🏴صلی الله علیک یا امیرالمؤمنین🏴
■●امروز، روز بیستم ماه مبارک رمضان است. روز مصیبت و غم سنگینِ ضربت خوردن امیرالمؤمنین عليه السلام و در آستانهی شهادت بودنِ آن بزرگوار است.
■●بنا به آنچه نقل شده است؛ شهادت #امیرالمؤمنین علیهالسّلام در شب بیست و یکم واقع شده است. بنابراین ساعاتی بیشتر از عمر شریف آن بزرگوار باقی نمانده است.
☑️آخرین ساعات عمر سرشار از ایثار و فداکاری حضرت است؛ عمر سرشار از مظلومیّت و آزار و اذیّتی که از جانب خلق به آن بزرگترین انسانِ دستپرودهی دستگاه ربوبیّت و همتای خاتم النّبییّن وارد شد؛ بیش از ساعاتی از عمر آن بزرگوار باقی نیست....
#یاعلی
■●استاد مهدی طيب _ ١٩ مرداد ٩١●■
#اميرالمومنين
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴صلی الله علیک یا امیرالمؤمنین🏴
■● #محاسبه_و_ارزیابی_دستاوردها●■
■●میدانید هرکس، هر فعّالیّتی دارد، در پایان آن جمعبندی میکند که چه چیزی به دست آوردم و چه کردم. کاسبها، شبهنگام پیش از بستن مغازه، یک نگاه به دخل میکنند و یک نگاه به جنسهای مغازه که چه چیزی فروختیم و چقدر درآمد داشتیم؟ سود کردیم یا ضرر؟
■●کارمندهای بانک، وقتی ساعت ارائه ی خدمات به مشتری تمام میشود، در بانک را قفل میکنند؛ ولی تا یکی دو ساعت بعد هنوز مشغول کارند؛ حسابرسی میکنند و کم و زیاد حسابشان را بررسی میکنند. آیا تراز عملکرد مالی یک روزهی آنها میخواند؟ همه ی انسانها در پایان زمان فعالیّت، به #محاسبه مینشینند و حاصل کار خود را میسنجند.
☑️منسوب به رسول الله (صلی الله علیه وآله) است که فرمودند:
■●حاسِبُوا اَنفُسَكُم قَبلَ اَن تُحاسَبُوا (۱)
■●قبل از اینکه به محاسبه ی کردار شما بپردازند، خود بنشینید و حسابرسی کنید؛ ببینید چه کردید؛ این عمری که گذشت، این سرمایه ی گرانبهایی که صرف شد، چه ثمری بخشید؟ به کجا رسیدید؟
■●واقعاً این روزها زمان محاسبه است.
■●در این ماه مبارک چه کردیم؟
■●چه اهدافی در ماه مبارک مدّ نظر بود؛ و تا چه میزان به آنها دست یافتیم؟
■●دستاوردهای ما چه بود؟ چقدر انسان جدیدی شدیم؟
■●تا چه حد آنگونه که مکتب رمضان میخواست، پرورده شدیم؟
■●وَ زِنُوها قَبلَ اَن تُوزَنُوا: (۲)
قبل از اینکه اعمالتان را بسنجند، خود آنها را بسنجید.
☑️معیار سنجش و میزانالاعمال #امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. شهید رمضان، فردای قیامت تراز عمل انسانها قرار میگیرد و عملکرد همگان را با آن میسنجند. از چنین اعمالی دربرابر چنان میزانی به خدا پناه میبریم!
#یاعلی
■●در محضر استاد مهدی طیب - جلسه ۲۷ مهر۸۵●■
●۱. کلینی، کافی، ج ۱۵، ص ۳۴۳؛ حرّعاملی، وسائلالشّیعة، ج ۱۶، ص۹۵
●۲. شریف رضی، نهج البلاغه، خطبه ی۹۰
@mohamad_hosein_tabatabaei
■● #عشق_و_ارادت نسبت به #امیرالمؤمنین علیه السلام راه کمال، فلاح، سعادت و رستگاری است.●■
■●این حدیث را از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل کرده اند:
«لَوِ اجْتَمَعَ النّاسُ عَلىٰ حُبِّ عَلِیِ بْنِ اَبِي طالِبٍ لَما خَلَقَ اللهُ النّارَ.» (۱)
■●اگر همه ی مردم، بر محبّت امیرالمؤمنین علیه السلام مجتمع بودند، خدا اصلاً دوزخ را خلق نمی کرد. #عشق و ارادت به امیرالمؤمنین علیه السلام ، کیمیای بی نظیر و اکسیر اعظم است. چون عشق، عاشق را به رنگ معشوق درمی آورد و به شکل معشوق تبدیل می کند.
■●اگر عشق نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام ، توأم با #معرفت، خالصانه و صادقانه باشد و ادّعای گزاف نباشد، انسان را به رنگ علی علیه السلام درمی آورد و او را #علی گونه می کند.
به تعبیر زیبای امام باقر علیه السلام ، که فرمودند: «هَلِ الدِّينُ اِلَّا الْحُبُّ ... الدِّينُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّينُ.» (۲)
■●آیا دین چیزی غیر از عشق و محبّت هم هست. دین همان عشق و محبّت است و عشق و محبّت، همان دین است. دین ما عشق امیرالمؤمنین علیه السلام است. اگر بخواهیم در مسیر تزکیه حرکت کنیم، بهترین راه، راه محبّت و عشق است.
■●عشق امیرالمؤمنین علیه السلام انسان را از هر چه غیر خداست، پاکِ پاک می کند.
■●عشق علی علیه السلام آتشی است که وارد هرجا شد، هرچه غیرخدا بود را سوزاند و نابود کرد و تنها خدا را برجای گذاشت. هرکس به هر مرتبه از کمالات رسید، به یُمن صراط مستقیم امیرالمؤمنین علیه السلام رسید.
#یاعلی
■●در محضر استاد مهدی طيب ۸۳/۰۸/۱۴●■
#امیرالمومنین #گنجینه_ی_معارف_پیامبر_و_اهل_بیت
■ ۱. مجلسی، بحار، ج ۳۹، ص ۲۴۹ و طبری آملی، بشارةالمصطفی، ص ۷۵■
■۲. حرّعاملی، وسائل الشّیعة، ج ۱۶، ص ۱۷۱ و مجلسی، بحار، ج ۶۶، ص ۲۳۸■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○تأکید بر #جایگاه_اهل_بیت علیهم السلام در روزهای پایانی ماه ذی الحجه○□
□○همانطور که اشاره کردیم در روزهای پایانی ماه ذیالحجّه وقایع بسیار مهمّی در رابطه با اهل بیت و بحث ولایت و امامت و منزلت ویژهی اهل بیت علیهم السلام رخ داده است.
۱- یکی نزول #آیهی_تطهیر است که ناظر بر عصمت اهل بیت عصمت و طهارت صلواتاللهعلیهماجمعین است. آیهی «إنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» با تصریح به عصمت اهل بیت علیهم السلام، آنها را به عنوان مرجع کامل و خطاناپذیری که نه عیب و خطایی در معرفت آنها از دین و آموزههای قرآن و وحی وجود دارد و نه نقصان و کاستی و نسبیّتی، معرّفی میکند. این خود بحث بسیار مهمّی است که در مباحث امامت خدمت عزیزان مطرح کردهایم.
۲- دیگری نزول #آیهی_ولایت «إنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعونَ» است که ناظرِ بر مقام ولایت مطلقهی کلّیهی الهیّهی #امیرالمؤمنین علیه السلام است. ولایت مطلقهی کلّیهی الهیّه منزلت و جایگاه ویژهی اهل بیت علیهم السلام را در کلّ نظام خلقت و آفرینش معرّفی میکند و اهل بیت علیهم السلام را به عنوان شخصیّتهایی که وجودی فراتر از عالم زمان و مکان دارند و خلقت آنها مقدّمِ بر خلقت آسمانها و زمین و ملائک و همهی مخلوقات عالم بوده است، میشناساند و بر نقش فوقالعادهای که در قائممقامی حضرت حق در ادارهی امور عالم وجود دارند؛ تأکید میکند.
□○آیهی ولایت ناظر بر ولایت مطلقهی کلیّهی الهیّهی اهل بیت است که شأن کوچکی از شئونات آن ولایت، زمامداری سیاسی جامعهی اسلامی است و نه تمامیّت آن. اصل آن، نقش آنها در نظام آفرینش و خلقت است.
۳- سوم #سورهی_هل_اتیٰ یا دهر و یا انسان در روز بیست و پنجم ماه ذیالحجّه است که بعد از سه روز روزهای که امیرالمؤمنین و فاطمهی زهرا و حسنین علیهم السلام و فضّه، خادمهی حضرت زهرا علیها سلام، گرفتند، در آن روز نازل شد.
□○نزول سورهی هل اتیٰ بیانگر مرتبهی رفیع و جایگاه و منزلتِ بلندِ اهل بیت در پیشگاه خداوند است.
۴- نزول آیه #مباهله در این ایّام است که در آن، امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان نفس پیغمبر معرّفی شدند. «أنْفُسَنا وَ أنْفُسَكُمْ» . این که آن حضرت خود پیغمبرند؛ حقیقت پیغمبرند. این آیه بیانگر منزلت و جایگاه فوقالعادهی امیرالمؤمنین علیه السلام در پیشگاه پروردگار است.
۵- #حدیث_کساء که مقارن با نزول آیهی تطهیر بود. متن حدیث کساء هم به صورت مختصر نقل شده است؛ هم به صورتهای مفصّل. آنچه بین شیعه و سنّی مشترک است، اصل این واقعه است که این پنج نور پاک زیر عبای پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم جمع شدند و پیامبر اکرم آنها را اهل بیت خویش خواندند. ظاهراً این امر چند بار انجام شده است که یکی از آنها در روز مباهله بوده است.
□○در روز مباهله؛ قبل از اینکه حضرت به مباهله تشریف ببرند، عبایشان را روی درختی که در آنجا قرار داشت انداختند و پنج تایی، پیغمبر اکرم و امیرالمؤمنین و فاطمهی زهرا و حسنین : زیر آن درخت جمع شدند و بعد آیهی تطهیر نازل شد. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به پیشگاه خدا عرضه داشتند: «اَللَّهُمَ هَؤُلاءِ أهْلُ بَيْتِي» خدایا اینها اهل بیت منند. همان اهل بیتی که آیهی تطهیر بر عصمت آنها تأکید کرد.
□○استاد مهدی طیب - ۹۱/۰۸/۱۱○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●روز بیستونهم ماه ذیالحجّه: از دنیا رفتن خلیفهی دوم●■
■●ضرباتی که بر خلیفهی دوم وارد آمده بود، کار خود را کرد و در روز بیستونهم ماه ذیالحجّه خلیفهی دوم از دنیا رفت. عمر در طلیعهی مرگ برای جانشینی، وصیّتی کرد که از پدیدههای بسیار عبرتانگیز است. شورای ششنفرهای که خلیفهی دوم وصیت کرد تشکیل شود تا آن شش نفر از بین خود یک نفر را بهمنزله ی خلیفه انتخاب کنند، مسائل بسیار عجیبی دارد که بسیار قابل تأمّل است.
■●منتهی چون این بحثها را قبلاً کردهام، نمیخواهم فرصت را صرف بیان مجدّد آنها کنم؛ امکان دسترسی شما به آن صحبتها وجود دارد؛ ولی استدعا میکنم حتماً مراجعه کنید و ببینید طرحی که خلیفهی دوم برای آن شورا تهیّه کرد، چه طرحی بود؟ چگونه خودش از قبل پیشبینی کرد که چه کسی در این شورا انتخاب خواهد شد و او وقتی خلیفه میشود چه فجایعی به بار میآورد!
■●در کتاب های اهل سنّت همهی اینها از زبان خود عمر قبل از مرگش نوشته شده است. بعد هم چه مکانیزمی برای تصمیمگیری تعیین کرد! از بین این شش نفر یک نفر یعنی #عبدالرّحمانبنعوف، آن سرمایهدار عجیبی که ثروت او افسانهای بود، را برگزید و به او حقّ وتو داد. گفت: اگر سه به سه شدند، باید رأی سهتایی که عبدالرّحمانبنعوف جزء آنها است، اجرا شود؛ اگر پنج به یک شدند، گردن یک نفر را بزنید؛ اگر چهار به دو شدند، گردن دو نفر را بزنید؛ اگر سه به سه شدند، نظر سه نفری که در بین آنها عبدالرّحمانبنعوف نیست، قابل اجرا نیست و اگر اصرار کردند، گردن هر سه را بزنید و اگر سه روز گذشت و شش نفر نتوانستند حتّی سه به سه شوند و هرکس میگفت خودم؛ گردن شش نفرشان را بزنید. این مکانیزمی بود که خود عمر برای آن شورای فرمایشی برای انتخاب آزاد و دموکراتیک طرّاحی کرد و مأموریت نظارت بر اجرای آن را هم به اباطلحهیانصاری داد. در ماجرای شرححال عمّاریاسر به این نکته هم اشاره کردهام که در روز شورا #عمّاریاسر بیرون شورا به نفع امیرالمؤمنین ع چه فعّالیت چشمگیری انجام میدهد!
■●در این #شورای_شش_نفره، که یکی از آنها #امیرالمؤمنین علیه السلام بود، دیگری #عثمان؛ یکی #طلحه بود، دیگری #زبیر؛ یکی عبدالرّحمانبنعوف بود و ششمی #سعدبنابیوقّاص؛ بهنحوی عمل شد که طلحه به نفع عثمان و زبیر به نفع امیرالمؤمنین علیه السلام کنار رفتند. چهار نفر ماندند؛ که دو نفر دیگر غیر از امیرالمؤمنین علیه السلام و عثمان هر دو گفتند ما طالب حکومت نیستیم. هم سعدبنابیوقّاص گفت من مرد جنگم و هم عبدالرّحمانبنعوف مرد سرمایه و ثروتاندوزی بود؛ ولی با نقش تعیینکنندهای که عمر به عبدالرّحمانبنعوف داده بود، فی الواقع او تعیینکنندهی سرنوشت شورا شد.
■●او هم با زرنگی و مکّاری اوّل به امیرالمؤمنین علیه السلام پیشنهاد کرد که اگر بپذیری حکومت را طبق قرآن و سنّت پیامبر صلی الله علیه وآله و روش ابابکر و عمر اداره کنی، با تو بیعت میکنم و اگر من با تو بیعت کنم، عملاً رأی تو اکثریت پیدا میکند و تو خلیفه میشوی؛ ولی میدانست چه شرطی کند که امیرالمؤمنین علیه السلام آن را نپذیرند. امیرالمؤمنین علیه السلام هم کسی نبودند که به دروغ تعهّدی را قبول کنند و بعد زیر آن تعهّد بزنند.
■●شرط عمل به روش ابابکر و عمر؛ که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: نه؛ قرآن و سنّت پیامبر صلی الله علیه وآله روی چشم من؛ امّا روش ابابکر و عمر را در حکومت قبول ندارم. من طبق اجتهاد خودم عمل خواهم کرد. او گفت نه؛ اینگونه نمیشود. سپس به عثمان پیشنهاد کرد. عثمان هم استقبال کرد و گفت: بله؛ من حکومت را طبق قرآن، سنّت پیامبرصلی الله عبیه وآله و روش شیخین اداره خواهم کرد. عبدالرّحمن هم با او بیعت کرد و درنتیجه عثمان به خلافت رسید.فجایع و مظالمی که در دوران خلافت عثمان رخ داد و نهایتاً منجر به شورش مردم علیه عثمان و کشته شدن او شد، میوهی وصیّت خلیفهی دوم،عمربنالخطّاب است.
■●استاد مهدی طيب - ٩ آبان ۹۲ #ماه_ذی_الحجه●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●عرفان حضرت زینب سلام الله علیها●■
■●یکی از ابعادی كه الهام بخش ارادتمندان و دوستان اين بانوی بزرگوار است، عرفان ايشان است. دو، سه نمونه از جنبههای عرفانی این شخصیت بزرگوار را خدمتان عرض کنم.
■●موردی را تاريخ نقل میكند، حضرت زينب سلام الله علیها در سنين طفوليّت بودند که اميرالمؤمنين علیه السلام دختر دُردانهی خود را روی زانو نشاندهاند و با دختری كه شايد حدود دو، سه سال سن دارد سخن میگويند. حضرت به دختر بزرگوارشان فرمودند: بگو يك، واحد. زينب سلام الله علیها واحد را به زبان آوردند. بعد فرمودند: بگو دو. ببینید حضرت زينب سلام الله علیها اين دختر سه ساله در بُعد معرفتِ توحيدی و عرفان الهی چقدر بلند پرواز است و تا كدام قلّهها در این سن دو، سه سالگی راه پيدا كرده، حساب آنها غير حساب ماست.
●كار نيكان را قياس از خود مگير
●گرچه ماند در نوشتن شير و شير
■●به پدر عرضه داشتند: «لا بَعدَ الواحِدِ لا اِثنانِ» بعد از يكی ديگر دوتا نمیشود گفت؛ با زبانی كه يكی گفتم ديگر دو نخواهم گفت؛ كه محبّت اميرالمؤمنين علیه السلام به دخترشان صد چندان شد، بين دو ديدهی دختر را از شدّت محبّت و علاقه بوسيدند. همین معرفت بلند که كسی كه نگاه توحيدی پيدا كرد ديگر عنايتی به كثرات ندارد؛ كسی كه نسبت به حقيقت الوهيت معرفت پيدا كرد، دیگر مخلوق در نظر او نمود و جلوهای ندارد؛ كسی كه ديدهی يكي بين پيدا كرد، از ديدهی اَحَول و دوبين نجات و شفا پيدا میکند؛ این آموزهی بزرگی است که ما از سنّ دو، سه سالگی زینبکبری سلام الله علیها میبینیم. این یک جلوه از عرفان این بانوی بزرگوار.
■●آموزهی دیگری که مربوط به سنین طفولیت زینبکبری سلام الله علیها است. این طور که متون روایی نقل کردهاند روزی حضرت زينب سلام الله علیها به پدر عرضه داشتند: «يا اَبَتاهْ اَ تُحِبُّنا» پدر جان! يا اميرالمؤمنين! آيا ما فرزندانت را دوست میداری؟ اميرالمؤمنين علیه السلام فرمودند: «نَعَمْ اَوْلادُنَا اَكْبادُنا» بله دوست میدارم، فرزندان ما پارهی جگر ما هستند. معلوم است كه شماها را دوست میدارم. عرفان این دختر را نگاه کنید! به پدر عرضه داشتند: «يا اَبَتاهْ حُبّانِ لا يَجْتَمِعانِ فِی قَلْبِ الْمُؤْمِنِ».پدر جان دو محبّت در قلب مؤمن با هم جمع نمیشود و مؤمن يك دل و يك قلب بيشتر ندارد، همان طور كه قرآن فرمود: «ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِی جَوْفِهِ» خدا در جوف و سينهی هيچ شخصی دو قلب قرار نداده است و هر كس فقط يك دل دارد و هر دل جای يك دلبر بيشتر نيست؛ لذا عرض كرد؛ «حُبّانِ لا يَجْتَمِعانِ فِی قَلْبِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ اللهِ وَ حُبُّ الْاَوْلادِ» پدر جان دو محبّت يعنی محبّت فرزندان و محبّت خدا در قلب مؤمن قابل جمع نيست. یک محبّت بیشتر در دل نمیگنجد. این عرفان بلند را میرساند! «وَ اِنْ كانَ لا بُدَّ لَنا فَالشَّفَقَةُ لَنا وَ الْحُبُّ لِلَّهِ خالِصاً» و اگر گريز و چارهای از تمايل و رغبت و دوست داشتن فرزندان وجود ندارد كه اين گونه است، «فَالشَّفَقَةُ لَنا» نوعی عطوفت و رحمت و لطف نسبتبه فرزندان داشته باش «وَ الْحُبُّ لِلَّهِ خالِصاً» امّا محبّت و #عشق خالص از آنِ خدای-متعال است.
■●اينها جلوههای بلندترين آموزههای عرفانی در بيانات دختر #اميرالمؤمنين علیه السلام است كه به حق، زِينِ اَب است. اگر اميرالمؤمنين علیه السلام زينتِ دستگاه خداست، زينب سلام الله علیها، زينت اميرالمؤمنين علیه السلام است. پس یکی از جنبههای الهامبخش شخصیت زینبکبری عرفان عمیق و بلند این بانوی گرامی است؛ که امیدواریم الهامبخش دلدادگان ایشان باشد.
■●استاد مهدی طيب، ۱۰ اردیبهشت ۸۸●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
🍀عید نوروز🍀
🍀عالم ظاهر رقیقه و سایهای از عالم حقیقت و انسانیت است. بهار و تابستان و پاییز و زمستانِ طبیعت، سایه و رقیقهای از بهار و تابستان و پاییز و زمستانِ عالم حقیقت و انسانیت است و چنان که اهل معرفت گفتهاند:
🍀الظّاهِرُ عُنوانُ الباطِن
ظاهر نشانهای از باطن است.
🍀عالم ظاهر، عالم مَجاز و عالم باطنِ، عالم حقیقت است.
🍀و باز چنان که اهل معرفت فرمودهاند:
المَجازُ قَنطَرَةُ الحَقیقَةِ
مَجاز پلی به سوی حقیقت است.
🍀پس باید با مشاهدۀ فصول عالم طبیعت، به فصلهای جهانِ جان و عالم حقیقت و انسانیت متوجّه شد و راه یافت.
🍀تولّد جسمانی بشر بهار، جوانی او تابستان، میانسالیاش پاییز و کهنسالی و مرگ جسمانی او زمستانِ طبیعت بشری است. سیر معنوی انسان نیز بهار و تابستان و پاییز و زمستانی دارد.
🍀بهار انسانیت، پس از سرد و خاموش شدن شرارهها و تعلّقات نفسانی انسان آغاز میشود و روز آغاز چنین بهاری، به حق روز نو است والّا پیش از رسیدن به این روز، همۀ روزهای سال یکسان و تکراری و ملالت آورند و نوروز بی معنا و مصداق است.
🍀نوروز روزی است که آنچه با رحمت رحمانیّۀ حضرت حق پدید آمده، به مدد رحمت رحیمیّه حقِّ متعال به نهایت کمال خود میرسد. نوروز روز بسم الله الرّحمن الرّحیم است. نوروز روز انسان کامل است و آن که به کمال انسانی راه یافت، حقیقت بسم الله الرّحمن الرّحیم در جانش محقّق شده و نوروزش فرا رسیده و حالش به أحسنُالحال متحوّل گشته است. به چنین شخصی باید نوروز را تبریک گفت و جشن گرفتن و شادمانی کردن زیبنده و سزاوار چنین شخصی است.
🍀آنچه به جبر در طبیعت رخ میدهد و انسان در وقوع آن نقشی ندارد، به انسان ربطی ندارد که انسانها به خاطر آن جشن بگیرند و به یکدیگر تبریک بگویند. امّا آنچه به مدد حضرت حق، با حُسنِ اختیار و مجاهدت شخص، در جانش رخ میدهد، به حق جای شادمانی دارد و موفقیّت در آن را باید جشن گرفت و به یکدیگر تبریک گفت. عید فطر و عید قربان به همین خاطر عیدند و روز #ولایت_و_غدیر به همین خاطر برای سرسپردگان به #امیرالمؤمنین علی علیه السّلام برترین اعیاد است.
🍀روز عید یعنی روز عود و بازگشت از مَجاز به حقیقت، از ظاهر به باطن، از غفلت به ذکر، از معصیت به طاعت، از زندگی طبیعی به حیات طیّبۀ انسانی و نهایتاً از ماسویالله به الله، که انّا لله و انّا الیه راجعون. این رجعت و عود به اصل، به راستی عید است.
🍀هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
🍀باز جوید روزگار وصل خویش
🍀همان طور که شب قدر شبی است که شخص به منزلت و قدر انسان پی میبرد و معرفت مییابد و نایل میشود و برای هر کس ممکن است در زمان خاصی از سال محقّق شود، در ماه مبارک رمضان، یا سایر ماهها؛ نوروز هم یعنی روز نو، روز زنده شدن، روز شکوفایی و به گُل نشستن. روز نوی عالم طبیعت اوّل بهار است ولی روز نوی عالم انسانیّت وقتی است که شخص در حقیقت انسانی خود، بعد از موت اختیاری، به حیات طیّبۀ انسانی زنده شود و کمالات انسانی در او شکوفا گردد و درخت وجودش به گُل نشیند. با چنین روزی بهار عالم انسانیّت برای شخص آغاز میشود و به حق، چنین روزی را باید عید شمرد و شادمانی کرد؛ ولو در میانۀ تابستان یا پاییز و یا زمستان طبیعت باشد.
🍀نوروز روز پدیدار شدن و به ظهور رسیدن انسان کامل است و همانطور که این امر برای هر کس به صورت فردی ممکن است رخ بدهد و شخص به ظهور باطنی و فردی راه یافته و حقیقت انسان کامل و حجّت خدا را در جان خویش ملاقات کند، روزی که جهان بشری از ماسویالله رو برگرداند و به خدا رو کند، نوروز و ظهور عمومی فرا میرسد و #انسان_کامل و #حجّت_خدا بر همگان ظاهر و پدیدار میشود. آن روز است که علم و حلم و همۀ کمالات انسانی در جهان به اوج خود میرسد و همۀ گنجهای پنهانِ درونِ جان انسانها و همۀ اولیائی که همچون گنجهایی در بین انسانها مخفی و ناشناختهاند، پدیدار و شناخته میشوند و صلح و عدالت و معنویّت و محبّت، جهان بشری را فرا میگیرد.
🍀پروردگارا حقیقت نوروز را به ما بشناسان و مدد فرما که به نوروزمان راه یابیم و عیدِ عود ما به خودت را فرا رسان و ما را از برکات آن رخداد مبارک بهرهمند گردان و توفیقمان ده که در نوروز سیر فردیِمان، از دوستانمان با شیرینیهای نیکی و احسان، خُلقِ خوش و روحیّات والا، و معرفت و یقینمان پذیرایی کنیم و آنان را بر سر سفرۀ دعاهای خیرمان مهمان کنیم.
🍀خداوندا، زمستان سرد و مرگبار جامعۀ بشری را به بهار #ظهور_حجّتت مبدّل فرما و عید نوروز جهان بشری را برسان و همۀ انسانها را از برکات کمال آفرین زندگی در پرتو نظام مهدوی بهرهمند فرما و در آن نوروز همگانی از همۀ انسانها با شیرینی دیدار و وصال مولایمان #حضرت_بقیّه_الله الاعظم ارواحنافداه، پذیرائی نما.
#آمین_یا_ربّ_العالمین
#استاد_مهدی_طیّب ۱۳۸۹/۱/۱۹
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●یکی از وقایعی که در روز بیست و چهارم ماه رجب در سال هفتم پس از هجرت رخ داد، ماجرای #جنگ_خيبر و فتح قلعهی خِیبَر بهدست #امیرالمؤمنین علیه السلام است که واقعهی بسیار عظیمی است. ظاهر واقعه بسیار درسآموز و تأمّل برانگیز است و نقش فوقالعاده عجیب امیرالمؤمنین علیه السلام را در آن نبرد نشان میدهد.
□●امیرالمؤمنین علیه السلام با دست یدُاللّهی خودشان درِ قلعهی یهود #خيبر را که چهل پهلوان، فقط باز و بستهاش میکردند؛ ازجا کَندند و درحالیکه در میان خَندَقی که یهودیان دور قلعه حفر کرده بودند، کف پای #امیرالمؤمنین علیه السلام روی زمین نبود و ایشان بین زمین و آسمان ایستاده بودند؛ آن در را پل قرار دادند و لشکریان اسلام با عبور از روی آن پل، از خندق عبور کردند؛ سپس حضرت آن در را به فرسنگها دورتر پرتاب کردند.چه نیرویی در #امیرالمؤمنین علیه السلام ظهور کرد که چنین اتّفاقی به دست حضرت واقع شد؟! .
□●در جنبهی باطنی هم درِ قلعهی خِیبَرِ نفس اَمّارهی ما، که سپاه یهود باطنی ماست، جز به یَدِ ولایتیِ #امیرالمؤمنین علیه السلام قابل کندهشدن نیست و قلعهی نفس جز با استمداد از ولایت مولایمان امیرالمؤمنین علیه السلام قابل فتح و گشودن نیست.
□●اگر کسی میخواهد بر یهود باطنی خود پیروز شود، باید از روح ولایت علوی استمداد جوید و به مدد آن بزرگوار، خصوصاً در این ماه که ماه میلاد #امیرالمؤمنین علیه السلام است، به این فتح عظیم در باطن، که فَتحُالفُتوح است، نائل شود.
□●در محضر استاد مهدی طیب ۹۲/۰۳/۰۹●□
#سيره_و_تاريخ_اميرالمومنين #فتح_خيبر
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●روز بیستونهم ماه ذیالحجّه: از دنیا رفتن خلیفهی دوم●□
□ضرباتی که بر خلیفهی دوم وارد آمده بود، کار خود را کرد و در روز بیستونهم ماه ذیالحجّه خلیفهی دوم از دنیا رفت. عمر در طلیعهی مرگ برای جانشینی، وصیّتی کرد که از پدیدههای بسیار عبرتانگیز است. شورای ششنفرهای که خلیفهی دوم وصیت کرد تشکیل شود تا آن شش نفر از بین خود یک نفر را بهمنزله ی خلیفه انتخاب کنند، مسائل بسیار عجیبی دارد که بسیار قابل تأمّل است.
□منتهی چون این بحثها را قبلاً کردهام، نمیخواهم فرصت را صرف بیان مجدّد آنها کنم؛ امکان دسترسی شما به آن صحبتها وجود دارد؛ ولی استدعا میکنم حتماً مراجعه کنید و ببینید طرحی که خلیفهی دوم برای آن شورا تهیّه کرد، چه طرحی بود؟ چگونه خودش از قبل پیشبینی کرد که چه کسی در این شورا انتخاب خواهد شد و او وقتی خلیفه میشود چه فجایعی به بار میآورد!
□در کتاب های اهل سنّت همهی اینها از زبان خود عمر قبل از مرگش نوشته شده است. بعد هم چه مکانیزمی برای تصمیمگیری تعیین کرد! از بین این شش نفر یک نفر یعنی #عبدالرّحمانبنعوف، آن سرمایهدار عجیبی که ثروت او افسانهای بود، را برگزید و به او حقّ وتو داد. گفت: اگر سه به سه شدند، باید رأی سهتایی که عبدالرّحمانبنعوف جزء آنها است، اجرا شود؛ اگر پنج به یک شدند، گردن یک نفر را بزنید؛ اگر چهار به دو شدند، گردن دو نفر را بزنید؛ اگر سه به سه شدند، نظر سه نفری که در بین آنها عبدالرّحمانبنعوف نیست، قابل اجرا نیست و اگر اصرار کردند، گردن هر سه را بزنید و اگر سه روز گذشت و شش نفر نتوانستند حتّی سه به سه شوند و هرکس میگفت خودم؛ گردن شش نفرشان را بزنید. این مکانیزمی بود که خود عمر برای آن شورای فرمایشی برای انتخاب آزاد و دموکراتیک طرّاحی کرد و مأموریت نظارت بر اجرای آن را هم به اباطلحهیانصاری داد.در ماجرای شرححال عمّاریاسر به این نکته هم اشاره کردهام که در روز شورا #عمّاریاسر بیرون شورا به نفع امیرالمؤمنین ع چه فعّالیت چشمگیری انجام میدهد!
□در این #شورای_شش_نفره، که یکی از آنها #امیرالمؤمنین ع بود، دیگری #عثمان؛ یکی #طلحه بود، دیگری #زبیر؛ یکی عبدالرّحمانبنعوف بود و ششمی #سعدبنابیوقّاص؛ بهنحوی عمل شد که طلحه به نفع عثمان و زبیر به نفع امیرالمؤمنین ع کنار رفتند. چهار نفر ماندند؛ که دو نفر دیگر غیر از امیرالمؤمنین ع و عثمان هر دو گفتند ما طالب حکومت نیستیم. هم سعدبنابیوقّاص گفت من مرد جنگم و هم عبدالرّحمانبنعوف مرد سرمایه و ثروتاندوزی بود؛ ولی با نقش تعیینکنندهای که عمر به عبدالرّحمانبنعوف داده بود، فی الواقع او تعیینکنندهی سرنوشت شورا شد. او هم با زرنگی و مکّاری اوّل به امیرالمؤمنین ع پیشنهاد کرد که اگر بپذیری حکومت را طبق قرآن و سنّت پیامبر ص و روش ابابکر و عمر اداره کنی، با تو بیعت میکنم و اگر من با تو بیعت کنم، عملاً رأی تو اکثریت پیدا میکند و تو خلیفه میشوی؛ ولی میدانست چه شرطی کند که امیرالمؤمنین ع آن را نپذیرند. امیرالمؤمنین ع هم کسی نبودند که به دروغ تعهّدی را قبول کنند و بعد زیر آن تعهّد بزنند. شرط عمل به روش ابابکر و عمر؛ که امیرالمؤمنین ع فرمودند: نه؛ قرآن و سنّت پیامبر ص روی چشم من؛ امّا روش ابابکر و عمر را در حکومت قبول ندارم. من طبق اجتهاد خودم عمل خواهم کرد. او گفت نه؛ اینگونه نمیشود. سپس به عثمان پیشنهاد کرد. عثمان هم استقبال کرد و گفت: بله؛ من حکومت را طبق قرآن، سنّت پیامبرص و روش شیخین اداره خواهم کرد. عبدالرّحمن هم با او بیعت کرد و درنتیجه عثمان به خلافت رسید.فجایع و مظالمی که در دوران خلافت عثمان رخ داد و نهایتاً منجر به شورش مردم علیه عثمان و کشته شدن او شد، میوهی وصیّت خلیفهی دوم،عمربنالخطّاب است.
□●استاد مهدی طيب - ٩ آبان ٩٢
#سيره_و_تاريخ_اميرالمومنين●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
◾️روز بیستونهم ماه ذیالحجّه: از دنیا رفتن خلیفهی دوم◾️
▪️ضرباتی که بر خلیفهی دوم وارد آمده بود، کار خود را کرد و در روز بیستونهم ماه ذیالحجّه خلیفهی دوم از دنیا رفت. عمر در طلیعهی مرگ برای جانشینی، وصیّتی کرد که از پدیدههای بسیار عبرتانگیز است. شورای ششنفرهای که خلیفهی دوم وصیت کرد تشکیل شود تا آن شش نفر از بین خود یک نفر را بهمنزله ی خلیفه انتخاب کنند، مسائل بسیار عجیبی دارد که بسیار قابل تأمّل است.
▪️منتهی چون این بحثها را قبلاً کردهام، نمیخواهم فرصت را صرف بیان مجدّد آنها کنم؛ امکان دسترسی شما به آن صحبتها وجود دارد؛ ولی استدعا میکنم حتماً مراجعه کنید و ببینید طرحی که خلیفهی دوم برای آن شورا تهیّه کرد، چه طرحی بود؟ چگونه خودش از قبل پیشبینی کرد که چه کسی در این شورا انتخاب خواهد شد و او وقتی خلیفه میشود چه فجایعی به بار میآورد!
▪️در کتاب های اهل سنّت همهی اینها از زبان خود عمر قبل از مرگش نوشته شده است. بعد هم چه مکانیزمی برای تصمیمگیری تعیین کرد! از بین این شش نفر یک نفر یعنی #عبدالرّحمانبنعوف، آن سرمایهدار عجیبی که ثروت او افسانهای بود، را برگزید و به او حقّ وتو داد. گفت: اگر سه به سه شدند، باید رأی سهتایی که عبدالرّحمانبنعوف جزء آنها است، اجرا شود؛ اگر پنج به یک شدند، گردن یک نفر را بزنید؛ اگر چهار به دو شدند، گردن دو نفر را بزنید؛ اگر سه به سه شدند، نظر سه نفری که در بین آنها عبدالرّحمانبنعوف نیست، قابل اجرا نیست و اگر اصرار کردند، گردن هر سه را بزنید و اگر سه روز گذشت و شش نفر نتوانستند حتّی سه به سه شوند و هرکس میگفت خودم؛ گردن شش نفرشان را بزنید. این مکانیزمی بود که خود عمر برای آن شورای فرمایشی برای انتخاب آزاد و دموکراتیک طرّاحی کرد و مأموریت نظارت بر اجرای آن را هم به اباطلحهیانصاری داد.در ماجرای شرححال عمّاریاسر به این نکته هم اشاره کردهام که در روز شورا #عمّاریاسر بیرون شورا به نفع امیرالمؤمنین ع چه فعّالیت چشمگیری انجام میدهد!
▪️در این #شورای_شش_نفره، که یکی از آنها #امیرالمؤمنین علیه السلام بود، دیگری #عثمان؛ یکی #طلحه بود، دیگری #زبیر؛ یکی عبدالرّحمانبنعوف بود و ششمی #سعدبنابیوقّاص؛ بهنحوی عمل شد که طلحه به نفع عثمان و زبیر به نفع امیرالمؤمنین علیه السلام کنار رفتند. چهار نفر ماندند؛ که دو نفر دیگر غیر از امیرالمؤمنین علیه السلام و عثمان هر دو گفتند ما طالب حکومت نیستیم. هم سعدبنابیوقّاص گفت من مرد جنگم و هم عبدالرّحمانبنعوف مرد سرمایه و ثروتاندوزی بود؛ ولی با نقش تعیینکنندهای که عمر به عبدالرّحمانبنعوف داده بود، فی الواقع او تعیینکنندهی سرنوشت شورا شد. او هم با زرنگی و مکّاری اوّل به امیرالمؤمنین علیه السلام پیشنهاد کرد که اگر بپذیری حکومت را طبق قرآن و سنّت پیامبر صلی الله علیه واله و روش ابابکر و عمر اداره کنی، با تو بیعت میکنم و اگر من با تو بیعت کنم، عملاً رأی تو اکثریت پیدا میکند و تو خلیفه میشوی؛ ولی میدانست چه شرطی کند که امیرالمؤمنین علیه السلام آن را نپذیرند. امیرالمؤمنین علیه السلام هم کسی نبودند که به دروغ تعهّدی را قبول کنند و بعد زیر آن تعهّد بزنند. شرط عمل به روش ابابکر و عمر؛ که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: نه؛ قرآن و سنّت پیامبر صلی الله علیه واله روی چشم من؛ امّا روش ابابکر و عمر را در حکومت قبول ندارم. من طبق اجتهاد خودم عمل خواهم کرد. او گفت نه؛ اینگونه نمیشود. سپس به عثمان پیشنهاد کرد. عثمان هم استقبال کرد و گفت: بله؛ من حکومت را طبق قرآن، سنّت پیامبرصلی الله علیه واله و روش شیخین اداره خواهم کرد. عبدالرّحمن هم با او بیعت کرد و درنتیجه عثمان به خلافت رسید.فجایع و مظالمی که در دوران خلافت عثمان رخ داد و نهایتاً منجر به شورش مردم علیه عثمان و کشته شدن او شد، میوهی وصیّت خلیفهی دوم،عمربنالخطّاب است.
◾️استاد مهدی طيب - ٩ آبان ٩٢
#سيره_و_تاريخ_اميرالمومنين
#شورای_شش_نفره
#ماه_ذی_الحجه◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
◾️وداع امیرالمومنینعلیهالسّلام با حضرتزهراسلاماللهعلیها (قسمت اوّل)◾️
▪️«فَلَمّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرابِ الْقَبْرِ»:
وقتی #امیرالمؤمنین علیهالسّلام دستها را از خاک قبر فاطمهسلاماللهعلیها تکان داد، «هاجَ بِهِ الْحُزْنُ»: موج عظیم حزن و اندوه سراغ امیرالمؤمنینعلیهالسّلام آمد. حالا پیکر فاطمهسلاماللهعلیها را هم نمیبیند؛ #علی کاملاً دست خالی و تنها و غریب شد.
▪️«فَأرْسَلَ دُموعَهُ عَلىٰ خَدَّيْهِ»:
اشکهای امیرالمؤمنینعلیهالسّلام بر گونههای حضرت جاری شد.
▪️«وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إلىٰ قَبْرِ رَسولِ اللهِ»: امیرالمؤمنینعلیهالسّلام به قبر پیغمبراکرمصلّیاللهعلیهوالهوسلّم رو کردند؛
▪️«فَقالَ: السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسولَ اللهِ؛ السَّلامُ عَلَيْكَ مِنِ ابْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ»:
سلام بر تو ای رسول خدا! سلام بر تو از دختر تو و از کسی که محبوب تو بود!
▪️«وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زائِرَتِكَ»:
سلام بر تو از نور دیدگان تو، #فاطمه و سلام بر تو از زائر قبر تو، فاطمهی زهرا!
▪️«وَ الْبائِتَةِ فِي الثَّرىٰ بِبَقِيعِكَ (بِالْبُقْعَتِكَ)»: و سلام بر تو از جانب آن بانویی که زیر قبّهی تو اکنون در خاک خوابیده است!
▪️«الْمُخْتارِ اللهُ لَها سُرْعَةَ اللَّحاقِ بِكَ»:
گوهر دردانهای که خدا انتخاب کرد که او را خیلی زود به تو ملحق کند.
▪️«قَلَّ يا رَسولَ اللهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي»: ای رسول خدا! صبر منِ علی در فراغ #فاطمه به پایان رسید و دیگر تحمّل و صبر ندارم. امیرالمؤمنینی که کوه استوار صبر است، امیرالمؤمنینی که آن همه مصائب را متحمّل شدند و کمر خم نکردند، کوچکترین اظهار ناتوانی و عجزی نکردند، امیرالمؤمنینی که کوه اقتدار است، امّا کنار مرقد مطهّر فاطمهی زهراسلاماللهعلیها اظهار عجز میکند. امیرالمؤمنینی که بعد از آن واقعههای عجیبِ دوران کودتای سقیفه فرمودند: «صَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًى»: صبر کردم در حالی که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم، امیرالمؤمنینی که چنین صبری دارند، امّا کنار قبر فاطمهسلاماللهعلیها میگویند: «قَلَّ يا رَسولَ اللهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي» صبرِ منِ علی به پایان رسیده است.
▪️«وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ النِّساءِ تَجَلُّدِي»:
توان من در داغ این بانوی همهی بانوان هستی به پایان رسید.
▪️«إلاّ أنَّ فِي التَّأسِّي لِي بِسُنَّتِكَ وَ الْحُزْنِ الَّذِي حَلَّ بِي لِفِراقِكَ مَوْضِعَ التَّعَزِّي»: فقط تنها چیزی که دارم که با آن خودم را آرام میکنم این است که به سنّت تو تأسّی میکنم و به حزنی که بعد از فراق تو یا رسولالله به من دست داد و آن را تحمّل کردم، مدد میجویم که بالاخره فردی بودم که در رحلت تو یا رسولالله تحمّل کردم و حال هم باید تحمّل کنم. تنها الگوی من برای تحمّل همین است.
▪️«وَ لَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحودِ قَبْرِكَ»:
خودِ منِ علی توی رسولالله را در قبرت نهادم؛
▪️«بَعْدَ أنْ فَاضَتْ نَفْسُكَ عَلىٰ صَدْرِي»:
بعد از اینکه در حالی که سرت در سینهی من بود، جان از پیکر تو خارج شد؛
▪️«وَ غَمَّضْتُكَ بِيَدِي»:
و منِ علی شما را با دست خودم در کفن پوشاندم؛
▪️«وَ تَوَلَّيْتُ أمْرَكَ بِنَفْسِي»:
و خودم شخصاً کار کفن و دفن شما را عهدهدار شدم؛ فقط همین است که میتواند قرین غم #فاطمه باشد و به من بگوید که علی تو آنجا تحمّل کردی، اینجا هم تحمّل کن!
▪️«نَعَمْ وَ فِي كِتابِ اللهِ أنْعَمُ الْقَبولِ «إنّا ِللهِ وَ إنّا إلَيْهِ راجِعونَ»:
آری، بهترین و نیکوترین آموزههای مورد پذیرش در کتاب خداست و آن این است که همهی ما از خداییم و به خدا باز میگردیم.
▪️«قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ»:
یا رسول الله! امانتی که به من سپرده بودی، شبِ ازدواج، من و فاطمه را دست به دست دادی، به منِ علی گفتی #فاطمه را به عنوان یک ودیعه و امانت به تو میسپارم، یا رسول الله! آن امانت به شما برگردانده شد. امیرالمؤمنینعلیهالسّلام به رسولاللهصلّیاللهعلیهوالهوسلّم عرض نکردند یا رسول الله! امانتتان را به شما برگرداندم؛ عرضه داشتند یا رسول الله! امانت به شما برگردانده شد. من برنگرداندم؛ فاطمه را کشتند؛ به #شهادت رساندند.
▪️«وَ اُخِذَتِ الرَّهِينَةُ»:
آنچه در گرو بود، بازستانده شد؛
▪️«وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْراءُ»:
زهرا را از من ربودند و من را غارت کردند.
▪️«فَما أقْبَحَ الْخَضْراءَ وَ الْغَبْراءَ يا رَسولَ اللهِ»:
بعد از شهادت زهرا، این جهان با آسمان و زمینش برای منِ #علی چقدر زشت و نفرتانگیز شده است.
▪️«أمّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ»:
غمِ منِ علی پایان نخواهد داشت؛
▪️«وَ أمّا لَيْلِی فَمُسَهَّدٌ»:
در این داغ و مصیبت، خواب به چشمان علی راه پیدا نخواهد کرد.
◾️در محضر استاد مهدی طیب - ۹۲/۰۱/۲۲◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
◾️وداع امیرالمومنینعلیهالسّلام با حضرتزهراسلاماللهعلیها (قسمت اوّل)◾️
▪️«فَلَمّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرابِ الْقَبْرِ»:
وقتی #امیرالمؤمنین علیهالسّلام دستها را از خاک قبر فاطمهسلاماللهعلیها تکان داد، «هاجَ بِهِ الْحُزْنُ»: موج عظیم حزن و اندوه سراغ امیرالمؤمنینعلیهالسّلام آمد. حالا پیکر فاطمهسلاماللهعلیها را هم نمیبیند؛ #علی کاملاً دست خالی و تنها و غریب شد.
▪️«فَأرْسَلَ دُموعَهُ عَلىٰ خَدَّيْهِ»:
اشکهای امیرالمؤمنینعلیهالسّلام بر گونههای حضرت جاری شد.
▪️«وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إلىٰ قَبْرِ رَسولِ اللهِ»: امیرالمؤمنینعلیهالسّلام به قبر پیغمبراکرمصلّیاللهعلیهوالهوسلّم رو کردند؛
▪️«فَقالَ: السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسولَ اللهِ؛ السَّلامُ عَلَيْكَ مِنِ ابْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ»:
سلام بر تو ای رسول خدا! سلام بر تو از دختر تو و از کسی که محبوب تو بود!
▪️«وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زائِرَتِكَ»:
سلام بر تو از نور دیدگان تو، #فاطمه و سلام بر تو از زائر قبر تو، فاطمهی زهرا!
▪️ «وَ الْبائِتَةِ فِي الثَّرىٰ بِبَقِيعِكَ (بِالْبُقْعَتِكَ)»: و سلام بر تو از جانب آن بانویی که زیر قبّهی تو اکنون در خاک خوابیده است!
▪️«الْمُخْتارِ اللهُ لَها سُرْعَةَ اللَّحاقِ بِكَ»:
گوهر دردانهای که خدا انتخاب کرد که او را خیلی زود به تو ملحق کند.
▪️«قَلَّ يا رَسولَ اللهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي»: ای رسول خدا! صبر منِ علی در فراغ #فاطمه به پایان رسید و دیگر تحمّل و صبر ندارم. امیرالمؤمنینی که کوه استوار صبر است، امیرالمؤمنینی که آن همه مصائب را متحمّل شدند و کمر خم نکردند، کوچکترین اظهار ناتوانی و عجزی نکردند، امیرالمؤمنینی که کوه اقتدار است، امّا کنار مرقد مطهّر فاطمهی زهراسلاماللهعلیها اظهار عجز میکند. امیرالمؤمنینی که بعد از آن واقعههای عجیبِ دوران کودتای سقیفه فرمودند: «صَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًى»: صبر کردم در حالی که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم، امیرالمؤمنینی که چنین صبری دارند، امّا کنار قبر فاطمهسلاماللهعلیها میگویند: «قَلَّ يا رَسولَ اللهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي» صبرِ منِ علی به پایان رسیده است.
▪️«وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ النِّساءِ تَجَلُّدِي»:
توان من در داغ این بانوی همهی بانوان هستی به پایان رسید.
▪️«إلاّ أنَّ فِي التَّأسِّي لِي بِسُنَّتِكَ وَ الْحُزْنِ الَّذِي حَلَّ بِي لِفِراقِكَ مَوْضِعَ التَّعَزِّي»: فقط تنها چیزی که دارم که با آن خودم را آرام میکنم این است که به سنّت تو تأسّی میکنم و به حزنی که بعد از فراق تو یا رسولالله به من دست داد و آن را تحمّل کردم، مدد میجویم که بالاخره فردی بودم که در رحلت تو یا رسولالله تحمّل کردم و حال هم باید تحمّل کنم. تنها الگوی من برای تحمّل همین است.
▪️«وَ لَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحودِ قَبْرِكَ»:
خودِ منِ علی توی رسولالله را در قبرت نهادم؛
▪️«بَعْدَ أنْ فَاضَتْ نَفْسُكَ عَلىٰ صَدْرِي»:
بعد از اینکه در حالی که سرت در سینهی من بود، جان از پیکر تو خارج شد؛
▪️«وَ غَمَّضْتُكَ بِيَدِي»:
و منِ علی شما را با دست خودم در کفن پوشاندم؛
▪️«وَ تَوَلَّيْتُ أمْرَكَ بِنَفْسِي»:
و خودم شخصاً کار کفن و دفن شما را عهدهدار شدم؛ فقط همین است که میتواند قرین غم #فاطمه باشد و به من بگوید که علی تو آنجا تحمّل کردی، اینجا هم تحمّل کن!
▪️«نَعَمْ وَ فِي كِتابِ اللهِ أنْعَمُ الْقَبولِ «إنّا ِللهِ وَ إنّا إلَيْهِ راجِعونَ»:
آری، بهترین و نیکوترین آموزههای مورد پذیرش در کتاب خداست و آن این است که همهی ما از خداییم و به خدا باز میگردیم.
▪️«قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ»:
یا رسول الله! امانتی که به من سپرده بودی، شبِ ازدواج، من و فاطمه را دست به دست دادی، به منِ علی گفتی #فاطمه را به عنوان یک ودیعه و امانت به تو میسپارم، یا رسول الله! آن امانت به شما برگردانده شد. امیرالمؤمنینعلیهالسّلام به رسولاللهصلّیاللهعلیهوالهوسلّم عرض نکردند یا رسول الله! امانتتان را به شما برگرداندم؛ عرضه داشتند یا رسول الله! امانت به شما برگردانده شد. من برنگرداندم؛ فاطمه را کشتند؛ به #شهادت رساندند.
▪️«وَ اُخِذَتِ الرَّهِينَةُ»:
آنچه در گرو بود، بازستانده شد؛
▪️«وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْراءُ»:
زهرا را از من ربودند و من را غارت کردند.
▪️«فَما أقْبَحَ الْخَضْراءَ وَ الْغَبْراءَ يا رَسولَ اللهِ»:
بعد از شهادت زهرا، این جهان با آسمان و زمینش برای منِ #علی چقدر زشت و نفرتانگیز شده است.
▪️«أمّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ»:
غمِ منِ علی پایان نخواهد داشت؛
▪️«وَ أمّا لَيْلِی فَمُسَهَّدٌ»:
در این داغ و مصیبت، خواب به چشمان علی راه پیدا نخواهد کرد.
#ادامه_دارد…..
◾️استاد مهدی طیب - ۹۲/۰۱/۲۲◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei