eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
■●روز بیست‌ونهم ماه ذی‌الحجّه: از دنیا رفتن خلیفه‌ی دوم●■ ■●ضرباتی که بر خلیفه‌ی دوم وارد آمده بود، کار خود را کرد و در روز بیست‌ونهم ماه ذی‌الحجّه خلیفه‌ی دوم از دنیا رفت. عمر در طلیعه‌ی مرگ برای جانشینی، وصیّتی کرد که از پدیده‌های بسیار عبرت‌انگیز است. شورای شش‌نفره‌ای که خلیفه‌ی دوم وصیت کرد تشکیل شود تا آن شش نفر از بین خود یک نفر را به‌منزله ی خلیفه انتخاب کنند، مسائل بسیار عجیبی دارد که بسیار قابل تأمّل است. ■●منتهی چون این بحث‌ها را قبلاً کرده‌ام، نمی‌خواهم فرصت را صرف بیان مجدّد آنها کنم؛ امکان دسترسی شما به آن صحبت‌ها وجود دارد؛ ولی استدعا می‌کنم حتماً مراجعه کنید و ببینید طرحی که خلیفه‌ی دوم برای آن شورا تهیّه کرد، چه طرحی بود؟ چگونه خودش از قبل پیش‌بینی کرد که چه کسی در این شورا انتخاب خواهد شد و او وقتی خلیفه می‌شود چه فجایعی به بار می‌آورد! ■●در کتا‌ب های اهل سنّت همه‌ی اینها از زبان خود عمر قبل از مرگش نوشته شده است. بعد هم چه مکانیزمی برای تصمیم‌گیری تعیین کرد! از بین این شش نفر یک نفر یعنی ، آن سرمایه‌دار عجیبی که ثروت او افسانه‌ای بود، را برگزید و به او حقّ وتو داد. گفت: اگر سه به سه شدند، باید رأی سه‌تایی که عبدالرّحمان‌بن‌عوف جزء آنها است، اجرا شود؛ اگر پنج به یک شدند، گردن یک نفر را بزنید؛ اگر چهار به دو شدند، گردن دو نفر را بزنید؛ اگر سه به سه شدند، نظر سه نفری که در بین آنها عبدالرّحمان‌بن‌عوف نیست، قابل اجرا نیست و اگر اصرار کردند، گردن هر سه را بزنید و اگر سه روز گذشت و شش نفر نتوانستند حتّی سه به سه شوند و هر‌کس می‌گفت خودم؛ گردن شش نفرشان را بزنید. این مکانیزمی بود که خود عمر برای آن شورای فرمایشی برای انتخاب آزاد و دموکراتیک طرّاحی کرد و مأموریت نظارت بر اجرای آن را هم به اباطلحه‌ی‌انصاری داد. در ماجرای شرح‌حال عمّار‌یاسر به این نکته هم اشاره کرده‌ام که در روز شورا بیرون شورا به نفع امیرالمؤمنین ع چه فعّالیت چشمگیری انجام می‌دهد! ■●در این ، که یکی از آنها علیه السلام بود، دیگری ؛ یکی بود، دیگری ؛ یکی عبدالرّحمان‌بن‌عوف بود و ششمی ؛ به‌نحوی عمل شد که طلحه به نفع عثمان و زبیر به نفع امیرالمؤمنین علیه السلام کنار رفتند. چهار نفر ماندند؛ که دو نفر دیگر غیر از امیرالمؤمنین علیه السلام و عثمان هر دو گفتند ما طالب حکومت نیستیم. هم سعد‌بن‌ابی‌وقّاص گفت من مرد جنگم و هم عبدالرّحمان‌بن‌عوف مرد سرمایه و ثروت‌اندوزی بود؛ ولی با نقش تعیین‌کننده‌ای که عمر به عبدالرّحمان‌بن‌عوف داده بود، فی الواقع او تعیین‌کننده‌ی سرنوشت شورا شد. ■●او هم با زرنگی و مکّاری اوّل به امیرالمؤمنین علیه السلام پیشنهاد کرد که اگر بپذیری حکومت را طبق قرآن و سنّت پیامبر صلی الله علیه وآله و روش ابابکر و عمر اداره کنی، با تو بیعت می‌کنم و اگر من با تو بیعت کنم، عملاً رأی تو اکثریت پیدا می‌کند و تو خلیفه می‌شوی؛ ولی می‌دانست چه شرطی کند که امیرالمؤمنین علیه السلام آن را نپذیرند. امیرالمؤمنین علیه السلام هم کسی نبودند که به دروغ تعهّدی را قبول کنند و بعد زیر آن تعهّد بزنند. ■●شرط عمل به روش ابابکر و عمر؛ که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: نه؛ قرآن و سنّت پیامبر صلی الله علیه وآله روی چشم من؛ امّا روش ابابکر و عمر را در حکومت قبول ندارم. من طبق اجتهاد خودم عمل خواهم کرد. او گفت نه؛ این‌گونه نمی‌شود. سپس به عثمان پیشنهاد کرد. عثمان هم استقبال کرد و گفت: بله؛ من حکومت را طبق قرآن، سنّت پیامبرصلی الله عبیه وآله و روش شیخین اداره خواهم کرد. عبدالرّحمن هم با او بیعت کرد و در‌نتیجه عثمان به خلافت رسید.فجایع و مظالمی که در دوران خلافت عثمان رخ داد و نهایتاً منجر به شورش مردم علیه عثمان و کشته شدن او شد، میوه‌ی وصیّت خلیفه‌ی دوم،عمر‌بن‌الخطّاب است. ■●استاد مهدی طيب - ٩ آبان ۹۲ ●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●روز بیست‌ونهم ماه ذی‌الحجّه: از دنیا رفتن خلیفه‌ی دوم●□ □ضرباتی که بر خلیفه‌ی دوم وارد آمده بود، کار خود را کرد و در روز بیست‌ونهم ماه ذی‌الحجّه خلیفه‌ی دوم از دنیا رفت. عمر در طلیعه‌ی مرگ برای جانشینی، وصیّتی کرد که از پدیده‌های بسیار عبرت‌انگیز است. شورای شش‌نفره‌ای که خلیفه‌ی دوم وصیت کرد تشکیل شود تا آن شش نفر از بین خود یک نفر را به‌منزله ی خلیفه انتخاب کنند، مسائل بسیار عجیبی دارد که بسیار قابل تأمّل است. □منتهی چون این بحث‌ها را قبلاً کرده‌ام، نمی‌خواهم فرصت را صرف بیان مجدّد آنها کنم؛ امکان دسترسی شما به آن صحبت‌ها وجود دارد؛ ولی استدعا می‌کنم حتماً مراجعه کنید و ببینید طرحی که خلیفه‌ی دوم برای آن شورا تهیّه کرد، چه طرحی بود؟ چگونه خودش از قبل پیش‌بینی کرد که چه کسی در این شورا انتخاب خواهد شد و او وقتی خلیفه می‌شود چه فجایعی به بار می‌آورد! □در کتا‌ب های اهل سنّت همه‌ی اینها از زبان خود عمر قبل از مرگش نوشته شده است. بعد هم چه مکانیزمی برای تصمیم‌گیری تعیین کرد! از بین این شش نفر یک نفر یعنی ، آن سرمایه‌دار عجیبی که ثروت او افسانه‌ای بود، را برگزید و به او حقّ وتو داد. گفت: اگر سه به سه شدند، باید رأی سه‌تایی که عبدالرّحمان‌بن‌عوف جزء آنها است، اجرا شود؛ اگر پنج به یک شدند، گردن یک نفر را بزنید؛ اگر چهار به دو شدند، گردن دو نفر را بزنید؛ اگر سه به سه شدند، نظر سه نفری که در بین آنها عبدالرّحمان‌بن‌عوف نیست، قابل اجرا نیست و اگر اصرار کردند، گردن هر سه را بزنید و اگر سه روز گذشت و شش نفر نتوانستند حتّی سه به سه شوند و هر‌کس می‌گفت خودم؛ گردن شش نفرشان را بزنید. این مکانیزمی بود که خود عمر برای آن شورای فرمایشی برای انتخاب آزاد و دموکراتیک طرّاحی کرد و مأموریت نظارت بر اجرای آن را هم به اباطلحه‌ی‌انصاری داد.در ماجرای شرح‌حال عمّار‌یاسر به این نکته هم اشاره کرده‌ام که در روز شورا بیرون شورا به نفع امیرالمؤمنین ع چه فعّالیت چشمگیری انجام می‌دهد! □در این ، که یکی از آنها ع بود، دیگری ؛ یکی بود، دیگری ؛ یکی عبدالرّحمان‌بن‌عوف بود و ششمی ؛ به‌نحوی عمل شد که طلحه به نفع عثمان و زبیر به نفع امیرالمؤمنین ع کنار رفتند. چهار نفر ماندند؛ که دو نفر دیگر غیر از امیرالمؤمنین ع و عثمان هر دو گفتند ما طالب حکومت نیستیم. هم سعد‌بن‌ابی‌وقّاص گفت من مرد جنگم و هم عبدالرّحمان‌بن‌عوف مرد سرمایه و ثروت‌اندوزی بود؛ ولی با نقش تعیین‌کننده‌ای که عمر به عبدالرّحمان‌بن‌عوف داده بود، فی الواقع او تعیین‌کننده‌ی سرنوشت شورا شد. او هم با زرنگی و مکّاری اوّل به امیرالمؤمنین ع پیشنهاد کرد که اگر بپذیری حکومت را طبق قرآن و سنّت پیامبر ص و روش ابابکر و عمر اداره کنی، با تو بیعت می‌کنم و اگر من با تو بیعت کنم، عملاً رأی تو اکثریت پیدا می‌کند و تو خلیفه می‌شوی؛ ولی می‌دانست چه شرطی کند که امیرالمؤمنین ع آن را نپذیرند. امیرالمؤمنین ع هم کسی نبودند که به دروغ تعهّدی را قبول کنند و بعد زیر آن تعهّد بزنند. شرط عمل به روش ابابکر و عمر؛ که امیرالمؤمنین ع فرمودند: نه؛ قرآن و سنّت پیامبر ص روی چشم من؛ امّا روش ابابکر و عمر را در حکومت قبول ندارم. من طبق اجتهاد خودم عمل خواهم کرد. او گفت نه؛ این‌گونه نمی‌شود. سپس به عثمان پیشنهاد کرد. عثمان هم استقبال کرد و گفت: بله؛ من حکومت را طبق قرآن، سنّت پیامبرص و روش شیخین اداره خواهم کرد. عبدالرّحمن هم با او بیعت کرد و در‌نتیجه عثمان به خلافت رسید.فجایع و مظالمی که در دوران خلافت عثمان رخ داد و نهایتاً منجر به شورش مردم علیه عثمان و کشته شدن او شد، میوه‌ی وصیّت خلیفه‌ی دوم،عمر‌بن‌الخطّاب است. □●استاد مهدی طيب - ٩ آبان ٩٢ ●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
‍ ■●دلایل صلح امام حسن علیه السلام (قسمت ۱)●■ ■امام مجتبی علیه السلام در زمانی بر سر کار آمدند و بار سنگین امامت بر دوش آن بزرگوار قرار گرفت، که دوران های تلخ چهار و نیم ساله ی حکومت و خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام زمینه ی بسیار نامساعدی برای خلافت امام مجتبی علیه السلام فراهم کرده بود. ☑️چگونگی شرایط حکومت و خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام ■امیرالمؤمنین علیه السلام که سردار رشید پیامبر‌اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و سپاه اسلام بودند؛ با آن همه افتخارات و آن همه تأکیدات و تأییداتی که از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم داشتند؛ در چهار‌سال و ‌چندماهی که به قدرت ظاهری رسیدند، دیدیم که چه شد! هنوز اندک زمانی از بیعت با امیرالمؤمنین علیه السلام گذشته بود، که توطئه ی ماجرای جنگ جمل طرّاحی شد. عایشه که از دیرباز کینه‌ی امیرالمؤمنین علیه السلام را در دل داشت، به میدان آمد و علی رغم اینکه قرآن کریم در سوره‌ی احزاب به صراحت به زنان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم امر کرده است: «وَ قَرْنَ‏ فِی بُيُوتِكُنَّ‏ وَ لا تَبَرَّجْنَ‏ تَبَرُّجَ‏ الْجاهِلِيَّةِ الْاُولىٰ‏» ای زنان پیغمبر! در خانه‌هایتان قرار و آرام بگیرید و مثل زنان جاهلیت نخستین خودتان را در جامعه عرضه نکنید و به میدان جامعه نیایید. علی‌رغم این امر صریح قرآن کریم و علی‌رغم نهی هایی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به عایشه کردند (احادیث آن مفصّل است و اکنون نمی خواهیم وارد آن بحث شویم)؛ عایشه به میدان آمد و فتنه گری هایش را حول خون‌خواهی خون خلیفه‌ی سوم سازماندهی کرد. بنی‌امیّه هم او را یاری می کردند. و هم که سابقه‌ی شناخته شده و مثبتی در دوران پیغمبر‌اکرم صلی الله علیه و آله و سلم داشتند؛ به دلیل آلوده شدن به رفاه و اشرافیت، نمی‌توانستند عدالت علوی را تحمّل کنند؛ که حضرت علی علیه السلام آنها را هم‌سطح بقیّه‌ی مردم تلقّی کنند. انتظار داشتند امیرالمؤمنین علیه السلام حکومت جایی را به آنجا بسپارند و رانت‌هایی در اختیارشان قرار دهند و چون امیرالمؤمنین علیه السلام اهل این کارها نبودند، آنها از حضرت امیرعلیه السلام بریدند. خدمت ایشان آمدند و گفتند ما می‌خواهیم عمره برویم. حضرت فرمودند: شما نمی خواهید عمره بروید؛ شما قصد فتنه‌گری دارید؛ ولی بروید؛ من جلویتان را نمی‌گیرم. آنها رفتند و ماجرای جنگ جمل برپا شد؛ که در آن جنگ آن‌همه مسلمان به شهادت رسید! پس از آن، زمینه‌های ماجرای جنگ صفیّن فراهم شد. فتنه‌گری‌ها و تمرّدهای معاویه و خونی که در شهر کوفه به دل امیرالمؤمنين عليه السلام شد؛ این مردم بدعهد، سست‌بنیاد، بی‌اعتقاد، دنیا‌پرست، بی‌فهم و بدون‌شعور امیرالمؤمنین علیه السلام را چگونه تنها گذاشتند! چه خونی به دل امیرالمؤمنین علیه السلام کردند؛ که حضرت امیرعلیه السلام بارها می فرمودند (در نهج البلاغه موجود است؛ بروید ملاحظه کنید):«وَ اللهِ‏ يُمِيتُ‏ الْقَلْبَ‏ وَ يَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِماعِ هـٰؤُلاءِ الْقَوْمِ عَلىٰ باطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ» به خدا قلب انسان می‌میرد و کوه اندوه بر سر انسان فرود می‌آید، هنگامی‌که می بیند آن قوم (اهل شام) دور باطل خودشان (معاویه) چگونه مجتمع و متّحدند و شما مردم کوفه دور حقّ خودتان چگونه متفرّقید! ■امیرالمؤمنین علیه السلام از ادّعاهای بدون‌عمل آنها رنج می بردند. می فرمودند: «يا اَشْباهَ الرِّجالِ وَ لا رِجالَ» ای نامردهایی که صورت ظاهر مردید؛ امّا فی الواقع نامردید! «يا اَشْباهَ الرِّجالِ وَ لا رِجالَ حُلُومُ‏ الْاَطْفالِ‏» ای کسانی که عقلتان مثل عقل های بچّه ها است! «تَقُولُونَ فِی الْمَجالِسِ كَيْتَ وَ كَيْتَ‏ فَاِذا جاءَ الْقِتالُ قُلْتُمْ حِيدِی حَيادِ» در مجلس هایی که نشسته اید کلّی ادّعای دلاوری می کنید؛ می گویید: در میدان کارزار چنین و چنان می کنیم؛ ولی وقتی میدان جنگ پیش آمد، می گویید: الفرار الفرار و مرا در قتال تنها می گذارید! به هرحال خونی که به دل امیرالمؤمنین عليه السلام کردند! مکّاری معاویه از آن سو و از این طرف هم بلاهت مردم کوفه، زمینه های خاصّی است که وجود دارد. ادامه دارد... ■استاد مهدی طیب■ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️روز بیست‌ونهم ماه ذی‌الحجّه: از دنیا رفتن خلیفه‌ی دوم◾️ ▪️ضرباتی که بر خلیفه‌ی دوم وارد آمده بود، کار خود را کرد و در روز بیست‌ونهم ماه ذی‌الحجّه خلیفه‌ی دوم از دنیا رفت. عمر در طلیعه‌ی مرگ برای جانشینی، وصیّتی کرد که از پدیده‌های بسیار عبرت‌انگیز است. شورای شش‌نفره‌ای که خلیفه‌ی دوم وصیت کرد تشکیل شود تا آن شش نفر از بین خود یک نفر را به‌منزله ی خلیفه انتخاب کنند، مسائل بسیار عجیبی دارد که بسیار قابل تأمّل است. ▪️منتهی چون این بحث‌ها را قبلاً کرده‌ام، نمی‌خواهم فرصت را صرف بیان مجدّد آنها کنم؛ امکان دسترسی شما به آن صحبت‌ها وجود دارد؛ ولی استدعا می‌کنم حتماً مراجعه کنید و ببینید طرحی که خلیفه‌ی دوم برای آن شورا تهیّه کرد، چه طرحی بود؟ چگونه خودش از قبل پیش‌بینی کرد که چه کسی در این شورا انتخاب خواهد شد و او وقتی خلیفه می‌شود چه فجایعی به بار می‌آورد! ▪️در کتا‌ب های اهل سنّت همه‌ی اینها از زبان خود عمر قبل از مرگش نوشته شده است. بعد هم چه مکانیزمی برای تصمیم‌گیری تعیین کرد! از بین این شش نفر یک نفر یعنی ، آن سرمایه‌دار عجیبی که ثروت او افسانه‌ای بود، را برگزید و به او حقّ وتو داد. گفت: اگر سه به سه شدند، باید رأی سه‌تایی که عبدالرّحمان‌بن‌عوف جزء آنها است، اجرا شود؛ اگر پنج به یک شدند، گردن یک نفر را بزنید؛ اگر چهار به دو شدند، گردن دو نفر را بزنید؛ اگر سه به سه شدند، نظر سه نفری که در بین آنها عبدالرّحمان‌بن‌عوف نیست، قابل اجرا نیست و اگر اصرار کردند، گردن هر سه را بزنید و اگر سه روز گذشت و شش نفر نتوانستند حتّی سه به سه شوند و هر‌کس می‌گفت خودم؛ گردن شش نفرشان را بزنید. این مکانیزمی بود که خود عمر برای آن شورای فرمایشی برای انتخاب آزاد و دموکراتیک طرّاحی کرد و مأموریت نظارت بر اجرای آن را هم به اباطلحه‌ی‌انصاری داد.در ماجرای شرح‌حال عمّار‌یاسر به این نکته هم اشاره کرده‌ام که در روز شورا بیرون شورا به نفع امیرالمؤمنین ع چه فعّالیت چشمگیری انجام می‌دهد! ▪️در این ، که یکی از آنها علیه السلام بود، دیگری ؛ یکی بود، دیگری ؛ یکی عبدالرّحمان‌بن‌عوف بود و ششمی ؛ به‌نحوی عمل شد که طلحه به نفع عثمان و زبیر به نفع امیرالمؤمنین علیه السلام کنار رفتند. چهار نفر ماندند؛ که دو نفر دیگر غیر از امیرالمؤمنین علیه السلام و عثمان هر دو گفتند ما طالب حکومت نیستیم. هم سعد‌بن‌ابی‌وقّاص گفت من مرد جنگم و هم عبدالرّحمان‌بن‌عوف مرد سرمایه و ثروت‌اندوزی بود؛ ولی با نقش تعیین‌کننده‌ای که عمر به عبدالرّحمان‌بن‌عوف داده بود، فی الواقع او تعیین‌کننده‌ی سرنوشت شورا شد. او هم با زرنگی و مکّاری اوّل به امیرالمؤمنین علیه السلام پیشنهاد کرد که اگر بپذیری حکومت را طبق قرآن و سنّت پیامبر صلی الله علیه واله و روش ابابکر و عمر اداره کنی، با تو بیعت می‌کنم و اگر من با تو بیعت کنم، عملاً رأی تو اکثریت پیدا می‌کند و تو خلیفه می‌شوی؛ ولی می‌دانست چه شرطی کند که امیرالمؤمنین علیه السلام آن را نپذیرند. امیرالمؤمنین علیه السلام هم کسی نبودند که به دروغ تعهّدی را قبول کنند و بعد زیر آن تعهّد بزنند. شرط عمل به روش ابابکر و عمر؛ که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: نه؛ قرآن و سنّت پیامبر صلی الله علیه واله روی چشم من؛ امّا روش ابابکر و عمر را در حکومت قبول ندارم. من طبق اجتهاد خودم عمل خواهم کرد. او گفت نه؛ این‌گونه نمی‌شود. سپس به عثمان پیشنهاد کرد. عثمان هم استقبال کرد و گفت: بله؛ من حکومت را طبق قرآن، سنّت پیامبرصلی الله علیه واله و روش شیخین اداره خواهم کرد. عبدالرّحمن هم با او بیعت کرد و در‌نتیجه عثمان به خلافت رسید.فجایع و مظالمی که در دوران خلافت عثمان رخ داد و نهایتاً منجر به شورش مردم علیه عثمان و کشته شدن او شد، میوه‌ی وصیّت خلیفه‌ی دوم،عمر‌بن‌الخطّاب است. ◾️استاد مهدی طيب - ٩ آبان ٩٢ ◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei