☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
#بیانی_در_اسرار_دحوالارض
●کلمه ارض که در قرآن و احادیث ما آمده است اطلاقات دارد. یکجا منظور همین قسمت خشکی است. یکجا به معنای کرهی زمین و جایی دیگر به معنای کل ماسوی الله و هرچیزی غیر از غیب مطلق نظام هستی است؛ أَرْضُ اللَّهِ الوَاسِعَةً. امام رضا علیهالسلام «حُجَّتِ الله عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ» است. ابجد ارض و رضا یکی است لذا امام رضا، امام ارض و امام کل ماسویالله است.
●این خشکیِ زمین، در روز ۲۵ ذیالقعده که روز دحوالارض است از آب خارج شده است و آن مکان نیز مکان مقدسی است؛ إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا... (آل عمران/۹۶) و خانهی کعبه در آنجا بنا شده است و واجب التعظیم است. اما این مکان در عالم طبیعت و عالَم ظاهر است که محدود است. وقوف در ظاهر به چه درد ما میخورد؟! عالَم ظاهر، عالَم ظاهر است. نمیخواهیم اهمیت عالم ظاهر را به کل از بین ببریم اما نباید در ظاهر توقف کنیم. اینها را که میگوییم برخی فکر میکنند که ما کلاً مخالف ظاهر هستیم! نه، ظاهر به اندازهی ظاهر خوب است اما از این ظاهر گذر کن. جناب مولوی رحمة الله علیه چه خوب گفته است که
●ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
●معشوق همین جاست، بیایید بیایید
●معشوق تو همسایهی دیوار به دیوار
●در وادی سرگشته شما در چه هوایید؟!
●گر صورت بی صورت معشوق ببینید
●هم خانه و هم خواجه و هم کعبه شمایید
●یعنی اینها ظواهر است. اینها را گذاشته اند که ما پی به حقیقت باطنی خودمان ببریم! این ظاهر را رها کن! متاسفانه در ظاهر سنگین شده ایم، اثاقلتم الی الارض، ما نباید در ظاهر بایستیم در عین این که باید احکام آن را نیز رعایت کنیم.
●روز دحوالارض خیلی هم با فضیلت است اما "دحوالارضِ ما" کِی اتفاق میافتد؟! چه وقتی ارض وجودی ما باز میشود؟! وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَاهَا (نازعات/۳۰). أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَة؟! (نساء/۹۷) این ارض الله خود تو هستی، فتهاجروا فیها، با کرهی زمین چه کار داری؟!! تو چکار با ارض دیگران داری؟! اصلا به تو ربطی ندارد! هرکدام از صاحبان نفوس از حصّه وجودی خود به حق متعال وصل اند که غیر، از این حصّه خبر ندارد. الطُّرُقُ الَی اللهِ بِعَدَدِ اَنفاسِ الخَلائِق. عده ای این را غلط فهمیده اند وقائل به صراطهای مستقیم شدند. خیر، اگر به معنای تشریعی نگاه کنیم یک راه بیشتر نیست و آن هم زانو زدن در راه شریعت مقدس اسلام است. الطُّرُقُ الَی اللهِ بِعَدَدِ اَنفاسِ الخَلائِق، یعنی هر صاحب نفسی از باطن خودش عین الربط به حق متعال است و باطن او، سرّ و اسم اعظم اوست و از این باطن غیر از خدا، احدی مطلع نیست.
●لذا تو ارض داری و خودت ارض الله هستی. أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَة داری منتها این فعلا زیر آب مانده است، پهن و گسترده نشده است. لذا آن موقعی که سر از زیر آب در میآوری، آن لحظه خیلی لحظهی مبارکی است! چطور آن لحظه ای که این خشکی بالا آمده و در آن مکان، خانه خدا بنا شده و آن مکان و زمان مقدس شده اند، آن لحظه ای هم که تو این حجاب ها را پاره میکنی و وارد أَرْضُ اللَّهِ الوَاسِعَةی خودت بشوی، آن لحظه، لحظهی بسیار مبارکی است که لحظهی تولد است. لن یَلِجَ مَلَکُوتَ السّمآء مَن لَم یُولَد مَرَّتَینِ. اگر تولد ثانی نباشد، انسان راهی به ملکوت عالم ندارد. اینها اسرار است که دحوالارض روز تولد حضرت عیسی و ابراهیم است. میخواهد بگوید عیسی وجودت به دنیا بیاید! بر اساس علم الهی ۲۵ ذی القعده روز دحوالارض است و خشکی از زیر آب خارج شده است لذا به فکر دحوالارض وجودی خودت باش... آنجا که جناب لوط گفت إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّي (عنکبوت/۲۶) و جناب ابراهیم که فرمود إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَىٰ رَبِّي سَيَهْدِينِ (صافات/۹۹).
●وَ مَن يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَ مَن يَخْرُجْ مِن بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ (نساء/۱۰۰) به کجا مهاجرت میکنیم؟ أَرْضُ اللَّهِ الوَاسِعَة. ارض الله الواسعه کجاست؟ خود تو هستی!
●سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
●آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد...
●مرگ یعنی رجوع به خودت. خدا تو را با خودت آشنا میکند. تعلقات ظاهری تو را از خودت دور کرده است.
●باید امام زمان سلام الله علیه عنایت کند. امام نیز در درون خود من و شما ظهور میکند. این که امام زمان ارواحنا فداه ظهور میکند و به دیوار کعبه تکیه میدهد و میگوید انا بقیة الله، یعنی او به دیوار کعبهی وجود تو تکیه میدهد و در أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةی خودت دحوالارض رخ میدهد و صدای بقیة الله الاعظم را از درون خودت میشنوی و ارض وجودی تو باز میشود...
#ح_م
آیات 281-275 بقره قسمت دوم
بخش سوم
● سخن بعضى از مفسرين مبنى بر عدم انكار ديوانه شدن با مس شيطان
با اين بيان بطلان گفتار بعضى از مفسرين كه ذيلا از نظر خواننده مى گذرد روشن مى شود، كه گفته است : تشبيهى كه در آيه شريفه آمده از باب : ((چونكه با كودك سر و كارت فتاد)) مى باشد، زيرا مردم عقيده اى فاسد دارند و آن اين است كه ديوانگان در اثر آزار جن ، ديوانه مى شوند و چنين گفتارى از قرآن كريم هيچ عيبى ندارد، براى اينكه صرفا خواسته است رباخوار را تشبيه به جن زده كند.
و اما اينكه جن زدگى اعتقاد درستى است يا نادرست ، آيه از آن ساكت است ، پس حقيقت معناى آيه اين است كه رفتار اين رباخواران ، همانند رفتار ديوانگانى است كه شما مردم معتقديد در اثر آزار جن ديوانه شده اند، و اما آيا اين اعتقاد درست است يا نادرست ؟ بايد گفت : اعتقادى است نادرست ، و غير ممكن ، براى اينكه خداى تعالى عادل تر از آن است كه شيطان را بر عقل بنده مؤمنش مسلط فرمايد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 633
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●صلوات عرشی جناب محی الدین ابن عربی بر امام محمد بن علی الجواد علیهماالسلام●■
■صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جَمیعِ خَلقِه مِنْ أرضِهِ و سَمائِهِ علی بابِ اللهِ المَفتوحِ و کتابِهِ المَشروحِ ، ماهیَّةِ الماهِیّاتِ ،مُطلَقِ المُقَیَّداتِ ، سِرِّ السِّریّات المَوجودِ فی ظِلِّ اللهِ المَمدود ،المُنطَبِعِ فی مِرآتِ العِرفانِ ، المُنقَطِعِ مِن نَیلِهِ حَبلِ الوُجدانِ ، غَوّاصِ بَحرِ القِدَم ، مَهبِط الفَضلِ و الکَرَمِ ، حامِلِ سِرِّ الرَّسولِ ، مُهَندِس الأرواحِ و العُقولِ ، أدیبِ مَعلَمَةِ الأسماء و الشُّئون ، قَهرَمانِ الکافِ و النّونِ ، غایةِ الظُهورِ و الإیجاد ، مُحَمَّدِ بنِ علیٍّ الجواد ، علیهِ الصَّلوةُ و السَّلام.
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●آیت الله کربلایی سید احمد نجفی حفظه الله تعالی●□
□نقل شده است كه در يك مجلس سی هزار مسأله از حضرت جوادالائمه علیه السَّلام سؤال شد و ايشان جواب دادند.
□بنان بن نافع می گويد، خدمت امام رضا علیهالسَّلام رفتم و پرسيدم:
آقا! پس از شما صاحبالامر كيست؟
فرمودند: آن كسی كه از من ارث میبرد همانگونه كه من از پدرانم ارث برده ام (در آن زمان امام جواد علیه السَّلام كودكی بودند و در لحظه سؤال هم در اتاق تشريف نداشتند)
□امام رضا علیه السَّلام در ادامه سخن فرمودند: او الان تشريف می آورد.
چندی نگذشت ديدم در باز شد و كودكی وارد اتاق شد و بر آقا سلام كرد و سپس رو به من كرد و بی مقدّمه فرمود:
يابن نافع! به تو بگويم، ما را با ديگران نمی شود قياس كرد. ما در رَحِم مادر هم كه هستيم، حقايق و دقايق عالم بر ما روشن است و خداوند چيزی را بر ما مخفی نگه نمیدارد. اين جواب آن سؤال است كه از پدرم كردی. حجت خدا بعد از پدرم همان كسی است كه الان با تو سخن میگويد.
□من كه غرق در حيرت شده بودم گفتم :«وَ اَنَا اَوَّلُ العابِدينَ»؛ من هم اوّلين كسی هستم كه در برابر شما خاضع میشود.
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴سالروز شهادت امام جواد علیهالسلام تسلیت باد!🏴
■●حضرت آیتالله بهجت قدسسره●■
■الحمدلله واضح و آشکار است که مخالفین ائمه علیهمالسلام مخالف علم و عقل هستند! هرجای دنیا اگر شخصی بود که مانند حضرت امام جواد علیهالسلام هزاران مسأله علمی را در یک مجلس حل میکرد و جواب صحیح میداد، به او جایزه میدادند، نه اینکه به او حسد بورزند و با او دشمنی کنند و سرانجام او را بکشند!
■●در محضر بهجت، ج٢، ص٣٣●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بزرگترین، تفسیر قران کریم #المیزان
□اثر ماندگار از عارف، فیلسوف و مفسر بزرگ جهان اسلام #علامه_طباطبایی_ره
□حاصل بیست سال زحمت علامه طباطبایی ره را بخوانیم
#طرح | هَجَمَ بِهِمُ العِلْم...
□مرحوم مهندس عبدالباقی، فرزند علامه طباطبایی:
پدر ما، کتاب #المیزان را ۱۵روز متوالی بدون نقطه مینوشت و بعد برمیگشت و نقطهگذاری میکرد! وقتی دلیل این کار را پرسیدیم فرمودند:
«مطالب به ذهن من هجوم میآورند و من فرصت نمیکنم نقطه بگذارم.»
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○اگر حضور می خواهی به سراغ خودت برو! حضور را باید در خودت پیدا کنی و این بسیار مهم است. و حضور، همان باطن انسان است، چیزی که دنیای امروز نمی خواهد به آن گوش دهد. امروز وقتی از باطن صحبت می کنیم، اهل ظاهر – که تا گلو در امور ظاهری مستغرق اند – اصلاً به آن توجه نمی کنند. وقتی از باطن با آنها صحبت می کنیم، گمان می کنند که منظور از باطن همان اعضای باطنی [و داخل بدن] خودشان است. اما اعضا که باطن نیستند! بارها گفته ایم که باطن، سرّ سویدای آدمی است. به نظر من حتی عقل هم از مراحل باطن است. ما باید به سرّ سویدا و ادراکات درونی خودمان توجه کرده تا راه باطن را پیدا کنیم. وقتی به باطن خودمان توجه کردیم، باطن کلمات بزرگان را نیز خواهیم فهمید.
□○شعر مولانا را ممکن است همه کس بخواند، ولی هر کس محتوای آن را به خوبی نمی فهمد. بعضی از تفسیرهایی که برای اشعار مولانا گفته می شود، بر اساس ظاهر آن بوده است. چون [شخص مفسر] اهل ظاهر است، [از شعر مولانا نیز] بیش از ظاهر نمی فهمد. برای شعر حافظ هم همین طور است. در شعر حافظ هم بستگی دارد چه کسی این شعر را می خواند. وقتی من می گویم «حضوری گر همی خواهی، ز خود غافل مشو حافظ» یک فرد اهل ظاهر، «حضور» را چگونه معنی خواهد کرد؟ [حتماً] فکر می کند حضور به این معناست که در جمعی بنشیند و بگوید و بخندد! اما این [معنای] حضور نیست.
□○گوش دنیای امروز به باطن کم بدهکار است؛ یعنی کمتر به باطن توجه می کند. شاید هم همیشه این طور بوده است. البته همان طور که عرض کردم منظور این نیست که فقط به باطن توجه کنیم. ما باید دو چشم داشته باشیم؛ هم چشم باطنی و هم چشم ظاهری. اگر با این دو چشم کار نکنیم، گرفتار خواهیم بود. به باطن محض رفتن و غفلت از ظاهر، خطر است؛ غرق ظاهر شدن و غفلت از باطن نیز خطر است.
□○حکیم عالیقدر دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 281-275 بقره قسمت دوم
بخش چهارم
● بيان نادرستى آن سخن و رد دلائل آن
وجه نادرستى اين سخن اين است كه همانطور كه خداى تعالى عادل تر از آن است ، بزرگتر از اين هم هست كه گفتار خود را مستند به يك عقيده كودكانه باطل كند، ولو از باب آن مثل معروف باشد، مگر اينكه بعد از استناد و تشبيه بطلان آن عقيده را هم بيان كند، و دارنده چنان عقيده اى را تخطئه نمايد، چون خودش در كلام مجيدش فرموده : ((لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه - باطل نه در عصر نزول به آن راه دارد، و نه در اعصار بعد)).
و نيز فرموده : ((انه لقول فصل ، و ما هو بالهزل - به يقين قرآن معيار جدا سازى حق از باطل است ، نه شوخى )).
و اما اينكه گفت : تصرف شيطان در عقل بشر و تباه ساختن عقل او به وسيله شيطان از عدل خدا به دور است ، در پاسخ مى گوئيم اين اشكال عينا به خود او متوجه مى شود، كه تباهى عقل را مستند به عوامل طبيعى مى داند، چون اين نيز بالاخره به خدا منتهى مى شود، و خدا اين رابطه تضاد را ميان عقل و آن عوامل قرار داده ، و اما اينكه چرا قرار داده ؟ هر پاسخى كه شما از اين اشكال بدهيد، پاسخ از اشكال خودتان نيز خواهد بود.
علاوه بر اينكه اشكال در اين نيست كه چرا خداى تعالى عقل آدمى را باطل مى كند، چون وقتى عقل نبود تكليف هم مرتفع مى شود، و موضوع تكليف منتفى مى گردد،
اشكال در اين است كه با بقاى عقل به حال خود، ادراك عقلى از مجراى حق بيرون رفته و از راه صحيح منحرف گردد، مثلا يك انسان عاقل به خاطر دخل و تصرف شيطان خوب را زشت و زشت را زيبا ببيند، و يا حق را باطل و باطل را حق بپندارد، اين است آن چيزى كه نمى شود به خدا نسبت داد.
و اما از بين رفتن عقل (يعنى نيروى تشخيص ) و منتفى شدن تكليف به دنبال تباهى آن ، اين هيچ اشكالى ندارد، (نظير نابينا شدن و بى دندان شدن و بيمار گشتن ) كه همه اينها مستند به طبيعت و يا به شيطان (و در آخر هم مستند به خدا است ).
از اين هم كه بگذريم نسبت دادن جنون ديوانگان به شيطان ، بطور استقلال و بدون واسطه نيست ، بلكه شيطان اگر كسى را ديوانه مى كند به وسيله اسباب طبيعى است مثلا اختلالى در اعصاب او پديد مى آورد، و يا آفتى به مغز او وارد مى كند، هم چنانكه فرشتگان كه كرامات انبيا و اوليا مستند به ايشان است ، اسباب طبيعى را واسطه قرار مى دهند،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 634
و نظير اين معنا در داستانى كه قرآن كريم از ((ايوب )) (عليه السلام ) حكايت كرده آمده ، عرضه مى دارد: ((اذ نادى ربه انى مسنى الشيطان بنصب و عذاب - پروردگارا شيطان با گرفتاريها و عذابى مرا مس كرد)).
و نيز عرضه مى دارد: ((انى مسنى الضر وانت ارحم الراحمين - پروردگارا بيمارى مرا مس نموده ، و تو ارحم الراحمينى )).
از يك طرف مى گويد شيطان با من مس كرده ، و از يك طرف اين مس را به خود بيمارى نسبت مى دهد، با اينكه مرض ، اسبابى طبيعى دارد.
و اين اشكال و امثال آن از افكارى مادى منشأ مى گيرد، كه به ذهن عده اى از دانشمندان رخنه يافته ، بطوری كه خود آنان توجهى به اين رخنه گرى ندارند، چون ماديين وقتى شنيدند كه خداپرستان حوادث را به خداى سبحان نسبت مى دهند، و يا عامل پاره اى از حوادث را به روح يا فرشته و يا شيطان مى دانند، دچار يك اشتباه شدند، و آن اين است كه گمان كردند خداپرستان منكر علل طبيعى شده و همه آثار را از ماوراى طبيعت مى دانند، و خلاصه ماوراى طبيعت را جانشين طبيعت كرده اند، و غفلت كردند از اينكه خداپرستان ، هم خدا را مؤثر ميدانند، و هم عوامل طبيعت را، و اگر حوادث را به هر دو منشا نسبت ميدهند، نسبت به هر يك در طول ديگرى است ، نه در عرض آن (ساده تر بگويم اگر مى گويند فلان حادثه كار خدا است ، و نيز مى گويند كار فلان عامل طبيعى است ، اين دو فاعل (خدا و طبيعت ) را دو فاعل طولى مى دانند، نه عرضى ، مثل شما كه نوشتن را هم به سر قلم نسبت دهيد، و هم به قلم ، و هم به انگشتان نويسنده ، و هم به دست او، و هم به خود او، و درست هم نسبت داده ايد. ((مترجم )) و اين مطلب مكرر در اين تفسير خاطر نشان شده است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei