eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️بسمه تعالی شانه◾️ ◾️حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ اِبْنَتِي فَهُوَ فِي اَلْجَنَّةِ مَعِي وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِي اَلنَّارِ» ◾️بدان ای عاشق و دلباخته‌ی آل الله، محبت حضرت فاطمه‌ی زکیه، صیرورت به جنت ذات محمدی صلی الله علیه و آله است. صادر اول در جنت ذات است بلکه خود جنت ذات است؛ «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي». جنت به حق تبارک و تعالی مضاف شده است و آن جنت معانی است که ملفوف به اشجار و اثمار اسماء و اعیان است و حضرت ذات احدی در لابلای آن اسماء الله بدون امتزاج و بینونت مستور گشته است. جناب مقام ذات و حضرت احدیت به سبب جلوه جلال و قهاریت الهی مستور به ستری نیست بلکه آنجا وحدت حقیقی حکمفرماست و جنت ذات که مقام الوهیت و واحدیت است جلوه و تجلی اوست که بدان تجلی، آن زمین احدی به اشجار سرمدی پوشیده شده است. ◾️حضرت پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله به حضرت وصی خاتم فرمود: «أَنَا مَدِينَةُ اَلْحِكْمَةِ وَ هِيَ اَلْجَنَّةُ، وَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ بَابُهَا، فَكَيْفَ يَهْتَدِي اَلْمُهْتَدِي إِلَى اَلْجَنَّةِ، وَ لاَ يُهْتَدَى إِلَيْهَا إِلاَّ مِنْ بَابِهَا». دریاب حقیقت بهشت و جنت را که شهر علم نبوی است و باب آن ولایت علوی، و هر که بخواهد به آن شهر وارد شود ناگزیر است از در آن داخل گردد: «وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا» (بقره، ۱۸۹) ◾️پس اگر خواهان جنت محمدی و علوی هستی بدان، راهش محبت فاطمی است. حضرت ختمی مآب صلی الله علیه وآله فرمود: «ومَن أرادَ دُخولَ الجَنَّةِ بِغَيرِ حِسابٍ فَليُحِبَّ أهلَ بَيتي». جنت ذات به غیر حساب است اما جنات دیگر حساب دارد. در مواقفی که موطن دخول از ابواب بهشتی است سوال می‌کنند و حساب می‌کشند و در قسطاس مستقیم وزن می‌کنند؛ اگر از کسانی بود که «ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ»، او را می‌گویند: «ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِينَ» (حجر، ۴۶). اما اگر او را وزنی نبود، «فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا» اذن ورود نمی‌دهند. در هر حال صفات و افعال سوال دارند، «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ» (صافات، ۲۴) اما در بهشت ذات سوال نیست چون به غیر حساب است. اگر محبت بیاید، محب را در خود فانی می‌کند؛ دیگر سائل و سوال و مسئولی باقی نمی‌ماند، همه محبوب می‌شود، پس چه سوالی؟ «تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ» (آل‌عمران، ۲۷) اگر ذات بتابد لیل و نهار یکی می‌شود، حیات و ممات جمع می‌شود، از شب، روز بیرون می‌آید و از روز، شب و از حی، میت و از میت، حی! یعنی همه او می‌شود. آنجا دیگر چیزی بحسبان نیست بلکه همه در نور جلال فاطمی بغیر حساب است... ◾️در مقام فاطمی، هر رزقی بغیر حساب است، هر نعمتی احدی است و هر اسمی اسم دیگر را در بر دارد و در عین حال فقط آن اسم نیست؛ یعنی غیرت او اغیار را می‌سوزاند و منادی جلالی ندا می‌دهد: «يَا أَهْلَ اَلْجَمْعِ، نَكِّسُوا رُءُوسَكُمْ وَ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ حَتَّى تَمُرَّ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله عَلَى اَلصِّرَاطِ» چون اهل جمع را یارای تماشای نقطه‌ی تلاقی بحر نبوت با بحر ولایت نیست مگر چون ابراهیم خلیل و اولاد طاهرین آن جناب. چه صراط، علی است و عبور فاطمه از صراط مقامی است که ذات علوی، ممسوس در ذات الله می‌شود و بدان تماس، فیضی از مبدأ هستی جاری می‌شود که بدان فیض اقدس، اشجار اسماء و اعیان که هفتاد هزار حجاب نوری و سرادقات عز ربوبی‌اند از زمین فاطمی بیرون کشیده می‌شوند و آن ناموس ذات را مستور به حجب نوری می‌کنند. ◾️پس محبت فاطمه سلام الله علیها کلید ورود در جنت معانی و صیرورت به مقام بهشت محمدی است و نفس تا بدین محبت نرسد در اضطراب است اما چون محبت حضرت مرضیه سلام الله علیها بر قلب وارد شود، نفس محب، مطمئنه می‌شود و ندای «وَادْخُلِي جَنَّتِي» می‌شنود، آنهم بغیر حساب. ◾️چرا محبت فاطمه تجلی اعظم ذاتی نباشد در حالیکه او را خدا دوست دارد کما اینکه حق تبارک و تعالی در معراج حبیبش را بدان محبت آگاه فرمود و امر به سجده نمود؛ «یا محمد! إنَّ رَبّك یحب فاطمة فاسجد، فسجدت». سرّ سجده، جلوه‌ی ذات است بر عبد اعنی ظهور محبت فاطمی در قلب، پس تو نیز اگر در دل حب او و اولاد طاهرینش را داری سجده کن! ◾️شب شهادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ۱۴۴۲ هجری قمری◾️
◾️امام كاظم عليه السّلام فرمودند: فاطمه عليها السلام بانوی بسیار راست گویی است که او را به شهادت رسانده اند. ◾️انّ فاطمه علیها السّلام صدّيقة شهیده. ☑️کافی، ج ١، ص ٤٥۸ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️قصص سه گانه عجیب در سوره ی کهف◾️ ◾️عمده آن است که کتاب وجودی انسان درست ورق زده شود و با دقت خوانده گردد که من کیستم. لذا در بیتی حضرت مولی فرمود: بیا در کهف قرآن ای برادر ببین احوال انسان را سراسر ◾️سوره کهف قرآن کهف ولایت است و همه احوال انسان نیز در کهف ولایت قرار دارد. ازین گنجینه سر الهی بوسع خویش یابی هر چه خواهی  در این سوره بود انواع عبرت برای آنکه باشد اهل خبرت ◾️قصص سه گانه عجیبی در این سوره ذکر شده است که در هیچ جای قرآن نیامده است: ۱- قصه اصحاب کهف و ذکر نام اصحاب رقیم. ۲- قصه موسی و دوست وی در رفتن به سوی مجمع بحرین یعنی عبدی از عباد الله ۳- قصه ذی القرنین. ◾️دو قصه اولی و سومی را در بیان قوت نفسانی و توجه روحانی جان آدمی سهمی بسزا است و قصه دوم را در شرح سرائر وجودی انسان و شئون اطوار وی، و در رفتن بسوی ولی الله و خود را به وی سپردن و در رسیدن به اسرار سرنوشت انسانی دخلی بسزا است. چه اینکه در این سوره دعوت به اعتقاد حق، و عمل صالح، و نفی شریک، و برانگیختن بر تقوی و امور دیگر نیز مطرح است.  ◾️ علامه حسن زاده ی آملی :استاد صمدی آملی حفظه الله◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️کهف شما ،کهف ولایت و توحید است و برای آرمیدن و جزو اصحاب کهف توحید و ولایت شدن فرمودند سوره ی مبارکه ی کهف را بخوانید ◾️حال سوره مبارکه ی کهف را بخوانیدو با عکس آقا در مقابلتان اشک بگیرید ، ان شاالله در کهف ولایت قرآن در کهف ولایت آقا بیارمید ، که فرمودند :انسان قرآنی آنی است که لا یمسه الا المطهرون. ◾️شرح دروس معرفت نفس/جلسه ۱۶۲ استاد صمدی آملی حفظه الله◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
🍀السَّلامُ علَی مُطَهِّرِ الْأَرْضِ ، وَناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ وَالْعَرْضِ ، وَ الْحُجَّةِ الْقائِمِ الْمَهْدِيِّ ، الْإِمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِيِّ🍀 @mohamad_hosein_tabatabaei
«اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بِحَقِّ وَلِیَّکَ عَلِیِّ بْنِ اَبِی‌طالِبٍ اَلَّذِی ما اَشْرَکَ بِکَ طَرْفَةَ عَینٍ اَبَداً اَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ وَلِیِّکَ الْقائِمِ الْمَهْدِیِّ وَ تُصْلِحَ اَمْرَهُ فِی هذِهِ السّاعَةِ» @mohamad_hosein_tabatabaei
فَحُبُّك راحَتي في کُلّ حینٍ وَ ذِکْرُك مُونِسي في کُلّ حالي... @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️شب است و غم و درد و الم و تابش مهتاب، در آن شهر پر از ظلم، به جز مردم یک خانه، همه خواب، همه خواب، و جز هِق هِق آهسته یک مرد، و یا ناله آرام دو سه کودک بی تاب، اگر گوش کنی می شنوی زمزمه ریختن آب ◾️صلی الله علیک و لعن الله قاتلیک و ضاربیک و ظالمیک و غاصبی حقک یا مولاتی یا فاطمةالزهراء @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️وداع امیرالمومنین‌علیه‌السّلام با حضرت‌زهراسلام‌الله‌علیها (قسمت اوّل)◾️ ▪️«فَلَمّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرابِ الْقَبْرِ»: وقتی علیه‌السّلام دست‌ها را از خاک قبر فاطمه‌سلام‌الله‌علیها تکان داد، «هاجَ بِهِ الْحُزْنُ»: موج عظیم حزن و اندوه سراغ امیرالمؤمنین‌علیه‌السّلام آمد. حالا پیکر فاطمه‌سلام‌الله‌علیها را هم نمی‌بیند؛ کاملاً دست خالی و تنها و غریب شد. ▪️«فَأرْسَلَ دُموعَهُ عَلىٰ خَدَّيْهِ»: اشک‌های امیرالمؤمنین‌علیه‌السّلام بر گونه‌های حضرت جاری شد. ▪️«وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إلىٰ قَبْرِ رَسولِ اللهِ»: امیرالمؤمنین‌علیه‌السّلام به قبر پیغمبر‌اکرم‌صلّی‌الله‌علیه‌و‌اله‌و‌سلّم رو کردند؛ ▪️«فَقالَ: السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسولَ اللهِ؛ السَّلامُ عَلَيْكَ مِنِ ابْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ»: سلام بر تو ای رسول خدا! سلام بر تو از دختر تو و از کسی که محبوب تو بود! ▪️«وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زائِرَتِكَ»: سلام بر تو از نور دیدگان تو، و سلام بر تو از زائر قبر تو، فاطمه‌ی زهرا! ▪️«وَ الْبائِتَةِ فِي الثَّرىٰ بِبَقِيعِكَ (بِالْبُقْعَتِكَ)»: و سلام بر تو از جانب آن بانویی که زیر قبّه‌ی تو اکنون در خاک خوابیده است! ▪️«الْمُخْتارِ اللهُ لَها سُرْعَةَ اللَّحاقِ بِكَ»: گوهر دردانه‌ای که خدا انتخاب کرد که او را خیلی زود به تو ملحق کند. ▪️«قَلَّ يا رَسولَ اللهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي»: ای رسول خدا! صبر منِ علی در فراغ به پایان رسید و دیگر تحمّل و صبر ندارم. امیرالمؤمنینی که کوه استوار صبر است، امیرالمؤمنینی که آن همه مصائب را متحمّل شدند و کمر خم نکردند، کوچک‌ترین اظهار ناتوانی و عجزی نکردند، امیرالمؤمنینی که کوه اقتدار است، امّا کنار مرقد مطهّر فاطمه‌ی زهرا‌سلام‌الله‌علیها اظهار عجز می‌کند. امیرالمؤمنینی که بعد از آن واقعه‌های عجیبِ دوران کودتای سقیفه فرمودند: «صَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي‏ الْحَلْقِ‏ شَجًى‏»: صبر کردم در حالی که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم، امیرالمؤمنینی که چنین صبری دارند، امّا کنار قبر فاطمه‌سلام‌الله‌علیها می‌گویند: «قَلَّ يا رَسولَ اللهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي» صبرِ منِ علی به پایان رسیده است. ▪️«وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ النِّساءِ تَجَلُّدِي»: توان من در داغ این بانوی همه‌ی بانوان هستی به پایان رسید. ▪️«إلاّ أنَّ فِي التَّأسِّي لِي بِسُنَّتِكَ وَ الْحُزْنِ الَّذِي حَلَّ بِي لِفِراقِكَ مَوْضِعَ التَّعَزِّي»: فقط تنها چیزی که دارم که با آن خودم را آرام می‌کنم این است که به سنّت تو تأسّی می‌کنم و به حزنی که بعد از فراق تو یا رسول‌الله به من دست داد و آن را تحمّل کردم، مدد می‌جویم که بالاخره فردی بودم که در رحلت تو یا رسول‌الله تحمّل کردم و حال هم باید تحمّل کنم. تنها الگوی من برای تحمّل همین است. ▪️«وَ لَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحودِ قَبْرِكَ»: خودِ منِ علی توی رسول‌الله را در قبرت نهادم؛ ▪️«بَعْدَ أنْ فَاضَتْ نَفْسُكَ عَلىٰ صَدْرِي»: بعد از اینکه در حالی که سرت در سینه‌ی من بود، جان از پیکر تو خارج شد؛ ▪️«وَ غَمَّضْتُكَ بِيَدِي»: و منِ علی شما را با دست خودم در کفن پوشاندم؛ ▪️«وَ تَوَلَّيْتُ أمْرَكَ بِنَفْسِي»: و خودم شخصاً کار کفن و دفن شما را عهده‌دار شدم؛ فقط همین است که می‌تواند قرین غم باشد و به من بگوید که علی تو آنجا تحمّل کردی، اینجا هم تحمّل کن! ▪️«نَعَمْ وَ فِي كِتابِ اللهِ أنْعَمُ الْقَبولِ‏ «إنّا ِللهِ وَ إنّا إلَيْهِ راجِعونَ»‏: آری، بهترین و نیکوترین آموزه‌های مورد پذیرش در کتاب خداست و آن این است که همه‌ی ما از خداییم و به خدا باز می‌گردیم. ▪️«قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ»: یا رسول الله! امانتی که به من سپرده بودی، شبِ ازدواج، من و فاطمه را دست به دست دادی، به منِ علی گفتی را به عنوان یک ودیعه و امانت به تو می‌سپارم، یا رسول الله! آن امانت به شما برگردانده شد. امیرالمؤمنین‌علیه‌السّلام به رسول‌الله‌صلّی‌الله‌علیه‌و‌اله‌و‌سلّم عرض نکردند یا رسول الله! امانتتان را به شما برگرداندم؛ عرضه داشتند یا رسول الله! امانت به شما برگردانده شد. من برنگرداندم؛ فاطمه را کشتند؛ به رساندند. ▪️«وَ اُخِذَتِ الرَّهِينَةُ»: آنچه در گرو بود، بازستانده شد؛ ▪️«وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْراءُ»: زهرا را از من ربودند و من را غارت کردند. ▪️«فَما أقْبَحَ الْخَضْراءَ وَ الْغَبْراءَ يا رَسولَ اللهِ»: بعد از شهادت زهرا، این جهان با آسمان و زمینش برای منِ چقدر زشت و نفرت‌انگیز شده است. ▪️«أمّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ»: غمِ منِ علی پایان نخواهد داشت؛ ▪️«وَ أمّا لَيْلِی فَمُسَهَّدٌ»: در این داغ و مصیبت، خواب به چشمان علی راه پیدا نخواهد کرد. ◾️در محضر استاد مهدی طیب - ۹۲/۰۱/۲۲◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️وداع امیرالمومنین‌علیه‌السّلام با حضرت‌زهراسلام‌الله‌علیها (قسمت اوّل)◾️ ▪️«فَلَمّا نَفَضَ يَدَهُ
◾️وداع امیرالمومنین‌علیه‌السّلام با حضرت‌زهراسلام‌الله‌علیها (قسمت پایانی)◾️ ▪️«كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ»: غصّه‌ای است که دل من را خون کرده است و اندوه هیجان‌انگیزی است. ▪️«سَرْعانَ ما فَرَّقَ اللهُ بَيْنَنا»: و چقدر زود خدای متعال بین ما جدایی انداخت! ▪️«وَ إلَىٰ اللهِ أشْكُو»: و شکایت خودم را از این جنایتی که در حقّ عزیز من، فاطمه‌ی‌زهرا، مرتکب شدند، پیش خدا می‌برم. ▪️«وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظاهُرِ اُمَّتِكَ عَلَيَّ»: به زودی فاطمه برای تو خبرها را خواهد گفت که چگونه همه‌ی امّت، علیه منِ علی دست به دست هم دادند؛ یکپارچه و متّحد شدند؛ «وَ عَلىٰ هَضْمِها حَقَّها»: و علیه فاطمه، برای اینکه حقّ او را از او بربایند و غارت کنند. ▪️بعد امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام به یاد فاطمه‌سلام‌الله‌علیها افتادند. فاطمه‌ای که آن همه غم را حتّی از خودِ علی پوشاند. با خود گفتند نکند فاطمه‌سلام‌الله‌علیها در آن عالم هم این غم و مصائب را از پیامبر‌صلّی‌الله‌علیه‌و‌اله‌و‌سلّم بپوشاند. لذا به پیامبر‌صلّی‌الله‌علیه‌و‌اله‌و‌سلّم عرضه داشتند: ▪️«فَاسْتَخْبِرْهَا الْحالَ»: یا رسول الله! خود شما حال را از بپرسید و وضعیت را سؤال کنید که چه گذشته است! چه بسا فاطمه به شما هم نگوید. «فَأحْفِهَا السُّؤالَ‏»: او را سؤال‌پیچ کنید! به‌قدری از او بپرسید تا بالاخره فاطمه سخنِ پنهان و راز نهفته‌ی خود را برای شما بازگو کند. ▪️«فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِها لَمْ تَجِدْ إلىٰ بَثِّهِ سَبِيلاً»: برای شما بگوید که چه آتش‌های جانسوزی در سینه داشت که احدی را پیدا نمی‌کرد تا بتواند نزد او، داغ‌های سنگینی را که بر سینه‌اش سنگینی می‌کرد، اظهار کند. ▪️«وَ سَتَقولُ وَ «يَحْكُمَ اللهُ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ‏»: اگر شما به اصرار از او بپرسید، برای شما خواهد گفت که چه‌ها بر فاطمه گذشت و خدای متعال داوری خواهد کرد و او بهترین داوران است. ▪️بعد خواستند برگردند؛ نگران بچّه‌ها در خانه شدند. از پیامبر‌صلّی‌الله‌علیه‌و‌اله‌و‌سلّم خداحافظی کردند. «سَلامٌ عَلَيْكَ يا رَسولَ اللهِ سَلامَ مُوَدِّعٍ لا سَئِمٍ‏ وَ لا قالٍ» ▪️عرب هنگام جدایی هم سلام می‌کند؛ همان‌طور که در هنگام آغاز دیدار سلام می‌کند. این سلام، سلام وداع و خداحافظی است. سلام بر تو ای رسول خدا! سلامِ وداع کننده‌ای که نه از حضور در کنار شما خسته شده است و نه به بودن در جوار قبر نورانی شما بی‌رغبت است. ▪️فَإنْ أنْصَرِفْ فَلا عَنْ مَلالَةٍ»: اگر برمی‌گردم به خاطر این نیست که ملالت خاطری پیدا کرده‌ام و خسته شده‌ام. ▪️وَ إنْ اُقِمْ فَلا عَنْ سُوءِ ظَنِّي بِما وَعَدَ اللهُ الصّابِرِينَ»: اگر هم می‌بینید کنار قبر شما و فاطمه ایستاده‌ام، نه به خاطر سوءظنّم است به آنچه خدای متعال به عنوان اجر، به صابران وعده داده است. ▪️بعد امیرالمؤمنین‌علیه‌السّلام فرمودند: «اَلصَّبْرُ أيْمَنُ وَ أجْمَلُ»: امّا صبر پیشه کردن، نیکوتر و خوش‌یمن‌تر و زیباتر است. ▪️وَ لَوْ لا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِينَ عَلَيْنا لَجَعَلْتُ الْمُقامَ عِنْدَ قَبْرِكَ لِزاماً»: یا رسول الله! اگر خطر این نبود که کسانی که حکومت را تصاحب و غصب کرده‌اند بر ما غلبه کنند، کنار قبر شما و زهرا را محلّ اقامت اختیار می‌کردم؛ هرگز اینجا را ترک نمی‌کردم. ▪️وَ التَّلَبُّثَ عِنْدَهُ مَعْكوفاً»: و اینجا در کنار قبر شما و زهرا معتکف می‌شدم. ▪️وَ َلأعْوَلْتُ إعْوالَ الثَّكْلىٰ عَلىٰ جَلِيلِ الرَّزِيَّةِ»: و اگر نبود خطر اینکه کودتاچیان خبردار شوند، بر مصیبتی که با شهادت زهرا بر من وارد شد، چنان ضجّه‌ای می‌زدم، مثل ضجّه زدن زنانی که فرزندان جوانشان را از دست داده‌اند و در مصیبت آنها گریه می‌کنند. ▪️«فَبِعَيْنِ اللهِ تُدْفَنُ بِنْتُكَ سِرّاً»: در محضر الهی، در برابر دیدگان پروردگار، دیدی چگونه دختر تو مخفیانه دفن شد! ▪️وَ يُهْتَضَمُ حَقُّها قَهْراً»: دیدی چگونه حقّ او پایمال شد! ▪️وَ يُمْنَعُ إرْثُها جَهْراً»: و چگونه آشکارا ارث او را از او دریغ‌ می‌دارند! ▪️وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُقْ مِنْكَ الذِّكْرُ»: و این در شرایطی است که هنوز از رحلت شما چیزی نگذشته است. هنوز یکی دو روز نگذشته بود که بلوا به راه انداختند و آن حمله و یورش را آغاز کردند. از یک سو فدک را غصب کردند، از یک سو خانه را به آتش کشیدند و از سوی دیگر فاطمه را آن‌گونه مورد هجمه قرار دادند. هنوز چیزی از رحلت شما نگذشته بود؛ این همه جنایت پی‌در‌پی نسبت‌به فاطمه‌سلام‌الله‌علیها کردند. ▪️«فَإلَى اللهِ يا رَسولَ اللهِ الْمُشْتَكىٰ»: ای رسول خدا! من شکوه و گلایه‌ی خودم را از این امّت نزد خدا خواهم برد. ◾️در محضر استاد مهدی طیب-۹۲/۰۱/۲۲◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️وداع امیرالمومنین‌علیه‌السّلام با حضرت‌زهراسلام‌الله‌علیها (قسمت پایانی)◾️ ▪️«كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ
▪️وَ فِيكَ أجْمَلُ الْعَزاءِ»: و زیباترین سوگ در مصیبت شماست؛ یا رسول الله! ▪️صَلَواتُ اللهِ عَلَيْها وَ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ.»: صلوات خدا بر فاطمه‌ی‌زهرا‌سلام‌الله‌علیها و بر شما رسول‌الله‌صلّی‌الله‌علیه‌و‌اله‌و‌سلّم و رحمت و برکات الهی بر شما دو باد. ◾️در محضر استاد مهدی طیب-۹۲/۰۱/۲۲◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️معرفت نفس باب الابواب است، دری است ڪہ آدم را بہ سوے عالم غيب و موجودات و بہ ذات حق و صفاتش و افعالش می ڪشاند. ◾️شرح فارسی اسفار _جلد ۱ /صفحہ۹۳ علامہ حسن زاده ے آملی◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️..شکار کردن معارف و حقايق بدون تصفيہ و تزکیہ و تجليہ و تخليہ و تحليہ ممکن نمی شود. ▪️نيک بخت آنکہ کتاب وجود خود را مواظب باشد و کلمات هرزه در اين دفتر الهی ننويسد و اين صنعت و كارخانہ الہی را حفظ بنمايد تا درست حروف چينی شود و نقش بگيرد و درست معارف را کسب کند. ◾️شرح اسفار اربعه/جلدسوم علامہ حسن زاده ے آملی◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️مراقبه و نماز ماه جمادى‌الثانی◾️ ▪️نمازی که در طول ماه جمادى‌الثانی یک بار باید انجام داد و زمان معیّنی هم ندارد. از آغاز این ماه تا پایان این ماه، چه روز و چه شب می‌توان انجام داد. ▪️چهار رکعت نماز، که دو نماز دو رکعتی پی در پی است و پس از سلامِ دو رکعتِ اوّل، بلافاصله و بدون آنکه روی از قبله برگرداند و یا سخنی گوید، از جا برمی‌خیزد و تکبیره الاحرام دو رکعت دوّم را می‌گوید. ▪️کیفیّت نماز بدین شکل است: ☑️نماز اوّل: : ▪️سوره «حمد» ۱ مرتبه ▪️«آیه‌ الکرسی»(تا هوالعلی العظیم) ۱ مرتبه ▪️سوره «قدر» ۲۵ مرتبه : ▪️سوره «حمد» ۱ مرتبه ▪️سوره «تكاثر» ۱ مرتبه ▪️سوره «توحيد» ۲۵ مرتبه ☑️نماز دوّم: : ▪️سوره «حمد» ۱ مرتبه ▪️سوره «كافرون» ۱ مرتبه ▪️سوره «فلق» ‌۲۵ مرتبه : ▪️سوره «حمد» ۱ مرتبه ▪️سوره «نصر» ‌۱ مرتبه ▪️سوره «ناس» ۲۵ مرتبه : ▪️سُبْحَانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ لِلهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللهُ وَ اللهُ أَكْبَرُ ( ۷۰ مرتبه) ▪️اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ( ۷۰ مرتبه) ▪️اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ ( ۳ مرتبه) ▪️سپس سر به سجده نهاده و سه مرتبه بگويد: ▪️يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ يَا اللهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحيمُ يَا أَرْحَمَ‌ الرَّاحِمِينَ ▪️سپس در همان سجده هر حاجتی كه دارد از خدا بخواهد. ▪️هر كه اين عمل را بجا آورد، خدا، خودش و مال و همسر و فرزندان و دين و دنيای او را تا سال آينده حفظ می‌كند و اگر در اين سال از دنيا برود بر حال شهادت رفته است، يعنى ثواب شهيدان را دارا می‌باشد. @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️..سرشت وجودی آفتاب دائما برنورافشانی و تابیدن است ودرافاضه اشراقات بخل و امساکی ندارد.اگرحایلی در میان است،از ناحیه آفتاب و نورپرفروغ وی نیست،که اگر چنین بود ابدال و اوتاد رایارای زیارت آن یار دل ربا نبود. ▪️این ماییم که باید در مسیر انسان سازی قرار گرفته و خود را ارتقای وجودی دهیم و دوبال علمی و عملی خود را شکوفا کنیم تا از محضر الهی انسان کامل که مظهر اسم شریف شهید حق است استفاده کنیم،در غیر این صورت ولو این که امام زمان علیه السلام ظهور یابند و در میان جمع مردم حاضر شوند و همه ایشان را ببینند، دیری نمی پاید که مانیزبه حضرتش عادت کرده و از آنچه در درون جانش است غافل می مانیم. ▪️معلوم میشود آن کسی که لیاقت دارد تاازمحضر امام زمان بهره مند شود نیازی به ظهور جسمانی حضرت ندارد،بلکه به واسطه ارتقای نفسانی خودازانحضرت بهره می گیرد. ▪️امادرمقابل آنکه دردرون جانش اسباب شهود امام مطلق را فراهم نکرده است،ولو اینکه امام با بدن مبارکش حاضر شوند بهره کافی و لازم نخواهد برد؛زیرا امام زمان علیه السلام انسان کاملی است که با ظهورش هفتادویک اسم ازاسمای اعظم الهی که تاکنون فقط یکی از آنها ظهور پیداکرده است قیام خواهد کرد و ما باید آنچنان خودراآماده کنیم که بتوانیم هروقت اراده کردیم در محضرمظهرتامه کریمه "لوانزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیتهُ خاشعاً متصدعا من خشیة الله" قرار بگیریم و از آن حضرت استفاده علمی و معنوی ببریم. ◾️شرح رساله انسان کامل ازدیدگاه نهج البلاغه ◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️تخم سعادت انسانی،حضور است حضور یعنی توحید صمدی قرآنی ، یعنی قل هو الله احد ، یعنی هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن اینها حل بشود .. ◾️شرح دروس معرفت نفس|جلسه۱۶۲◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️تخم سعادت انسانی،حضور است حضور یعنی توحید صمدی قرآنی ، یعنی قل هو الله احد ، یعنی هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن اینها حل بشود .. ◾️شرح دروس معرفت نفس|جلسه۱۶۲◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 32-28 آل عمران ، قسمت اول بخش دوم ● معناى جمله ((مؤمنان كافران را اولياى خود نگيرند)) لا ي
آیات 32-28 آل عمران ، قسمت اول بخش سوم ● تضاد دو صفت كفر و ايمان به دارندگان آنها سرايت مى كند در آيات كريمه قرآن هم نهى از دوستى با كفار و يهود و نصارا مكرر آمده و ليكن موارد نهى مشتمل بر بيانى است كه معناى اين نهى را تفسير مى كند و كيفيت ولايتى را كه از آن نهى فرموده تعريف مى كند، مانند آيه مورد بحث كه گفتيم مشتمل بر جمله : ((من دون المؤمنين )) است ، كه جمله ((لا يتخذ المومنون الكافرين اولياء)) را تفسير مى كند. و همچنين آيه شريفه : ((يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا اليهود و النصارى اولياء)) كه مشتمل است بر جمله : ((بعضهم اولياء بعض ))، و آيه شريفه : ((يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا عدوى و عدوكم اولياء)) كه دنبالش آيه : ((لا ينهيكم اللّه عن الذين لم يقاتلوكم فى الذين ...)) آمده آن را تفسير مى كند. و بنابراين آوردن اين اوصاف براى تفسير فرمان ((مؤمنين نبايد كافران را اولياى خود بگيرند، و به مؤمنين ديگر اعتنا نكنند)) در حقيقت سبب حكم و علت آن را بيان نموده بفهماند دو صفت كفر و ايمان به خاطر تضاد و بينونتى است كه بين آن دو هست ، قهرا همان بينونت و فاصله و تضاد به دارندگان صفت كفر با صفت ايمان نيز سرايت مى كند، در نتيجه آن دو را از نظر معارف و عقائد و اخلاق از هم جدا مى كند، ديگر راه سلوك به سوى خداى تعالى و ساير حياتى آن دو يكى نخواهد بود، نتيجه اين جدائى هم اين مى شود كه ممكن نيست بين آن دو ولايت و پيوستگى برقرار باشد، چون ولايت موجب اتحاد و امتزاج است ، و اين دو صفت كه در اين دو طايفه وجود دارد موجب تفرقه و بينونت است ، و وقتى يك فرد مومن نسبت به كفار ولايت داشته باشد، و اين ولايت قوى هم باشد، خود به خود خواص ايمانش و آثار آن فاسد گشته ، و بتدريج اصل ايمانش هم تباه مى شود. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 238 و به همين جهت است كه در دنبال آيه مورد بحث اضافه كرد: ((و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شى ء)) و سپس اضافه كرد ((الا ان تتقوا منهم تقيه ))، در جمله اول فرمود كسى كه چنين كند هيچ ارتباطى با حزب خدا ندارد، و در جمله دوم ، مورد تقيه را استثنا كرد، چون تقيه معنايش اين است كه مؤمن از ترس كافر اظهار ولايت براى او مى كند، و حقيقت ولايت را ندارد. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
◾️انسان این قدر قدرت دارد که طبیعت و بدن خود را مسخّر خود کند. در فتوحات فرمایشی دارد: «و لا تجعل طبیعتک حاکمة علی نفسک» ◾️طبیعت خود را حاکم بر عقل خود قرار نده که هر چه او گفت بگویی چَشم. این همه باید مسخّر ما باشد، ولی ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم و طبیعت خودمان را تسخیر نکرده ایم و حاکم بر ماست. ◾️صد و ده اشاره علامه حسن زاده ی آملی◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️مردم از اینکه کسی به مقام بلند حکمت رسید و به اسرار خلقت دست یافت تعجب میکنند ولی تعجب در این است که چه رهزنی برای دیگران پیش آمد که از رسیدن بازماندند! ☑️دروس معرفت نفس @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️زينت خانه ، كتاب علمى در طاقچه آن است نه مجسمه سگ و گربه . كان امام فرمود: (خانه شما بايد كتابخانه باشد. ) ☑️هزار و يك نكته @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️حاج محمد اسماعیل دولابی◾️ ▪️اگر یک شخص غنی که به او اطمینان و اعتماد داری، به تو بگوید نگران نباش و غصّه‎ی بدهی‎هایت را نخور، خیالت راحت باشد، من هستم؛ ببین این حرف او چقدر به تو آرامش می‎بخشد و راحت می‎شوی! ▪️خدای مهربان که غنی و تواناست به تو گفته است: أَلَیسَ اللهُ بِکافٍ عَبدَهُ: آیا خداوند برای کفایت امور بنده‎اش بس نیست؟ یعنی ای بنده‎ی من، برای همه‎ی کسری و کمبود‎های دنیوی و اخروی‌ات من هستم. این سخن خدا چقدر انسان را راحت می‎کند و به او آرامش می‎بخشد؟ ▪️لذاست که فرمود: اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ: دل‎ها با یاد خدا آرامش می‎یابد. ◾️مصباح الهدی ص۱۷۹◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️پیلی را سر چشمه‌ای آورند که آب خورَد. خود را در آب می‌دید و می‌رمید. می‌پنداشت که از دیگری می‌رمد. نمی‌دانست که از خود می‌رمد. ▪️همه اخلاق بد، از ظلم و کین و حسد و حرص و بی‌رحمی و کبر، چون در توست، نمی‌رنجی. چون آنرا در دیگری می‌بینی، می‌رمی و می‌رنجی! ☑️مولوی(فیه ما فیه) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 32-28 آل عمران ، قسمت اول بخش سوم ● تضاد دو صفت كفر و ايمان به دارندگان آنها سرايت مى كند
آیات32-28 آل عمران، قسمت دوم بخش اول ● مراد از كلمه ((دون )) در جمله ((من دون المؤمنين )) كلمه ((دون )) در جمله : ((من دون المؤمنين )) چيزى شبيه ظرف است ، كه معناى ((نزد)) را مى دهد البته بوئى هم از معناى ((فرومايگى و قصور)) در آن هست ، و معنايش اين است كه مؤمنين به جاى مردم با ايمان مردم كفر پيشه را ولى خود نگيرند، كه جايگاه و موقعيت آنان نسبت به مقام و موقعيت مردم با ايمان ، پست و بى مايه است ، چون جاه و مقام مؤمنين بلندتر از مكان كفار است . و ظاهرا اصل در معناى كلمه ((دون )) همين باشد كه خاطر نشان نموده و گفتيم : ((دو چيز در معناى آن هست ، يكى نزديكى ، و ديگرى پستى )). پس اينكه عرب مى گويد: ((دونك زيد)) معنايش اين است كه زيد نزديك تو و در درجه اى پست تر از درجه تو است ، و ليكن كلمه مورد بحث در معناى كلمه غير هم استعمال شده از آن جمله در قرآن كريم آمده : ((الهين من دون اللّه )) ((و يغفر ما دون ذلك )) البته در آيه دومى هم ممكن است به معناى (غير اين ) باشد، وهم به معناى كوچكتر از اين . و همچنين كلمه مورد بحث ما بعنوان اسم فعل استعمال مى شود، مثل اينكه گفتيم : عرب مى گويد: ((دونك زيد)) يعنى زيد را متوجه باش ‍ و از نظر دور مدار، تمامى اين استعمالات از اين باب است كه معناى كلمه با معانى موارد استعمال انطباق دارد، نه اينكه كلمه مورد بحث چند معنا داشته باشد. وَ مَن يَفْعَلْ ذَلِك فَلَيْس مِنَ اللَّهِ فى شىْءٍ منظور از اينكه مى فرمايد: ((هركس چنين كند)) اين است كه هركس ‍ كفار را به ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 239 جاى مؤمنين اوليا بگيرد، چنين و چنان مى شود، و اگر نام عمل را نبرد و به جاى آن لفظى عام آورد، براى اشاره به اين نكته بوده ، كه گوينده آنقدر از پذيرفتن ولايت كفار نفرت دارد كه نمى خواهد حتى نام آن را ببرد، همانطور كه خود ما از هر قبيحى ، با كنايه تعبير مى كنيم ، و باز به همين جهت است كه نفرمود: ((و من يفعل ذلك من المؤمنين و هركس از مؤمنين چنين كند)) چون خواست ساحت مؤمنين را پاك تر از آن بداند، كه مثل چنين عملى را به آنان نسبت دهد. و كلمه ((من )) در جمله : ((من اللّه )) به معناى ابتدا است ، و در مثل چنين مقامى معناى گروه گرائى را افاده مى كند، و به آيه چنين معنا مى دهد: ((و كسى كه چنين كند هيچ ارتباطى با حزب خدا ندارد))، همچنان كه در جاى ديگر فرموده : ((و من يتول اللّه و رسوله و الذين آمنوا، فان حزب اللّه هم الغالبون )). و نيز در حكايتى كه از ابراهيم (عليه السلام ) كرده فرموده : ((فمن تبعنى فانه منى )) يعنى از حزب من است ، و به هر حال ، پس معناى آيه (و خدا داناتر است ) اين است كه چنين كسى در هيچ حالى و اثرى برقرار در حزب خدا نيست . إِلا أَن تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً كلمه ((اتقاء)) در اصل از ماده ((وقايه از خوف )) گرفته شده و چه بسا از باب استعمال مسبب در مورد سبب به معناى خود خوف هم استعمال شود، و شايد تقيه در مورد آيه نيز از همين قبيل باشد. اين را هم بگوئيم كه استثناى در اين آيه استثناى منقطع است ، يعنى استثنائى است بدون مستثنا منه ، چون آنچه به نظر مى رسد مستثنا منه باشد، در واقع مستثنا منه نيست ، زيرا اظهار محبت دروغى و از ترس ، محبت واقعى نيست ، و همچنين اظهار ساير آثار ولايت اگر دروغى و از ترس باشد ولايت واقعى نيست ، چون خوف و محبت كه مربوط به قلب است ، دو صفت متضادند، كه دو اثر متقابل در قلب دارند، چگونه ممكن است در يك قلب متحد شوند، و در نتيجه استثناى درجمله : ((و هركس چنين كند از حزب خدا نيست مگر آنكه توليش از ترس ‍ باشد))، استثناى متصل باشد. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 240 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
▪️در نگر تا که آفرید ترا / از برای چه برگزید ترا ▪️در نگریستن یعنی نظر کردن تامل و تفکر در اینکه آفریدگار تو کیست؛ این یک سوال ماهوی است. یعنی علت فاعلی چیست و در مصرع دوم علت غایی را پرسیده است. هر چیزی دو علت وجودی بنیادی دارد که عبارت است از علت فاعلی و علت غایی در واقع هر عملی فاعل و غایتی دارد (از چه و برای چه) اما کدامیک از این دو مهم تر است فاعل یا غایت؟ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️تو چه پنداشتی که ایزد فتح / از پی بازی ات پدید آورد ▪️هرنفس سوی رفتنت گامی است / دانه دام و تدارک دامی است ▪️هر انسانی در درونش یک وحشی دارد، اگر آن حیوان وحشی درونی آزاد شد، عقل اسیر می شود. اگر با درایت عقلانی آن حیوان وحشی درون اسیر شد، عقل فعال می شود و آنگاه می پرسد که از کجا آمده ام و برای چه آمده ام. رفتن به دنبال علت غایی باعث عظمت و تعالی می شود. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین   ☑️قسمت ۵۱ ◾️در آسمان به دنبال عرش نباش که تو خودت عرشی. به حقیقت خودت ن
  ☑️قسمت ۵۲ ▪️این‌ حضرات در عالم وجود احد و واحدند و نظیر ندارند لذا امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «اَنا المَعْنیٰ الذّی لا یَقَعُ علیه اسمٌ و لا شِبهٌ»‌. من جایی هستم که ممسوس فی ذات الله هستم، شبه ندارم. علی علیه‌السلام مثل و نظیر ندارد. آن چه آدم در ظهر خود دید تنها شبح‌هایی شبیه این حقایق است. خدا می‌فرماید: «هَذَا مُحَمَّدٌ وَ أَنَا الْحَمِيدُ الْمَحْمُودُ فِي أَفْعَالِي شَقَقْتُ لَهُ إسْماً مِنِ إسْمِي وَ هَذَا عَلِيٌّ وَ أَنَا الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ. شَقَقْتُ لَهُ إسْماً مِنِ إسْمِي وَ هَذِهِ فَاطِمَةُ وَ أَنَا فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ فَاطِمُ أَعْدَائِي عَنْ رَحْمَتِي يَوْمَ فَصْلِ قَضَائِي وَ فَاطِمُ أَوْلِيَائِي عَمَّا يَعْتَرِيهِمْ‏ وَ يَشِينُهُمْ [يَعُرُّهُمْ وَ يُسِيئُهُمْ] فَشَقَقْتُ لَهَا إسْماً مِنِ إسْمِي وَ هَذَا الْحَسَنُ وَ هَذَا الْحُسَيْنُ وَ أَنَا الْمُحْسِنُ وَ الْمُجْمِلُ شَقَقْتُ لَهُمَا إسْماً مِنِ إسْمِي هَؤُلَاءِ خِيَارُ خَلِيقَتِي وَ كِرَامُ بَرِيَّتِي بِهِمْ آخُذُ وَ بِهِمْ أُعْطِي وَ بِهِمْ أُعَاقِبُ وَ بِهِمْ أُثِيبُ فَتَوَّسَلْ إِلَيَّ بِهِمْ»‌. من حمید و محمودم، من این شبح، این شبح را از اسم حمید خودم مشتق کردم... ▪️بدانید آن کسی که با آدم مکالمه می‌کرد حقیقت اهل‌بیت علیهم السلام بود! موسی که پیغمبر اولوالعزم است در برابر درخواستش ندای لن ترانی می‌شنود! آدم و موسی و عیسی کجا این ظرفیت را دارند که ذات حق با ایشان مکالمه کند؟! آنکه با آدم مکالمه می‌کند حقیقت اهل‌بیت علیهم السلام است. ▪️این شبح‌ها نیز شئونات انسان کامل هستند. مگر نگفت حسینٌ مِنّي؟ مگر نگفت أنا من حسین؟ می‌گوید حسین از من است و من از حسینم و در واقع می‌خواهد بگوید این‌ها شبح‌های من هستند و خود من نیستند. ▪️وَ هَذَا الْحَسَنُ وَ هَذَا الْحُسَيْنُ وَ أَنَا الْمُحْسِنُ وَ الْمُجْمِلُ شَقَقْتُ لَهُمَا إسْماً مِنِ إسْمِي. این حسن و حسین است... حق متعال می‌فرماید من این حسن و حسین را از اسم محسن و مجملم مشتق کردم. من جمیل هستم و حسین را نیز از اسم جمیل خود خلق کردم. حال فهمیدی معنای «ما رأیتُ الّا جمیلاً» چیست؟ «ما رأیتُ الّا جمیلاً» یعنی من جز حسین نمی‌بینم... چون حسین از خدا مشتق شده‌ است ثار الله است. حسین نه فقط ثارالله بلکه اُذن الله، ید الله و عین الله است. «مَنْ رآنی فَقَد رَأَی الحَقَّ»‌، هر کس حسین را ببیند خدا را دیده ‌است لذا جناب ابن عباس می‌فرماید که در خواب دیدم وقتی اباعبدالله علیه‌السلام عزم عراق کرده است، جبرئیل دست او را گرفته ‌است و فریاد می‌زند که ای مردم بیایید با خدا بیعت کنید... دیگر این‌جا گفت ‌و‌ گو را راه نیست پرده افکندند و کس آگاه نیست
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره   ☑️قسمت ۲۱ ◾️این آب کنایه از علم و باطن نظام هستی است. بحر مسجور یعنی بحری
  ☑️قسمت ۲۲ ▪️وقتی موج هوای نفس به راه می‌افتد، بین انسان و امام زمانش فاصله می‌اندازد لذا فاصله‌ی بین ما و امام زمان ارواحنا فداه از ناحیه‌ی ما است نه از جانب ایشان، حضرت که غایب نیستند، «عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ» که غیبت ندارد. باید با این موج مبارزه کنیم و آن را بشکنیم. باید این گاو را ذبح کنیم. «قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ» (بقره/۶۸) ▪️قوم بنی‌اسرائیل از حضرت موسی می‌‌خواهند که برای ما مشخص کن که ماهیت این گاو چیست. اگر این‌ها در افق بالای فکری بودند، همان لحظه که دستور ذبح بقره رسید آن را می‌کشتند چون هر گاوی مظهر نفس اماره است. این‌ها در مرتبه‌ی حیوانیت هستند و کلیات را درک نمی‌کنند. عقل که وظیفه‌ی ادراک کلیات را دارد متعلق به انسان عاقل است به همین دلیل این‌ها کلیات را نمی‌فهمند و باید دائم برایشان جزئیات را شرح دهی. «قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَّا فَارِضٌ وَلَا بِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَٰلِكَ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ» این گاو پیر و از کارافتاده نباشد. به گاوی که پیر است و هم چنین به مطلق پیر فارض می‌گویند. چرا پیر نباشد؟ وقتی که انسان پیر می‌شود، قوای او تحلیل می‌رود و استعدادهای او دیگر زایل شده ‌است. در جوانی پاک بودن شیوه‌ی پیغمبریست ورنه هر گبری به پیری می‌شود پرهیزگار ▪️البته برخی هستند که در هشتاد سالگی هم نفس اماره‌شان با قدرت علیه آن‌ها کار می‌کند ولی این خطاب به کسانی است که در مسیر حق متعال در حرکت بوده و استعدادهایشان را زایل نکرده‌اند. انسانی که در هشتاد سالگی تصمیم بگیرد با نفس اماره‌‌اش بجنگد که دیگر رمقی برای این جنگ ندارد. البته مراد از پیر این‌جا پیر عقل نیست بلکه منظور ما پیر ظاهری است. ممکن است کسی جوان باشد اما عقلش پیر باشد و بالعکس. هردوی این مفاهیم مثبت هستند. چه جوانی که از نظر عقلی پیر است و به پختگی کامل رسیده است، چه پیری که جوان است و دلش هنوز به نور الهی روشن است. جز مگر پیری که از حق است مست در درون او حیات طیبه است از برون پیر است و در باطن صبی خود چه چیز است آن ولی و آن نبی ▪️پیری که تمام قوا و اجزای او ضعیف شده‌ است اگر هم بخواهد با نفس اماره‌اش مبارزه کند، خیلی هنری نکرده ‌‌است. چون همه اوصاف و اجزا شد نحیف خویشتن‌داری و صبرت شد ضعیف ▪️اما از آن طرف یک پیری مثل جناب حبیب‌بن‌مظاهر یا جناب مسلم بن عوسجه به ظاهر پیر هستند اما تمام عمر و قوایشان را در راه حق متعال صرف کرده‌اند لذا استعداد ایشان دائما نو به نو می‌شود. ما استعدادی برای الهی شدن داریم که اگر این استعدادمان را در مسیر حق متعال خرج کنیم، روز به ‌روز شکوفا می‌شود. یعنی عقل هیولانی ما بالفعل و کامل‌تر می‌شود. این شکوفایی حد یقف هم ندارد. مگر آن زمانی‌که انسان بمیرد البته در این صورت هم انسان تمام نمی‌شود و اگر در مسیر الهی عمر گذرانده‌ باشد در برزخ هم این تکامل ادامه دارد. حتی در قیامت هم این صیرورت به سوی حق متعال ادامه می‌یابد و در مکتب امیرالمؤمنین علیه‌السلام شاگردی می‌کند. منظور از فارض در این آیه کسی است که عمرش را در راه خدا صرف نکرده‌ است. جوانانی به محضر اباعبدالله الحسین علیه‌السلام رسیدند و از ایشان خواستند تا حضرت ملکوت را به آنها عرضه کنند. حضرت اول امتناع کردند بعد که ملکوت را به آنان نشان دادند، آن‌ها فی‌المجلس پیر شدند یعنی باطنشان رشد کرد. دو جوان محضر حاج‌ آقای دولابی رفتند و از ایشان درباره‌‌‌ی لیلة‌القدر سوال کردند. ایشان نیم ساعتی برایشان در این‌باره توضیح داد و بعد آنها رفتند. آقای دولابی می‌فرمود که این‌ها چهل سال رشد کردند...
◾️دعاهای دوران غیبت◾️ ▪️دو دعایی که خواندن آنها در دوران غیبت به شیعیان سفارش شده است‌: ▪️ائمه علیهم السّلام به شیعیان تأکید فرموده‌اند در دوران غیبت این دعا را بعد از نمازهای واجب خود ترک نکنید: ▪️يٰا اللّٰهُ يٰا رَحْمنُ يٰا رَحِيمُ يٰا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلىٰ دِينِكَ ▪️ای خدا‌وند، ای بخشنده‌، ای مهربان‌ و ای گردانندۀ قلب‌ها‌‌! قلب مرا بر دين خود ثابت گردان. ☑️مداومت بر خواندن این دعا در دوران غیبت به شیعیان سفارش شده است: ▪️الْلّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِيّكَ، ▪️الْلّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَك فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ، ▪️الْلّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِی ! خود را به من بشناسان‌؛ زيرا اگر تو خود را به من نشناسانى‌، پیامبرت را نخواهم شناخت. ! رسولت را به من بشناسان‌؛ زيرا اگر رسولت را به من نشناسانى‌، حجّت تو را نخواهم شناخت. ! حجّت خود را به من بشناسان‌؛ زيرا اگر حجّتت را به من نشناسانى‌، از دين خود گمراه می‌شوم. @mohamad_hosein_tabatabaei