پروا کند از باده کشان زاهد عاقل
چون کودک نادان که از استاد گریزد
#رهی_معیری
بیتی نغز از #رهی_معیری
گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماه من، در چشم عاشق آب هست و خواب نیست
رهی در مصرع دوم علاوه بر این که بیخوابی و گریههای خود را به اطلاع معشوق میرساند در لایه ی دوم شعر با استفاده از واژههای "ماه" و "آب" تصویر افتادن ماه در آب را تداعی میکند و رندانه ادعای معشوق خود را رد میکند و میگوید که بعد از این نیز تو را خواهم دید. چرا که عکس ماه خواهی نخواهی در آب خواهد افتاد.
#محمد_قریشی
https://eitaa.com/mohamadghorayshi/174
طی نگشته روزگار کودکی، پیری رسید
از کتاب عمر ما فصل شباب افتاده است
#رهی_معیری
فقیر کوری با گیتیآفرین میگفت
که ای ز وصف تو الکن زبان تحسینم
به نعمتی که مرا دادهای هزاران شکر
که من نه درخور لطف و عطای چندینم
خسی گرفت گریبان کور و با وی گفت
که تا جواب نگویی ز پای ننشینم
من ار سپاس جهانآفرین کنم نه شگفت
که تیزبین و قویپنجهتر ز شاهینم
ولی تو کوری و ناتندرست و حاجتمند
نه چون منی که خداوند جاه و تمکینم
چه نعمتی است ترا تا به شکر آن کوشی؟
به حیرت اندر از کار چون تو مسکینم
بگفت کور کزین به چه نعمتی خواهی؟
که روی چون تو فرومایهای نمیبینم
#رهی_معیری
#طنز
https://eitaa.com/mohamadghorayshi/209
#رهی_معیری
سرایندهای پیش دانندهای
فغان کرد از جور خونخواره دزد
که از نظم و نثرم دو گنجینه بود
ربود از سرایم ستمکاره دزد
بنالید مسکین: که بیچاره من
بخندید دانا: که بیچاره دزد
#طنز
https://eitaa.com/mohamadghorayshi/211
#رهی_معیری
خموش باش گرت پند میهد عاقل
جواب مردم دیوانه را نباید داد.
#طنز
#رهی_معیری
عمری از جور چرخ مینارنگ
رنجه بودم، ز رنج بیماری
یافت آیینه وجودم زنگ
از جفای سپهر زنگاری
تار شد دیدگان روشنبین
زرد شد، چهرگان گلناری
همچو موشی نحیف گشت و نزار
تن فربه چو گاو پرواری
آزمودم همه طبیبان را
در شفاخانههای بهداری
کار آن جمله و طبابتشان
کار بوزینه بود و نجاری
نه حکیمی، خبر ز حکمت داشت
نه پرستاری، از پرستاری
پیش بیطار رفتم آخر کار
چارهای خواستم ز ناچاری
وآن شفابخش دام و دد، بگرفت
دستم و رستم از گرفتاری
بیتأمل علاج دردم کرد
تن ز غم رست و من ز غمخواری
طرفه بین، کز طبیبم آن نرسید
که ز دانای فن بیطاری
یا من از خیل چارپایانم
یا طبیبان از هنر عاری
#طنز
https://eitaa.com/mohamadghorayshi/215