعت تكوينى يعنى وساطت اسباب را شامل مى شود، و هم شفاعت تشريعى و اصطلاحى راكه همان شفاعت آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) است . پس بايد گفت روايت خواسته است آيه شريفه را با مصداق روشنى از شفيعان تطبيق كرده باشد. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 522 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●بر مسلمان حرام است به حکومت کافر راضی شود●■ : ■●میرزای شیرازی رحمه‌الله در نجف فتوا داد: «بر مسلمان حرام است به حکومت کافر (یعنی بریتانیا) راضی شود». ■●خدا می‌داند با این فتوا، چقدر استعمار انگلیس شکست خورد. مرحوم میرزا با آن همه نفوذ انگلیس، با این فتوا حکومتش را تحریم کرد؛ «وَلَن یجْعَلَ اللهُ لِلْکـفِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً؛ هیچ‌گاه خداوند، کافران را بر مؤمنان سلطه نمی‌دهد».[ نساء: ۱۴۱] ■●این حکم و فتوای مرحوم شیرازی نگذاشت که دولت انگلیس مستقیماً و بدون واسطه در شؤون مملکت دخالت کند؛ لذا ناچار شدند بدل اضطراری و مُحَلل درست کنند تا به اسم قیومیت و به‌صورت غیرمستقیم بر عراق حکومت کنند و نماینده آنها حافظ منافع، اموال و نفوس آنها باشد. … ■●در محضر بهجت، ج۱، ص۷۰●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■● ●■ : ■●اينكه ما به قبر و مزار معصوم ميرويم و در انجا حضور پيدا ميكنيم ، اسرار فراوان و مباحث علمی دارد ؛ حتی فخر رازی كه از بزرگان علمای اهل تسنن ميباشد ، در كتاب "المطالب العاليه" ، فلسفه ی حاضر شدن بر قبر را بيان ميكند. ■●حاضر شدن بر مزار معصوم عليه السلام موضوعيت دارد و اثر آن برای خود زائر است. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●زیارت اربعین جابر و عطیّه - بخش دوم●■ ☑️روح کعبه که عشق حسینی است قبله‌گاه قلب‌ها و دل‌های انسان‌
■●زیارت اربعین جابر و عطیّه - بخش سوّم●■ ■●بر خلاف سفر حج، هر چه شرایط سخت‌تر و خطر شدیدتر می‌شود، تشویق ائمه علیهم السّلام برای زیارت کربلا بیشتر می‌شود. ■●اگر نقل می‌کنند که متوکّل عبّاسی برای اینکه نگذارد افراد به زیارت امام حسین علیه السّلام بروند، می‌گفت اگر کسی بخواهد برود، باید یک دستش را بدهد، ما قطع کنیم و عدّه‌ای می‌رفتند دستشان را می‌دادند و قطع می‌کردند و به زیارت اباعبدالله الحسین علیه السّلام می‌رفتند؛ شاید برای برخی باورش دشوار بود؛ امّا روی آوردن این همه زائر با وجود خطر عملیات تروریستی و انفجارهای انتحاری وهابیان سلفی، آن را کاملاً باورپذیر کرده است. ■●خدمتتان عرض کرده‌ام؛ با اینکه حج واجب است، امّا به محض اینکه احتمال خطر جدّی‌یی مطرح شود، وجوب حج برداشته می‌شود. امّا کربلا چه؟ ■●روایات اهل بیت علیهم السّلام را ببینید. هرچه شرایط سخت‌تر، هرچه خطر شدیدتر، تحریض و تشویق ائمّه علیهم السّلام برای اینکه به زیارت اباعبدالله علیه السّلام بروید بیشتر. به ظاهر زیارت اباعبدالله علیه السّلام عمل مستحبّ است؛ سفر حج سفر واجب است؛ امّا در سفر واجبِ حج به محض اینکه خطر جدّی‌یی پیش می‌آید، وجوب برداشته می‌شود. امّا در سفر مستحبّ زیارت اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام هرچه خطر شدیدتر می‌شود، تحریض اهل‌بیت علیهم السّلام بر تشرّف به زیارت آن حضرت بیشتر می‌شود. ■●خواستم اشاره کنم که این عمل جابر که غسل می‌کند و جامه احرام بر تن می‌پوشد، چه معنای عمیقی داشت. جابر به زیارت کعبه دل‌ها آمده است. حسین علیه السّلام قبله گاه قلوب اهل دل است. ■●جابر در حالی که به شدّت متأثّر و اشک ریزان است، با گام‌های بسیار کوتاه حرکت می‌کند؛ با پای برهنه به سمت تربت اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام حرکت می‌کند و در گام‌هایی که بر می‌دارد، مشغول ذکر خدای متعال است. نقل شده است؛ خاک را می‌بویید و مسیر را پیدا می‌کرد. .... ■●«استاد مهدی طیّب» ●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●آنچه دیده ی ما را از هر چه غیر اوست خالص می کند ، حضور و مراقبت است و محافظت آن بسیار کار سخت و مشکلی است . هرچه خیر و برکت است زیر سر حضور و مراقبت است و آن انسان را آرام و مطمئن میکند حضور و مراقبت ، خواهران محترم را مریمی مشهد و برادران عزیزم را عیسوی مشهد می کند اگر درمقام حضور دائما اسم شریف " " حق بر انسان تجلی کند ،فتح الفتوحات بسیاری دست خواهد داد ■●به طور کلی هر کجا پای خلق به میان آید ناگهان اسم شریف الرقیب حق ظاهر می شود و ما را از ظاهر به باطن هدایت میکند بعد از ظهور این اسم آنچه سرمایه ی کمالی برای خود می پنداشتی از تو گرفته ، و ناگهان خود را فقیر محض مشاهده میکنی و به عجز در آمده و ناله و سوز و گدازت بلند میشود ☑️لذا اسم شریف الرقیب انسان را می سوزاند ■●لذا تا بگویی کتاب من ، نوشته های من ،عبادت من ، نماز و روزه ی من ، ناله های من ، کلام من ،عمل نیک من ، حسن و خلق من ،… اسم شریف الرقیب به میان آمده و هرچه کمال است را منسوب به حق می کند و برای تو جز فقر و نداری چیزی باقی نمی گذارد ■●اگر سلطان احدیت حق جلوه کند آه و ناله ی انسان بلند می شود ، مثل یک پر کاهی که در باد صرصر افتاده است دیگر هیچ نمی داند چه باید بکند ، در آن لحظه هر چه علم و آگاهی داشت تبدیل به جهل و نادانی میشود و خود را محتاج و نیازمند محض می بیند و چه عجب جهلی است که آن بهترین نقطه ی علم است در نظام هستی. ■●شرح دروس معرفت نفس| جلددوم_ ص۲۸۳ ●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●گریه کلید قلب است و دلی که مغموم و محزون باشد، با گریه باز میشود. آن‌قدر گریه میکند که در دلش گل میروید. حزن، غم شدید است که گریه ندارد. وقتی غم روی غم بیاید، دل میشکند و گریه آغاز میشود و دل آرام میگیرد. گریه اسلحهی مؤمن است. کربلا اسلحهی مؤمن است. امام حسین علیه السّلام برای گریه خلق شده و قَتیلُ‌‌العَبَرات است؛ یعنی کشتهی اشکهاست. ■●اشک گریه برای دنیا شور است و اشک گریهی آخرت شیرین است. اوّلی چشم را کمسو و زخم میکند و دومی چشم را پرنور و زیبا میکند. ■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■ ■●مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
●با تـو هستـم جـان خواهر هـمسفر ●تو به پا ایـن راه پویى مـن به سـر ●خانه سوزان را تو صاحب خانه باش ●با زنان در هـمرهـى مردانه باش #حضرت_زینب @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
■●شهادت در روز چهاردهم ماه صفر، در دوران خلافت امیر‌المؤمنین عليه السلام و در سال ۳۸ هجری‌قمری، ماجرای به شهادت رسیدن محمّد‌بن‌ابی‌بکر واقع شده است، فرمانروای سرزمین و والی عليه السَّلام در ولایت مصر، كه با خدعه‌ی عمر‌و‌عاص و معاویه خیلی مظلومانه به شهادت رسید. ■●شخصیت بسیار والامقامی است. گرچه ابن‌ابی‌بکر و پسر خلیفه‌ی اوّل است؛ امّا در‌حالی‌که طفل شیر‌خواری بود، ابوبکر از دنیا رفت و بعد از مرگ ابوبکر، امیر‌المؤمنین عليه السلام همسر او را به همسری گرفتند و سرپرستی این بچّه‌ی شیر‌خوار به امیر‌المؤمنین عليه السلام منتقل شد. ■●محمّد‌بن‌ابی‌بکر که برادر عایشه است، تحت تربیت امیر‌المؤمنین عليه السلام رشد کرد و یکی از شیعیان مخلص و فداکار امیر‌المؤمنین عليه السلام شد؛ تا جایی که حضرت فرمودند: . ■●یکی از دو تاریخ محتمل برای شهادت محمّد‌بن‌ابی‌بکر; در مصر، روز چهاردهم ماه صفر‌المظفّر است. ■●همه‌ی این حادثه‌ها درس‌آموز و قابل عبرت‌گیری هستند و می‌بایست در مورد آنها دانست؛ تأمّل و تدّبر کرد؛ به دیده‌ی عبرت به آنها نگریست و از آنها درس‌های بزرگی در مسیر یافتن راه حقّ و پایمردی در آن فرا گرفت. ■●استاد مهدی طيب - جلسه ٢١ آذر ٩٢
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●زیارت اربعین جابر و عطیّه - بخش سوّم●■ ■●بر خلاف سفر حج، هر چه شرایط سخت‌تر و خطر شدیدتر می‌شود،
■●زیارت اربعین جابر و عطیّه - بخش چهارم●■ ☑️لوح جابر یا لوح حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها. ■●اینکه گفته شده است جابر نابینا بود و چشم‌هایش کور شده بود، ظاهراً این گونه نباشد. سن بالا بود؛ کهن‌سال بود و چشم مقدار زیادی از دید خودش را از دست داده بود؛ چشمش کم سو بود؛ امّا نابینا نبود. این هم که عرض می‌کنم به قرینه‌ای است که من از آن این نتیجه را گرفته‌ام: ■●جابر صحابی معمّر پیغمبراکرم است؛ رسول خدا به او بشارت دادند که تا پنج امام را خواهد دید و به او فرمودند وقتی به حضور پنجمین امام که همنام من است، رسیدی؛ سلام منِ رسول الله را به او برسان. ■●جابر در اوج کهنسالی خدمت امام باقر علیه السّلام که در سنین آغازین عمر بودند مشرّف می‌شود؛ سلام پیامبر را به محضر امام باقر علیه السّلام می‌رساند. سپس سخن از لوحی به میان می‌آید که وقتی اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام متولّد شدند، خدا برای پیامبر هدیه فرستاد. ■●آن لوحی نورانی بود که جبرئیل برای آن حضرت آورد و ایشان آن را به حضرت زهرا سلام الله علیها دادند. در کتب روائی معروف به لوح جابر یا لوح فاطمه زهرا است و تمام سرگذشت آینده در آن ذکر شده است؛ تمام ائمّه علیهم السّلام را یک به یک نام برده است و اینکه در چه شرایطی مسئولیّت امامت بر دوششان قرار خواهد گرفت؛ اینها در لوح جابر هست. ■●جابر مورد علاقه پیامبر و اهل بیت علیهم السّلام بود. وقتی فاطمه زهرا سلام الله علیها، امام حسین علیه السّلام را به دنیا آوردند؛ جابر هم برای عرض تبریک خدمت حضرت رفت. وقتی این لوح نورانی را دید پرسید که چیست و حضرت زهرا سلام الله علیها به او فرمودند ماجرای آن لوح چیست. ■●او اجازه گرفت از روی آن لوح رونوشتی بردارد و متن لوح را روی برگه‌ای نوشت. جابر بن عبدالله انصاری سال‌های طولانی بعد، در اواخر عمرش، که با امام باقر علیه السّلام ملاقات می‌کند؛ در آن تشرّف آن نوشته را خدمت امام باقر علیه السّلام عرضه می‌کند و آن را از رو می‌خواند و این نشان می‌دهد که چشم او در زمان امام باقر علیه السّلام هم گر چه کم سو بوده است؛ امّا قدرت دید داشته است. ■●لذا اینکه نقل شده است جابر نابینا بوده است، درست نیست. چشمش نابینا نبود؛ کهن‌سال بود و چشمش هم طبیعتاً به اقتضای سنّ و سالش کم سو شده بود؛ امّا اینکه با هدایت چشم حرکت نمی‌کرد؛ علّتش سیل اشکی بود که از چشمانش جاری بود. ■●نقل شده است خاک را می بویید و مسیر را پیدا می‌کرد. عزیزان با این بحث‌ها آشنا هستند؛ نیاز به توصیف زیاد و تشریح فراوان ندارد که انسان غیر از این حواسّ ظاهری، حواسّ باطنی دارد. انسان غیر از دیده بدن، چشم دلی دارد؛ غیر از گوش پیکر، گوش باطنی دارد. انسان غیر از شامّه مادّی و جسمانی، شامّه روحانی دارد. چشم باطن چیزهایی را می‌بیند که چشم بدن قادر به دیدن آن نیست. چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است، آن بینی اگر گوش دل باز شود، صداهای ملکوتی را می شنود. اگر شامّه روح بیدار شود، عطرهای ملکوتی را استشمام می‌کند. ■●اینکه جابر خاک را می‌بویید و مسیر تربت اباعبدالله علیه السّلام را پیدا می‌کرد با شامّه بدنش نبود؛ او با شامّه روح و جان می‌بویید. کسی که این شامّه در او بیدار شود، خیلی چیزها را می‌تواند با بوییدن تشخیص دهد. ■●از مرحوم حاج آقای دولابی رضوان اللّه تعالی علیه در حالات مرحوم حاج هادی ابهری خدمت‌تان نقل کرده‌ام؛ حاج آقا نقل می‌کردند این عاشق شیفته و مست عشق اباعبدالله الحسین علیه ‌السّلام، این مجنون عشق حسینی با شامّه‌اش راه یابی می‌کرد. در یک محلّه که رد می‌شدیم با شامّه‌اش تشخیص می‌داد؛ می‌گفت در فلان خانه اخیراً زائری از کربلا آمده است. با شامّه روحش بو می‌کشید و تشخیص می‌داد. حتّی می‌فرمودند گاهی اوقات من جایی بودم و حاج هادی ابهری خبر نداشت. می‌فرمودند مثلاً مشهد مشرّف شده بودند. حاج هادی ابهری که به مشهد آمده بود و خبر نداشت حاج آقای دولابی هم آمده‌اند و کجا مقیمند؛ با بو کشیدن جای حاج آقا را پیدا می‌کرد و سراغ حاج آقای دولابی رضوان الله تعالی علیه می‌آمد. ■●این‌گونه است؛ اگر شامّه روح بیدار شود، خیلی چیزها را تشخیص می‌دهد. کمااینکه اگر چشم دل باز شود، خیلی چیزها را می‌بیند. گوش دل باز شود، خیلی چیزها را می‌شنود. صداهایی در عالم وجود دارد که گوش ظاهر نمی‌شنود. گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش. .... ■●«استاد مهدی طیّب» ●■
■وقتی انسان نسبت به چیزی علم پیدا می کند، معلوم نزد او حاضر می شود یا انسان است که در جایگاه معلوم حضور پیدا می کند؟ اساس هستی علم و آگاهی است و خود کلمه «علم، آگاهی، معرفت» و هر لغت دیگری که گفته شود همیشه به چیزی است. آگاهی همیشه به چیزی آگاهی دارد. امروزه به آن حیث التقاتی می گویند که ابن سینا در ابتدا آن را مطرح کرده است. اضافه شدن مانند اضافه مالک به مملوک، پدر به پسر ، برادر به خواهر و… اینها از نوع اضافات هستند. اما هیچ یک از اینها مانند اضافه «عالم به معلوم» نیست. زیرا در ذات علم، اضافه است و کسی نمی تواند بگوید، عالم است اما علم نداشته باشد. علم بالذات اضافه می شود.(۱) غلامحسین ابراهیمی دینانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
●آيات 257 - 256، بقره قسمت اول بخش اول لا إِكْرَاهَ فى الدِّينِ قَد تَّبَينَ الرُّشدُ مِنَ الغَىِّ فَمَن يَكْفُرْ بِالطغُوتِ وَ يُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ استَمْسك بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لا انفِصامَ لَهَا وَ اللَّهُ سمِيعٌ عَلِيمٌ(256) اللَّهُ وَلىُّ الَّذِينَ ءَامَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظلُمَتِ إِلى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطغُوت يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلى الظلُمَتِ أُولَئك أَصحَب النَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(257) ● ترجمه آِیات هيچ اكراهى در اين دين نيست ، همانا كمال از ضلال متمايز شد، پس هر كس به طغيانگران كافر شود و به خدا ايمان آورد، بر دستاويزى محكم چنگ زده است ، دستاويزى كه ناگسستنى است و خدا شنوا و دانا است . (256) خدا سرپرست و كارساز كسانى است كه ايمان آورده باشند، ايشان را از ظلمت ها به سوى نور هدايت مى كند و كسانى كه (به خدا) كافر شده اند، سرپرستشان طاغوت است كه از نور به سوى ظلمت سوقشان مى دهد، آنان دوزخيانند و خود در آن بطور ابد خواهند بود.(257) ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 523 بیان آیات ● معناى رشد و غى و فرق آن دو با هدايت و ضلالت لا إِكْرَاهَ فى الدِّينِ قَد تَّبَينَ الرُّشدُ مِنَ الغَىِّ... ((اكراه )) به معناى آن است كه كسى را به اجبار وادار به كارى كنند. كلمه رشد كه هم با ضمه ((راء)) و هم با ضمه ((راء و شين )) خوانده مى شود به معناى رسيدن به واقع مطلب و حقيقت امر و وسط طريق است ، مقابل ((رشد)) كلمه ((غى )) قرار دارد، كه عكس آن را معنا مى دهد، بنابر اين رشد و غى اعم از هدايت و ضلالت هستند، براى اينكه هدايت به معناى رسيدن به راهى است كه آدمى را به هدف مى رساند، و ضلالت هم (بطورى كه گفته شده ) نرسيدن به چنين راه است ولى ظاهرا استعمال كلمه رشد در رسيدن به راه اصلى و وسط آن از باب انطباق بر مصداق است . ساده تر بگويم : يكى از مصاديق رشد و يا لازمه معناى رشد، رسيدن به چنين راهى است ، چون گفتيم رشد به معناى رسيدن به وجه امر و واقع مطلب است و معلوم است كه رسيدن به واقع امر، منوط بر اين است كه راه راست و وسط طريق را پيدا كرده باشد، پس رسيدن به راه ، يكى از مصاديق وجه الامر است . پس حق اين است كه كلمه ((رشد)) معنائى دارد و كلمه ((هدايت )) معنائى ديگر، الا اينكه با اعمال عنايتى خاص به يكديگر منطبق مى شوند، و اين معنا واضح است و در آيات زير كاملا به چشم مى خورد: ((فان آنستم منهم رشدا)) ((و لقد آتينا ابراهيم رشده من قبل )). و همچنين كلمه ((غى )) و ((ضلالت )) به يك معنا نيستند، بلكه هر يك براى خود معنائى جداگانه دارند، اما اين دو نيز با اعمال عنايتى مخصوص ، در موردى هر دو با يك ديگر منطبق مى شوند، و به همين جهت قبلا گفتيم كه ((ضلالت )) به معناى انحراف از راه (با در نظر داشتن هدف و مقصد) است ، ولى ((غى )) به معناى انحراف از راه با نسيان و فراموشى هدف است ، و ((غوى )) به كسى مى گويند كه اصلا نمى داند چه مى خواهد و مقصدش چيست . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●آیت‌الله بهجت قدس سره●■ ■ #پرسش: پیاده‌ رفتن با مشکلات و زحمات مورد رضایت ائمه علیهم‌السلام هست؟ ■ #پاسخ: چنانچه قابل ‌تحمل شخص باشد، بلی؛ «اَفْضَلُ الاَعْمَالِ اَحْمَزُهَا؛ برترین اعمال، دشوارترین آن‌هاست». ■●رحمت‌واسعه، ص٣٣١●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#علم_حقیقت_ذات_اضافه ■وقتی انسان نسبت به چیزی علم پیدا می کند، معلوم نزد او حاضر می شود یا انسان اس
■همیشه چیزی هست، معلومی هست و بعد ما به آن علم پیدا می کنیم اما آیا علم خدا هم این گونه است؟ یعنی در ابتدا چیزها هستند و بعد او علم پیدا می کند؟ یا اینکه همه چیزها براساس علم او پیدا می شوند؟ ■فخر رازی، حقیقت علم را «اضافه» می داند اما ابن سینا علم را «حقیقت ذات اضافه» می داند که بین این دو فرق بسیاری است. ☑️در ادامه بخوانید:  اقلیم جاودانگی کجاست؟ ماهیت علم چیست و آیا علم، اضافه است یا حقیقتی است که «ذات اضافه» است. اتحاد علم و عالم و معلوم چیست. آیا روح و جسم ترکیبی هستند که انضمام به یکدیگرند یا متحدند؟(۲) غلامحسین ابراهیمی دینانی @mohamad_hosein_tabatabaei
■● ●■ ■یکی از مصادیق اصلی ناموس الهی، اسرار و رموز منطوی در موجودات نظام عالم است که بدان طریق هر موجودی به حق خالق خود ارتباط می یابد و آنچه موجودات را در چهارچوب حدود وجودی خود در صراط مستقیم این سیر استکمالیِ از نقص به کمال قرار می دهد حقیقت دین است. ■این دین است که سیر صعودی موجودات برای رسیدن به مطلوب خودشان را مطابق با سیر نزولی حق به جانب خلق قرار داده و راهی بدون هیچ کجی و انحرافی را در سیر من الخلق الی الحق پیش روی کلمات نظام هستی می گشاید. و آنچه عصمت موجودات را برای فرمانبرداری از مقتضای احکامِ حدود وجودیشان تضمین می کند تعبیه شدن حقیقت دین در متن چینش تکوینی آن هاست و به برکت وجود دین است که تمامی جمادات و نباتات و حیوانات در ایفای وظائف وجودی خود در نظام عالم معصومند و هیچ خطا و اشتباهی نمی کنند و چون چنینند بهشت و جهنم و محاسبه و عذاب و عقاب برای آنها مطرح نمی شود ■و بخاطر همین است که در روایت فرمود: هر که را در دل داشته باشد در آتش جهنم نمی سوزد و یا فرمود: اگر همه ی مردم را در دل داشتند ما اصلاً جهنم را خلق نمی کردیم. ■زیرا حبّ جناب امیرالمؤمنین است و بواسطه ی با این ناموس و دست یابی به ملکه ی عصمت، دیگر وجود اتش جهنم و سوخته شدن در آن بی معنی خواهد بود. ■اما در عین حال باید توجه داشت که نیز خود ناموس نظام آفرینش است چرا که جهنم نیز مانند بهشت مسیری برای آدمی است و آنچه به عنوان عذاب و عقاب و آتش و درکات آن از ناحیه حق سبحانه و تعالی مجعول است فقط برای پاک کردن و ارتقاء دادن نفس انسان از تعلقات نشئه طبیعت و انس وی با عوالم ملکوتی است که در هنگام تلقین میّت همین حقیقت را در قالب این گفتار به او القاء می نماییم که : «ان الموت حق و القبر حق و سؤال منکر و نکیر فی القبر حق و البعث حق و النشور حق و الحساب حق و الکتاب حق و المیزان حق و الصراط حق و الجنة حق و النار حق و انّ الوقوف بین یدی الله حق». ■●شرح رساله رابطه علم و دین استادصمدی آملی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●حُسَینُ مِنِّی وَ اَنَا مِن حُسَین، یعنی چه؟●■ ■●این  ‌شریف از ‌پیامبر ‌اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل ‌شده ‌است که ‌فرمودند: ‌حُسَیْنٌ مِنِّی وَ اَنَا مِنْ حُسَیْنٌ؛ حسین ‌از ‌من ‌است ‌و ‌من ‌از ‌حسینم.   ■●معنای‌ که ‌از ‌این‌ عبارت ‌به ‌ذهن‌ می‌آید‌ این‌ است ‌که ‌ریشه‌ی وجودی حسین علیه السّلام، پیغمبر ‌اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است. ‌حسین علیه السّلام نوه ‌پیامبر است و در ‌دامان ‌دختر ‌پیامبر تربیت‌ شد، ‌رشد‌ کرد ‌و ‌پرورش‌ یافت. ‌در ‌آغوش‌ رسول ‌الله پناه‌ داشت‌ و‌ دست پرورده‌ی پیامبر‌ و ‌دختر ‌پیامبر علیهما السّلام است.‌ این‌معنای‌ ظاهری‌ حُسَینٌ مِنِّی است. ■●امّا اَنَا مِن حُسَین،‌ اینكه‌ من ‌از ‌حسینم،‌ معنای ‌ظاهریش‌ می‌تواند ‌این‌ باشد‌ که‌ بقای ‌من‌ و‌ مكتب ‌من، ‌بقای ‌من ‌به ‌عنوان شخصیت‌ حقوقی‌ام،‌ در‌ جایگاه‌ رسول‌ خدا با‌ یك‌ رسالت‌ عظیم ‌و‌ پیام ‌بزرگی‌ که پیام ‌جاودانه تاریخ ‌و ‌ختم کننده‌ی ‌همه ‌ادیان‌ الهی ‌است،‌ وابسته‌ به ‌اباعبدالله الحسین علیه السّلام است.‌ این‌ خون ‌حسین علیه السّلام بود‌ که‌ بقای‌ اسلام‌ را‌ تضمین ‌کرد؛‌ والّا اگر‌ واقعه‌ی ‌عاشورا‌ و ‌این‌ جانبازی‌ عاشقانه ‌اباعبدالله الحسین علیه السّلام نبود،‌ امروز ‌خبری‌ از ‌اسلام ‌باقی‌ نبود.‌ اینكه ‌اسلام ‌تا‌ قیام‌ قیامت ‌در ‌عالم ‌باقی ‌خواهد‌ ماند،‌ مرهون‌ اباعبدالله ‌الحسین علیه السّلام است.‌ ■●پس اگر ‌امروز ‌ما ‌اسمی ‌از ‌پیامبر ‌اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم می‌شنویم، ‌با ‌شخصیت ‌حضرت ‌و ‌با ‌آموزه‌ها ‌و ‌تعالیم‌ حضرت‌ آشنا ‌می‌شویم، ‌به ‌برکت ‌اباعبدالله ‌الحسین علیه السّلام است. ■●یک را ‌هم‌ می‌شود‌ این‌طور ‌بیان ‌کرد؛ ‌شما ‌تخم‌ گیاهی ‌را ‌مثل‌ یك‌ دانه‌‌ی گردو ‌در‌ خاك‌ می‌کارید. ‌این ‌دانه‌ گردو ‌به ‌یك‌ نهال ‌تبدیل ‌می‌شود ‌و ‌نهال ‌رشد ‌می‌کند ‌و به ‌درخت‌ سترگ‌ و ‌تنومندی ‌تبدیل ‌می‌شود، ‌نهایتاً ‌غایت ‌سیر ‌این ‌درخت ‌گردو ‌چیست؟ ‌این ‌است ‌که‌ گردویی‌ بدهد. ‌آن ‌گردویی ‌که ‌بر ‌تن ‌این ‌درخت‌ روییده ‌است،‌ ریشه‌ و ‌اصلش‌ کجاست؟ ‌در ‌آن‌ گردویی ‌است ‌که‌ در‌ خاک کاشتیم.‌ ■●امّا ‌از‌ آن‌ طرف‌ می‌شود ‌گفت‌ اصلاً این‌ گردویی‌ که‌ به‌صورت‌ بذر ‌و ‌تخم‌ در ‌خاک کاشتیم‌ تا‌ این‌ درخت‌ بروید،‌ به‌ خاطر ‌آن‌ گردوهایی‌ بود‌ که ‌قرار ‌است ‌این‌ درخت ‌ثمر ‌دهد،‌ والّا اگر ‌آن ‌ثمره‌ای‌ که ‌این‌ درخت‌ می‌دهد ‌نبود، ‌اصلاً ما ‌به ‌فكر ‌کاشتن، ‌نگهداری،‌ آبیاری‌ و ‌پرورش‌ آن‌ نهال ‌نبودیم ‌تا ‌به ‌اینجا ‌برسد. ‌پس‌ تمام ‌این‌ زحماتی ‌که ‌متحمّل‌ شدیم ‌برای‌ آن میوه ‌است.‌ ■●لذا ‌اگر ‌بگوییم ‌آن‌ _کمال‌ در‌ همه‌ی ‌هستی،‌ وجود ‌خاتم الانبیاء ‌پیامبر‌ اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است‌ و ‌میوه ‌این‌ درخت،‌ میوه ‌شیرین ‌و ‌زیبای ‌حضرت ‌اباعبدالله الحسین علیه السّلام است،‌ می‌شود گفت ‌حضرت ‌اباعبدالله در ‌واقع ‌میوه‌ی ‌وجود ‌رسول ‌اکرم است؛ پس حُسَینُ مِنِّی. امّا‌ همه‌ی ‌این‌ تخم‌ کاشتن‌ و‌... ‌برای‌چیست؟‌ برای ‌رسیدن ‌به‌ آن‌ میوه؛‌ پس اَنَا مِنْ حُسَین. شاید‌ بشود‌ از‌ این‌ تعبیر ‌برای‌ درک معنای‌ این ‌حدیث ‌استفاده‌ کرد.‌ ■●استاد مهدی طیّب ۸۲/۱۲/۲۱●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا