eitaa logo
محمد قریشی_شاعر
327 دنبال‌کننده
60 عکس
20 ویدیو
9 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چهارمین کنگره ملی شعر مکتب گمنامی شیراز و در جوار حضرت حافظ رتبه دوم بخش ترانه
نثر طنز تذکرة البرانکارد نویسنده: محمد قریشی آن سالک طیار، آن سفینه سیار، آن همدم بیمار، برانکارد نامدار، که مولود آمبولانس است و کرامتش مشهور و ریاضتش مذکور. آورده اند که آن مخلص در بندگی در ابتدای زندگی با پای خود به نزد افراد بیمار می‌شتافت؛ و وی را بر دوش می‌کشید؛ و به نزد آمبولانس می ‌آورد. روزی در ماموریتی زمین خورده، و نخاع وی منقطع شد؛ و چون بیمه از کار افتادگی شامل وی نشد، مجبور به ادامه فعالیت گشت، و از آن پس،  یکی از صحابه دوپای وی، و دیگری دو دستانش را گرفته، و بر بالین بیمار می‌بردند. به پاس همین کوشش و جوششش، محبوب عوام شده بود. چنان که برادر منفورش تابوبت بر وی رشک می‌برد و حسادت می‌ورزید. در کتاب مسطتاب کرامات‌البرنکاردیه نقل کرده‌اند که روزی وی به خانه‌ی برادرخوانده‌اش تخت خواب که در منزل یکی از مدیران بیمه مشغول به خدمت بود رفت.  برانکارد از وی سوال کرد که جناب مدیر قبل از خواب در چه فکری‌ست؟ تخت پاسخ داد: تا حدود ساعت یک شب، مرا شرم آید که بگویم در چه فکریست. اما پس از آن به این می‌اندیشد  که عمل پیوند دست و انگشت و پا را نیز در زمره اعمال زیبایی قرار داده و از پوشش بیمه حذف کند. برانکارد سوال کرد که با چه ادله‌ای وی را این چنین قصدی‌ست. تخت پاسخ داد: عدله او این است که هر که را دست و پا هست در نظر خلق زبیاتر نماید. بنابراین پیوند دست و پا موجب زیبایی و در زمره اعمال زیبایی‌ست. در همین حال صدای فغان بلندی در خانه طنین انداز شد و برانکارد را خبر آوردند که انگشت مدیر به ضرب ساطور قطع شده. برانکار روی برگرداند و گفت مرا تنها در زمان‌های اورژانسی وظیفه‌ی کار هست و در موارد مربوط به اعمال زیبایی بر من وظیفه‌ای نیست. اما با پایه در میانی تخت‌‌خواب، برانکارد بر بالین آن مدیر که بر‌آن‌‌کارد خورده بود رفت و وی را به بهداری رساند.
به دامنت نرسد دست کس که جلوه ناز تو را به بام فلک برد و نردبان برداشت
یک عصر ملایم بهاری در شهر پی امور جاری بودم، که به طور اتفاقی از راه رسید یار غاری! ‌بعد از دو سه بوسه و خوش‌و‌بِش رفتیم به کافه‌ی کناری وی گفت به چای‌چی: دو قهوه!! لطفا تلخ و غلیظ و کاری! در ظلمت کافه بود روشن آهنگ جناب افتخاری بعد از دو سه ربع صحبت و بحث هی گفت و شنفت و پاس‌کاری، وی گفت ز وضع آنور آب از وضع حجاب اختیاری از موی بلوند و چشم آبی از گیسوی لَخت آبشاری در دست تمام مردها گُل بر دوش درخت‌ها قناری هر فرد سه‌‌‌چار خانه دارد هر خانه سه خودرو سواری از آن همه خیل، یک نفر نیست آلوده به دود و زهرِماری کانون تمام خانه‌ها گرم چون شعله سرکش بخاری زن هست درون خانه سالار آسوده ز کار خانه‌‌داری در دیکشنریشان ندارند یک واژه به معنی "نداری" اندام به "سیکس‌پک" مزین لُپ‌ها همه قرمزِ اناری با خود گفتم که آی عاقل!! تا کی غم نان و آه و زاری؟ تا کی تو و همسری تکیده؟ تا کی همه شب اضافه‌کاری؟ باید بروی به آنور آب آنجا دلی از عزا درآری القصه پس از صدور ویزا اتمام مراحل اداری، رفتیم به آن دیار مذکور از راه هوایی و قطاری گفتم که سلام مُلک عشرت! اقلیم رفاه و رستگاری ای مخزن عشق‌وحال و مستی ای خانه‌ی فِندی و فِراری... رفتیم شب نخست در شهر با پوزش و عرض شرمساری_ آثار قضای‌حاجتی بود در سردی جوی آب جاری در آن‌سر کوچه نیز مردی خوابیده کنار چرخ گاری سر کرده عجوزه‌ای در این سو در داخل سطل شهرداری رفتیم به بوستان آن شهر دیدیم دو نوگل بهاری_ رفتند سراغ اصل مطلب بی‌خطبه و عقد و خواستگاری "در دست یکی‌دو مرد هم گل" البته به انضمام ماری همسایه ما به جای بچه مامیِ دوتا سگ شکاری... دیدیم که آن دیار هم نیست از مشکل و رنج و فِسق عاری آواز دهُل شنیدن از دور خوش بود ولی ز همجواری... نه عشرتی و نه حال و حولی نه عشوه و غمزه‌ی نگاری بعد از دو‌سه سال درد غربت "دولا دولا شتر سواری" دلتنگ وطن شدیم و آخر گشتیم از آن سرا فراری.... یک عصر ملایم بهاری در شهر پی امور جاری بودم، که به طور اتفاقی از راه رسید یار غاری! آنگونه به گوش وی زدم چک که قافیه نیز شد فراموش... *این اثر متاثر از شعری‌ست نغز و طنز از دکتر عبدالرضا قیصری با همین وزن و قافیه آدرس کانال: https://eitaa.com/mohamadghorayshi/134
امشب ز فراق دوست خوابم نَبَرَد هم دل به سوی شمع و کتابم نبرد از بس که دو دیده،  آب حسرت بارد بیدار نشسته‌ام که آبم نبرد
با خودش قرار گذاشته بود که هر یک از هم‌کلاسی‌هایش شهید می‌شود، به یاد او یک نهال بکارد. حالا چند روزی است که به جای مدرسه به باغ کوچک زیتونش می‌رود. 🇵🇸 https://eitaa.com/mohamadghorayshi/136
کاش که در قیامتش بار دگر بدیدمی کانچه گناه او بود من بکشم غرامتش https://eitaa.com/mohamadghorayshi/138
بعد از وفات از استخوانم نی بسازید تا شرحه شرحه سر دهم ناگفته‌ها را https://eitaa.com/mohamadghorayshi/138
برنامه ستاره‌شو یک برنامه محلی‌‌ست که در جنوب کشور به کشف استعداد‌ها در حوزه‌های مختلف از جمله شعر و ادبیات می‌پردازد و یکی از موثرترین برنامه‌های فرهنگی جنوب بوده و باعث بروز استعدادهای درخشانی در حوزه‌های مختلف شده. فینال جذاب این رقابت از قاب شبکه فارس پخش خواهد شد https://eitaa.com/mohamadghorayshi/141
نثر طنز نویسنده: محمد قریشی
هدایت شده از بشارت بهشت
✔️مجموعه شعر «بن بست» به چاپ سوم رسید‌. 🔹کتاب اولین مجموعه شعر شاعر جوان اهل استان فارس است که شامل سی‌غزل و چهارده‌رباعی بوده و در سال ۱۳۹۸ توسط انتشارات آثار برتر به‌چاپ رسید. 🔹برای تهیه یا دریافت این کتاب می‌توانید به سایت انتشارات آثار برتر یا به اپلیکیشن‌های کتاب‌خوانی مراجعه بفرمایید. 🔹کانال در ایتا؛ @Farakhanesher