از چرخ به هر گونه همی‌ دار امید وز گردش روزگار می‌لرز چو بید گفتی که پس از سیاه رنگی نبود پس موی سیاه من چرا گشت سفید؟ #حافظ

مرقع سپید ۱ روسری‌ات را باد تکان می‌دهد و این اولین پرچم سفیدی‌ست که جنگی را آغاز می کند ۲ اولین بوسه‌ات چه بی منت بود اما یادم نبود هیچکس اولین سیگارش را نخریده‌ است ۳ به خودم ایمان آوردم تو رفته ای و معجزه‌ی من همین که از دهان این اندوه زنده بیرون آمده‌ام ۴ هر جا رسیدیم گفتند: ها کنید ولی ما آه کشیدیم ۵ هیچ مقصدی آن‌قدر زیبا نبوده است که به خانه برنگردیم حالا می‌فهم تکان‌های گهواره تمرین سرگردانی بود ۶ چه صادق کسی که تیرک چویی چراغ را با وعده‌ی آینده‌ای روشن به شهر آورد حالا قاصدک طعنه‌ایست که از آسمان عبور می‌کند #محمد_قریشی https://eitaa.com/mohamadghorayshi/276

به لطف حق رتبه برگزیده کنگره ملی شعر و داستان ایثار بخش داستان کوتاهِ کوتاه

#شیراز #کنگره_شعر_و_داستان_ایثار

ز بس نازک‌مزاجم، ناز گردون برنمی‌دارم من آن شاخم که نکهت بار سنگینی‌ست بر دوشم #غلام‌احمد_نوید

مقاله‌ی "تیپ‌شناسی کارکرد عنوان در داستان کوچک" پژوهش‌گر: محمد قریشی چهارمین کنفرانس ملی زبان و ادبیات فارسی https://eitaa.com/mohamadghorayshi/284

سما خنجی یکی از نویسنده‌های دهه‌ی نودی‌ شهر ماست که در کلاس‌های اخیر داستان نویسی حضور پیدا کرد و اگر در این راه بماند و تلاش کند، آینده‌ی خوبی دارد. امروز قصه‌‌‌ای نوشته بود و برایم فرستاد که این بخش از قصه جالب بود: ....فردای آن روز خرگوش تصمیم گرفت که دوباره برای خوردن شکلات به آن خانه برود. وقتی که وارد خانه شد، ناگهان در دام افتاد و گرفتار شد. او هرچه سعی کرد که با دندان‌هایش تور را پاره کند نتوانست؛ زیرا به دلیل خوردن شکلات زیاد، دندان‌هایش خراب شده بود و نمی‌توانست تور را پاره کند. خرگوش دست و پا می‌زد. اما کسی نبود که به کمک او بیاید. وقت آن رسیده بود که اهالی خانه برگردند. او دیگر ناامید شده بود، اما ناگهان دید که موشی از کتاب کلیله و دمنه‌ای که روی طاقچه بود، بیرون آمد و تور را پاره کرد و خرگوش را نجات داد... #سما_خنجی https://eitaa.com/mohamadghorayshi/286

زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست تا در میانه خواسته‌ی کردگار چیست #حافظ