eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□● #خطبه_ی_فدکیه (مقدمه ۱)●□ □حضرت فاطمه (سلام الله علیها) وقتي ابوبكر لعنةالله‌عليه شهادت اميرال
(مقدمه ۲) □○در ابتدا به نكته ای اشاره كنم: بين خطبه و خطابه فرق است معمولاَ در طليعه‌ي خطابه‌ها يك خطبه است؛ منبري‌ها در ابتدای منبر ابتدا یک خطبه مي‌خوانند، بعد سخنرانی را شروع میکنند.  □○در خطبه اينكه مخاطب متوجّه معني شود مراد نيست لذا، منبري‌ها خطبه را به عربي مي‌خوانند و خيلي از مستمعين متوجّه نمي‌شوند. □○در خطبه هدف فهميدن مستمع نيست، هدف بيان يك سري حقايق است كه در عالم وجود جايگاه دارد ولي وقتي به خطابه مي‌پردازد آن وقت مستمع بايد متوجّه معنا شود لذا در طليعه‌ي خطابه‌ي حضرت زهرا (سلام الله علیها) خطبه‌ای خوانده شد □○كما اينكه خطبه‌هاي نهج‌البلاغه را نگاه كنيد اين‌گونه هستند، در ابتداي سخنراني كه حضرت براي اصحاب دارند، ابتدای آن چند جمله‌ي توحيدي بلند است كه عقل مستمعين درك نمي‌كند كه حضرت چه مي‌فرمايند، آنها حقايقي است كه بين گوينده و خدا گفته مي‌شود، بعد از آن صحبت‌هايي است كه خطاب به مستمع و او بايد متوجّه شود. □○لذا در طليعه‌ي فرمايشات حضرت زهرا (سلام الله علیها) اوّل خطبه است بعد وارد خطابه مي‌شود. ... □○استاد مهدی طیب - جلسه ۱۲ آذر ۸۳○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#خطبه_ی_فدکیه (مقدمه ۲) □○در ابتدا به نكته ای اشاره كنم: بين خطبه و خطابه فرق است معمولاَ در طليعه‌
(قسمت اول) □○الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ: حمد آن خدای واحد را، ذات مقدس احدیت را، بر آنچه كه انعام فرمود، □○وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلَى مَا أَلْهَمَ: و شكر شايسته‌ي خداست؛متعلق به خداست؛ همه‌ی . همان‌ طور كه همه‌ی حمد از آن خداست همه ی شکر هم سزاوار خداست در آنچه كه او به بنده‌اش الهام نمود. □○حال اين الحمدلله يعني چه؟ در آن هست؛ اگر خدا را تنها فاعل بدانيم هر فعلي كه از هر موجودي سر مي‌زند فاعل حقيقي آن خداست و اگر پي به ارزشمندي اين فعل ببريم آن‌وقت فاعل را ستايش مي‌كنيم و ستايش هر فاعلي در حقیقت ستايش خداست؛ لذا اشاره کردم انسان وقتي از يك تابلوي نقّاشي تعريف مي‌كند، در واقع از نقّاشي كه آن تابلو را كشيده تعريف مي‌كند؛ لذا وقتي از مخلوق و فعلش تمجید مي‌كنيم، در حقیقت از آن خالقي كه چنين مخلوقي را آفريده تمجيد مي‌كنيم؛ بنابراين از هرچه تمجيد مي‌كنيم، در حقیقت از خدا تمجيد كرديم. گفت: □○زیبايی هر نقشی زاستادی نقّاش است پس مدح ز هر نقشی مدّاحی نقّاش است □○پس از هر انساني به‌خاطر كار خوبي كه انجام داد تعریف کردید، اين حمد به كسي برمي‌گردد كه اين فرد را آفريده است؛ چون خود اين فرد و فعلی که به دستش جاری شد، همه مخلوق خدا هستند. بنابراین انسان از هرچه در این عالم تمجید کرد، در حقیقت دارد از خدا تمجید می کند. □○الحمد يعني همه‌ي حمد متعلّق به خداست، اين يك معنای الحمدلله است؛ الحمدلله معناي بلندتري هم دارد يعني فقط حمدي كه خدا از خودش می کند شايسته‌ي خداست. اين حمدهاي ما ارزشي ندارد. الحمدُ؛ اين «ال» مي‌شود «ال» تعريف؛ آن اولی «ال» جنس مي‌شود: يعني همه‌ي حمدها حمد خداست؛ امّا در شكل دومش «ال» تعريف مي‌شود مثل the در زبان انگليسي يعني يك حمد معيّن، فقط آن حمدي كه خدا از خودش مي‌كند سزاوار خداست. ... □○استاد مهدی طیب- جلسه ی ١٢ آذر ٨٣○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #قدر_انسان... قسمت پنجم استاد علی صفایی حائری●■ ■آنها که خودشان را باخته‌اند دیگر ایمان نمی‌آور
■● ... قسمت ششم استاد علی صفایی حائری●■ ■●این سوالهایی که از اسلام و خدا و هستی می‌شود، سوالهای دست دوم و فرعی است؛ چون تا انسان مجهول است، اسلام معلوم نخواهد شد و الله و هستی شناخته نخواهند گردید: « مَن عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَُّه ». ■●هنگامی که انسان فقط دهان است که با یک مشت روده همراه شده، دیگر این دهان نه اسلام و نه دین می‌خواهد و نه فکر و عقل و غرایز عالی، که برای خوردن همان پای غرایز کافی بود. ■●اما هنگامی که بودنِ انسان جواب گرفت و چگونه بودنِ انسان به پاسخ رسید، چگونه زیستن و چگونه مردن او هم مشخص می‌شود... ■●مسئولیت و سازندگی، ص ۸۹●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●غيرت دينی و دفاع حضرت زهرا سلام الله علیها از حريم دين و ولايت●□ □●حضرت زهرا علیهاالسّلام در همان سنين طفوليت، هم‌دوشِ پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در حمل بار نبوّت و حفظ دين و دفاع از رسول الله بودند. انسان صحنه‌های بسيار تكان دهنده‌ای را از جور و ظلم و آزار و اذيّتی كه مشركين و كفّار در سال‌های نخستين بعثت، نسبت به رسول خدا روا می‌داشتند و بعد نقش حمايت‌گری اين دختر خردسال از پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را می‌بيند كه چگونه اين دختر چهار پنج ساله مادرانه از پدر خودش دلجويی می‌كند و باعث شادی قلب پيامبر در اوج آن سختی‌ها می‌شود و چگونه بار غم و اندوه را از دل پدر بر می‌دارد و اين امكان را برای پدر فراهم می‌كند كه با روحيه باز، شاد و قوی مسير ابلاغ رسالت را ادامه دهد. □●بعد از رحلت رسول الله هم اوج غيرت دينی و ايثار و فداكاری در راه دفاع از حريم دين و دفاع از اصالت دينی و دفاع از ولایت و امام زمان خودش را در شخصيت حضرت زهرا علیها السّلام به آشكاری می‌توان ديد. □●حضرت زهرا علیهاالسّلام همانطور كه اشاره كرديم مثل اميرالمؤمنين علیه السّلام مأمور به سكوت نبودند. ايشان مأمور به سخن و مبارزه بودند و لذا دیدید وقتی كه خانه‌ی حضرت پناهگاه معترضين شده بود و نقطه‌ی مركزی مقاومت در برابر حركت غاصبانه و كودتای خشن سقيفه قرار گرفته بود چگونه اين خانم مورد تهاجم قرار می‌گيرد، سفّاكانه و بی رحمانه به اين خانه حمله می‌شود و اين خانه به آتش كشيده می‌شود و وقتی .... □●ديديد كه روزهای آخر عمر فاطمه زهرا سلام الله علیها وقتی زنان مدينه به ديدار و عيادت ایشان رفتند چگونه با آنها سخن گفت، سخنان عجيب و تكان دهنده و محكوم كننده‌ی فاطمه زهرا علیها السّلام در آن مجلس را مشاهده كرديم. يا اينكه در روزهای قبل از اين حادثه و شايد مربوط به روزهای آغاز خلافت، وقتی كه دستگاه حكومتی احساس كرد فدک پشتوانه‌ی مالی خوبی برای اميرالمؤمنين علیه السّلام و فاطمه علیها السّلام است، برای اينكه بتوانند خودشان را مستقل از حكومت اداره كنند و اين كانون مقاومت باقی بماند، ناجوانمردانه فدک را غصب كردند، باز فاطمه زهرا علیها السّلام با شجاعت و شهامتِ تمام، در عين همه‌ی بيماری‌ها و رنجوری‌ها، خودشان را به مسجد رساندند و آنگونه خطبه خواندند و ابوبكر را محاكمه و مفتضح كردند و .... □●آخرين روزهای عمر فاطمه زهرا علیهاالسّلام، عمر و ابوبکر به ظاهر برای عیادت حضرت آمدند تا اين لكه ننگی كه داشت برای همیشه‌ی تاريخ بر دامنشان می‌نشست، كه پاداش زحمات رسول الله (كه قرآن كريم مودّتِ خويشاوندانِ او قرار داده) را با اين جنايت چگونه دادند، پاک کنند و اين قضيه را به گونه‌ای توجيه و منتفی كنند‌. در همان مجلس فاطمه زهرا علیها السّلام آنها را محكوم كرد و فرمودند: اگر من از دنيا بروم و نزد پدرم رسول خدا صلّی الله عليه و آله حاضر شوم از دست شما دو تا ابوبكر و عمر شكايت خواهم كرد و فرمودند: ای ابابكر من در هر نمازم تو را نفرين می‌كنم. اين‌ها عين عباراتی است كه علمای اهل سنّت نقل می‌كنند. يعنی تا آخرين لحظات فاطمه زهرا ساكت ننشستند. □●و آخرين ضربه را هم با درخواست از اميرالمؤمنين علیه‌السّلام زدند که فرمودند: □●يا علی غَسِّلْنی فِی اللَيلِ و كِفِْنی فِي الليلِ و دَفِّنی فِی الليلِ علی جان مرا شبانه غسل بده، شبانه كفن كن و شبانه دفنم كن □●و راضی نيستم كه هيچ يك از جنايتكارانی كه به جنگ دين و ولايت آمده‌اند و خلافت را غصب كرده‌اند و چنين ظلمی را به ما اهل بيت وارد كردند، در مراسم دفن من حضور پيدا كنند، قبر مرا مخفی بدار و نگذار هيچ كسی از محل دفن من آگاه شود تا تمام آيندگان تاريخ هم وقتی می‌بينند تنها يادگار رسول خدا قبرش مخفی است در حالی كه قبر خود پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، قبر خلفا، قبر صحابه پيغمبر، قبر همسران پيامبر، امروز در مدينه آشكار است، قبر فاطمه زهرا سلام الله علیها، تنها يادگار و دختر پيغمبر و عزيزترين و نزديكترين فرد به پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم مخفی است، اين سؤال پيش بیاید كه چه شرايطی وجود داشته كه فاطمه علیهاالسّلام خواسته‌اند كه قبرشان مخفی بماند و هيچ كس مطلع نشود و خودِ اين علامت سؤال، ظلم بيداد بی‌دينانی كه به جنگ دين و ولايت بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم آمده‌اند را افشا می‌كند ... □●استاد مهدی طیّب ۸۶/۰۱/۱۱●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 260-258 بقره قسمت چهارم بخش دوم ● سه دليل بر اينكه مراد ابراهيم (علیه السلام ) اين بود كه خدا كيفيت احياء را به او نشان دهد نه اصل احياء و منظور ابراهيم (عليه السلام )، سؤال از كيفيت حيات پذيرى به معناى دوم بوده ، نه به معناى اول ، به چند دليل ، دليل اول ، اينكه گفت : ((كيف تحيى الموتى )) بضم تاء كه مضارع از مصدر ((احياء)) است يعنى مردگان را چگونه زنده مى كنى ؟ پس از كيفيت زنده كردن پرسيده ، كه خود يكى از افعال خاص خدا و معرف او است ، خدائى كه سبب حيات هر زنده اى است و به امر او هر زنده اى زنده مى باشد، و اگر گفته بود: ((كيف تحيى الموتى )) به فتح ((تاء)) يعنى چگونه مردگان زنده مى شوند، در اين صورت از كيفيت حيات پذيرى به معناى اول يعنى كيفيت جمع شدن اجزاى يك مرده و برگشتنش به صورت اول و قبول حيات بوده . تكرار مى كنم كه اگر سوال از كيفيت حيات پذيرى به معناى اول بود، بايد عبارت آن ((كيف تحيى الموتى )) به فتح ((تاء)) بود نه به ضم آن . دليل دوم اينكه : اگر سؤال آن جناب از كيفيت حيات پذيرى اجزا بود، ديگر وجهى نداشت كه اين عمل به دست ابراهيم (عليه السلام ) انجام شود، و كافى بود خداى تعالى در پيش روى آن جناب حيوان مرده اى را زنده كند. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 563 دليل سوم اينكه : اگر منظورش سؤال از كيفيت حيات پذيرى به نحو اول بود جا داشت در آخر كلام بفرمايد: ((اعلم ان الله على كل شى ء قدير))، نه اينكه بفرمايد: ((و اعلم ان الله عزيز حكيم ))، چون روش قرآن كريم اين است كه در آخر هر آيه از اسماء و صفات خداى تعالى ، آن صفتى را ذكر كند كه متناسب با مطلب همان آيه باشد، و مناسب با زنده كردن مردگان ، صفت قدرت است نه صفت عزت و حكمت ، چون عزت و حكمت (كه اولى عبارت است از دارا بودن ذات خدا هر آنچه را كه ديگران ندارند، و مستحق آن هستند، و دومى عبارت است از محكم كارى او) با دادن و افاضه حيات از ناحيه او تناسب دارد نه با قابليت ماده براى گرفتن حيات و افاضه او (دقت فرمائيد). 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□●حضرت آیت الله بهجت قدس سره●□ □●از خدا می خواهیم توسط انبیا و اوصیائش و وصی حاضرش که در پیش عارفین حاضر است که ما را منحرف نکند از خدایی بودن و از خداییان و از وسائط امداد خدا، ما را منحرف نکند، □●بصیر و بینا بکند، خودشناس باشیم، خودی ها را بشناسیم خدایی ها را بشناسیم، آن وقت خلاف اینها هم شناخته می شوند. □●بیانات آیت الله بهجت قدس سره در دیدار با طلاب حوزه علمیه قم●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□ریشه تمام رذایل اخلاقی یک قسمت مهمش به برمیگردد. یعنی چون شخص دچار است حسود بار می آید؛ چون دچار است بخیل بار می آید، ریاکار بار می آید □چون دچار است متصّف به صفت عجب می شود کبر می شود، غرور او را می گیرد چون متصف به صفت است غیبت می کند، دروغ می زند، □حالا یا اوصافی در شخص براساس او ریشه می دواند و یا براساس آن صفات و افعال و آثاری از شخص بروز می کند که این افعال و آثار و اعمال در مقابل آن چه را که کرامت انسانی است به عنوان یک اوصاف پست و اوصاف رذیله محسوب می شود. □درازایش آنهایی که به فضایل اخلاقی متصف می شوند سرّش این است که در درونشان از بیرون می آیند و همان مقداری که به و نیکو اتصاف پیدا می کنند به همان مقدار می بینی که در به حقیقت علم می رسند. □تعبیر خیلی بلندی دارد مرحوم حکیم مَتاله است و اگر این جمله را به بنده و جنابعالی می دادند یا به دست ادیبی و محقق می دادند و می گفتند این جمله مال کیست؟ شاید خیلی ها بگویند آقا ظاهراً باید یک حدیثی از احادیث اهل بیت باشد. □○رمضان۸۹ ○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #قدر_انسان... قسمت ششم استاد علی صفایی حائری●■ ■●این سوالهایی که از اسلام و خدا و هستی می‌شود،
■● ... قسمت هفتم استاد علی صفایی حائری●■ ■●انسان باید بر اساس استعدادهایش شکل بگیرد، نه بر اساس هوس‌هایش. و با این دید کسی می‌تواند به شکل دادن انسان دست بزند که از استعدادهای او و از قلمرو استعدادهایش آگاهی داشته باشد. ■●عاشورا، ص ۲۴●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#خطبه_ی_فدکیه (قسمت اول) □○الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ: حمد آن خدای واحد را، ذات مقدس احد
□○ (توحید: قسمت دوم)○□ □○وَ الثَّنَاءُ بِمَا قَدَّمَ: و ثنا شايسته‌ي خداست؛ برای خداست، به اعتبار آنچه از پيش انجام داده است. □○گفت: ما نبوديم و تقاضامان نبود/ لطف تو ناگفته‌ي ما مي‌شنود. خدای متعال پیشاپیش کارها را انجام داد. □○مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهَا وَ سُبُوغِ آلاءٍ أَسْدَاهَا وَ تَمَامِ مِنَنٍ وَالاهَا؛ آن کارهایی که خدا از قبل انجام داد چه چیزهایی است؟ از عموم نعمت‌هايي كه خدا آفرید مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهَا آن نعمت هایی که خدا ابتدا كرد. يا مُبتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبلَ استِحقاقِها: اي خدايي كه پيش از آنكه استحقاقي ايجاد شود تو ابتدای به نعمت كردي. وَ سُبُوغِ آلاءٍ أَسْدَاهَا: و نعمت‌هاي فراواني كه خداي متعال به انسان عطا كرد، وَ تَمَامِ مِنَنٍ وَالاهَا: و تمام منّت‌ها و نعمت‌هايي كه خدا متوالي و پي در پي عطا كرد. □○جَمَّ عَنِ الإِحْصَاءِ عَدَدُهَا: تعداد آن نعمت‌ها و لطف‌هاي الهي فراتر از حوصله‌ي شمارش و شمردن است.قرآن فرمود: إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها: در واقع كلام اهل بيت بازگوي كلام قرآن است □○وَ نَأَى عَنِ الْجَزَاءِ أَمَدُهَا: آنچه خدا انجام داد فراتر از آن است كه كسي بتواند پاداش کرده های خدا را بدهد؛الطاف الهی فراتر از آن است که کسی بتواند آن را بجا بیاورد؛ یا عطای متقابلی بتواند انجام دهد؛ هیچ کس از عهده ی ادای حق خدا بر نمیاد. □○وَ تَفَاوَتَ عَنِ الإِدْرَاكِ أَبَدُهَا: و آنچه نعمت خدا عنایت كرده تا ابد در دسترس ادراك‌كنندگان قرار نمي‌گيرد. هيچ‌كس تا ابد هم نمي‌تواند پي ببرد، که همه‌ي عطاهاي خداوند چيست؟. □○وَ نَدَبَهُمْ ِلاسْتِزَادَتِهَا بِالشُّكْرِ ِلاتِّصَالِهَا: و خدای متعال مردم را دعوت كرد تا با شكر كردن نعم الهي زمينه را براي دريافت نعمت‌ هاي جديدتري فراهم كند. □○وَ اسْتَحْمَدَ إِلَى الْخَلائِقِ بِإِجْزَالِهَا: و خداي متعال با آن نعمت های جزیل و فراواني كه به خلائق داد، راه ثناگويي را براي مردم باز كرد. يعني اين نعمت‌ها بهانه‌اي شدند كه خلق به سبب و اعتبار اينها به خداي متعال بپردازند. □○وَ ثَنَّى بِالنَّدْبِ إِلَى أَمْثَالِهَا: خداي متعال با دعوت كردن به سوي نعمت‌هاي خودش، نعمت های خودش را فراوان‌تر كرد. □○وَ أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ: و من فاطمه‌ی زهرا شهادت مي‌دهم كه هيچ خدايي جز الله نيست و او واحد است و شريكی ندارد. كه شايد اين سه، لا اله الاّ الله، وحده، لا شريك له اشاره به سه مرتبه‌ي توحيد باشد، یکی ، یکی و یکی هم . □○كَلِمَةٌ جُعِلَ الإِخْلاصُ تَأْوِيلَهَا: اين كلمه لا اله الاّ الله كلمه‌ي بزرگي است كه را تأويل اين كلمه قرار داد؛ يعني كسي كه خالصانه براي خدا رفتار می کند و زندگي مي‌كند، زندگي‌اش تبلور لا اله الاّ الله است، موحدّ حقيقي است. □○وَ ضُمِّنَ الْقُلُوبُ مَوْصُولَهَا: و دل‌ها را هم خداي متعال متضمّن وصل، وصال به اين كلمه‌ي توحيد قرار داد، □○وَ أَنَارَ فِي التَّفَكُّرِ مَعْقُولُهَا: و خدای متعال اين حقيقت توحيد را در برابر انديشه‌هاي انسان كاملاً روشن و شفّاف و نوراني قرار داد؛ كه انديشه‌ها بتواند راه به اين حقيقت توحيد ببرند، □○الْمُمْتَنِعُ مِنَ الأَبْصَارِ رُؤْيَتُهُ: و ديدن خداي متعال با چشم‌هاي بدن (ظاهري) محال است، □○وَ مِنَ الأَلْسُنِ صِفَتُهُ: و با زبان هم كسي نمي‌تواند حقّ وصف الهي را ادا كند، □○وَ مِنَ الأَوْهَامِ كَيْفِيَّتُهُ: و وهم و خيال هم راه به درك چگونه بودن و کیفیت خدا ندارد. ادامه دارد... □○استاد مهدی طیب- جلسه ۱۲ آذر ۸۳○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●" رایحۀ دروغ "●□ □●شکسپیر در داستان شاه لیر، آنجا که پادشاه از سه دختر خویش می پرسد مرا چه اندازه دوست دارید آن دو دختر اول سخنانشان اگر چه خوش آب و رنگ است که ما تو را به اندازه قطرات باران و ریگ های بیابان و برگ های درختان و بیش از آن دوست داریم، اما خود همین مبالغه گویی آنها را رسوا می کند و شکسپیر خوب می دانسته است که دروغگو چگونه سخن می گوید و یکی از نشانه های دروغ این است که کلمات بیش از اندازه و غیر ضروری در آن وارد می شود □●اما آن دختر سوم که به راستی پدر را دوست می داشت در کم ترین کلام، قوی ترین رابطه را بین خود و پدر بیان کرده و گفته است من تو را به آن اندازه که پیوند پدری و فرزندی اقتضا می کند دوست می دارم نه بیشتر و نه کمتر. □●اما برای آن پدر مغرور وغافل که نفسش منتظر شنیدن سخنان مبالغه آمیز است رایحۀ دروغ دو دختر بی وفا را به علت زکام خودبینی استشمام نمی کند و لطف سخن دختر سوم را که در کلمۀ " پیوند " خود را پارۀ جگر و دل و جان پدر دانسته در نمی یابد، ولی شکسپیر با نهایت استادی سخن هر گوینده ای را با طبع و نیّات او هماهنگ کرده است... □●برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن " به قلم حسین الهی قمشه ای●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی●■ ■حتّی یک ساعت به فکر رزقت نباش، به دنبال کسب و کار هم که میروی، بدان که در رزق، فاعل تام، خدای متعال است، انَّ اللهَ هُوَ الرَّّزّاقُ ذُوالقُوَّةِ المَتینُ: هرآینه خداوند همان روزی‌دهندهی نیرومند و محکمکار است. ■رزق دو گونه است؛ یکی آنکه تو را طلب میکند و یکی آنکه تو در طلب او هستی و عاقبت به تو نمیرسد، جز آنچه در طلب توست. رزق روحی هم همین‌طور است. ■●مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●پیام علامه طباطبایی به مردم و مسئولان نظام●■ : ■●مرحوم علامه فقید استاد طباطبایی رفع الله فی الجنان مقامه در مصاحبه‌ای که از طرف صدا و سیما پس از ارجمند و برادر گرامیمان شهید شیخ مرتضی غفرالله له با او نمودند و در آن مصاحبه بر مرحوم شهید بسیار گریسته بود؛ چون در پایان مصاحبه از استاد خواستند برای مردم بدهد فرموده بود: ■□" پیام من این است که به در اسلام کاری را ندهید که در برابر موجب اسلام باشد " ■●رساله نکاحیه ، ص۱۹۴●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●عارفان شیعه: حاج محمّد اسماعیل دولابی●■ ●ولادت: ۱۲۸۲ هـ.ش محلّ ولادت: تهران ●وفات: ۹ بهمن ۱۳۸۱ ه.ش ●محلّ دفن: حرم حضرت معصومه علیها السّلام، صحن عتیق، مقبره ۲ ●استاد عرفان: محمّدجواد انصاری همدانی ■●پدر بزرگوارش معتمد محل و منزلشان همواره میزبان علما و برجسته‌گان بود. در جوانی به شغل کشاورزی اشتغال داشت و از همان ابتدا آثار لطف و عنایت حق به ایشان نمایان بود. ■●جذبه‌ی محبّت اهل بیت علیهم السّلام همواره دلیل و راهنمای او بود و این محبّ صادق را با مشاهد مشرّفه و مجالس خاندان عصمت و طهارت علیهم السّلام مأنوس ساخته بود. ■●در شرح سابقه‌ی سلوکی ایشان در مقدمه کتاب مصباح الهدی از زبان آن بزرگوار ذکر گردیده است: ■●«اوّل، اهل عبادت، ‌مسجد رفتن، محراب ساختن و امام جماعت بردن بودم. بعد اهل توسّل به اهل بیت علیهم السّلام و گریه و عزاداری و اقامهی مجالس ذکر اهل بیت علیهم السّلام شدم. تا اینکه در پایان به شخص برخوردم و به او [آیتالله شیخ محمّدجواد انصاری همدانی] دل‌ دادم و از وادی توحید سر در آوردم. خداوند لطف فرمود و در هر یک از این کلاسها افراد برجسته و ممتاز آن کلاس را به من نشان داد، ولی کاری کرد که هیچ جا متوقّف نشدم، بلکه تماشا کردم و بهره بردم و عبور کردم تا اینکه به وادی توحید رسیدم. در طول این دوران همیشه یکّهشناس بودم و به هر کس که دل میدادم، خودم و زندگی و خانوادهام را قربان او میکردم تا اینکه خود او مرا به بعدی تحویل میداد و من که وی را بالاتر از قبلی میدیدم، از آن پس دور او میگشتم» ■●«به هر تقدیر، همهی عنایاتی که به من شد، از برکات امام حسین علیهالسّلام بود. از راه سایر ائمّه علیهم السّلام هم میتوان به مقصد رسید، ولی راه امام حسین علیهالسّلام خیلی سریع انسان را به نتیجه میرساند. چون کشتی امام حسین علیهالسّلام در آسمانهای غیب خیلی سریع راه میرود. هر کس در سیر معنوی خود حرکتش را از آن حضرت آغاز کند، خیلی زود به مقصد میرسد» ■●عشق و ارادت خاصّی به حضرت سیّدالشهداء علیه السّلام داشت. از خودشان نقل است: «یک بار بعد از گریه کردن بسیار بر امام حسین علیه السّلام آمدم ایوان جلو اتاق دراز کشیدم؛ ناگهان دیدم ملائکه فوج فوج از آسمان می‌آیند و داخل سینه‌ی من طواف می‌کنند و بر می‌گردند!» ■●سالیان متمادی مجالس او محفل انس و محبّت و مورد توجّه و اقبال عموم تشنگان معنویّت و اخلاق بود؛ او با زبانی ساده و شیوا مطالب عرفانی و اخلاقی را بیان می‌کرد. ■●از کلمات گهربار و دلنشین ایشان است که می‌فرمود: «امیدوارم نهج‌البلاغه را قبل از هر کتاب دیگر بخوانید. اگر دیدی کسی عالِم و نابغه شد، علی علیه السّلام یک تلنگر به قلبش زده است؛ کلام امیرالمؤمنین علیه السّلام قوّت کمر شیعیان است؛ کمر انسان را قرص و محکم می‌کند» ■●کسانی که در محفل این پیر فرزانه حاضر می‌شدند، گویی گمشده‌ی خود را در این جلسات هفتگی می‌یافتند؛ چنان محبّت اهل بیت علیهم السّلام را در دل‌ها به جوش می‌آورد که به محض بردن نام حضرت سیّدالشهداء علیه السّلام ناله‌ها بلند می‌شد و وقتی اشاره‌ای به وجود مقدّس حضرت حجّت اَرواحُنا‌ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداه می‌کرد، اشک‌ها سرازیر می‌شد؛ می‌فرمود: «غم یعنی انتظار، یعنی کیست که مرا بخنداند؟ غمی که در سرّ و نهان انسان است و آن را به مردم نشان نمی‌دهد؛ عبادت می‌کند، نماز می‌خواند، مثل مردم لبخند می‌زند تا اذیّت نشوند؛ هر جا گریه می‌کنند او هم گریه می‌کند؛ امّا آن غم علاج نمی‌شود. آن غم، ظهور حضرت ولیّ عصر اَرواحُنا لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداه را می‌خواهد، جمال امامش و ملاقات وجه الله را می‌خواهد. آن وقت مثل گل باز می‌شود» ■●سرانجام این عارف متّقی در شب دحوالارض و در نهم بهمن ماه سال ۱۳۸۱ هجری شمسی خرقه‌ی خاکی را رها ساخته و ا ز این عالم هجرت کرد. روحش شاد. @mohamad_hosein_tabatabaei